eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایی که سختی های تو را ، تلاش تو را هم میبیند نشو!.. زیبای شاه عباس ، فرار کرده بود و در کوچه و خیابان میگذشت تا شب به یک طلبه پناه برد ... به او گفت از مهمیست که اگر به او پناه ندهد ، بیچاره اش میکند... آقا باقر هم ناگزیر به او پناه داد... دختر زیبای شاه ، شب در حجره خوابید... اما محمد باقر تا نخوابید و دانه دانه انگشتانش را روی میسوزاند تا مبادا مغلوب وسوسه هایش شود ... صبح شد ، و طلبه را گرفتند و به دربار بردند... گفت وسوسه نشدی؟ طلبه سوخته اش را نشان داد ... شاه از طلبه خوشش آمد و به دخترش پیشنهاد ازدواج با او را داد و دختر قبول کرد! و محمد باقر استرآبادی، شد باقر میرداماد، استاد ملاصدرا و داماد شاه ایران! اگر میدانی بد است و مرتکب میشوی ، نمیگویم انگشتت را بسوزان، تلاشت را بکن! تلاشت را خدا میبیند! بیخیال شدن یک نوع و هیچ بلایی بالاتر از ناامیدی نیست! @mojaradan ________________
💥 🌸ميرداماد و آتش شهوت🔥 🍃در كتابی كه بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمه‌ای بر آن نگاشته بود خواندم: عباس صفوی در شهر اصفهان از خود سخت عصبانی شده و خشمگین می‌شود، در پی غضب او، از خانه خارج شده و شب برنمی‌گردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه می‌رسد، بر ناموس خود كه از خیره كننده‌ای بهره داشت سخت به وحشت می‌افتد، تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمى‌یابند. ☄دختر به وقت خواب وارد طلاّب می‌شود و از اتفاق به در حجره استرآبادی كه طلبه‌ای جوان و فاضل بود می‌رود، در را می‌زند، محمدباقر در را باز می‌كند، دختر مقدمه وارد حجره شده و به او می‌گوید از بزرگ زادگان شهرم و صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار می‌كنم . طلبه جوان از او را جا می‌دهد، دختر غذا می‌طلبد، طلبه می‌گوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، می‌گوید بیاور . غذا می‌خورد و می‌خوابد. 😈 به طلبه جوان حمله می‌كند، ولی او با بردن به حق تعالی، دفع وسوسه می‌كند، آتش شعله می‌كشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش می‌كند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه می‌افتد، بودن دختر را در آنجا نمی‌دادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند . ☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال می‌كند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی سوخته را نشان می‌دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از حرم می‌گیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع می‌شود، بسیار خوشحال می‌شود، 👈 به دختر ازدواج با آن طلبه را می‌دهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن بهت زده بود، قبول می‌كند. بزرگان را می‌خوانند و دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی می‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به می‌شود و چیزی نمی‌گذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت می‌كند . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💫💫💫💥💥💥💥 @mojaradan