بسم الله الرحمن الرحیم
#جلسۀ_ششم_نظام_تعلیم_و_تربیت_اسلامی: دوشنبه ۱۷ / آبان / ۱۴۰۰
(بخش اول)
[قبل از این جلسه استاد مقاله ای ارسال فرمودند که اعضای کلاس مطالعه کنند و با توجه به آن بحث های کلاس دنبال شده است.]
آزادی با چند مورد از اصول پیش گفته مرتبط است. در دورۀ مدرن شان و مقامی که انسان برای خودش درک کرده، بسیار منوط به آزادی است. البته گاهی از آزادی بی بند و باری و اینگونه مسائل درک می شود اما آزادی در عمق معنای خودش و در معنای فلسفی اصلا این نیست. آزادی به معنای بی بند و باری و به معنای هرج و مرج نیست بلکه خصوصیتی از انسان است که شان و مقام انسان در دورۀ مدرن بر حسب آن تصویر می شود.
انسان مطلوب انسانی است که آزاد باشد یعنی مهمترین ویژگی اش این است که خودش قانون گذارِ خودش باشد. بیاندیشد و نسبت به کیفیت عملکرد خود تصمیم بگیرد. در این نگاه بالاترین رشد اخلاقی آن است که انسان چیزی را بپذیرد که خودش به آن رسیده باشد. بچه است که در انجام یا ترک برخی کارها از دیگران تبعیت می کند، انسانِ به رشد اخلاقی رسیده خودش درک کرده و به قانون رسیده است.
با این نگاه هدف غایی تربیت/آموزش و پرورش مدرن رساندن انسان به این معنا از آزادی است و آزادی در وهلۀ اول به مثابۀ هدف است نه اصل.
چنین توضیحی از آزادی – آزادی یعنی انسان بیاندیشد و خودش قانون بگذارد – باعث می شود آزادی با عقلانیت مدرن گره بخورد. و این نگاه به صورت مطلقش با نبوت عامه ناسازگار است. چرا که در این نگاه انسان بر پایۀ فهم و شناخت خودش قانون می گذارد و حال آن که در نبوت عامه قانون گذاری از سوی خداست.
البته اندیشه در این نگاه اندیشۀ خاصی است. اندیشۀ خود بنیاد است. یعنی خود انسان کاملا مستقل می تواند فکر کند، ترسی ندارد، جراتمند است. این عقلانیت وقتی در تعلیم و تربیت شده، بحثی تحت عنوان تفکر انتقادی شکل گرفته است.
#جلسۀ_ششم_نظام_تعلیم_و_تربیت_اسلامی
(بخش دوم)
نکته: اگر بخواهید در مورد نظریات علوم تربیتی شناخت داشته باشید، باید سیر تاریخی مسائل را بدانید. بررسی سیر تاریخی مسئله است که معنای آن را روشن می کند. این اتفاق زیاد می افتد که یک مفهومی در غرب طراحی شده و ما وقتی مواجه می شویم با همان فهم خودمان برداشت می کنیم که این صحیح نیست!
در مرتبۀ سوم است که آزادی (نفی اجبار یا تلقین) به مثابۀ اصل تربیتی مطرح می شود. به عبارت دیگر سه سطح بحث مطرح است؛ 1. نقش آزادی در شان و مقام انسان در دورۀ مدرن، 2. هدف غایی تربیت مدرن متناسب با آزادی، 3. آزادی به مثابۀ یک اصل تربیتی.
این معنای از آزادی و محوریت انسان در قانون گذاری در ابعاد مختلف نمود پیدا می کند. مثلا مسئلۀ همجنسگرایی در غرب کاملا حل شده است به گونه ای که در ایتالیا اگر علیه آن سخن بگویید زندانی می شوید به این عنوان که شما همجنس ستیز یا همجنس هراس هستید.
نوع برداشت از غرب به دو صورت می تواند باشد؛
1. انسان هایی که در عمل بی بند و باری و لاابالی هستند بدون هیچ پشتوانۀ فکری-نظری.
2. انسان هایی که برای کارهای خود حساب و کتاب در آورده اند. [هرچند ممکن است آن کار در نظر ما غلط باشد.]
اطلاع متربی از فعالیت مربی و دلیل آن، مسئلۀ دیگری است که ممکن است مطرح شود. برخی همچون دکتر باقری بر این باورند که یکی از قیود تربیت آگاهانه بودن از سوی متربی است. از این رو تلقین و عادت دهی شبه تربیت است، تربیت نیست. ولکن به نظر می رسد این نگاه که فاعلیت تام و تمام مربوط به متربی باشد و دیگران صرفا معدّ و زمینه ساز، محل تامل است.
پرسش و پاسخ
1. آیا مراد از فهم عقلانی فهم استدلالی است؟
عقل در نگاه جدید عقل مفهومی است. در صورتی که عقل در معارف ما – هم در محتواهای نقلی هم در مطالب فسلفی – مطلقا مفهومی نمی دانند بلکه بعضا اکتفا به این عقل مفهومی را شدیدا مذمت کرده اند. عقل مفهومی همان ذهن است که مفاهیم حصولی را درک می کند.
عقل نظری در نگاه های فلسفی: مرتبۀ عالی وجود انسان بیان شده است. ابن سینا می گوید: آن مرتبه ای از انسان است که فیض ما فوق را دریافت می کند.
2. آیا آزادی به معنای رهاشدن گرایش های حیوانی در تعلیمات غربی هست یا این که به معنای ولنگاری است؟
قطعا هست خصوصا در مباحث فلسفی و در سطح فیلسوفان.
3. آزادی اجتماعی با آزادی فلسفی چه ارتباطی دارد؟
آزادی اجتماعی در نگاه مدرن یکی از جلوه های آزادی فلسفی است.
4. غرب کجاست؟ جغرافیاً و فکراً؟
وقتی از غرب سخن می گوییم مراد غرب فکری است و نسبتش با غرب جغرافیایی عموم و خصوص من وجه است. یعنی در ژاپن هم دیدگاه هایی با این نگاه هست در ایران هم هست. از سوی دیگر در خودِ غرب هم افرادی هستند که چنین دیدگاهی ندارند. وجه تسمیه اش هم این است که اولین بار از آنجا رشد کرد. اول هم از اروپا بود. اما مجموعۀ قاره و جزیره و بعد هم به تدریج به آمریکا سرایت کرد.
#تعلیم_و_تربیت
#نظام_تعلیم_و_تربیت
@mojtaba_kafil