بسم الله الرحمن الرحیم
#جلسۀ_چهارم_نظام_تعلیم_و_تربیت: دوشنبه 26 / مهر / 1400
(بخش اول)
[چند نکتۀ مقدماتی]
[نکته اول:] نوع نگاه به علوم غربی در علوم انسانی: یکی از ضرورت های کارهای طلبگی ما مواجهه و آشناییِ نه سطحی بلکه نسبتا عمیق با علوم انسانیِ موجود غربی است. انکار کامل آنها و دوری جستن مسئله را حل نمی کند و پذیرش تام و بدون چون و چرا هم مطلوب نیست. کاتولیک تر از پاپ نباید بود. باید عمیقا آشنا شد و نقادانه به بررسی این علوم پرداخت.
• کتاب معنا و حدود علوم تربیتی، یکی از کتاب هایی است که در عرصه های تربیتی نوشته شده است. برخی این کتاب را بیش از آن چه خودِ کتاب درصدد آن است، تلقی کرده اند. تلاش نویسنده این است که نسبت به ساختاربخشی و انتظام علوم تربیتی در دهۀ 70 میلادی در فرانسه فعالیتی انجام دهد اما عده ای این نوشته را نه صرفا نسبت به دهۀ 70 بلکه بیش از آن و نه صرفا نسبت به فرانسه بلکه به صورت عام تلقی کرده اند. البته نسبت به محور خودش، کتاب خوبی است.
• علوم تربیتی، ماهیت و قلمرو؛ از کتاب معنا و حدود تربیتی، بهتر است.
• کتاب پداگوژی؛ ترجمۀ فریدۀ مشایخ. دو سه سالی است ترجمه شده است. از جهاتی نسبت به دو کتاب دیگر اولویت دارد.
[نکتۀ دوم:] بسیاری از بحث هایی که در اصول تعلیم و تربیت مطرح می شود بحث های بسته شده ای نیست. بلکه تقریبا می توان گفت همۀ مباحثی که پیرامون اصول مطرح می شود، زمینۀ چکش کاری دارد. محتواهایی است که مورد گفتگو قرار گرفته ولی حرف نهایی نسبت به آن مطرح نشده است.
[نکتۀ سوم:] یک پرسش و پاسخ؛
• سوال: مخاطب اصول تعلیم و تربیت چه کسانی هستند؟
• جواب: در آثار مختلف نوع نگاه متفاوت است. در کتاب آیةالله مصباح آمده است که مخاطب این اصول مجموعۀ افرادی هستند که به عنوان مربی یا متصدی تربیت می توان آنها را در نظر گرفت. چه والدین و چه نهادهایی که این مسئولیت را برعهده گرفته اند. در نظر دکتر هوشیار گویی نوع نگاه به شخصی بود که مباشر تربیت است ولی در نگاه آیةالله مصباح و نگاه سند تحول، نگاه گسترده تر است و هرشخص یا نهادی که متصدی امر تربیت شود را شامل می شود.
[نکتۀ چهارم: نسبت بین اصول – مبانی - اهداف]
اصول از مبانی به دست می آید و ناظر به اهداف ما از تربیت است. بین مبانی و اهداف نسبت تنگاتنگی برقرار است.
در مبانی محور نگاه پیرامون توصیف حقیقت انسان، دارایی ها، محدودیت ها و شرایط پیرامونی اوست، کَأنَّ توصیف وضعیت کنونی و داشته هاست. هدف وضعیت مطلوبی است که باید محقق شود. در این صحنه اصول پل و قواعد کلی است که در راه رسیدن از هست ها به مطلوب ها مطرح است.
#جلسۀ_چهارم_نظام_تعلیم_و_تربیت
(بخش دوم)
دکتر باقری و آقای حاجی اصول را در ضمن مبانی بحث کرده اند. روش خوبی است از این جهت که نشان می دهد هر اصل با کدام مبنا ارتباط دارد.
اصول مطرح شده در نگاه آقای حاجی؛
1. مبنای اول: طبیعت انسان ترکیبی است.
اصل متناسب با این مبنا: اصل جامع نگری به این معنا که باید نسبت به تامین نیازهای طبیعی هم توجه داشت.
2. مبنای دوم: انسان موجودی واجد نیروی عقل است.
اصول متناسب با این مبنا:
اصل تعقل که در تبیین آن به دو نکته اشاره کرده اند؛ تلاش برای استفادۀ بهینه از نیروی عقل، تلاش برای پرورش روحیۀ تعقل و خردمندی.
اصل تزکیه نیز بر اساس این مبنا پایه ریزی شده است. چون انسان عقل دارد و اگر غیر مزکی باشد اصلا اشتباه می فهمد باید تزکیه بشود. تزکیه به معنای خاص آن ناظر به جهت سلبی است. مواظبت بر این که جهت ملکی و خاکی بدن امیر نشود.
سوال: این اصولی که مطرح می شود مواردی است که کاملا روشن است و آوردۀ جدیدی برای ما ندارد. اشاره به آنها چه فایده ای دارد؟
جواب: درست است که در برخی مجامع این اصول بدیهی و روشن است و عده ای از مربیان نیز از آنها استفاده می کنند ولکن توجه به آنها از دو جهت ضروری است. اولا این که برای بسیاری هم بدیهی نیست! در مواقعی که دیدگاه های مختلف مطرح می شود، بداهت آنها از بین می رود. ثانیا این که شاید واژه ها روشن باشد ولی نکتۀ اصل در واژه نیست بلکه تبیین که نسبت به مفهوم آن صورت می گیرد مهم است. در تبیین است که تفاوت ها و ریزه کاری ها مشخص می شود.
یکی از مکتوبات جناب فارابی «رسالة فيما ينبغى ان يقدم قبل تعلم الفلسفة» است. این رساله دو سه صفحه است. ایشان چند دیدگاه را نسبت به علومی که قبل از فلسفه باید خوانده شود بیان کرده و بعد خودش جمع بندی می کند. جمع بندی ایشان هم جالب است. ایشان می گوید: باید با اخلاق شروع کنی. چرا که ... . نوع تبیین متمایز کنندۀ نوع نگاه است. [این بیان جناب فارابی هم نشان می دهد که تزکیۀ عقل ضروری و لازم است.]
اصلا یکی از موانع در این مبانی، اصول و روش ها گیر افتادن در الفاظ و واژه هاست. باید از این محتواها کمک گرفت و ذهنیت خود را نسبت به تربیت انتظام بخشید. پس از تحصیل این مطالب باید یک تصویرِ صحیحی از انسان برای شما حاصل شود و یک نگاهِ با نظامِ صحیح نسبت به تربیت شکل بگیرد. غرض از این جلسات همین است.
این که این اطلاعات مفاهیمی باشد که صرفا در سطح ذهن باقی بماند و درونی نشود، یکی از آسیب هایی است که بسیاری از دانش طلبان در جهان امروز گرفتار آن هستند. به گونه ای که یکی از نقدهای حتی سنت مدرن در دوران کنونی همین سطحی ماندن اطلاعات و به تعبیری تبدیل نشدن آنها به علم است. به عبارت دیگر نقدی که نسبت به علم مدرسه، علمی که حاصل آن فقط قیل و قال است و از آن هیچ روشنی ای حاصل نمی شود، علمی که به یک معنا حجاب اکبر است، این است که صرفا در سطح ذهن باقی می ماند، به جانِ مخاطب رسوخ نمی کند. در حالی که علم یک امر یافتنی است.
مولوی مکرر این بحث را مطرح کرده است؛ کسانی هستند که همه چیز را می دانند غیر از آن چیزی که باید بدانند. حکیمی فرزند خود را به مدرسه فرستاد تا چیزی یاد بگیرد. بعد از مدتی انگشتر خود را در دستش مخفی کرد و از فرزندش پرسید چه چیزی در دستم است؟ فرزندش سوالات مختلفی پرسید و حکیم جواب داد. با این که راهنمایی شده بود ولی نتوانست جواب دهد. چیزهای زیادی یاد گرفته بود ولی فهم و درکی که باید پیدا می کرد نه!
غزالی در رسالۀ فرزندنامۀ خود سوالاتی را مطرح کرده و پاسخ داده است.در یکی از سوالات به فرزند خود می گوید: پرسیده ای فلان چیز را برای تو توصیف کنم چنان که ببینی؟ در پاسخ باید به تو بگویم. این در لفظ ناید. باید آن را بیابی. بعد مثال می زند: می گوید برای کور مادر زاد هرچه از آبی و قرمز و فرق آنها بگویی هیچ فایده ای ندارد. برخی از حقایق هم اینگونه است.
اصل اعطای بینش سومین اصلی است که از این مبنا استنباط شده است. به این بیان که مربی باید مواد خام فهم را برای متربی تامین کند، باید بخشی از ماده و محتوا را هم به متربی بدهد. چرا که انسان پذیرندگی دارد. به عبارت دیگر می توان گفت: مربی هم باید به متربی خود ماهی گیری یاد بدهد و هم [نسبت به برخی موارد] ماهی در اختیار او قرار دهد.
#جلسۀ_چهارم_نظام_تعلیم_و_تربیت
(بخش سوم)
3. مبنای سوم: برخوداری انسان از ظرفیت های وجودی مختلف.
اصول متناسب با این مبنا: اصل تکلیف به قدر وسع و اصل عدالت در پاداش و مجازات دو اصلی است که آقای حاجی در ضمن این مبنا مطرح کرده اند.
این مبنا بسیار مهم است. نسبت به هر دو اصلِ مطرح شده در مصادر نقلی – هم آیات و هم روایات – محتواهای متعددی مطرح شده است.
سوال: ارتباط اصل عدالت در پاداش و مجازات با مبنا چگونه تبیین می شود؟
جواب: به این صورت که وقتی مربی توجه داشته باشد که انسان ها ظرفیت های مختلفی دارند و همگی نسبت به برخی از کارها توانایی ندارند، نوع مواجهه اش در سرپیچی ها نیز تغییر می کند. توجه می کند که متربی توانایی انجام دستوری با فلان ویژگی ها را دارد یا خیر! اگر توانایی نداشته باشد مجازات در قبال سرپیچی نسبت به آن تکلیف خلاف عدالت است.
4. مبنای چهارم: انسان موجودی است که محدودیت های مختلفی دارد از جمله؛ ضعف و ناتوانی، آزمندی و شتاب زدگی و ...
اصول متناسب با این مبنا؛
اصل سهولت در تکلیف؛ این اصل مربوط به قبل از بیان تکلیف است. بر اساس این اصل مربی در تکلیف ها نباید سخت بگیرد. در ضمن این اصل ایشان به برخی روایات هم ارجاع می دهد از جمله توصیه های امیرمومنان علی علیه السلام به کسانی که برای دریافت خراج می رفتند.
اصل مسامحت؛ این اصل مربوط به بعد از بیان تکلیف است. به این بیان که اگر متربی تکلیف را ناقص انجام داد، با بلند نظری عبور کن. قرار نیست همۀ خطاهای تکلیف در همان مراحل اول اصلاح شود. [متناسب با این نکته استاد در جلسۀ قبل جریانی از مولوی را بیان کردند که در تقریر هم اشاره شد. نکته ای که از کتاب فیه ما فیه نقل شد.]
اصل تقویت؛ در تعبیر روانشناختی از این اصل با واژۀ تشویق یاد می کنند.
5. مبنای پنجم: انسان موجودی تاثیرپذیر و تاثیرگذار است.
اصول متناسب با این مبنا: اصل اصلاح شرایط و اصل ایجاد شرایط به عنوان دو اصل مرتبط با این مبنا مطرح شده اند. برای تربیت باید مجموعه ای از شرایط و زمینه ها طراحی شود.
مثال: اگر بچه عصر بخوابد دیگر شب نمی گذارد والدین بخوابند. باید توجه داشت که نمی شود بچه را به زور خواباند. بنابراین باید والدین نسبت به این زمینه توجه داشته باشند.
نسبت به گرسنگی هم همین گونه است. اگر بچه گرسنه باشد اخلاقش بهم می ریزد به گونه ای که ممکن است در برخی موارد اصلا دیگر غذا هم نخورد. والدین باید توجه به زمان غذا خوردن او داشته باشند و زمینۀ چالش های بعدی را از بین ببرند.
یکی از کتابهایی که اخیرا در مباحث تربیتی چاپ شده است؛ کتاب چالش میانِ تربیت حداقلی و تربیت حداکثری در امر جنسی است. در این کتاب پیرامون زمینه های تربیت جنسی نیز اشاراتی شده است.
اگر در جامعه خلاف گویی، بی احترامی کردن به دیگران، عذرخواهی نکردن در هنگام اشتباه رواج داشته باشد مخصوصا در سطح مسئولین، آموزشِ توصیه ای نسبت به مسائل اخلاقی فایدۀ چندانی ندارد و حتی در برخی مواقع اثر معکوس دارد. اینها زمینه هایی است که در امر تربیت باید توجه شود.
به عبارت دیگر می توان گفت: در این دو اصل تمرکز آقای حاجی بر این است که در شرایط نامناسب باید شرایط را تا جایی که می شود اصلاح کرد، نباید تسلیم شرایط شد [اصل اصلاح شرایط]. و در اصل ایجاد شرایط هم مراد ایشان مواجهۀ فعال با مسائل تربیت و چالش های تربیتی است است. باید قبل از چالش های پیچیده زمینۀ حرکت صحیح را تامین کرد.
#نظام_تعلیم_و_تربیت
#تعلیم_و_تربیت
@mojtaba_kafil