eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 برای زنان ایران 📆 از اقدامات و مبارزات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیش از انقلاب برای زنان ایرانی 1️⃣ بخش اول 🎙 منبر بخاطر سخنرانی علیه آزادی غربی در موضوع زن 🔸 یکی از سخنرانی‌های آیت‌الله خامنه‌ای‌، از اواخر آذرماه ۱۳۴۳ و در ماه رمضان در# مسجد جامع کرج آغاز گردیده بود. گویی این بار نیز همچون و زاهدان برنامه‌ریزی کرده بود تا حکومتی را به باد انتقاد بگیرد. 🔹 در آستانه شب‌های قدر بود که وی به نزدیک شدن ۱۷ دی، سالروز حجاب، علیه آن چه که آزادی زن نامیده می‌شد سخن گفت. 🔸 اینجا بود که شهربانی احساس کردند گفته‌های این سید به آن چه که گفته شود،‌ نزدیک می‌گردد! 🔹 کرج دست به کار شد و به بانیان مجلس و دعوت‌کنندگان او داد که سخنان «آقای سیدعلی خامنه‌ای که بایستی در مورد تبلیغ نماید با سخنرانی‌هایی که در مورد تنقید [انتقاد کردن] از زنان می‌گوید مغایر است. به وی تکلیف شود که جز در موارد دینی سخنرانی دیگری انجام ندهد.» 🔸 این تذکر حتماً‌ به گوش آقای خامنه‌ای رسید و او نیز در منبرهای بعدی قطعاً‌ به آن نکرد! چرا که روز ۱۷ دی پیش از آنکه پایش به مسجد جامع برسد، او را به شهربانی بردند، «که هم تذکر به وی داد و هم از وی اخذ نماید. مشارالیه از دادن تعهد خودداری می‌نماید و شهربانی کرج نیز با اطلاع به اینکه از رفتن به منبرش جلوگیری نموده، وی را به تهران رهسپار می‌نماید.» 🔹 انتقاد از عاملان کشف حجاب، تنها ناخوشایند اقای خامنه‌ای ۲۵ ساله برای دستگاه حکومتی نبود؛‌ او «یک مرتبه هم در آقای خمینی را دعا»‌ کرده بود. _رهبر_خامنه ای .... @mojaradan
💥 🌸ميرداماد و آتش شهوت🔥 🍃در كتابی كه بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمه‌ای بر آن نگاشته بود خواندم: عباس صفوی در شهر اصفهان از خود سخت عصبانی شده و خشمگین می‌شود، در پی غضب او، از خانه خارج شده و شب برنمی‌گردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه می‌رسد، بر ناموس خود كه از خیره كننده‌ای بهره داشت سخت به وحشت می‌افتد، تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمى‌یابند. ☄دختر به وقت خواب وارد طلاّب می‌شود و از اتفاق به در حجره استرآبادی كه طلبه‌ای جوان و فاضل بود می‌رود، در را می‌زند، محمدباقر در را باز می‌كند، دختر مقدمه وارد حجره شده و به او می‌گوید از بزرگ زادگان شهرم و صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار می‌كنم . طلبه جوان از او را جا می‌دهد، دختر غذا می‌طلبد، طلبه می‌گوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، می‌گوید بیاور . غذا می‌خورد و می‌خوابد. 😈 به طلبه جوان حمله می‌كند، ولی او با بردن به حق تعالی، دفع وسوسه می‌كند، آتش شعله می‌كشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش می‌كند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه می‌افتد، بودن دختر را در آنجا نمی‌دادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند . ☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال می‌كند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی سوخته را نشان می‌دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از حرم می‌گیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع می‌شود، بسیار خوشحال می‌شود، 👈 به دختر ازدواج با آن طلبه را می‌دهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن بهت زده بود، قبول می‌كند. بزرگان را می‌خوانند و دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی می‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به می‌شود و چیزی نمی‌گذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت می‌كند . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💫💫💫💥💥💥💥 @mojaradan