eitaa logo
در جستجوی تربیت اسلامی
198 دنبال‌کننده
92 عکس
20 ویدیو
21 فایل
محل انتشار تقریرات، نتیجۀ مطالعات و مطالب مختلفی که در مسیر تحصیل فقه تربیت با آنها مواجه می شوم. (مجتبی کفیل؛ طلبه فقه تربیت در مجتمع عالی حوزوی ولی امر عجل الله تعالی فرجه) رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ درخدمتم؛ @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
(بخش سوم) 3. مبنای سوم: برخوداری انسان از ظرفیت های وجودی مختلف. اصول متناسب با این مبنا: اصل تکلیف به قدر وسع و اصل عدالت در پاداش و مجازات دو اصلی است که آقای حاجی در ضمن این مبنا مطرح کرده اند. این مبنا بسیار مهم است. نسبت به هر دو اصلِ مطرح شده در مصادر نقلی – هم آیات و هم روایات – محتواهای متعددی مطرح شده است. سوال: ارتباط اصل عدالت در پاداش و مجازات با مبنا چگونه تبیین می شود؟ جواب: به این صورت که وقتی مربی توجه داشته باشد که انسان ها ظرفیت های مختلفی دارند و همگی نسبت به برخی از کارها توانایی ندارند، نوع مواجهه اش در سرپیچی ها نیز تغییر می کند. توجه می کند که متربی توانایی انجام دستوری با فلان ویژگی ها را دارد یا خیر! اگر توانایی نداشته باشد مجازات در قبال سرپیچی نسبت به آن تکلیف خلاف عدالت است. 4. مبنای چهارم: انسان موجودی است که محدودیت های مختلفی دارد از جمله؛ ضعف و ناتوانی، آزمندی و شتاب زدگی و ... اصول متناسب با این مبنا؛ اصل سهولت در تکلیف؛ این اصل مربوط به قبل از بیان تکلیف است. بر اساس این اصل مربی در تکلیف ها نباید سخت بگیرد. در ضمن این اصل ایشان به برخی روایات هم ارجاع می دهد از جمله توصیه های امیرمومنان علی علیه السلام به کسانی که برای دریافت خراج می رفتند. اصل مسامحت؛ این اصل مربوط به بعد از بیان تکلیف است. به این بیان که اگر متربی تکلیف را ناقص انجام داد، با بلند نظری عبور کن. قرار نیست همۀ خطاهای تکلیف در همان مراحل اول اصلاح شود. [متناسب با این نکته استاد در جلسۀ قبل جریانی از مولوی را بیان کردند که در تقریر هم اشاره شد. نکته ای که از کتاب فیه ما فیه نقل شد.] اصل تقویت؛ در تعبیر روانشناختی از این اصل با واژۀ تشویق یاد می کنند. 5. مبنای پنجم: انسان موجودی تاثیرپذیر و تاثیرگذار است. اصول متناسب با این مبنا: اصل اصلاح شرایط و اصل ایجاد شرایط به عنوان دو اصل مرتبط با این مبنا مطرح شده اند. برای تربیت باید مجموعه ای از شرایط و زمینه ها طراحی شود. مثال: اگر بچه عصر بخوابد دیگر شب نمی گذارد والدین بخوابند. باید توجه داشت که نمی شود بچه را به زور خواباند. بنابراین باید والدین نسبت به این زمینه توجه داشته باشند. نسبت به گرسنگی هم همین گونه است. اگر بچه گرسنه باشد اخلاقش بهم می ریزد به گونه ای که ممکن است در برخی موارد اصلا دیگر غذا هم نخورد. والدین باید توجه به زمان غذا خوردن او داشته باشند و زمینۀ چالش های بعدی را از بین ببرند. یکی از کتابهایی که اخیرا در مباحث تربیتی چاپ شده است؛ کتاب چالش میانِ تربیت حداقلی و تربیت حداکثری در امر جنسی است. در این کتاب پیرامون زمینه های تربیت جنسی نیز اشاراتی شده است. اگر در جامعه خلاف گویی، بی احترامی کردن به دیگران، عذرخواهی نکردن در هنگام اشتباه رواج داشته باشد مخصوصا در سطح مسئولین، آموزشِ توصیه ای نسبت به مسائل اخلاقی فایدۀ چندانی ندارد و حتی در برخی مواقع اثر معکوس دارد. اینها زمینه هایی است که در امر تربیت باید توجه شود. به عبارت دیگر می توان گفت: در این دو اصل تمرکز آقای حاجی بر این است که در شرایط نامناسب باید شرایط را تا جایی که می شود اصلاح کرد، نباید تسلیم شرایط شد [اصل اصلاح شرایط]. و در اصل ایجاد شرایط هم مراد ایشان مواجهۀ فعال با مسائل تربیت و چالش های تربیتی است است. باید قبل از چالش های پیچیده زمینۀ حرکت صحیح را تامین کرد. @mojtaba_kafil
بخش پنجم در انتهای این بحث لازم است نسبت به نکته ای توجه داده شود و آن این که: فقه تربیت یا همۀ فقه های مضاف در دو معنا به کار می رود. [معنای اول] بعضی فقه های مضاف را یکی از ابوابِ فقهِ مصطلح موجود تلقی می کنند. فقه تربیت بابی می شود در کنار سایر ابواب فقهی؛ همچنین فقه سیاست، فقه اقتصاد، فقه اخلاق، فقه هنر، فقه مدیریت. این یک معناست. معنای دیگر این است که فقهِ مضاف ذیل علم فقه قرار نمی گیرد. یعنی فقه مضاف در ذیلِ مضاف الیه قرار می گیرد. فقه اقتصاد در ضمن علم اقتصاد قرار می گیرد. فقه تربیت در ضمن علم تربیت قرار می گیرد. با این تفاوت که محتوای آن دینی و روشش اجتهادی است. کشف احکام تکلیفیِ رفتارهای تربیتی می شود فقه تربیت، همچنین در سایر موارد. در این صورت فقه به مصابۀ روش اخذ می شود یعنی إعمالِ روش فقاهتی و اجتهادی در اقتصاد و سیاست و تربیت. استخراج حرف دین در زمینۀ مضاف الیه. بسیاری از حوزویان [معنای اول را برگزیده اند و] بر این باورند که فقه های مضاف را باید ذیل دانش فقه تعریف کرد. آیةالله اعرافی و آیةالله قوامی تصریح به این مطلب دارند. اخیرا هم درختوارۀ دانش های حوزوی که ترسیم شده تمام این فقه های مضاف در ذیل فقه قرار گرفته است. [ولکن به نظر می رسد این نگاه تام نیست. این نکته را] در گفتگو با آیةالله اعرافی هم گفتم. خاطر نشان کردم: فقه تربیت باید در ذیل علم تربیت قرار گیرد. علم تربیت را به روش اجتهادی از منابع دینی استنباط کنیم. چون اصلا حرکتِ حوزه به سمت فقه های مضاف رفع نیازهایی بود که به تناسب انقلاب اسلامی حادث شده بود. نیازهای جامعه و نیازهای نظام اسلامی بود که باعث شد حوزه وارد عمل شود. با توجه به این که اسلام شناس می تواند صورت اسلامی را ارائه کند. و اسلام شناس در دوران غیبت فقها هستند، پس استنباط و استخراج نظر اسلام در این عرصه ها کارِ فقهاست. این نیازها به حوزه عرضه شد اما وقتی فعالیت در حوزه آغاز شد، تقلیل پیدا کرد به احکام فقهی در این موارد یعنی سفارش چیز دیگری بود و خروجی چیز دیگر. به عبارت دیگر مثلا فقه تربیت شکل گرفت تا نیاز جامعه جواب داده شود ولی آنچه انجام شد احکام جزئی تربیت بود. یکی وقتی رسالۀ تربیت کودکان آیةالله اعرافی را با بعضی دوستان مرور می کردیم. نکته ای که در جمع بندی نسبت به این رساله به ذهن رسید این بود که؛ اولا مسائل مطرح شده در این رساله، سوالات کیست؟ ثانیا بررسی این مسائل چه مشکلی را حل کرد؟ کدام مسئلۀ نظام پاسخ داده شد؟ این خروجی کارآمدی لازم را ندارد. خلاصه این که مسئله های نظام حل نشد. در آن گفتگو آیةالله اعرافی در پاسخ به بنده فرمودند: فقه یک شناسنامۀ هزار ساله در حوزه های علمیه دارد و ما نمی توانیم شناسنامه را تغییر دهیم. فقه یعنی دانشی که موضوعش افعال مکلفین است، روشش هم اجتهادی است. آن نیاز باید به طریق دیگری برطرف شود. ما باید نظام علمی اقتصادی، نظام علمی تربیتی داشته باشیم. در این نظام فقه یک بُعد است. گزاره های توصیفی تربیت در فلسفۀ تربیت حاصل می شود، گزاره های توصیه ای تربیت هم در فقه تربیت حاصل می شود. در ادامۀ صحبت بنده گفتم: اگر عنوان فقه در این بحث ها نباشد محتوا تحویل گرفته نمی شود. بزرگانی که روشمند فعالیت می کنند پای این کار نمی آیند. در نتیجه کار می افتد دست انسان های درجه چندم! و خروجیِ مطلوب حاصل نمی شود. ایشان فرمودند: علی ایّ حال ما حق نداریم شناسنامه را تغییر دهیم. جمع بندی سخنم در این جلسه این که: کار زیاد است، سوال زیاد است، نیازهای انقلاب روی زمین مانده، باید بار سنگین برداشته شود. از این رو فرصت وقت تلف کردن نداریم. مقداری زودتر باید به خروجی رسید. آیةالله سید محمدصدر کتابی دارند تحت عنوان فقه الاخلاق. این کتاب دو جلدی است. ایشان می گوید: آنچه که در اخلاق دنبال می کنید همه اش در فقه حاصل شدنی است. فقه و اخلاق را کاملا بر یکدیگر منطبق می کند. ایشان می گوید این علم که حاصلش سعادت است، سه رتبه دارد؛ رتبۀ پایینِ پایین الزامیات است که در فقه بحث می شود، رتبۀ عالی آن عرفان است که اهل معرفت به بررسی آن می پردازند، رتبۀ وسط آن مستحبات و مکروهات است که بررسی نشده است و ایشان در این کتاب درصدد بررسی این دست مسائل است. نکتۀ مهم: فقه الاولیات بسیار به کار می آید. فقه موجود باید با مستحبات و مکروهات، با فقه الاولیات، با فقه نظام کامل شود. @mojtaba_kafil
(بخش چهارم) بر اساس این نگاه یک لایه ای از سکولاریته شکل گرفت. به صورت کلی پروتستانیزم یکی از مهمترین جریاناتی است که روند سکولار شدن جامعه را تسهیل کرد. در واقع کمک کرد تا نیروی دین مداری مسیحیت در راه سکولار شدن جامع خرج شود. برخی در جامعۀ اسلامی نیز این نگاه را مطرح کرده و به برخی از آیات و روایات نیز استناد کردند. این عبارت که «دلت پاک باشه» نیز از همین نگاه پروتستانیزم نشأت گرفته است. این دیدگاه به شما می گوید: تو می توان انسانِ با اخلاق و معنویتی باشی اما در زندگی واقعیِ روزانه نیز متجملانه و باریخت و پاش فراوان عمل کنی. نتیجۀ این نگاه بی توجهی به اثرات فرهنگی-اجتماعی-سیاسی این عملکردها در تربیت بود. در حالی که به صورت اقتضائی زندگی کردن در یک شرایط رفاه آمیز، اقتضای شکل گیری برخی خلقیاتی را در افراد دارد. یعنی زندگی مرفهانه و متجملانه مقتضی ایجاد برخی روحیات و ذهنیت ها در افراد می شود اما در این دیدگاه به صورت زندگی عامدانه به این گونه آثار و تبعات توجه نشد. از این رو تمهیدات تربیت نیز مورد غفلت قرار گرفت. @mojtaba_kafil
(بخش دوم) با توجه به این مقدمات باید گفت؛ اولا: دوستان جمع حاضر وارد دوران خدمت شده اند. در این دوران دو نوع کنشگری ممکن است. یکی این که شخص خدمات مختلف در عرصه های مختلف انجام دهد. دیگری این که شخص در یک عرصه محصولات مختلف ارائه کند. مثلا ممکن است انسان در ده موضوع ده کتاب بنویسد. ممکن است در یک موضوع ده کتاب بنویسد. مسیر درست راه دوم است. در این راه است که شخص مرزهای آن علم را تغییر می دهد، آقای آن فن می شود، یک خروجی منحصر به فرد ارائه می دهد. ثانیا: ارائۀ خروجی باید یک اصل محوری و اساسی باشد. برخی از متخصصین بحث آموزش می گویند: بهترین آموزش، آموزش های خروجی محور است. علاوه بر جنبۀ آموزشی ارائۀ خروجی برکات دیگری هم دارد. این نگاه (نگاه خروجی محور) باید در عرصه های مختلف حاکم بشود. مثلا کسی که صرف می خواند؛ خروجی اش درختوارۀ کتاب است. کسی که لمعه می خواند؛ استخراج اصطلاحات فقهی، استخراج استدلال های شهید. [و به همین تناسب در تحصیل کتب مختلف] در این بحث های تربیت هم خروجی ها باید بیشتر شود. وجود خروجی امید ایجاد می کند، دغدغه ها را افزایش می دهد، موجب استفادۀ بهتر از زمان می شود و به عبارت خلاصه برکات فراوانی به دنبال دارد. یکی از پیشنهادات بعضی از مجموعه های پژوهشی به فعالان خود این بود: نسبت به کتابی که چاپ شده خروجی های مختلف ارائه دهید. مثلا جلسۀ نقد برگزار کنید، جلسۀ رونمایی، مقالۀ علمی-پژوهشی از آن کتاب، کلیپ معرفی و مواردی از این دست. نسبت به وضعیت فعلی فقه تربیت مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر علیه السلام چند خروجی اولیه می توان تصویر کرد؛ 1. نمایشگاه خروجی های فقه تربیت؛ ارائۀ خروجی ها به صورت چاپ شدۀ گالینگور در مرکز 2. ایجاد یک درگاه مجازی برای ارائۀ خروجی ها 3. ارائۀ جلسات و کلاس ها و نشست هایی که برگزار می شود. البته پر واضح است که ارائۀ خروجی کار راحتی نیست ولکن باید توجه داشت که حضرت امیر علیه السلام فرمودند: لَا يُدْرَكُ الْعِلْمُ بِرَاحَةِ الْجِسْمِ. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ ص44) @mojtaba_kafil
(بخش چهارم) نکتۀ چهارم: عرضۀ خروجی یکی از ضرورت های کار است. در هر عرصه ای انسان وارد می شود باید تلاش کند که خروجی داشته باشد. تلاش برای خروجی دادن باعث می شود که شخص در راه تحصیل آن مطلب، درک آن، قدرت بر تبیین آن تلاش مضاعفی داشته باشد. تئوری خدمت در ضمن رشد، رشد در ضمن خدمت اشاره به همین مطلب دارد. یعنی در ضمن این که شخص در حال پیشرفت در یک موضوع است این تعهد را داشته باشد که از فعلیت های موجود خود به دیگران هم استفاده بدهد. در ضمن رشد، خدمت ارائه دهد و این باعث می شود که در ضمن این خدمت خودش هم رشد کند. البته در این مسیر هم باید بر اساس قاعده و قانون (فرمول) خاص خودش عمل کرد. میزان خدمت در دوران مختلف رشد متفاوت است. در ابتدای دوران رشد میزان خدمت حداقلی است و به مرور این مقدار افزایش پیدا می کند. در ابتدا محور اصلی و اساسی رشد و تحصیل است و محور حاشیه ای خدمت اما به مرور درصد این دو تغییر می کند تا جایی که محور و اساس فعالیت ها خدمت می شود و تحصیل و رشد بخشی کوچکی از فعالیت ها را به خود اختصاص می دهد. ممکن است بعضی نسبت به ارائۀ خروجی اندکی وسواس داشته باشند و برایشان سخت باشد اما توجه به این نکته ضروری است لازم نیست شما حرف آخر را در خروجی ای که ارائه می کنید زده باشید، همین مقدار که نکاتِ جدیدی را مورد توجه قرار داده باشید، بعضی از ابهامات مسئله را کاهش داده باشید نیز خود قابل توجه است و به دیگران کمک می کند. همین هم باعث می شود دیگران سرمایۀ خود را برای حل ادامۀ مسئله صرف کنند تا این که بخواهند از ریشه دوباره سرمایه گذاری کنند. در پایان ضروری است به این نکته نیز توجه داده شود که فعالیت های شما در مجموعه و برای پیشرفت کارهای جمعی نیز بخشی از خروجی شماست. نباید صرفا به کارهای شخصی خود اهتمام بورزید و فعالیت های جمعی را نادیده گرفته شود. @mojtaba_kafil
بسم الله الرحمن الرحیم جلسه با حجةالاسلام و المسلمین درودی، مسئول کارگروه تربیت اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی پنجشنبه 20 / آبان / 1400؛ مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر عجل الله تعالی فرجه ایشان در ضمن ارائه گزارشی از فعالیت های خود و تبیین ساختار دفتر تبلیغات دو مأموریت اساسی را محور فعالیت های خود در کارگروه تربیت اسلامی بیان کردند. ماموریت اول این مجموعه را در ضمن تبیین جریان های موجود در تربیت اسلامی بیان کردند. در تربیت اسلامی سه جریان در کشور در حال فعالیت است؛ 1. روانشناسی و علوم تربیتی: این جریان کاملا وارداتی است، خاستگاه آن غرب است و از سوی نهاد دانشگاه ترویج داده می شود. با توجه به آثار فراوانی که تولید می شود و همچنین نیروی انسانی زیادی که در این عرصه فعال است، این جریان ادبیات حاکم در کشور را از آنِ خود کرده است. 2. فقه تربیتی: این جریان کاملا بومی-حوزوی است، در امتداد فقه سنتی است و دغدغه اش یافتنِ احکامِ مسائل تربیتی است. نگاه حکمی در این دیدگاه حاکم است. 3. تربیت اسلامی: این جریان با هر دو جریان فوق نقطۀ اختلاف دارد. وجه تفاوت آن با جریان اول این است که دغدغۀ این جریان تبیین رواشناسی از نظر اسلام است، و وجه تمایز آن با جریان دوم این است که دغدغه اش صرفا احکامِ مسائل تربیتی نیست بلکه تربیت را یک مسئله معرفتی می بیند. در این جریان سه رویکرد وجود دارد؛ 1) رویکرد اول نقطۀ اتکاء بحث را فلسفۀ تربیت قرار داده اند: خانم علم الهدی و آقای سعید بهشتی از جمله شخصیت هایی هستند که این عرصه را دنبال می کنند. 2) رویکرد دوم با اتکاء به عرفان شیعی پیش رفته اند. مباحث عرفان نظری را دنبال می کنند. 3) رویکرد سوم با اتکاء را وحی مسائل تربیتی را دنبال می کنند. در تاکید بر نگاه تفسیری شخصیت هایی همچون آیةالله حائری شیرازی و مرحوم صفائی حائری می توان نام برد. ما در کارگروه با جریان اول زاویه داریم و نوع نگاه آنها را قبول نداریم، به نظر می رسد نگاه فقه تربیتی هم نمی تواند بار تربیت را به دوش بکشد و مسائل جامعه را حل کند، از این رو جریان تربیت اسلامی را برگزیدیم. از بین رویکردهای موجود در این جریان نیز رویکرد وحیانی محور فعالیت ها قرار گرفته است. ولکن در این رویکرد متاسفانه روش منقّح نشده، منابع تبویب نشده و در یک کلام خلأهای فراوانی دارد. با این نگاه ماموریت اول کارگروه «تقویت رویکرد وحیانی» قرار داده شد. رویکرد فلسفی رویکرد قوی ای است. یک علتش شاید این باشد آنجایی که با غرب می توانستیم چالش داشته باشیم و سخن بگوییم فلسفۀ تعلیم و تربیت است. در عرصه های دیگر ما خیلی حرفی نداریم اما در فلسفۀ تعلیم و تربیت به عنوان یک دانش بالادستی، بر اساس ظرفیت هایی که در منابع ما هست، احساس شد که قابلیت چالش و مواجهه با غرب هست. از این رو در این عرصه فعالیت ها و کارهای زیادی شده است. در ادامه ایشان با آسیب شناسی نسبت به فعالیت های آموزشی تربیت اسلامی در برخی مراکز حوزوی و دانشگاهی خاطر نشان کردند؛ دو گانۀ نظر و عمل در تربیت [نیز] وجود دارد. نظر یعنی افرادی که در حال تحصیل مباحث تربیتی را به صورت آکادمیک/حوزوی هستند و عمل یعنی افرادی که در صحنۀ اجرا وارد شده و مشغول فعالیت های تربیتی هستند. از قدیم الایام بین این دو گروه یک شکاف جدی بوده است. همان اختلافی که بین صنعت و دانشگاه وجود دارد. فعالان در عرصۀ عملی خیلی از کارهایی که در عرصۀ نظری انجام می شود قبول ندارند. از این رو خودشان دوره های کوتاه مدتی را تدبیر کرده و بعضا نیروهایی که اصلا ربطی به مباحث تربیتی ندارند جذب نموده، آموزش می دهند و به کار می گیرند. این چالش باعث شد کارگروه تربیت اسلامی ماموریت دوم خود را تحت عنوان «فرآیند تربیت؛ تولید فکر، ترویج فکر، کاربست فکر» تعریف کند. با این توضیح که؛ اولا تلاش شود اندیشه های تولید شده [تکمیل شود]، ثانیا ترویج این ظرفیت در مراکز آموزشی، ثالثا بهره برداری از این اشخاص و نظریات در عملیات تربیت. در ادامه ایشان به تبیین برخی از پروژه هایی که مشغول کار هستند، پرداختند. بازسازی رشتۀ تربیت دینی کودک و نوجوان مربوط به سطح3 مرکز مدیریت خواهران، اجرای ایده های جدید برای اجرای دورۀ کارشناسی رشتۀ تربیت دینی کودک و نوجوان [از جمله پروژه های آموزشی در حال انجام است] و در اولویت های پژوهشی هم به دو بعد توجه شده است؛ پایان نامه های تربیتی به آیات و روایات گره بخورد، پایان نامه ها پیرامون مباحث کاربردی باشد. در انتهای سخن ایشان اشاره کردند؛ دوره های کوتاه مدتی هم تحت عنوان «کارگاه های مهارت پایه» و «کارگاه های دانش پایه» نیز در حال برنامه ریزی است. @mojtaba_kafil
(بخش دوم) نکته: اگر بخواهید در مورد نظریات علوم تربیتی شناخت داشته باشید، باید سیر تاریخی مسائل را بدانید. بررسی سیر تاریخی مسئله است که معنای آن را روشن می کند. این اتفاق زیاد می افتد که یک مفهومی در غرب طراحی شده و ما وقتی مواجه می شویم با همان فهم خودمان برداشت می کنیم که این صحیح نیست! در مرتبۀ سوم است که آزادی (نفی اجبار یا تلقین) به مثابۀ اصل تربیتی مطرح می شود. به عبارت دیگر سه سطح بحث مطرح است؛ 1. نقش آزادی در شان و مقام انسان در دورۀ مدرن، 2. هدف غایی تربیت مدرن متناسب با آزادی، 3. آزادی به مثابۀ یک اصل تربیتی. این معنای از آزادی و محوریت انسان در قانون گذاری در ابعاد مختلف نمود پیدا می کند. مثلا مسئلۀ همجنسگرایی در غرب کاملا حل شده است به گونه ای که در ایتالیا اگر علیه آن سخن بگویید زندانی می شوید به این عنوان که شما همجنس ستیز یا همجنس هراس هستید. نوع برداشت از غرب به دو صورت می تواند باشد؛ 1. انسان هایی که در عمل بی بند و باری و لاابالی هستند بدون هیچ پشتوانۀ فکری-نظری. 2. انسان هایی که برای کارهای خود حساب و کتاب در آورده اند. [هرچند ممکن است آن کار در نظر ما غلط باشد.] اطلاع متربی از فعالیت مربی و دلیل آن، مسئلۀ دیگری است که ممکن است مطرح شود. برخی همچون دکتر باقری بر این باورند که یکی از قیود تربیت آگاهانه بودن از سوی متربی است. از این رو تلقین و عادت دهی شبه تربیت است، تربیت نیست. ولکن به نظر می رسد این نگاه که فاعلیت تام و تمام مربوط به متربی باشد و دیگران صرفا معدّ و زمینه ساز، محل تامل است. پرسش و پاسخ 1. آیا مراد از فهم عقلانی فهم استدلالی است؟ عقل در نگاه جدید عقل مفهومی است. در صورتی که عقل در معارف ما – هم در محتواهای نقلی هم در مطالب فسلفی – مطلقا مفهومی نمی دانند بلکه بعضا اکتفا به این عقل مفهومی را شدیدا مذمت کرده اند. عقل مفهومی همان ذهن است که مفاهیم حصولی را درک می کند. عقل نظری در نگاه های فلسفی: مرتبۀ عالی وجود انسان بیان شده است. ابن سینا می گوید: آن مرتبه ای از انسان است که فیض ما فوق را دریافت می کند. 2. آیا آزادی به معنای رهاشدن گرایش های حیوانی در تعلیمات غربی هست یا این که به معنای ولنگاری است؟ قطعا هست خصوصا در مباحث فلسفی و در سطح فیلسوفان. 3. آزادی اجتماعی با آزادی فلسفی چه ارتباطی دارد؟ آزادی اجتماعی در نگاه مدرن یکی از جلوه های آزادی فلسفی است. 4. غرب کجاست؟ جغرافیاً و فکراً؟ وقتی از غرب سخن می گوییم مراد غرب فکری است و نسبتش با غرب جغرافیایی عموم و خصوص من وجه است. یعنی در ژاپن هم دیدگاه هایی با این نگاه هست در ایران هم هست. از سوی دیگر در خودِ غرب هم افرادی هستند که چنین دیدگاهی ندارند. وجه تسمیه اش هم این است که اولین بار از آنجا رشد کرد. اول هم از اروپا بود. اما مجموعۀ قاره و جزیره و بعد هم به تدریج به آمریکا سرایت کرد. @mojtaba_kafil
(بخش سوم) 2. ناپسندی اکراه و اجبار در تربیت؛ بر حسب دو دسته از آیات و روایات توضیح داده شده است؛ 1) اعتقاد قلبی اکراه بردار نیست 2) توصیۀ جدی به مدارا و رفق در تربیت به صورت کلی و در تربیت دینی و دعوت به دین 3. محدود کردن آزادی در تربیت ضروری ولی مشروط به شروط؛ حدودِ الزام و تکلیف را می توان اینگونه برشمرد؛ 1) در نظر گرفتن خیر و صلاح تربیتی متربی نه ارضای خشم یا اعمال سلیقه 2) عدم خشونت ورزی و نفرت انگیزی 3) محدود بودن الزام به اعمال و رفتارها و عدم شمول آن نسبت به باورها و عقاید 4) پرهیز از افراط 5) لحاظ توان متربی و شرایط ویژۀ او 4. تربیت قرنطینه ای 1) قرنطینه به مثابۀ رویکرد در این دیدگاه اصل اساسی دورنگه داشتن متربی از مواقع خطر است. دو مبنا این نگاه؛ اساسا در تربیت منع و محدودیت به صورت حداکثری باید اعمال شود. غفلت یا تغافل نسبت به آماده کردن متربی برای شرایطی که بعدا برای او پیش خواهد آمد. 2) قرنطینه به مثابۀ روش در مورد تربیت قرنطینه ای کتاب آسیب شناسی تربیت دینی به نکاتی اشاره کرده که مراجعه به آن مطلوب است. @mojtaba_kafil
(بخش دوم) دیدگاه آیةالله مصباح چرا در فلسفۀ تعلیم و تربیت از روشها بحث می شود؟ هر چند در مبحث اصول تعلیم و تربیت اسلامی، از اصولی سخن گفتیم که باید بر همه این فعالیت ها حاکم باشند و این اصول، تا حد زیادی راهنمای عمل متصدیان تعلیم و تربیت است، اما خود این اصول، انواع این فعالیت ها را تعیین نمی کنند، همان گونه که برخی از اصول با عوامل و موانع تعلیم و تربیت در ارتباط اند، اما کار این اصول، شناسایی عوامل و موانع نیست. از سوی دیگر، شناسایی انواع فعالیت ها، که در واقع راه های دست یابی به اهداف اند، از جمله ملزومات تهیه برنامه هاست، زیرا برنامه ریزی مطلوب در گرو تعیین همه راههای ممكن و انتخاب بهترین راه، بر اساس استدلال و توجیه معقول است. به این ترتیب، تشخیص انواع راههای ممکن برای وصول به اهداف تعلیم وتربیت، که روشهای تعلیم و تربیت نامیده می شوند، ضروری به نظر می رسد. از این رو، روش ها در تعلیم و تربیت یکی از مؤلفه های مهم به شمار می رود. البته بیان دقیق این روش ها و توضيح محدودۀ استفاده از آنها مانند سایر مولفه ها در دانش تعلیم و تربیت صورت می گیرد. ولی دربارۀ روش های تعلیم و تربیت اسلامی مباحثی وجود دارد که به فلسفۀ تعلیم و تربیت اسلامی مربوط است و در اینجا به آنها می پردازیم. به این منظور می کوشیم به تعریف روشنی از «روش» دست یابیم و در ضمن آن، درباره رابطه روش ها با سایر مولفه های تعلیم و تربیت سخن می گوییم. سپس، نحوۀ تعیین روش ها و نحوۀ دسته بندی آنها را به بحث می گذاریم. و در پایان برای نشان دادن نحوۀ دسته بندی روش ها، نمونه ها از آنها را می آوریم . خلاصه: اصول راهنمای عمل متصدیان است و روش فعالیت ها یا راه های دستیابی به اهداف است. ویژگی هایی را برای روش بیان می کنند؛ 1. روش ها راه وصول به اهداف هستند. 2. گاهی یک هدف با چند روش حاصل می شود. 3. گاهی یک روش چند هدف را تامین می کند. 4. عناوینی که بیان کنندۀ روش ها هستند یک مفاهیم کلی هستند در واقع روش ها عبارتند از فعالیت ها و رابطه ای که فعالیت ها با هدف دارند. 5. روش عبارتست از یک مفهوم کلی از یک نوع فعالیت مثلا گفته می شود روش تنبیه، روش تکرار، روش عادت و این غیر از صحبت کردن دربارۀ روش است مثلا این که گفته شود برای تثبیت فضائل اخلاقی باید از روش عادت استفاده کرد. 6. روش ها ناظر به فعالیت های اختیاری هستند. 7. روش ها دارای مراتب طولی هستند. دیدگاه آیةالله اعرافی تعریف اصل و روش اصل عبارت است از کیفیت عمل. اصول یعنی چگونگی و کیفیت که حاکم بر روش است مثل رفق و مدارا در صحبت و تربیت، و ... این کیفیت باید رعایت شود. رعایت تدریج، و نوع چینش مطالب و ... مفاهیم انتزاعی است. روش عبارت است از خود عمل. روش یعنی افعال معین که از مربی صادر می‌شود. رفتارهای مربی برای رسیدن به اهداف. روش ما به ازاء خارجی دارد. تفاوت اصل و روش اینکه ملاک اصل بودن را «کلیت» آن و ملاک روش را جزئیت آن دانسته اند، درست نیست. تفاوت این دو در این است که اصل به منزله مفاهیم انتزاعی است. هویت مستقل ندارد. روش یعنی اقدام خاص مانند زدن، تنبیه کردن، درس دادن، نصیحت کردن، انتقال مفاهیم و ... . روش فعالیت است و «ما به ازاء» در خارج دارد. اما کیفیت های روش، مقوله ثانیه فلسفی می‌شود و اصل یعنی انحاء و طورهای وجود و ویژگی‌های تحقق روش. (تقریر درس فقه تربیت؛ 1395.8.19) [ر.ک http://www.eshragh-erfan.com/index.php/fa/arafi/skill-4/feghh-tarbiyati/sall/95-96] @mojtaba_kafil
(بخش سوم) (و منها) أن یستقصی فی طلب خفایا عیوب نفسه، و إذا عثر علی شی‌ء منها اجتهد فی إزالته. و لما کانت النفس عاشقة لصفاتها و أفعالها، فکثیرا ما یخفی علیها بعض عیوبها، فیلزم علی کل طالب للصحة و حافظها أن یختار بعض أصدقائه لیتفحص عن عیوبه و یخبره بما اطلع علیه، و إذا أخبره بشی‌ء منها فلیفرح و لیبادر إلی إزالته حتی یثق صدیقه بقوله، و یعلم أن إهداء شی‌ء من عیوبه إلیه أحسن عنده من کل ما یحبه و یهواه، و ربما کان العدو فی هذا الباب أنفع من الصدیق، لأن الصدیق ربما یستر العیب و لا یظهره، و العدو مصر علی إظهاره، بل ربما یتجاوز إلی البهتان، فإذا أظهر الأعداء عیوبه فلیشکر اللّه علی ذلک و لیبادر إلی رفعها و قمعها. و مما ینفع فی المقام أن یجعل صور الناس مرایا لعیوبه و یتفقد عیوبهم، و إذا عثر علی عیب منهم تأمل فی قبحه، و یعلم أن هذا العیب إذا صدر عنه یکون قبیحا و یدرک غیره هذا القبح، فلیجتهد فی إزالته. و ینبغی أن یحاسب نفسه فی آخر کل یوم و لیلة، و یتفحص عن جمیع ما صدر من الأفعال فیهما فإن لم یصدر عنه شی‌ء من القبائح و الذمائم فلیحمد اللّه علی حسن تأییده، و إن صدر عنه شی‌ء من ذلک فلیعاتب نفسه و یتوب، و یجتهد فی ألا یصدر عنه بعد ذلک مثله. (جامع السعادات؛ ص129) غرض این بود که توجه داده شود که برخی از این روش ها ناظر به این مسئله است که وضعیت اولیۀ کمالی در انسان هست و باید تلاش کرد که در حد امکان حفظ شود . @mojtaba_kafil
(بخش سوم) تلقین به نفس از جمله روش هایی است که در متون اسلامی به آن اشاره شده است و در فضای جدید نسبت به آن چالش هایی مطرح شده است البته بد فهمی هایی هم نسبت به آن صورت گرفته است. در این کتاب مراد از تلقین این است که انسان در موقعیت های مختلف الفاظی را به زبان بیاورد یا افکاری را با خود مرور کند که این الفاظ/افکار باعث شود انجام یا ترک عمل برایش راحت تر شود. در روانشناسی تغییر رفتار روشی دارند تحت عنوان «خوددستور دهی» که به همین معناست. در این روش شخص از خودش می خواهد کاری را انجام دهد و این تاکید و از خود خواستن در انجام عمل تاثیر دارد. یک آداب و رسوم و قاعده و قانونی هم برای آن تصویر کرده اند. در دورۀ جدید تلقین یک معنای متفاوتی یافته است. تلقین به معنای القای برخی عقاید و طلب پذیرش آنها بدون دلیل قلمداد شده است. این هم یک معنای جدیدی است که نسبت به تلقین مطرح می شود. در همین دوره بعضی از رویکردها مدعی هستند که تلقین یک روش ضد تربیتی است چون با برخی مبانی تربیت مثل استدلالی بودن مسائل سازگار نیست. در حالی که به نظر می رسد در «برخی سنین» و نسبت به «برخی افراد» بعضی از محتواها در قالب تلقین ظرفیت انتقال دارند. به عبارت دیگر همۀ اعتقادات را برای همه نمی توان به صورت استدلالی حل کرد. @mojtaba_kafil
(بخش دوم) 5. مثل شهیدان عمل کنیم؛ مثل ، شهید ، شهید . این ها یک روز هم درس طلبگی نخواندند اما جهاد و اخلاص و صفای اینها عجیب بود. بنده با شهید شهریاری تا حدودی ارتباط داشتم، با شهید فخری زاده بیشتر. خدا شاهد است شهید شهریاری نماز شبش ترک نمی شد، اگر احیانا ترک می شد، قضای آن را می خواند. هر روز صبح درس تفسیر آیةالله جوادی آملی را گوش می داد. در دفتر کارش سجاده و مهر داشت و در مشکلات از نماز کمک می گرفت. شهید فخری زاده قبل از خواب حس و حال خاصی داشت، اهل بکاء بود، اهل تهجد بود. حدود 5 سال هر هفته یا بعضا دو هفته یک بار در مورد فلسفۀ فیزیک مباحثه داشتیم، اهل شعر بود مخصوصا غزلیات حافظ، با قرآن انس داشت، با عرفان انس داشت، دغدغه داشت در فیزیک حرف جدید بزند اما فیزیکِ مبتنی بر حکمت اسلامی. جهادی، مخلصانه، با توکل بر خدا، توسل بر اهل بیت علیهم السلام [کار کنیم]. شهید فخری زاده را قبل از شهادت خیلی نمی شناختند، شهید علی محمدی مغز متفکر فیزیک بود ولی شناخته شده نبود [پس از شهادت افراد آنها را شناختند ولی کار اسلام را پیش بردند، برای کشور مفید بودند]. اگر گام های ما مثل قدم های این ها باشد، اخلاص این ها باشد، مرکز به نتیجه می رسد و الا معطل خواهیم بود. پ.ن: لینک صوت محتوا از کانال استاد https://eitaa.com/khosropanah_ir/2107 @mojtaba_kafil