#انچه_مجردان_باید_بدانند
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔷 بحث روزهای قبلدرباره معیار های انتخاب همسر بود.
قسمتی از یه متن امام زمانی رو با همین موضوع بخونید:
🌸من انتخاب کرده ام
و در انتخابم تردید ندارم
من «خود»ِ تو را انتخاب کردهام
«خود»ِ تو
«خود»ِ تو...
🌸من بار سفر بستهام
مقصدم «خود» توست
ولی همسفر میخواهم
همسفر
همسفر...
🌸آیا همسفری هست
که «خود»ِ تو مقصدش باشد؟
فقط «خود»ِ تو
فقط «خود»ِ تو...
🌸من کسی را میخواهم
که خوشحال شود
از اینکه تو خوشحال شوی
تو خوشحال شوی
تو خوشحال شوی...
🌸غمگین شود
از اینکه خم به ابروی تو بیفتد
ابروی تو
ابروی تو...
🌸دنبال چیزی بگردد
که تو دنبالش میگردی
تو دنبالش میگردی
تو دنبالش میگردی...
🌸به چیزی نگاه کند
که چشمهای تو به آن می نگرد
چشمهای تو
چشمهای تو...
🌸و پا بگذارد روی چیزی که
که ردّپای تو بر آن نیست
ردّپای تو
ردّپای تو...
🌸آقا!
درست است که من تو را انتخاب کردهام
اما هنوز مثل تو نشدهام
دوست دارم بشوم «خود»ِ تو
اما همسفری میخواهم
که او هم
دوست داشته باشد بشود «خود»ِ تو
نمیدانم این همسفر را کجا پیدا کنم
اما تا تو هستی، دلم آرام است.
🌸کافی است نگاه لطفت سرازیر شود به سویم
آن گاه
در سفری که به سوی تو دارم
همسرم و همسفرم را خواهم یافت.
📚من می خواهم "تو" بشوم، راست می گویم!، ص۱۵.
بهانه بودن (کتاب اول)
ضمیمۀ ادبیِ کتابِ اول از مجموعۀ «نیمۀ دیگرم»
#بهانه_بودن
#نیمه_دیگرم
#محسن_عباسی_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🍃آرزوی من
از سالها پیش آرزویی با من همراه شده
و حتّی لحظهای از من فاصله نمیگیرد.
گاهی خسته میشوم از دستش.
انگار که دوست دارم چند لحظهای رهایم کند
ولی گویی او از من خسته نمیشود
حتّی اگر کاری برای برآوردنش نکنم.
این آرزوهای سمج را دوست دارم
احساس میکنم تو به آنها فرمان میدهی که از من دور نشوند.
همیشه آرزو داشته و دارم که در تلاطمهای زندگی، آرام باشم
چه وقتی که طوفان مصائب قصد آرام گرفتن ندارد
و چه آن هنگام که موج کشتی شکن سختیها روی سرم فرود میآید
و چه آن گاه که تیرهای تهمت و طعنه پیاپی روی قلبم مینشیند.
گاهی خیال میکنم آرزوی چنین آرامشی هم برایم زیاد است
ولی گفتم که من هم اگر بخواهم این آرزو را فراموش کنم
این آرزو قصد رها کردن مرا ندارد.
از وقتی که با دوستی که تو نشانم دادهای نشست و برخاست کردهام
این آرزو جان دوباره گرفته در وجودم.
تا به حال حتّی برای یک بار هم ندیدم
که دریای وجود دوستم حتّی با سهمگینترین طوفانها، موّاج شود.
من دریای آرام در هوای طوفانزده را در کنار دوستم تجربه کردم.
شاید او را نشانم دادی تا بفهمم که چنین آرامشی، تنها یک آرزو نیست
آرزویی تحقق یافتنی است.
این روزها دلم عجیب محتاج آرامش است.
دستی بکش روی دلم، آرامم کن آقا!
گاهی تماشای آرامش دیگران به جای آرام کردن، آتشم میزند.
بیشتر از این، نگذار بسوزم.
شبت بخیر آرامش من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃حضرت دریا
دوستتر از تو آیا کسی هست
و محکمتر از رشتۀ دوستی تو، رشتۀ دوستی کیست؟
دوستیها وقتی محکم میشوند
که دوستها رشتۀ محبّتشان را گره بزنند به محبّت تو.
من به دوست نیاز دارم؛ چون یک انسانم.
من کمال جو هستم؛ چون یک انسانم.
کاملترین دوست، تو هستی. تردیدی ندارم.
پس میخواهم با تو دوست شوم.
آقا! با من دوست میشوی؟
من هزار دوست اگر داشته باشم
و همه نشان تو را داشته باشند
حاضرم برای تک تکشان هزار بار جان بدهم
امّا قبول کن هزارتای اینها روی هم
یکی مثل تو نمیشود.
قبول داری؟
اگر به من بگویی دوست داری از حالا تا آخر عمر
با آنها روزگار طی کنی
یا آنها نباشند و از حالا تا آخر عمر
تنها یک لحظه با من باشی
بی آن که لحظهای تردید کنم میگویم: با تو.
پس تکلیف دوستهایی که نشان تو را ندارند، معلوم شد.
حالا به من بگو تا بدانم
آقا! با من دوست میشوی؟
دوست شدن تو با من، جز فایده چیز دیگری برایم ندارد
ولی دوست شدن من با تو برایت ضرری ندارد؟ فکر نمیکنم.
خدا را شکر تو دریایی و من هر چه قدر هم که سیاه باشم
ساحت تو را آلوده نمیکنم.
اگر دریا نبودی، چه کار باید میکردم؟
حالا که دوستی با من برایت ضرر ندارد
میشود هر چه زودتر با من دوست شوی؟
شبت بخیر حضرت دریا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃مهربانم
امروز خیلی دلم گرفته بود.
یک بار نوشتم «خیلی»؛ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را.
امروز خیلی گریه کردم، خیلی بیشتر از خیلی.
میدیدم که دور و بریهایم دل میسوزانند برایم.
شاید تو دوست داری که گاهی هم آدمی قابل ترحّم شوم
و مثل بچّه یتیمی که این و آن دست نوازش روی سرش میکشند
مرا هم نوازش کنند تا آرام شوم.
ولی مگر تو خودت هر چه غیر خودت را که آرامم میکرد، نگرفتی از من؟
تو که خوب میدانی دورۀ آرام شدنهایم
با هر چیزی و هر کسی غیر از تو تمام شده آقا!
وقتی نوازش میشوم و آرام نمیشوم، انگار که بیشتر آتش میگیرم.
امروز خیلی دلم گرفته بود.
یک بار نوشتم «خیلی»؛ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را.
چه قدر خوب حس میکردم که اگر نسیمی صدای تو را به گوشم برساند
که میگویی میخواهی با من دوست بشوی
دل گرفتهام در یک آن، باز میشد.
گوشم را خیلی تیز کردم؛ ولی صدایی نیامد.
نمیخواهی با من دوست بشوی آقا؟!
امروز خیلی دلم گرفته بود.
یک بار نوشتم «خیلی»؛ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را.
پیش از این گفته بودم که گرفتن دل، نشانۀ حیات است
ولی نمیدانستم که گاهی تحمّل نشانۀ زندگی، این اندازه سخت است.
امروز هم گذشت و تو نگفتی که میخواهی با من دوست شوی یا نه
فردا میخواهی چه کار کنی؟
باز هم منتظر بمانم یا نه؟!
دوباره باید بار این همه دلگرفتگی را تاب بیاورم
بی آن که از تو بشنوم میخواهی با من دوست شوی یا نه؟
التماست میکنم خودت اگر نمیآیی
یکی از دوستانت را امشب به خوابم بفرست
تا به من بگوید که تو میخواهی با من دوست شوی.
بگو چگونه التماس کنم تا قبول کنی؟!
من به دل مهربانت امید بستهام.
شبت بخیر مهربانم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃پسر ابوتراب
گاهی دل آدم میگیرد.
شاید بشود یک جور تحمّلش کرد.
گاهی دل آدم بیقرار میشود.
شاید بشود یک جور تابَش آورد.
گاهی دل آدم تنگ میشود.
شاید بشود یک جور صبوری کرد.
دلگرفتگی وقتی به اوج میرسد
برای تحمّلش باید منتظر معجزه بود.
بی قراری وقتی بیحساب می شود
برای قرار گرفتن، باید چشم به آسمان دوخت.
دلتنگی وقتی از حد میگذرد
برای درمانش باید به دنبال دمِ مسیحایی گشت.
عزیز دلم! ماه مهربانم! مهربانتر از پدر و مهربانتر از مادرم!
اگر کسی دلش گرفته باشد به اندازۀ همۀ غروبهای زندگی
و هم بی قرار شده باشد به اندازۀ همۀ دریاهای طوفانزده
و هم دلش تنگ شده باشد به اندازۀ همۀ عاشقهای فراق زده
باید چه خاکی به سر بریزد؟ میشود بگویی؟
آخرش هم نتوانستم نازت را اندازه بگیرم!
و دلم نفهمیده نسبت میان ناز و مهربانیات را.
میبینی دارم میسوزم؛ ولی به تماشا مینشینی.
میدانم دلت میسوزد از سوختن من؛ ولی جلو نمیآیی.
میدانی اگر بدانم سوختن تا کی تداوم دارد
شاید تحمّلش برایم آسانتر شود؛ ولی نمیگویی.
باز شدن دل گرفته، آرام شدن دل بیقرار و شفای دل تنگم را
نمیگویم که نمیخواهم؛ ولی هر چه تو صلاح بدانی
امّا آقا! هنوز هم نمیخواهی بگویی که میخواهی با من دوست شوی یا نه؟!
قول میدهم اگر بگویی که میخواهی با من دوست شوی
خودم بگردم و پیدا کنم خاکی را که باید به سر بریزم.
شبت بخیر پسر ابوتراب!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃سرمایۀ امیدم
گفتهاید خودمان را محاسبه کنیم.
باشد، به روی جشم.
یکی یکی حساب میکنم گناهانم را
ولی به من بگو با اضطرابی که شمارش گناهان
برایم به ارمغان میآورد، چه باید کرد.
هر چه قدر بیشتر گناهانم را حساب میکنم
فاصلهام را از تو بیشتر احساس میکنم.
نکند معنای این فاصله این باشد
که تو با من دوست نمیشوی!
این است؟
گناهان من در نیامدن تو چه قدر اثر داشته؟
میشود بگویی؟
التماس میکنم بگو هیچ اثری نداشته.
این طور اگر بگویی، راحتتر گناهانم را شماره میکنم.
اگر گناه من، آمدنت را به تأحیر انداخته باشد
میتوانم به این فکر کنم که تو با من دوست میشوی؟
آقا! یا وظیفۀ محاسبه را از دوشم بردار
یا به من بگو با وجود همۀ این گناهان
باز هم به دوست شدن با من فکر میکنی.
من آن قدر قوی نیستم که اگر امیدم به دوست شدن تو با من کم شود
باز هم توان زندگی کردن داشته باشم.
اصلاً کاری به قوّت و توان ندارد
کسی که بدون امید به دوست شدن تو با خودش نفس میکشد
زنده نیست.
کمکم کن آقا!
به دادم برس!
نگذار امیدم به دوست شدن تو با من
با شعلۀ گناهان بیشماری که کردهام آتش بگیرد.
شبت بخیر سرمایۀ امیدم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃سرمایۀ امید
فقط دوست شدن نیست که هزینه لازم دارد.
گاهی برای دوست نشدن هم باید خرج کرد.
با بعضیها نمیشود دوست شد.
نامشان که به نام آدم گره میخورد
مایۀ عار میشوند برای آدم.
از اینها باید فرار کرد
تا زحمت یک عمر با آبرو زیستن بر باد نرود.
با بعضیها نمیشود دوست شد.
با هر کسی که همنشین میشوند
از آسمان دورش میکنند.
میارزد آدم خرجی کند
که آنها تا می شود دور شوند
و حتّی غبار نامشان رو نام انسان ننشیند.
میدانم من هم از همین آدمها هستم.
با من اگر دوست شوی
عار نام من، بدنامت میکند میان مردم
و اگر دل بدهی به دل من، از آسمان فاصله میگیری.
ولی التماس میکنم که از فکر دوست شدن با من بیرون نیا.
دارم دست و پا میزنم که اگر روزی خبر دوست شدنت رسید
سرمایۀ افتخارت اگر نبودم، مایۀ عارت نباشم
و دلم را طوری خراب کنم و از نو بسازم
که اگر خواستی دل به دلم بدهی
حتّی کمی از آسمان فاصله نگیری.
آقا!
با کمی امید هم میتوانم زندگی را تاب بیاورم
این کمی امید را از من نگیر.
شبت بخیر سرمایۀ امیدم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃 یار دلسوز من
گاهی آدم قشنگ حس میکند دنیا برایش به آخر رسیده.
هر طرف که میرود، به دیوار میخورد.
صدای قهقهۀ دنیا را هم خوب میشنود.
ایستاده و به حیرتِ آدم از ته دل میخندد.
دوست داری در میان قهقهههای دنیا
کاری کنی که دلش آتش بگیرد
امّا زورت نمیرسد، باید بایستی و آتش بگیری.
این روزها قصّۀ دنیا برای من همین طور ورق میخورد.
صدای قهقهۀ دنیا گوشم را کر کرده.
آقا! وقتی میبینم زورم به دنیا نمیرسد، بدجور دلم میگیرد.
نه این که فکر کنی فقط برای تو دهنی زدن به دنیا دنبال پاسخ این سؤالم
امّا خودت هم میدانی که هیچ چیزی به اندازۀ جواب تو
نمیتواند دل دنیا را آتش بزند؟
آقا! با من دوست میشوی؟
بگو دوست میشوی
تا از دیوارهای تو در تویی که دنیا دورم کشیده رها شوم
بگو دوست میشوی
تا آتشی که دنیا به دلم زده، خاموش شود
بگو دوست میشوی
تا هوس دست انداختن من از سر دنیا برود.
میدانم که اگر نخواهی با من دوست شوی، به زبان نمیآوری
چون میدانی که اگر بگویی با من دوست نمیشوی
صدای قهقهۀ دنیا چنان سر به فلک میگذارد که مرا خواهد کشت.
تو دلسوزتر از این حرفهایی!
شبت بخیر دلسوز من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃امام کاروان
ایام حج که می رسد، دلم هوای احرامی را می کند که تو لبیکش را برایم زمزمه کنی.
یعنی می رسد روزی که به جای روحانی کاروان امام کاروان داشته باشیم؟
شبت بخیر امام کاروانم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃آرامش من
چه خوب است که تو هستی
و بی آن که بدانم با من دوست شدهای یا نه
وقتی با تو حرف میزنم، آرام میشوم!
چه خوب است که یقین دارم تو صدایم را میشنوی
حتّی بهتر از کسانی که رو به رویم نشستهاند!
چه خوب است که تو از حرفزدنهای ممتدّ من خسته نمیشوی!
خیالم آسوده است که اگر در همۀ لحظههای زندگیام با تو حرف بزنم همۀ حرفهایم را میشنوی
و حتّی به نشانۀ خستگی خمی به ابروی خویش نمیآوری.
امروز دنیا روی سینهام باری گذاشته بود
که به گمانم اگر روی شانۀ کوه میگذاشت، قامتش خم میشد داشتم میمردم از شدّت تنگی سینهام.
نفسهایم نای بالا و پایین رفتن نداشتند.
راهی نمانده بود جز حرف زدن با تو.
به سراغت آمدم، صدایت زدم
حرفهایم را شنیدی و من آرام شدم.
چه خوب است که میتوانم آرزوهایم را به تو بگویم بی آن که نگران باشم نگران از این که نکند تو مرا زیادهخواه بدانی و ناشکر بخوانی.
آقا!
اگر تو دوستم شوی و مرا به خلوت خویش راه دهی
و من حرفهایم را در مقابل نگاهت بگویم ...
باشد، بماند، من شکر این آرامش را به جا میآورم
تو خودت بلدی آرزوها را محقق کنی.
خدایا! شکر که حرف زدن با محبوب، مایۀ آرامش دل من است.
شبت بخیر آرامشم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃آرامش من
چه خوب است که تو هستی
و بی آن که بدانم با من دوست شدهای یا نه
وقتی با تو حرف میزنم، آرام میشوم!
چه خوب است که یقین دارم تو صدایم را میشنوی
حتّی بهتر از کسانی که رو به رویم نشستهاند!
چه خوب است که تو از حرفزدنهای ممتدّ من خسته نمیشوی!
خیالم آسوده است که اگر در همۀ لحظههای زندگیام با تو حرف بزنم همۀ حرفهایم را میشنوی
و حتّی به نشانۀ خستگی خمی به ابروی خویش نمیآوری.
امروز دنیا روی سینهام باری گذاشته بود
که به گمانم اگر روی شانۀ کوه میگذاشت، قامتش خم میشد داشتم میمردم از شدّت تنگی سینهام.
نفسهایم نای بالا و پایین رفتن نداشتند.
راهی نمانده بود جز حرف زدن با تو.
به سراغت آمدم، صدایت زدم
حرفهایم را شنیدی و من آرام شدم.
چه خوب است که میتوانم آرزوهایم را به تو بگویم بی آن که نگران باشم نگران از این که نکند تو مرا زیادهخواه بدانی و ناشکر بخوانی.
آقا!
اگر تو دوستم شوی و مرا به خلوت خویش راه دهی
و من حرفهایم را در مقابل نگاهت بگویم ...
باشد، بماند، من شکر این آرامش را به جا میآورم
تو خودت بلدی آرزوها را محقق کنی.
خدایا! شکر که حرف زدن با محبوب، مایۀ آرامش دل من است.
شبت بخیر آرامشم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan
🍃 همه کارۀ من!
هیچ کار تو بیحکمت نیست.
در این تردیدی ندارم.
تو جلوۀ صفت حکیم خدا روی زمینی.
شکّی نیست.
حتماً حکمتی هست که تو این قدر پاسخم را به تأخیر انداختهای.
من تسلیمم.
اصلاً نمیخواهم چیزی را بر تو تحمیل کنم.
هر وقت خواستی جوابم را بده.
از ته دل میگویم.
ولی نمیتوانم نگویم که دلم کوچک است و تحمّلم کم.
بگو برای بزرگ شدن دلم چه کار کنم؟
هر روز با خودم این حرفها را مرور میکنم
تا زبانم لال حتّی یک بار
واژهای که بوی گله داشته باشد
از دهانم بیرون نیاید
ولی تا کی میتوانم این بار را تحمّل کنم، نمیدانم.
هر چه قدر بیشتر قید دنیا را میزنم
بیشتر احساس تنهایی میکنم.
خودم را میشناسم
این احساس تنهایی را فقط با یک خبر میتوانم تاب بیاورم
خبرش هم کافی است، باور کن.
بگو که میخواهی با من دوست شوی
من هر چه قدر که بار این تنهایی سنگین باشد
باز هم تاب میآورم.
البتّه اگر صلاح نمیدانی
من راهی ندارم جز تسلیم.
شبت بخیر همه کارۀ من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan