🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ فرار از مرگ
«... قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ»
«... ﺑﮕﻮ : [ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ] ﭘﺲ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﻊ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ»(بقره :١٦٨)
✅ 24 ساعت عمر بیشتر
✍اسكندر مقدونی به روايت تاريخ، فرد بسيار جاه طلب و جهان گشایی بود كه در 33 سالگی درگذشت. روزی كه مرگ وی فرا رسيد، آرزو داشت كه فقط یک روز ديگر زنده بماند تا بتواند مادرش را ببيند. او نيازمند 24 ساعت زمان بود تا بتواند فاصله ای را كه سفر، ميان او و مادرش ايجاد كرده بود از بين ببرد و به نزد او بازگردد. به ويژه اينكه به مادرش قول داده بود هنگامی كه تمام دنيا را تصرف كرد، به پيش او بازگردد و همه جهان را به او هديه كند.
بنابراين، اسكندر از پزشكان خواست تا 24 ساعت مهلت برای او فراهم كنند و مرگش را به تأخير بيندازند. پزشكان به وی پاسخ دادند كه بيش از چند دقيقه به پايان عمر او باقی نمانده است و آنها نمی توانند كاری برايش انجام دهند. اسكندر گفت من حاضرم نيمی از تمام پادشاهی خود را يعنی نیمی از دنيا را در ازای فقط 24 ساعت بدهم. آنها گفتند اگر همه دنيا را هم به ما بدهيد، نمی توانيم كاری برايتان انجام دهيم، اين كار غير ممكن است.
آن لحظه بود که اسکندر، بيهوده بودن تمامی کوشش هايش را به طور عميق درک کرد. او با تمام دارایی اش که کل دنيا بود، نتوانست حتی 24 ساعت را بخرد. 33 سال از عمرش را به هدر داده بود، برای تصاحب چيزی که با آن حتی قادر به خريد 24 ساعت هم نبود. متوجه شد که به خاطر اين دنيای واهی، بايد با نااميدی و محروميت کامل، جهان را ترک کند.
📚 زندگی به روايت بودا، صفحه 86
@DastaneRastan_ir :منبع داستان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
#سؤالات_شما
⁉️ روش کامل و عملی حساب کردن زکات گندم رو میخواستم؛ مثلاً دهتُن گندم داریم، سهمیلیون مخارج میشه.
✅پاسخ:
چون بیشتر از 847 کیلوگرمه، پس زکاتش واجبه.
اول مخارج رو کم کنید، بعد اگه با آب باران آبیاری شده و دیمی هست، یکدهم اون رو زکات بدین.
اما اگه با غیر آب باران، مثل آب چاه آبیاری شده و آبی هست، یکبیستمش رو زکات بدین.
🦋 أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمًَدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🦋
🌹 کانال احکام به زبان خیلی ساده
╭─═ঊঈ🔻🔻ঊঈ═─╮
👉 @ahkam_yar
╰─═ঊঈ🔺🔺ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 تشرف محمد بن مهزیار خدمت امام زمان علیه السلام
❤️محبت امام زمان علیه السلام نسبت به شیعیان آخرالزمان
به #کانال_فضای_معنوی_بپیوندید.👇👇👇
Join🔜 @manavi2🙏
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✳️ توضیح👆👆👆
✅ محمد بن مهزیار = محمد بن ابراهیم بن مهزیار👈 برادر👈 علی بن ابراهیم بن مهزیار(کسی که در زمان غیبت صغری به دیدار امام زمان عج الله فرجه مشرف شد و داستانش معروف است، هر چند مهزیار پدربزرگ اوست و به واسطه ابراهیم به مهزیار می رسد ولی به او علی بن مهزیار گفته می شود).
✅ علی بن مهزیار(مدفون در جاجرم)👈 برادر ابراهیم بن مهزیار است بنابرین عموی علی بن ابراهیم بن مهزیار است، وی از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده و در زمان امام عصر عج الله فرجه نبوده است.
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
هدایت شده از هر روز یک صفحه قرآن با ترجمه
054-aleemran-fa.mp3
2.72M
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ این جهان کوه است و فعل ما ندا
«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا...»
«ﺍﮔﺮ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﻱ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺪﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ...» (اسراء : ۷)
✅ زن زیبا و مرد زاهد
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه #ساده_زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:
حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی،
من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هرجادلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
🍃هرکه باشد نظرش در پی #ناموس کسان
🍃 پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
•✾📚 @Dastan 📚 :منبع داستان