#داستان_شب
"#نسيه داده میشود حتی به شما!!"
يكی از فرزندان "شيخ رجبعلی خیاط" میگويد:
روزی "مرحوم #مرشد چلويی" معروف خدمت جناب شيخ رسيد و از "كسادی بازارش" #گله كرد و گفت:
داداش!
"اين چه وضعی است كه ما #گرفتار آن شديم؟!"
دير زمانی وضع ما #خيلی خوب بود روزی "سه چهار ديگ چلو" میفروختيم و مشتریها فراوان بودند، اما يكباره "اوضاع زير و رو شده" مشتریها يكی يكی پس رفتند، "كارها از #سكه افتاده،" و اكنون روزی يك ديگ هم مصرف نمیشود...؟!
شيخ #تأملی كرد" و فرمود:
« #تقصير خودت است كه مشتریها را #رد میكنی.!!»
مرشد گفت: من كسی را #رد نكردم، حتی از بچهها هم "پذيرايی میكنم" و -#نصف كباب به آنها میدهم.
شيخ فرمود:
« آن سيد چه كسی بود كه سه روز غذای #نسيه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در #مغازه بيرون كردی؟!»
مرشد سراسيمه از نزد شيخ بيرون آمد و #شتابان در پی آن سيد راه افتاد، او را يافت و از او "#پوزش خواست،" و پس از آن تابلويی بر در مغازهاش نصب كرد و روی آن نوشت:
« #نسيه داده میشود، حتی به شما، #وجه دستی به اندازه #وسعمان پرداخت میشود.!! »
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan