eitaa logo
مجردان انقلابی
15.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
👳🏻امام# جماعت مسجدی در ونک (یکی از محله‌های تهران) از قبل انقلاب تعریف میکرد: 👱‍♀روزی نیمه برهنه و بی و آرایش کرده با دست و سینه باز نزد من آمد و مسأله ای درمورد ارث پرسید! 🗣گفتم خانم من هم از شما مساله‌ای بپرسم؛ اگر جواب دادید من هم جوابتان را می‌دهم! 😳با تعجب پرسید: شما از من؟ 🔸گفتم: بله... 🔹گفت: بفرمایید! 💁🏻‍♂گفتم: در محلی مشغول خوردن غذاست؛ غذا هم بسیار خوشبو و مطبوع است! 😔از قضا از کنار او می‌گذرد. از دیدن غذا و شنیدن بوی خوش آن پایش از می‌ایستد! جلوی او می‌نشیند تا شاید کند ولی مرد هیچ اعتنایی نمی‌کند! 👨شخص گرسنه یک لقمه می‌کند اما او می‌گوید: غذا مال خودم است و نمی‌دهم! هر چه او می‌کند، این به خوردن ادامه می‌دهد! خانم؛ این چگونه آدمی است؟؟ 😠گفت: این شخص خیلی است! از شمر بدتر است! 💁🏻‍♂گفتم: گرسنه دو جور است: یکی گرسنه شکم، یکی گرسنه ! 🙋🏻‍♂ یک جوان ، وقتی یک خانم برهنه و زیبا را می بیند که همه نوع عطرها و آرایش های مطبوع و دلکِش را دارد! با او راه می‌رود تا شاید خانم یک توجهی به او کند و مقداری روی خوش نشان بدهد، آن خانم اعتنا نمی‌کند! 🙋🏻‍♂جوان اظهار می‌کند ولی زن محل نمی‌گذارد! بعد از هزاربار خواهش و تمنا، زن می‌گوید: من نیستم و حاضر نخواهم بود با تو کنم!😔 جوان با تمام وجود التماس می‌کند ولی زن ذره‌ای توجه نمی کند! به نظرشما این زن چگونه آدمی است؟؟ 🙆🏻آن خانم کمی که فکر کرد، بلند شد و رفت! 👮فردا منزل صدا کرد! رفتم در را باز کردم؛ دیدم ایستاده و اجازه ورود می‌خواهد؛ وقتی وارد اتاق شد گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم! 🙎‍♂وقتی که با او کردم خواهش کردم باشد اما هرچه خواهش و تهدید کردم زیر بار نرفت! 🌸دیروز ناگهان آمد و از من خواست! نمی‌دانم شما دیروز به او چه گفتید!! ماجرا را برایش تعریف کردم؛ 🌼او هم بسیار تشکر کرد و رفت... 📚منبع: کتاب حیا و خودآرایی و نقش آنها در سلامت روان زن @mojaradan
! به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه بن معاذ فوت كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود مى فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند. در جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله# پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند: - من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه اش انجام مى دهد باشد. در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت : - سعد! بر تو گوارا باد! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: - مادر سعد! باش ! با اين و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود: نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم . عرض كردند: گاهى طرف و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد! حضرت فرمود: چون دستم در دست بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم ! عرض كردند: - يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت ؟ حضرت فرمود: - آرى ، سعد در خانه بود، فشار قبر به خاطر همين است ! 📚داستانها بحارالانوار @mojaradan
هدایت شده از مجردان انقلابی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 بدون توجهی از کنار او گذشت. این بی‌توجهی بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود کرد تا این شیخ پیر را کند. 🏃‍♂ و راه را بر او سد کرد و با بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟! همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟ گفت: من فرّارم. آخوند ملاحسینقلی همدانی به او گفت: عبد فرّار! ا من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت فردا ، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا کرده😔 هر کس مایل باشد به جنازه او برویم. عده‌ای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد. یکی از شاگردان آخوند به نزد عبد فرارا رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمی‌دانم چه می‌شد؟ او هر شب با حال غیرعادی و از خود بی‌خود منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا نخوابید و در حیاط قدم می‌زند و در حالی که می کرد ،با خود تکرار می‌کرد: عبد فرار تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟! و دق کرد و مرد. اصل داستان از کتاب : شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، صفحه ۲۷ @mojaradan
⚠️🙂☝️🏻 💥نكته1:‌از آنجا ميشود تنها سه ركعت آخر( ) را خواند و نبايد اجازه دادن به خاطر طولاني جلوه دادن 11 ركعت ما را از كل آن محروم سازد ، مي شود كرد من حداقل سعي مي كنم اين سه ركعت را بخوانم و بعد البته تلاش كنيم در حد امكان آن را كامل به جا بياوريم 💥 ضمنا در اين نماز مي شود سوره را هم نخواند و مي شود از ها هم صرف نظر كرد كه مجموعا شايد كمتر از دقيقه وقت بگيرد يعني كافيست يك ربع از اذان بيدار شويم(البته هرچقدر كامل به جا بياوريم بهتر است )💥 💥نكته2: اگر به هر دليل نتوانستيم در وقت آن را به جا بياوريم مي توانيم اولين فرصتي كه امكانش بود آن را به جا بياوريم😇 🌟 از امام عليه السلام روایت است که شخصی به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم چه بسا اتفاق می‌افتد که یک، دو، یا سه ماه از من فوت می‌شود و من آن را در روز می‌کنم. آیا این کار جایز است؟ فرمودند: به خدا قسم این کار مایه روشنی چشم تو است. و این جمله را سه بار تکرار کردند.🌟 ❌⭕️❌⭕️از نظر اكثر مراجع نماز مستحبي را مي توان در حال هم خواند كه در اين صورت رعايت هم در آن شرط نيست يعني كافي است وضو بگيريد و در مسير راه تان را بخوانيد و ركوع و سجود را هم هم بدون خم شدن تنها با اشاره چشم به جا بياورديد خلاصه كه آنقدر راحت مي شود اين كار را انجام داد كه با توجه به آثار و فوايد عجيبش حيف است اين فرصت را از دست داد. 😉🍀 ❣ @mojaradan 🎀
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 🔹شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند‼️ ⁉ استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟! 🔹 شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!!! 🔹 استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد. ⁉ استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی هدف تو از پرورشِ آن چیست 🔹شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم . ⁉ استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟! 🔹شاگرد گفت: خوب راستش نه…! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم! ⁉ استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟! 🔹 شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود. 🔹 استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ،گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی. 🔹تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، و شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری . ❤ خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو ، ، ، ، ‌و را می خواهد و می پذیرد، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را….. @mojaradan ✧‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅═❁💞❁═┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✧