#سؤالات_شما
⁉️ روش کامل و عملی حساب کردن زکات گندم رو میخواستم؛ مثلاً دهتُن گندم داریم، سهمیلیون مخارج میشه.
✅پاسخ:
چون بیشتر از 847 کیلوگرمه، پس زکاتش واجبه.
اول مخارج رو کم کنید، بعد اگه با آب باران آبیاری شده و دیمی هست، یکدهم اون رو زکات بدین.
اما اگه با غیر آب باران، مثل آب چاه آبیاری شده و آبی هست، یکبیستمش رو زکات بدین.
🦋 أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمًَدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🦋
🌹 کانال احکام به زبان خیلی ساده
╭─═ঊঈ🔻🔻ঊঈ═─╮
👉 @ahkam_yar
╰─═ঊঈ🔺🔺ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 تشرف محمد بن مهزیار خدمت امام زمان علیه السلام
❤️محبت امام زمان علیه السلام نسبت به شیعیان آخرالزمان
به #کانال_فضای_معنوی_بپیوندید.👇👇👇
Join🔜 @manavi2🙏
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✳️ توضیح👆👆👆
✅ محمد بن مهزیار = محمد بن ابراهیم بن مهزیار👈 برادر👈 علی بن ابراهیم بن مهزیار(کسی که در زمان غیبت صغری به دیدار امام زمان عج الله فرجه مشرف شد و داستانش معروف است، هر چند مهزیار پدربزرگ اوست و به واسطه ابراهیم به مهزیار می رسد ولی به او علی بن مهزیار گفته می شود).
✅ علی بن مهزیار(مدفون در جاجرم)👈 برادر ابراهیم بن مهزیار است بنابرین عموی علی بن ابراهیم بن مهزیار است، وی از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده و در زمان امام عصر عج الله فرجه نبوده است.
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
هدایت شده از هر روز یک صفحه قرآن با ترجمه
054-aleemran-fa.mp3
2.72M
🦋تفسیر قرآن کریم با داستان🦋
✳️ این جهان کوه است و فعل ما ندا
«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا...»
«ﺍﮔﺮ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﻜﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﻱ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺪﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ...» (اسراء : ۷)
✅ زن زیبا و مرد زاهد
زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه #ساده_زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:
حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی،
من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هرجادلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
🍃هرکه باشد نظرش در پی #ناموس کسان
🍃 پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
•✾📚 @Dastan 📚 :منبع داستان
هدایت شده از هر روز یک صفحه قرآن با ترجمه
055-aleemran-fa.mp3
2.85M