eitaa logo
مجردان انقلابی
15.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴پسر جوان و دختر تنهـــا جوانی زیبارا درحال گریه دید گفت چرا گریه می‌کنی؟ دختر گفت: من در روستا زندگی می‌کنم امروز در مدرسه تأخیر کرده‌ام و سعی نمودم که در مقرر خود را به ترمینال برسانم امّا وقتی به اینجا رسیدم متوجه شدم که رفته‌اند و من تنها مانده‌ام جوان گفت به خانه من بیا. شبانگاه شیطان مرتباً جوان را وسوسه می‌کرد و به او می‌کرد که این گرانبهایی است که در کنار تو آرمیده است. به و طراوت و شادابی او به این عروس رایگان نظر کن. چه کسی می‌داند که تو با او می‌کنی؟ برو در کنار او بخواب. دختر نیز نمی‌توانست زیرا با جوانی ناآشنا در اتاقی به سر می‌برد و در حال و ترس و حیرت لحظات را سپری می‌کرد. خواب به چشم هیچ کدام فرو نرفت دست از سر جوان برنمیداشت پسرجوان از برخاست و چراغی را روشن کرد کماکان شیطان اورا به تعدی به دختر جوان میکردجوان در حالی که چراغ را خود گذاشته بود نفسش را مخاطب قرار داد و گفت: من را روی چراغ قرار خواهم داد. اگر بر آتش چراغ صبر کنی و و درد آن را تحمل کنی به معصیت اقدام کن و گرنه از یکتا بترس و به آینده‌ات امیدوار باش انگشتش را روی چراغ گذاشت تا حدی که سوختن آن به مشام رسید و از درد شدید بر خود می‌پیچید و با خود می‌گفت: ای خدا اگر تو بر آتش چراغ و این شعله‌ی ضعیف صبر نکنی پس چگونه سهمگین دوزخ را تحمل خواهی‌کرد؟ صبح فردا جوان دختر را خدمت پدر دختر برد و تحویل داد آنگاه پدرش به جوان نزدیک شد و بر او سلام کرد و از تشکر و قدردانی نمود. مدتی بعد به خداوند ان پسر و دختر به نکاح هم درامدند 📚روایات و داستانهای کهن وقرانی شهرام شیدایی @mojaradan ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═