eitaa logo
مجتمعنا
420 دنبال‌کننده
98 عکس
15 ویدیو
11 فایل
@qaeminik64 برخی یادداشت ها و درس گفتارهای محمدرضا قائمی نیک در اینجا، به عنوان شخص حقیقی می نویسم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔹 پژوهشکده زیارت و گردشگری دانشگاه فردوسی مشهد برگزار می کند: 🕌 رواق اندیشه حکمرانی زیارت ✅ نشست علمی روندپژوهی مطالعات جهانی زیارت ارائه دهنده:سرکار خانم حافظ پژوهشگر پژوهشکده زیارت و گردشگری دانشگاه فردوسی مشهد ناقد:دکتر قائمی نیک عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی 🕡 زمان: دوشنبه ۱۳آذر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ 🔰 مکان: کلاس یک لینک حضور مجازی: http://vroom.um.ac.ir/cpts @fum_cpts
تاملی در پژوهش‌های «از منظر مقام معظم رهبری» [قسمت اول] در سال‌های اخیر، پژوهش‌های متعددی دربارۀ اندیشه‌ها و بیانات مقام معظم رهبری، در قالب همایش، کتاب، مقاله، پایان‌نامه یا طرحِ پژوهشی انجام شده است. با این‌حال به‌نظر می‌رسد علیرغم اهمیت و ضرورت پژوهش در اندیشه‌های ایشان، شایسته است که به چند نکتۀ روش‌شناختی و مبنایی توجه کرد. 1) شأنیتِ مقام معظم رهبری: مطابق با اعتقادات شیعیان، مقام معظم رهبری در جایگاه «ولی فقیه» به‌مثابه نائب امام زمان (عج) قرار دارند. از این‌جهت شأنیت و جایگاه اندیشه‌ها و بیانات ایشان، در حقیقت در ذیل ایدۀ ولایت و فقاهت شیعی تعریف می‌شود. در میان علوم اسلامی، دانش‌هایی نظیر حکمت، عرفان و کلام متکفل توضیح مفهوم ولایت بوده‌اند و تا حدی توانسته‌اند بارِ معنایی دشوار این مفهوم را توضیح دهند. این مفهوم و معنای عمیق آن، مخصوصاً در دورۀ غیبت امام زمان (عج)، پیچدگیِ مضاعفی در نسبت با مسائل زندگیِ انسان شیعی پیدا می‌کند. مطابق روایات، رابطۀ امام زمان (عج) و ولایت‌شان با شیعیان، به‌مثابه بهره‌مندی از آفتاب پشت ابر است. حال مقام معظم رهبری، نائب امام زمان (عج) در عصر غیبت هستند و از این‌جهت، به‌نظر می‌رسد در فهم و تفسیر بیانات ایشان، بایستی آن معانی و مفاهیم دشوار در علوم اسلامیِ مذکوری را مدنظر داشت که سعی در توضیح مفهوم و معنای ولایت، مخصوصاً ولایت باطنی امام معصوم که مقام معظم رهبری نیابت عام از ایشان را داشته اند..... https://eitaa.com/mojtamaona
تاملی در پژوهش‌های «از منظر مقام معظم رهبری» [قسمت دوم] بدون توجه به آن بار معنایی، بیانات مقام معظم رهبری، با سخنرانیِ یک انسانِ عادی تفاوتی نخواهد یافت و حجیت و اعتبار پژوهش دربارۀ آثار ایشان نیز بی‌معنا خواهد شد. از این منظر، تمامِ بار معنایی ولایت و فقاهت در تفکر شیعی را باید در پشتِ گزاره‌های بیانات ایشان دنبال کرد. به‌راستی پژوهشگری که اندک درکی از بار معنایی ولایت و فقاهت در تفکر شیعی نداشته باشد، چگونه می‌تواند در کلامِ ایشان به مثابه ولی فقیه و نائب امام زمان (عج)، خواه با دید موافق و خواه با دید انتقادی به پژوهش بپردازد. 2) رهبری نظام خاصِ جمهوری اسلامی: در عصر غیبت امام زمان (عج)، تقریباً هیچ حکومتِ سیاسی با مختصات جمهوری اسلامی وجود نداشته است. بر اساس آثاری همچون «فی‌العمل مع السلطان» از سیدمرتضی علم‌الهدی، موضع سیاسی علما در دورۀ حضور پادشاهان و سلاطین، موضع همکاری مشروط است، در حالی‌که در نظام جمهوری اسلامی، برای اولین بار در عصر غیبت، ولیِ فقیه راساً در نقطۀ کانونیِ قدرت سیاسی قرار گرفته و هدایت خاص و عام جامعۀ اسلامی و حتی مطابق بیانات امام خمینی (ره)، مدیریت جامعۀ غیر اسلامی را نیز برعهده گرفته است. بنابراین اگر در مقام مقایسه با دیگر علمایِ تاریخ اسلام بر‌آییم، بیانات امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در جایگاه ادارۀ چنین نظام سیاسی و جامعۀ خاص و بی‌نظیری در عصر غیبت است که نظیر آن‌را نمی‌توان در دورۀ هیچ یک از علمایِ سابق یافت. به‌این معنا تحقیق و پژوهش در بیانات ایشان، متوقف بر درکِ دقیقی از وقایع بزرگی همچون انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و نظم پیچیدۀ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این نظام در دورۀ معاصر است. همانطور که می‌دانیم در دورۀ مشروطه، به دلیل ابهامات پیش‌آمده میان علمای نجف و سامرا از یک‌سو و علمای تهران نظیر شیخ‌فضل‌الله نوری از سوی دیگر، این نهضت شکست خورد و شیخ بر سرِ دار رفت و منورالفکران از آن بهره‌ بردند و در نهایت به استبداد رضاخانی منجر شد. حال اگر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را با مشروطه مقایسه کنیم، روشن است که انقلاب اسلامی به‌مراتب پیچیدگی‌های مفهومی و معنایی بیشتری از مشروطه دارد و به‌همین قیاس، بیانات مقام معظم رهبری، به‌مثابه رهبرِ و هدایتگرِ این نظام پیچیده در دورۀ معاصر، حائز معانی پیچیده‌ای است که بی‌دقتی در آنها به‌مراتب مخرب‌تر از دورۀ مشروطه خواهد بود. 3) شمولیت بیانات مقام معظم رهبری نسبت به دیگر نظریه‌پردازان: اگر بیانات مقام معظم رهبری، مخصوصاً آن دسته از بیانات ایشان که ناظر به مسائل جدید و معاصر جامعۀ ایرانی است را با نظریات دیگر نظریه‌پردازان معاصر در نظر بگیریم، طبعاً به جهت جایگاه حقوقی ایشان، این بیانات باید بتواند نسبت به نظریات دیگر معاصر، شمولیت داشته باشد. فی‌المثل اگر موضوع زنان در بیانات ایشان را موضوع پژوهش خود قرار می‌دهیم، به دلیل جایگاه حقوقی و فکری ایشان، دیدگاه ایشان باید بتواند دستکم آن دسته از دیدگاه‌ها و نظریاتی که در نزد دیگر نظریه‌پردازانِ این موضوع که به بیانات ایشان پایبند بوده و با الهام از دیدگاه‌های ایشان، به طرح نظریاتی پرداخته‌اند را پوشش دهد. اگر نظریات الف و ب و ج توسط افرادی صورت‌بندی شده‌‌اند که با الهام از دیدگاه‌های مقام معظم رهبری، دست به نظریه‌پردازی زده یا نظریات رقیب‌شان را نقد کرده‌اند، طبعاً باید پژوهش دربارۀ نظریات مقام معظم رهبری در موضوع زنان، جامع این دیدگاه‌ها و نظریات و نقدهای آنها باشد. 4) توجه به باطن معانیِ بیانات مقام معظم رهبری: با نظر به نکات مذکور، به‌نظر می‌رسد در تحقیقات مربوط به بیانات مقام معظم رهبری، باید باطن معانیِ این بیانات را مدنظر قرار داد. مراجعۀ اخباری‌گونه و تکرار آنچه در سایتِ ایشان ذکر شده در قالب کتاب، مقاله، پایان‌نامه و نظایر آنها عملاً به‌معنای بی‌اعتباری این بیانات است. فارغ از اینکه به اذعان خودِ مقام معظم رهبری، بیانات ایشان، قابل نقد و بررسی نیز هست، اما حتی در مقام تایید و حجیت نیز برخورد اخباری‌گونه و ظاهرگرایانه با بیانات ایشان که متاسفانه مکرر در تحقیقات رایج دیده می‌شود، به‌معنای بی‌اعتباری بیانات ایشان و تلقیِ آنها در سطحی پایین‌تر از بسیاری از آراء دیگر است. https://eitaa.com/mojtamaona
تاملی در پژوهش‌های «از منظر مقام معظم رهبری» [قسمت سوم] 5) معضلات روش‌شناختی مواجهه با بیانات مقام معظم رهبری: یکی دیگر از معضلات پژوهش‌های «از منظر مقام معظم رهبری»، ضعف در روش‌شناسی بررسی بیانات ایشان در بعضی از این تحقیقات است. استفاده از روش‌های سهل‌الوصول گرندد تئوری (نظریۀ داده‌بنیاد)، تحلیل گفتمان، تحلیل محتوا، نشانه‌شناسی و نظایر آنها، بدون مفروضات فلسفیِ و مبنایی این روش‌ها، در تحلیل بیانات ایشان در بسیاری از پژوهش‌ها مشهود است. با این‌حال همانطور که در نکات پیشین اشاره شد، شأنیتِ ایشان به‌مثابه یک متفکر اسلامی، در جایگاه ولی فقیه و رهبری نظام مقدس جمهوری اسلامی، نیازمند اتخاذ روش‌شناسیِ متناسب با تفکر اسلامی است. فی‌المثل می‌دانیم که تحلیل گفتمان، تحت تاثیر تبارشناسی نیچه و فوکو، متکی بر توضیح منشاء حقیقت و علم و دانش بر اساس روابط قدرتِ این‌دنیایی است و حقیقت و علم را امری کاملاً برساخته و عاری از حقیقت نفس‌الامری می‌داند. از این‌جهت ماحصل بهره‌گیری از تحلیل گفتمان در تحلیل بیانات مقام معظم رهبری به‌معنای آن است که حقیقت در کلامِ ایشان، امری است بی‌بهره از حقایق باطنی و نفس‌الامری و صرفاً ناشی از روابط قدرت‌ این‌دنیایی است که طبعاً با جایگاه و شأنیتِ دینی ایشان سازگار نخواهد بود. آیا علوم و معارف اسلامی ما ولایتِ فقیه را بر اساس روابط قدرتِ این‌دنیایی توضیح می‌داده اند که بیانات ایشان را نیز بر همین اساس تحلیل کنیم یا آنکه در توضیح مفهوم ولایت الهی و بسط آن در امام معصوم و نائبِ او در عصر غیبت، معنای دیگری از قدرت و بیان و کلام داریم که فی‌المثل در نزد حکما و عرفا و متکلمین به بحث گذاشته می‌شده است؟ در اینجا آیا شایسته نیست که ابتدا میان این دو معنا از قدرت، تاملی داشته باشیم تا بعد از آن، حدود روش‌شناسیِ تحلیل گفتمان بیانات مقام معظم رهبری در فلان موضوع روشن شود؟ https://eitaa.com/mojtamaona
3: مشهد، گرداب ویرانگر توسعۀ سرمایه‌داری یا امید به پیشرفت اسلامی-ایرانی هری ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در 1945.م (1327 ش)، در ذیل اصل4، دستورالعمل اجرای برنامه های توسعه را برای کشورهای توسعه نیافته توسط بلوک غرب و آمریکا مطرح کرد و از همین سال، اولین برنامه عمرانی (توسعه) در دولت پهلوی دوم در ایران در دستور کار قرار گرفت. برنامه های اول و دوم به دلیل وجود موانع سنتی، تاریخی و ساختاری در جامعه ایران، با ناکامی همراه بود و با مطالعات گسترده غربی ها برای رفع این موانع، برنامه سوم (1341)، با شدت بیشتری آغاز شد. در یادداشت مربوط به نهاد علم در مشهد، اشاره خواهم کرد که از قضا، رشته های علوم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در مشهد نیز تقریبا در همین دوره و با تأکید بر موضوع توسعه شکل گرفتند و حتی تا امروز ادامه دارند. مطابق گزارش پژوهشگران دانشگاه هاروارد به مسئولیت تاس . اچ مک لئود، در جریان اجرای برنامه های اول تا سوم در ایران، یکی از موانع بسط توسعه سرمایه داری در ایران، دین، باورها و بافت های دینی بوده است. به همین جهت، پیگیری توسعه در شهری مثل مشهد، اولا باید با گسست رابطه تنگاتنگ و دیرینه «زندگی» مردم با هویت دینی و ثانیا شکل دادن به شهری جدید در حاشیه بافت قدیمی مشهد پیگیری می شد. به همین دلیل، اولا در استمرار مدرنیزاسیون دوره پهلوی اول، بافت دینی پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع)، با کشیدن دیوار میدان حضرتی، از زندگی شهری دچارگسست بیشتری شد و ثانیا سمت غرب مشهد، هدفِ ایجاد زیرساخت های توسعه مدرن شهری قرار گرفت. «مشهد نو»، در گسست از مشهد سنتی و البته در حاشیه آن، شکل می گرفت و توسعه می یافت. بافت های سنتی دارالعلم، دارالشفا و دارالتجاره که همگی در هم‌جواری و پیوند با اماکن قدسی حرم و مسجد شکل می گرفتند، به صورت گسسته و منفک شده مدرسه و دانشگاه، بیمارستان، پاساژ و پارک و نظایر آن ها، ولو با داشتن یک نمازخانه کوچک در حال شکل گیری و گسترش بود. بی جهت نبود که وقتی مسجد از کارکرد اجتماعی و فرهنگی اش تخلیه شد، در دهه70، انبوهی از مساجد بافت پیرامون حرم مطهر تخریب شد. با این حال توسعه سرمایه داری در غرب که مبتنی بر ایده ترقی تاریخی و نفی هرچه بیشتر سنت دینی شکل گرفته است، هر چند در نقطه آغاز، دست به ایجاد جهانی موازی می زند، اما به تدریج جهان موازی دینی و سنتی خود را نیز تخریب کرده و تاریخِ آن را مطابق با نگاه خود بازخوانی می کند. به همین علت، در آغاز، «مشهد نو» در حاشیه مشهد سنتی شکل گرفت، اما به تدریج آن را در ذیل خود بازخوانی می کرد؛ گویی، تاریخ مشهد سنتی نیز بایستی در سایه تاریخ مشهد نو بازخوانی می شد. باوجود اینکه وقوع انقلاب اسلامی چالش بنیادینی در اجرای برنامه های توسعه سرمایه داری رقم زد، اما با آغاز دهه70 شمسی و اجرایِ تعدیل شده برنامه های توسعه سرمایه داری توسط دولت پنجم و ششم، مشهدِ نو، دوباره رونق یافت، با این تفاوت که بازخوانیِ مشهد دینی و سنتی در ذیل پروژه توسعه سرمایه داری، بیشتر مدنظر قرار گرفت. در این دهه و دهه های بعد، همه تصمیمات درباره مشهد، حتی تصمیمات درباره مشهد سنتی و دینی، در مشهدِ نو و ذیل منطق اسلام مالی شده توسعه سرمایه داری گرفته می شد. اصلا تا حرفی در «مشهد نو» زده نمی شد، تأثیری در تصمیم گیری درباره مشهد نداشت؛ همه باید به «مشهدِ نو» می آمدند تا در مشهد، به رسمیت شناخته می شدند. از این منظر است که می توان دریافت چرا تخریب بافت سنتی و تاریخی پیرامون حرم امام رضا (ع)، در این دوره راحت تر از دوره پهلوی توجیه یافت. https://eitaa.com/mojtamaona https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14550/388380
4. مشهد، گرداب ویرانگر توسعۀ سرمایه‌داری یا امید به پیشرفت اسلامی-ایرانی در اوایل دهۀ هشتاد شمسی بود که مسئولین و مردم کشور، پس از تحملِ 16 سال اجرای برنامه‌های توسعۀ اقتصادی و توسعۀ سیاسی، دریافتند که مسئله، نه در منازعۀ اولویت توسعۀ اقتصادی بر توسعۀ سیاسی یا بالعکس، بلکه بر سر تمایز منطق توسعه سرمایه‌داریِ غربی با منطقِ اسلامی-ایرانی پیشرفت است. در سطح ملی، با تاکیدات مقام معظم رهبری، این ایده تبدیل به ایجاد مراکزی همچون مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، یا نهادها و نشریات و نظایر آنها شد و در سطح مشهد، منجر به تلاشی عملی، برای توقف توسعۀ سرمایه‌داری، حداقل در پیرامون بافت سنتی و دینیِ حرم امام رضا (ع) گردید. جهل مرکب نسبت به رابطۀ اسلام و توسعۀ سرمایه‌داری در آستانۀ نوعی آگاهی و علم نسبت به تفاوت‌های عظیم و تاریخی این‌دو گردید؛ هرچند تاثیرات این غفلت تاریخی، مشهد‌الرضا (ع) را در آستانۀ تبدیل‌شدن به شهری نامتوازن به‌لحاظ توسعۀ جغرافیایی، بی‌هویت نسبت به عناصر فرهنگی دینی و شهری ورشکسته به‌لحاظ توسعۀ اقتصادی و زیست‌محیطی قرار داد. مشهد، به‌دلیل آنکه هویتش با زیارت حضرت رضا (ع) یا عناصر فرهنگی نظیر زبان و ادبیات فارسی، یعنی عناصر معنوی و دینی ضد توسعۀ سرمایه‌داریِ غربی گره خورده و مزیت زیست‌محیطی خاصی برای توسعه ندارد، بیش از دیگر شهرها، تضادهای توسعۀ سرمایه‌داری را آشکار می‌کند. فقط کافی است سری به تاریخ گذشتۀ خراسان بزرگ و توس و مشهد بزنیم. منطقه‌ای که با سمرقند و بخارایش شناخته می‌شد، سرزمینی که با ادب و عرفان و حکمت و سخن‌وری‌ امثال فردوسی، زبانزد عام و خاص بود و مهمتر از همۀ اینها، شهری که انسان‌ها با زیارت شمس‌الشموس، ملقب به صفت والای «مشتی» در کنار کبلائی و حاجی می‌شدند، آنهم در سرزمینی که به‌لحاظ زیست‌محیطی کمبود آب دارد، تبدیل به برند «مشهد، موج‌های آبی» شده است. شهری که نگین حرم مطهر امام رضا (ع) در میانۀ آن می‌درخشید، امروزه در ذیل پروژۀ شاه‌عبدالعظیمه‌سازیِ این بارگاه ملکوتی، مشهدی‌ها در فاصلۀ 9 کیلومتری از حرم، در گلشهر و شهرک شهید باهنر، یکی از کم‌برخوردارترین مناطق کشور و بزرگترین حاشیه‌نشینی‌های کشور را تجربه می‌کنند و در غربِ شهر، تا فاصلۀ 25 یا 30 کیلومتری، خیابان‌هایی با تقلید محض از اسامی خیابان‌های تهران، با بیشترین امکانات و خدمات شهری و محلاتی لوکس، محل تفرج طبقات مرفه شهری شده است و علاوه بر ظهور بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی، تضادهای سیاسی با نظام اسلامی و نظایر آنها، تضاد طبقاتی گسترده‌ای را ایجاد کرده است. این ویژگی‌ها که امروزه دیگر بر هیچ دغدغه‌مندی پوشیده نیست، مشهدِ امروز را در آستانۀ یک تحول و تصمیم سرنوشت‌ساز قرار داده است و آن، تامل دربارۀ احیاء الگویی از پیشرفت است که با فرهنگ و تاریخ و دین این شهر سازگار باشد. بی‌تردید توقف بی‌درنگ توسعۀ اقتصادی و شبه‌سرمایه‌دارانه و مخرب و بی‌قاعده و یک‌جانبه به غرب و جنوب‌غرب مشهد و احیاء الگویی از توسعۀ متوازنِ مبتنی بر فرهنگ و دین در سرتاسر این شهر، اگرچه به‌لحاظ سلطۀ الگوی توسعۀ سرمایه‌داری متقدم و متاخر، کاری دشوار می‌نماید، اما ظرفیت‌های هویتی این شهر، می‌تواند با تسهیل این شکل از پیشرفت، راهی روشن و گشوده پیشِ پای آیندۀ تمدنیِ آن قرار دهد. https://eitaa.com/mojtamaona https://shahraranews.ir/fa/publication/content/14566/388736
از دهه هفتاد به بعد، نسلی در مشهد پرورش یافت که سودای آینده شغلی‌اش پیرامون مهندسی عمران و برق و نظایر آنها و از خلال آن، کسب پول و پول و پول می‌گشت. آن نسل در یکی دو دهه بعد، بدنبال شغل می‌گشت و مشهد کارگاه مهندسی‌اش شد. حالا ثمره مدیریت این نسل این شده که در این شهر نه خبری از حکمت و فرهنگ باقی مانده و نه خبری از امکان نفس کشیدن. در سنت گذشته ما، مدینه فاضله را حکما می‌گرداندند و امروز مهندسان برنامه‌ریز. بعد از مدت‌ها، به این فکر افتادند که برای پروژه‌های عمرانی، پیوست فرهنگی بنویسند، گویی مشهد شهری صنعتی است که نیاز به پیوست فرهنگی هم دارد. حال آنکه حق پایتخت فرهنگی جهان اسلام آن بود که برای پروژه‌های فرهنگی، پیوست‌های عمرانی نوشته می‌شد. پیوست فرهنگی برای پروژه‌ عمرانی یا پیوست عمرانی برای پروژه‌های فرهنگی
💫 انجمن علمی میان‌رشته‌ای ماهاد و کارگروه مدرسی معارف اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی برگزار می‌کنند: 📌 سلسله نشست‌های 💢 نشست سوم: الهیات اجتماعی به مثابه جایگزین جامعه شناسی دین 👤‌با حضور: دکتر محمدرضا قائمی نیک (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی) ⏳زمان: دوشنبه، یازدهم دی ۱۴۰۲ ⏱️ ساعت: ۱۲ الی ۱۴:۰۰ 🏣 مکان: سالن شهید عبدالکریمی دانشکده الهیات 🆔 @mahad313 🆔 @maaref_fum 🆔 @Theology_faculty 🆔 @ssafum
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 فایل صوتی نشست " الهیات اجتماعی به مثابه جایگزین جامعه شناسی دین" 👤 دکتر محمدرضا قائمی‌نیک (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ) ⏳ دوشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۲ 🆔 @mahad313 🆔 @maaref_fum 🆔 @Theology_faculty 🆔 @ssafum
📢 موسسه زیست بوم تربیتی نهی برگزار می کند: 🔹🔷 مدرسه زمستانه الهیات سیاسی تربیت 🔷🔹 🔸 اساتید: *دکتر جمیله علم الهدی* *حجت الاسلام دکتر داود مهدوی زادگان* *دکتر میثم سفیدخوش* *دکتر مقصود امین خندقی* *دکتر محمدرضا قائمی نیک* *حجت الاسلام دکتر سیدنقی موسوی* *دکتر داود حسین پور صباغ* *دکتر رقیه فاضل* *مرتضی نقره ای* 🔺 موضوعات: الهیات سیاسی تربیت از منظر قرآن کریم نسبت دین و ساخت نظام آموزشی مدرن در ایران از منظر الهیات سیاسی نقش الهیات سیاسی در توسعه آموزش مدرن مطالعات برنامه درسی از منظر الهیات سیاسی سیر تحولات الهیات سیاسی و تاثیر آن بر نظم اجتماعی غرب مدرن الهیات سیاسی و ایده پداگوژیک انقلاب اسلامی 🕗 زمان: پنج شنبه ساعت ۸ الی ۱۶:۳۰ 📍 مکان: بزرگراه شهیدکلانتری، پردیس شهیدبهشتی دانشگاه فرهنگیان، سالن کنفرانس امام رضا(ع) *📌 با توجه به ظرفیت محدود برای شرکت از طریق لینک ثبت نام کنید* *B2n.ir/noha_school* 🆔@noha_edu
🔔 نشریه دیده‌بان اندیشه با همکاری مرکز آموزش‌های آزاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار می‌نماید: |علوم انسانی و مساله فلسطین| 🖇 با حضور 🔸شیوه برگزاری: حضورے‌‌| مجازے‌‌ 🔸 شنبه ۱۶ دی‌ماه، ساعت ۸ تا ۱۲ 🔸دانشگاه باقرالعلوم(ع)، تالار امام حسین(ع) 🔰 جهت شرکت در نشست، به آیدی @m110614 پیام دهید. ⚠️ برای شرکت‌کنندگان در نشست، گواهی علمی صادر خواهد شد. 📌آدرس کانال؛ 🆔 @Didebane_andisheh
چرا مشارکت، پایین آمده است؟ تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرف‌ها را نمی‌فهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی «اگر می‌خواهیم مشکلات برطرف بشود باید مشارکت را بالا ببریم، این وظیفۀ همه است. هر که می‌خواهد مشکلات کشور برطرف بشود راهش این است» (بیانات مقام معظم رهبری،2/10/1402). [قسمت 1] مقدمه پایین‌بودنِ مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری 1402 یکی از مهمترین دغدغه‌های فعالین سیاسی این‌روزهای کشور است. مطابق نظرسنجی‌ها تا فاصلۀ کمتر از دو ماه تا انتخابات، مشارکت در مجموع در حدود 40 درصد است و این آمار، مخصوصاً در شهرهای بزرگ، پایین‌تر است. شاید یکی از بهترین راه‌های افزایش مشارکت مردم در انتخابات، توجه به علل کاهش مشارکت باشد. معمولاً علت مشارکتِ پایین را نبود تکثری از نمایندگان می‌دانند، در حالی‌که بعضی از منتقدین از بازبودنِ کانال تایید ‌صلاحیت‌ها در این دوره گلایه هم داشته‌اند. فارغ از این کلیشۀ همیشگی، به‌نظر می‌رسد بایستی به‌دنبال عوامل دیگری برای فهم علل «روند» کاهش مشارکت بود؛ به‌زعم ما، این عامل بیش از هر چیز، ناشی از تفاوت قابل توجه سطح نمایندگانِ مردم و مردم است. توضیح مسئله «مردم» نمی‌فهمند! این حرف‌ها سنگین و نخبگانی است! و گزاره‌های کلیشه‌‌شده‌‌ای نظیر اینها را معمولاً به صورت مکرر از زبان مدیران، مخصوصاً مدیران رسانه‌ای و فرهنگی یا نمایندگان مجلس شنیده‌ایم. ماحصل این گزاره‌ها آن است که باید سطح سیاست‌ورزی و محتوای قابل گفتگو با مردم را به شکلی افراطی و متبذل پایین آورد تا یحتمل مردم ارتباط بیشتری با مدیر یا سیاستمدار بگیرند. اما به‌طرز عجیبی، علیرغم رعایت شدید این اصل توسط مدیران یا نمایندگان مبنی بر پایین‌آوردن سطح مطالب (بخوانید مبتذل کردنِ آن)، از قضا بازهم مشکل مخاطب، حل نمی‌شود. در این شرایط، مشاوران رسانه‌ای آن مدیر یا نماینده، بازهم راهکار را در سطحی‌تر‌کردن (بخوانید مبتذل‌تر کردن) محتوا دنبال می‌کنند و به آن مدیر یا نماینده گوشزد می‌کنند که سطح مطلب را پایین‌تر بیاورید تا مخاطب بتواند با او ارتباط بگیرد. اما عجیب اینکه این فرایند هرمقدار هم تکرار می‌شود، بازهم معضلۀ جذب مخاطب یا مشارکت مردم، مخصوصاً در درازمدت حل نمی‌شود. در این فرایند، به‌تدریج ملاک و معیار جذب مخاطب یا مشارکت مردم (یعنی اصلی که هر چه پیشتر می‌آییم، کاهش می‌یابد)، توسط مدیران، نمایندگان یا مشاوران رسانه‌ای و تبلیغاتی آنها تعیین می‌شود. به‌تعبیر دیگر، آنچه سطح مطالب و گفته‌های مدیران یا نمایندگان را معلوم می‌کند، نه سطح فهم واقعیِ مردم یا مخاطبان، بلکه سطح فهم خودِ نماینده یا مدیر یا مشاور رسانه‌ایِ اوست. فرضیۀ رقیب در مقابل این فرضیه که کاهش مشارکت مردم معلول سطح فهم یا بیان پایین نمایندگان یا مدیران است، فرضیۀ دیگری نیز مطرح است که در ادامه به طرح و نقد آنها خواهیم پرداخت. عدم تکثر و عدم حضور اصلاح‌طلبان: یکی از فرضیات رایج دربارۀ کاهش میزان مشارکت در نتخابات، عدم تکثر دیدگاه‌ها و نمایندگانِ آنها و یک‌دست بودنِ انتخابات، مخصوصاً با نبود یا حضور ضعیف نمایندگانِ طیف موسوم به اصلاح‌طلبان است. فارغ از آنکه بعضی از منتقدین از بازبودنِ زیادیِ درگاه تایید صلاحیت‌های شورای نگهبان در این دوره گلایه دارند و در میان گروه‌ها و دیدگاه‌های حاضر در انتخابات پیشِ رو، تکثری از دیدگاه‌ها دیده می‌شود، اما به دلایل زیر حتی نبود یا حضور ضعیفِ طیف موسوم به اصلاح‌طلبان نیز توضیح مناسبی برای این حد از کاهش مشارکت نیست. اولاً بسیاری از اصول یا آرمان‌های اصلاح‌طلبی کلاسیک (از 1376 به بعد)، مخصوصاً امور مربوط به جامعۀ مدنی، تکنوکراسی، توسعه و نظایر آنها در میان نمایندگان موجود دیده می‌شود و تضاد شدید میان اطلاح‌طلبان با اصول‌گرایان در انتخابات‌های دهۀ 1380 دیگر معنای قابل توجهی ندارد؛ چنانکه بعضاً نمایندگانی از اصول‌گرایانِ اصلاح‌طلب رخ می‌نمایند؛ ثانیاً در میانِ نمایندگان موجود نیز تکثر و اختلاف دیدگاه‌ها به‌قدری است که نمی‌توان مدعی یک‌دستیِ انتخابات شد. ثالثاً نکتۀ اساسی و مهم در ارتباط با فرضیۀ این یادداشت، آن است که حتی اگر علت کاهش مشارکت را نبود یا حضور ضعیفِ اصلاح‌طلبان بدانیم، بازهم نه تنها خللی در فرضیۀ این یادداشت پیش نمی‌آید، بلکه مویدِ آن است. https://eitaa.com/mojtamaona https://farhikhtegandaily.com/newspaper/4080/7/
چرا مشارکت، پایین آمده است؟ تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرف‌ها را نمی‌فهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی [قسمت 2] اصلاح‌طلبان از جریان‌هایی بوده‌اند که همیشه به‌واسطۀ مجلات و ژورنال‌های تخصصی و حرفه‌ای‌شان از روزنامۀ شرق تا ایراندخت و سیاست‌نامه و بسیاری از سایت‌های‌شان به ترویج ادبیات نخبگانی شهرت داشته‌اند. از قضا خودِ اصلاح‌طلبان همواره جریان مقابل را به سطحی‌بودن، نداشتنِ ادبیات نخبگانی، عوام‌فریبی در حوزۀ سیاست و نظایر آنها محکوم می‌کردند و جراید و ژورنال‌های اصول‌گرایان را فاقد روند حرفه‌ای می‌دانستند. به‌راستی چگونه ممکن است که اسامی و نظریات دشوار و سنگینی نظیر هگل، لاک، هابز، لنین، استالین، کانت، هایک، راولز، لیبرالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، ناسیونالیسم، رکود و تورم، انواع تکنیک‌های رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی و نظایر آنها را که هیچ نسبتی با حافظۀ بلندمدت تاریخی ایرانیان نداشته، تبدیل به ادبیات رایج سیاسی جامعۀ ایرانی کرد و آنگاه در مقابل، مدعی بود که مردم، حرفهای عادیِ سنتِ اسلامی-ایرانی خودشان را نمی‌فهمند یا این حرف‌ها، سنگین و نخبگانی است؟! از این‌منظر از قضا اگر کاهش مشارکت در این دوره را ناشی از فقدان یا ضعف حضور اصلاح‌طلبان بدانیم (فرضیه‌ای که لزوماً مورد تایید نگارندۀ این یادداشت نیست)، بازهم تاییدی بر فرضیۀ این یادداشت مبنی بر فاصلۀ بسیار زیادِ سطح فهم نمایندگان و مردم است؛ تجربۀ اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که از قضا، بالابودن یا بالابردنِ سطح آگاهی عمومی (و به‌طور کلی، اجتناب از کلیشه‌هایی نظیر «مردم» نمی‌فهمند! این حرف‌ها سنگین و نخبگانی است! و ... از طریق جراید، ژورنال‌ها و دیگر ابزارهای فرهنگ عمومی (حتی با مفاهیم و ادبیات بیگانه و غریبه و غیر بومی با حافظۀ تاریخیِ مردم)، باعث افزایش مشارکت سیاسی و نه کاهش آن می‌شود. مویدات فرضیۀ مختار 1. تفاوت شاخص‌های نمایندگان و مردم: شاخص‌های که می‌توان به‌عنوان سنجش سطح فهم بر آنها تکیه کرد، شاید روشن‌ترین شاخص برای تایید فرضیۀ مختار این یادداشت باشد. اشتغالِ درازمدتِ بسیاری از مدیران و نمایندگان، مخصوصاً نمایندگان مجلس به این شغل، عملاً امکان ارتباط با منابع آگاهی عمومیِ مردم در قلمروهای مختلف فنی، پزشکی، علوم انسانی، دینی و ... را از آنها سلب کرده است. منابع آگاهی عمومیِ مردم، خواه از طریق کتاب و جراید یا از طریق شبکه‌های مجازی و رسانه‌های داخلی یا خارجی و خواه از طرق رسمی‌ترِ تحصیلات عمومی و عالی، در حال رشد و ارتقاء است. این در‌حالی‌است که اشتغال چندین دوره‌ای نمایندگان به شغل پُر مشغلۀ نمایندگی یا مدیریتی و همچنین اخذ مدارکِ دانشگاهی از دانشگاه‌های رتبه‌پایین، باعث عقب‌افتادنِ آنها از سطح آگاهی عمومی شده است. تفاوت این شاخص‌ها مخصوصاً از حیث کیفی، فاصلۀ معناداری میان عموم مردم و نمایندگان/مدیران ایجاد کرده است. جز تعداد معدودی از نمایندگان/مدیران، اطلاعات و سطح آگاهی آنها در همان دوره‌های پیش از قبول مسئولیت اجرایی باقی مانده و به‌تعبیر رایج، دیگر فرصت کتاب‌خواندن ندارند. این فقدان، گاهی با اجبار مدیران/نمایندگان به ارتباط‌گیری با نخبگان و تحصیل‌کردگان یا حتی ارتباط با آگاهی عمومیِ مردم، می‌تواند رفع شود، اما در اینجا نیز چنانکه اشاره خواهم کرد، غلبۀ منطق تبلیغات و معطوف‌بودنِ این جلساتِ عمومی یا تخصصی به جلسات منجر به بیلان‌کاری و تبلیغاتی‌شدن آنها (که گلایه‌های مکرر متخصصان یا حتی عموم مردم از تبلیغاتی‌بودنِ جلسات مدیران/نمایندگان با آنها حکایت از این امر دارد)، امکان ارتقاء سطح آگاهی نمایندگان/مدیران را به حداقل می‌رساند. طبیعی است که وقتی مدیر/نماینده‌ای که با تبلیغاتی‌کردنِ جلسات تخصصی یا عمومی‌اش به شوهای تبلیغاتی یا بیلان‌کاری‌های مدیریتی، امکان ارتقاء آگاهی خودش را سلب می‌کند و در دورۀ بعد، به دلایل صرفاً سیاسی و زدوبندهای سیاسی نماینده یا مدیر شود، مشارکت مردمی کاهش می‌یابد. https://eitaa.com/mojtamaona
چرا مشارکت، پایین آمده است؟ تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرف‌ها را نمی‌فهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی [قسمت3] 2. سیاست‌زدایی از جامعۀ ایرانی: سیاست‌، نقطۀ اوج عقل و عقلانیت است. بر مبنای حدیث «من ساس نفسه ادرک السیاسه» از حضرت علی (ع)، سیاست در معنای واقعی کلمه، محصول سیاستِ نفس است و سیاست قوایِ نفسانی، به‌معنای کنترل قوای شهوت و غضب و تخیل در ذیل عقل است. حتی اگر معنای مدرن از سیاست را هم در نظر بگیریم، عقل تنظیم‌گر و کنترل نیروها با عقلانیت ابزاری، بازهم بیانگر حضور نحوه‌ای دیگر از عقلانیت در قلمرو سیاست است. در فقدان عقل و عقلانیت، تنها عاملی که می‌تواند ضرورت‌های شبه‌عقلانی و شبه‌منطقی را به‌صورت مقطعی تامین کند، همانطور که از زمان سوفسطائیان یونان چنین بوده، تکرار یک گزارۀ غلط، در حجم و تکرار انبوه است، به‌نحوی که آن گزارۀ غلط و غیر عقلانی، به دلیل تکرار انبوه، عقلانی جلوه کند. تکرار مکرر کلیشۀ «مردم» نمی‌فهمند! این حرف‌ها سنگین و نخبگانی است! و نظایر آنها عملاً به‌معنای دوری از هرمعنایی از عقلانیت در سیاست و پناه‌بردن و دمیدن در تنور سیاست‌زدایی از جامعۀ ایرانی است. شاید در برهۀ کوتاه‌مدتِ منتهی به‌انتخابات، بتوان با تکیه بر این شور تبلیغاتی (که در مورد بعد به آن اشاره خواهم کرد)، مشارکتی موقت را رقم زد، اما تهی‌کردنِ سیاست از عقلانیت و گفتگوهای انتقادیِ عقلانی، به‌بهانۀ آنکه «مردم نمی‌فهمند!» یا «این‌حرفها نخبگانی و سنگین است!» مخصوصاً در درازمدت، منتهی به سیاست‌زدایی از جامعه شده و نتیجۀ محتوم آن، کاهش مشارکت سیاسی خواهد بود. 3. اصالت تبلیغات در سیاست: تبلیغات، مهمترین ابزار نظام سرمایه‌داری غربی، مخصوصاً در قرن بیستم، برای غلبه بر بحران‌های ذاتی‌اش بوده است. تبلیغات به‌عنوان محور اصلیِ صنعت فرهنگ، واقعیت را به‌شکلی به‌مخاطب عرضه می‌کند که مخاطب، علیرغم التفات درونی به کذبِ آن، اما به‌جهت سلطۀ همگانیِ تبلیغات، ناگزیر از تن‌دادن به آن می‌شود. بی‌جهت نیست که تبلیغات در شکل رسانه‌ای‌اش تا این اندازه در انتخابات‌ها اهمیت یافته است. اگر در دهۀ شصت، تبلیغات ساده و بی‌آلایش، با محوریت معرفیِ صرف و شناساندنِ شعارهای عمیقی همچون شعار «حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت می‌کند و هدایت ذهن مردم را به‌کار می‌گیرد»، انجام می‌شد، اما هرچه به‌تدریج جلوتر آمدیم، تبلیغات تبرج‌گونه و اغواگر بیشتر شد و محتوای شعارها و ایده‌ها، مبتذل‌تر و سطحی‌تر. در میان مشاوران یک مدیر یا نماینده، سهم و وزن مشاور رسانه‌ای یا حتی مشاورِ عکاسی و چهره‌پردازی، به‌مراتب بیشتر از وزن و سهم مشاور فکری یا حتی فلسفی یک مدیر یا نماینده است. در این موازنه، مشاور فکری (اگر وجود داشته باشد)، بایستی گزاره‌ها را هم مطابقِ نظر مشاور رسانه‌ای، به‌جذاب‌ترین و مهیج‌ترین شکل ممکن تنظیم کند تا به‌بهانۀ کلیشۀ «مردم نمی‌فهمند!» یا «این حرف‌ها سنگین و نخبگانی است!»، محتوایی کاذب، ایدئولوژیک و مبتذل اما پر زرق و برق، با بهره‌گیری از تولید انبوه‌ رسانه‌ای و تکرار بی‌امان بر سر مخاطب و مردم هوار شود. اصحاب صنعت فرهنگ که مفید فریب توده‌ای است، همچون تولید صنعتیِ توده‌ای، در حجمی انبوه، کالاهای فرهنگی مبتذل و یک‌بار مصرفی را تولید می‌کنند که علیرغم جذابیت‌های مقطعی و کوتاه‌مدت و تحریک هیجانات، هیچ‌ بهره‌ای از واقعیت و حقیقت ندارند. تاریخ مصرفِ این کالاها و محتواهای تبلیغاتی، به‌اندازۀ تاریخ مصرفِ پوسترهای کاغذی حاوی عکس‌های زینت‌شده‌ای از نمایندگان/مدیران است که آنها نیز حتی با واقعیتِ ظاهری نمایندگان/مدیران سازگار نیست. همانطور که مدیران/ نمایندگان، با صورت بزک‌کردۀ در عکس‌های تبلیغاتی بر سرِ کرسی‌های نمایندگی یا دیدارهای مردمی ظاهر نخواهند شد، کمتر نماینده‌ای را می‌توان یافت که شعارها و کالاهای تبلیغاتیِ پر شور انتخاباتی‌اش را در دستور کار اجرایی دورۀ نمایندگی‌اش قرار دهد. در اینجاست که عقلانیت، قربانی شورِ فراگیرِ کاذب می‌شود و سیاست، قربانیِ تبلیغات و مشاوران فکری و فرهنگی، تسلیمِ محض مشاوران رسانه‌ای و تبلیغاتی. https://eitaa.com/mojtamaona
چرا مشارکت، پایین آمده است؟ تاملی در نقش کلیشۀ «مردم این حرف‌ها را نمی‌فهمند!» در کاهش مشارکت سیاسی [قسمت4] در این شرایط، سیاست و انتخابات، بر سر یک دوراهی قرار می‌گیرد. در یک مسیرِ بی‌انتها، باید سیاست را فدای تبلیغات کرد و ناگزیر بایستی منتظر ظهور نسخه‌های ایرانی سلبریتی‌هایی نظیر زلنسکی یا ترامپ و رقص‌های هیلاری کلینتون در بالاترین سطح سیاست بود و یا در مسیری دیگر و متناقض، با حفظ چارچوب‌های شورای نگهبان، شاهد ظهور مدیران/نمایندگانی بود که علیرغم تن‌دادن به تبلیغات، اما سعی می‌کنند ظاهرِ صحنه‌ را حفظ کنند. در این شرایط، آگاهی عمیق‌تر مردم نسبت به اغواگریِ تبلیغات، مخصوصاً در درازمدت و در اثر سروکارداشتنِ شبانه‌روزی با رسانه‌ها، ناگزیر منجر به کاهش مشارکت سیاسی می‌شود.‌ پشت‌ صحنۀ فیلم‌های تبلیغاتی تنها تا زمانی برای مخاطب و مردم، جذاب و اغواگر است که خودِ آنها، دست به ساختِ کلیپ‌ها و فیلم‌هایی نزده‌ باشند و تمایز پشت صحنه و صحنه را تجربه نکرده باشند. با فهم تفاوت صحنه و پشت‌صحنۀ رسانه‌ای، دیگر تبلیغات جذابیت نداشته و لذا کاهش مشارکت سیاسی در فضای غلبۀ تبلیغات بر سیاست، امری طبیعی است. راهکار افزایش مشارکت، مشارکتِ مردم در فرایند آگاهی و معرفت با نظر به شواهد فوق که می‌توان جزئیات آنها را با تدقیق بیشتری نیز بیان کرد، به‌نظر می‌رسد مهمترین راهکار برای افزایش مشارکت در انتخابات اسفند 1402 و دیگر انتخابات‌های پیشِ رو، «مشارکت مردم در فرایندِ ارتقاء سطح آگاهی و معرفت از طریقِ انتخابات و سیاست‌ورزی» باشد. انتخابات، به‌مثابه عرصه‌ای که تصمیم سیاسی را نمودار می‌سازد، یکی از دشوارترین و مهمترین عرصه‌های حیات انسانی است. در انتخابات، هر انسانی، حق تصمیم‌گیری برای چهارسال از زندگی و حیات تکرارناشدنی‌اش را به نماینده یا نمایندگانی می‌سپارد که تصمیمات سیاسیِ آنها، سرنوشتِ جمعی یک ملت را رقم می‌زند. برای فهم این ماجرا، تنها کافی است به قلمروهای کم‌اهمیت‌تر از انتخابات مراجعه کنیم. هر کدام از ما برای دادنِ حق وکالت به یک وکیل برای انجام یک معاملۀ مالی حتی نه چندان سنگین و برای اجتناب از مخاطرات احتمالی، حتماً به دفاتر ثبت اسناد مراجعه می‌کنیم و با رعایت بسیاری از نکات ایمنی، در کمال صحت عقل و با حداکثر آگاهی و شناخت، مانع از هرگونه تصمیم خارج از خواست و ارادۀ خودمان توسط آن وکیل می‌شویم. بعید می‌دانم کسی حاضر باشد در حالتی که تحت تاثیر هیجانات قرار دارد و به‌صورت عقلانی تصمیم نمی‌گیرد، تن به چنین وکالتی بدهد. همۀ ما سعی می‌کنیم فرایند وکالت در دفتر اسناد رسمی را با حداکثرِ عقلانیت و شناخت و معرفت انجام دهیم. انتخابات، عرصه‌ای است که این وکالت، در بالاترین سطح تاثیر به افرادی دیگر سپرده شده و واگذار می‌شود. تصمیمات نمایندگان ما، نه تنها بر حیات تکرارنشدنیِ ما، بلکه بر حیات آیندگان و فرزندان ما تاثیرگذار است. از این‌جهت، انتخابات و فرایندهای منتهی به آن، مخصوصاً شناخت و انتخاب نماینده، بایستی در عقلانی‌ترین حالت انسانی صورت پذیرد. حتی اگر موضوع این انتخاب و تصمیم، هیجانات و نیازهای احساسی نظیر خورد و خوراک و تفریح و سرگرمی و نظایر آنها باشد، بازهم فرایند انتخاب، بایستی در کمال عقلانیت انجام شود. سیاست، کنترل قوای جسمانی با عقل است. خروج قوای احساسی از دایرۀ عقل، منجر به هلاکت انسان می‌شود. از این‌جهت، انتخابات مظهر عقلانیتِ یک ملت است و مشارکتِ حداکثری در انتخابات، لاجرم به‌معنای ارتقاء عقلانیت، آگاهی و معرفت یک ملت، از طریق مشارکتِ عمومی در آگاهی و عقلانیت است. ارتقاء این آگاهیِ عمومی، جز با مشارکتِ عمومی حداکثری در خودِ فرایند آگاهی و عقلانیت سیاسی ممکن نمی‌شود. به همین دلیل مهمترین راهکار کوتاه‌مدت یا بلندمدت برای افزایش مشارکت مردم انتخابات، تلاش برای تعمیقِ آگاهی عمومی است. با این افق روشن است که تکرار کلیشه‌های «مردم نمی‌فهمند!» یا «این حرف‌ها سنگین و نخبگانی است!» و نظایر آنها تا میزان با کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات و تشکیل حلقه‌های بستۀ قدرت که سیاست را فدای اصالت تبلیغات کرده‌اند، پیوند وثیقی دارد. در این فرصت اندک تا انتخابات، افزایش مشارکتِ مردم ناگزیر از فراهم‌کردنِ مشارکتِ عموم مردم در فرایند آگاهی و عقلانیت و دوری از غلبۀ تبلیغات بر سیاست واقعی و در یک کلمه، «تعمیقِ آگاهی سیاسی مردم با مشارکت خودِ آنها»، به‌دور از هرگونه تکنیک فریبندۀ تبلیغاتی و اغواگرانه و سطحی‌سازیِ امور است. https://eitaa.com/mojtamaona
▪️فایل صوتی نشست " الهیات اجتماعی به مثابه جایگزین جامعه شناسی دین" ▫️دکتر محمدرضا قائمی‌نیک (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی ) 🔹دوشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۲ ◾️گفتمان تمدنی سربازان ولایت خلیج همیشه فارس◾️ @OlomEnsaniEslami
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون آقای خادمی از آن گلهای کم‌نظیر روزگار بود. اهل تأمل و دغدغه‌مند و اهل شنیدن. علیرغم همه بدقولی‌ها، بطور جدی پیگیر دغدغه‌ها بود. حیف که از میان ما رفت. بعد از مصطفی مدرس مصلی عزیز، دومین دوست و رفیقی بود که در حوزه فلسفه‌ تاریخ با هم گپ‌و‌گفت می‌کردیم و در جوانی ما را تنها گذاشت؛ دغدغه‌اش معطوف به نسبت انقلاب اسلامی و آینده آن بود. به خانواده و دوستانش تسلیت می‌گویم.
مقام معظم رهبری: بیست‌ودوّم بهمن، عید حقیقى براى ملّت ما است؛ بیست‌ودوّم بهمن براى ملّت ما در حکم عید فطرى است که ملّت در آن از یک دوران روزه‌ی سخت خارج شد، دورانى که محرومیّت از تغذیه‌ی معنوى و مادّى را بر ملّت ما تحمیل کرده بودند؛ بیست‌ودوّم بهمن در حکم عید قربان است زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملّت ما اسماعیل‌هاى خودش را قربانى کرد؛ بیست‌ودوّم بهمن در حکم عید غدیر است [زیرا] در آن روز بود که نعمت ولایت ‌-اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت؛ در حکم نوروز واقعى براى ملّت ما است زیرا که حقیقتاً از دوران سخت و سیاه یک زمستان تلخ، ملّت ما خارج شد؛ عید واقعى است. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ١٣۶٨/١١/٠۴
📚تازه‌های نشر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی 📙 کتاب «نظریه تاریخی انقلاب اسلامی» 🖊️*به کوشش: گروه نویسندگان* 🔸از خصایص عموم انقلاب‌ها و به ویژه «انقلاب‌های کبیر» است که از پی خود موجی از تأملات نظری و مباحثات فکری را برمی‌انگیزند. اهالی نظر در فضای حاصل از رویداد بزرگ نهتنها می‌کوشند پاسخی برای پرسش از علل و عوامل انقلاب فراهم آورند، بلکه فراتر از آن به تأملاتی در باب سرشت جامعه و تاریخ، ملت و دولت، انسان و هستی و امثال آن‌ها می‌اندیشند. بدین ترتیب، بار دیگر آشفتگی حاصل از دگرگونی جای خود را به ثبات و استقراری تازه می‌دهد و روح انقلاب در قالب مفاهیم و ایده‌های نوآیین انتظام می‌یابد. 🔸در این کتاب تلاش شده تا تأملات نظری شماری از متفکران مهم دوره پساانقلابی در قالب فصولی جداگانه به بحث گذاشته شود تا از خلال آن خطوط اصلی نظریه تاریخی انقلاب اسلامی برای مخاطب روشن گردد. 🔸حوزه مطالعات نظری انقلاب اسلامی از جمله قلمروهای پژوهشی و مطالعاتی است که در سال‌های اخیر در دستور کار پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی قرار داشته و آثار ارزشمند و قابل استفاده‌ای در رابطه با آن از سوی این مجموعه منتشر گردیده است. کتاب «نظریه تاریخی انقلاب اسلامی» در امتداد این رویکرد در دهه فجر انقلاب اسلامی منتشر شده است. 🔗 برای تهیه کتاب می‌توانید از طریق سایت‌های زیر اقدام کنید: www.shop.rcica.ir www.bookroom.ir www.sooremehr.ir 🌍 rcica.ir ♨️ @rcica_ir
تلقی حکمت‌بنیاد از تمدن و تاریخ یا عنوانی که من بیشتر می‌پسندیدم، "امتداد اجتماعی_تاریخی حکمت اسلامی تا انقلاب" محصول متنی حدودا ۱۷۰ صفحه‌ای است که بعدا خلاصه شد و بعنوان بخشی از این کتاب در تقریر دیدگاه استاد معزز، حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا به سرانجام رسید. مبنای اصلی این تقریر، همان حدیث پیمانه مشهور است که مقام معظم رهبری آنرا نمونه خوبی از امتداد اجتماعی حکمت اسلامی دانستند، هرچند دیگر آثار منتشر شده یا حتی منتشرنشده استاد (مثل جزوه فقه حکومتی موسسه معنا) را هم دیدم. در تقریر اثر، علاوه بر راهنمایی استاد، از نکات دکتر مهدی سلطانی و دکتر لبخندق هم بسیار استفاده کردم و از ایشان بسیار سپاسگزارم. از دوستانی که متن را خواهند خواند، تقاضای نقد این وجیزه را دارم. از دکتر قاسم زائری که ایده اصلی کار را مطرح کردند و از دکتر سجاد صفارهرندی که صبورانه کار را به سرانجام رساندند، ممنونم.