هدایت شده از راه دیالمه
🔻یادداشت خواندنی محمدرضا شهبازی درباره تزویر اصولگرایان و برخورد دوگانه آنها با "هسته سخت"
🔹هسته سخت جمهوری اسلامی از کی اخ و پیف شد؟
اصولگرایان و نهادهای قدرت و ثروت متصل به آنها طی بیست سال سعی کردند از هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی یک توده مطیع و حرف گوش کن بسازند که فقط به آنها بگوید چشم.
اما دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری آخرین و محکمترین میخ بر تابوت این رویای خام بود.
🔹این دو انتخابات به آنها ثابت کرد جماعتی که قرار بود در قرارگاهها، مدارس خاص، جلسات بصیرتی سررسیدمحور، رسانههای مبتنی بر کدکشی و... پیادهنظام آنها بار بیایند، حالا دارند از زمین بازی بیرونشان میکنند.
🔹تاختن به هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی از طرف اصولگرایان در واقع آخرین تلاش آنها برای باقی ماندن در زمین بازیست.
اصولگرایان هروقت اول نبودند، دوم شدهاند و حالا اینکه ببینند بعنوان نفر سوم و چهارم باید بنشینند و رقابت دیگران را تماشا کنند برایشان خیلی سنگین است.
🔹این لفاظیهای شکاف اجتماعی و وحدت و دوقطبی و... را جدی نگیرید. این جماعت اگر زورشان میرسید حاضر بودند انتخابات ده درصدی برگزار شود ولی رای بیاورند و اتفاقا الان از همین زورشان گرفته که حتی با کاهش مشارکت هم رای نیاوردهاند.
چرا؟ چون دیگر حتی همان هسته سخت طرفدار نظام که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند -بعد از خرج کردن اصولگرایان از همه مقدسات و پای کار آوردن همه مشاهیر- هم حاضر نیست به آنها رای بدهد.
🔹از قدیم گفتهاند فحش بادبزن جگر است.
بگذارید این جماعت شکستخورده با فحش به حزباللهیها، آنها را با لحنی تحقیرآمیز ایتایی و خودسر و دوقطبیساز و... بخوانند بلکه یک کم از آتش جگرشان کم شود، اما این هسته سخت جمهوری اسلامیست که همچنان به پهناوری جغرافیای ایران و گستردگی شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ پای انقلاب مانده و خواهد ماند و چشمش به رهبری انقلاب است.
🔹آنها هم اگر عقل داشتند وسط باد زدنهای بیحاصلشان مینشستند نوع سیاستورزی بیست ساله را مرور میکردند و دلیل این رویگردانی حزباللهیها از خود را در نوع نگاه متفرعنانه و قیممآبانه خود به مردم میجستند.
🌐 @Rahe_Dialameh
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای بر ما اگر گفتار و رفتارمان ذرهای جبهه مقاومت را تضعیف کرده باشد. هر ضربهای به خودمان آنچنان که شهامتمان را در فشار به رژیم صهیونیستی کم کرده باشد و آن سگهای خونخوار را در جنایاتشان جسورتر کرده باشد، ما را هم در ریختن خون و تشدید رنج این کودکان شریک کرده است... وای بر ما.
حساب آن رجالهها و لکاتههای رذل و بیشرف که از بغض جمهوری اسلامی، برای پهلوی و ترامپ و صهیونیسم خوشرقصی میکنند که با خود خدواند جبار و قهار است.
22.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ یمنیهای حوثی، بدوی یا بکر
اغلب این گونه به نظر میرسد که یمنیها به بدویت نزدیکترند اما یمن بدوی نیست، بکر است و دست تجددخواهیها کوتاه از مرتبتش. یمنِ کوهی و کوهستانی وجودش نیز ناهموارِ این بازیهاست.
در این مصاحبه با آقای احمد عبدالملک میبینید که مجری تلاش میکند از این شکلی بودن یمنیها سر در آورد و پاسخهای احمد عبدالملک مبهوت کننده است.
هر چه بیشتر میگذرد بیشتر به حقیقت این سخنِ «غزة کاشفة» ایمان میآورم. هر آنکس که کنار غزه ایستاد، گوهری در وجودش به ظهور در آمد که برقش چشمها را ربود و پرده از جمال سید حسن و سنوار و هنیه و ابراهیم عقیل و هزاران هزار زیباروی دیگر کشید و حالا هم جمالِ کم مثال یمنیها...
پن: امکان گزینش بخشی از سخنانش مقدور نیست، همه را ببینید.
👈 کانال حمید رسایی:
eitaa.com/rasaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دادگاه عالی کانادا رأی نهایی درباره هواپیمای اوکراینی را صادر کرد/ غرامت ۱۸۰ هزار دلاری به هر يک از جانباختگان پرواز اوکراینی
پس از ۵ سال، دادگاه عالی کانادا شرکت هوایی اوکراین را مقصر اصلی حادثه سرنگونی هواپیما دانست و کاملا برای دادگاه مشخص و روشن است که در وضعیت بحرانی شرکت اوکراین اصرار داشت هواپیمایش پرواز کند. لذا حکم پرداخت غرامت به خانوادههای قربانیان را صادر کرد.
دد این بین اما چه کسی آبرویش را برای این حادثه معامله کرد؟ یادمان نرود که سردار حاجیزاده آن روز مردانه تمام مسئولیت را بر عهده گرفت، در برابر سیل تخریبها ایستاد و خودش را سپر کرد، درحالیکه امروز حقیقت چیز دیگری را نشان میدهد!
🔺 این خبر را بایکوت نکنیم!
اجازه ندهیم در هیاهوی این روزها گم شود.
📌به کانال #خبر_فوری_و_مهم بپیوندید :
@khabare_fouriw
هدایت شده از راه دیالمه
🔻روایت خواندنی نویسنده یک کتاب از تماس ناگهانی سعید جلیلی
مسعود صدر نویسنده کتاب (اصلس دینی اهل سنت در ترکیه) در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
🔹خسته از سر کار برگشتم خانه و به وایفای که وصل شدم یک شماره ناشناس تماس گرفت. گفت؛ فلانی هستم از دفتر آقای جلیلی. میخواستند با شما صحبت کنند. اگر وقت دارید من یکی دو دقیقه دیگر دوباره تماس بگیرم.
🔹خواستم بپرسم، وحیدشان یا سعیدشان؟ بعد گفتم شاید کلا این جلیلی دیگری است. مگر در ایران جلیلیای که دفتر داشته باشد این دو برادرند؟ گفتم البته که در خدمت هستم.
بعد خواستم زرنگی کنم و از موضوع صحبت سرنخی در مورد اینکه کدام جلیلی است به دست بیاورم. گفتم: ببخشید موضوع صحبت چه خواهد بود؟
گفت: اطلاعی ندارم. شمارهتان را دادند و گفتند که تماس بگیرم.
🔹خلاصه دو دقیقه دیگر تماس گرفتند. دیدم دکتر سعید جلیلی است.
گفتند: این تعطیلات عید را مشغول مطالعه کتاب اطلس دینی اهل سنت در ترکیه شما بودم. خواستم بابت تالیف چنین کتابی از شما تشکر کنم.
بعد تقریبا ده دقیقه پر از لطف و بزرگواری و تواضع در مورد کتاب اظهار محبت کردند.
هر دقیقه که میگذشت پشت تلفن رنگم سرختر میشد و عرق بر پیشانیام مینشست.
🔹خلاصه بعد از آن حجم خجالت و عرق ریختن چند دقیقه بعد از مکالمه خیلی روحیه گرفتم و زیر لب گفتن، کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته.
اینکه بزرگوارانی در این سطح زحمت مطالعه کتاب را میکشند خستگی را از تنم بیرون کرد.
خانم که دید خیلی انرژی گرفتهام گفت پاشو ظرفها را بشور و خب چارهای جز شستن ظرفها نماند.
🌐 @Rahe_Dialameh
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی بخواهند کسی را شکنجه کنند، دست و پایش را میبندند و جلوی چشمانش به خانواده اش جسارت میکنند. شکنجه ای بدتر از مرگ. حالا این وضعیت ماست. به کمک رسانه ها، چشمانمان هر لحظه محکوم به تماشای این تصاویر است، اما دستانمان کوتاه.
تو بگو چه کار کنم؟ غم و غصه ای که با تماشای این تصاویر، سینه ام را پر میکند، کجا تخلیه کنم؟ با چه کاری؟
چه کلمات و جملاتی میتواند این صحنه ها را توصیف کند بدون آنکه از سنگینی آن ها بکاهد؟! تا به حال، ظلم انقدر لخت و عور نبوده و ما هم انقدر منفعلانه و هاج و واج به آن خیره نبودیم.
از خودم بدم میآید. احساس میکنم، بیشتر در ظلم صهیونیست ها سهیم هستم تا در مظلومیت اهل غزه.
اگر از ما کاری بر نمی آید، پس چرا محکومیم به تماشای آنها؟ چرا نمیگذارند زندگی عادی خودمان را کنیم؟ یک شب راحت بخوابیم؟ یک لقمه راحت قورت دهیم؟
چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! چه آدم هایی را در تاریخ شماتت کردم، غافل از اینکه خودم مثل آن ها هستم.
نکند این تصاویر همان گریه های بلند فاطمه (س) است و من، آن همسایه های بیخاصیتی که از گریه ها سیر شده بودند؟
چقدر تاریخ را ساده خوانده بودم! عمری در میان اصحاب حسین به دنبال خودم میگشتم، اما در سپاه یزید خودم را پیدا کردم.
شاید من آن سرباز حاشیه سپاه یزید باشم که در طول جنگ درگیر عذاب وجدانش بوده و سرانجام ظرف آبی برای حسین میبرد، اما به او میگویند دیر آمدی، سیرابش کردیم.
یا شاید اهالی تپه ندبه باشم، که هاج و واج کربلا را تماشا میکردند و ضجه میزدند.
این آتش ها چیست که به جان ما می اندازند؟ چرا نمیگذارند یک زندگی راحت بی دردسر داشته باشیم؟ صبح تا عصر سر کار برویم، و شب ظرف خرما نذری را در هیئت پخش کنیم؟
هم خدا هم خرما.
این پتک واقعیت چیست که هر لحظه بر سر ما میکوبند؟ که اشتباه میروی، اشتباه زندگی میکنی.
خیال میکنی من دلم برای آن عزیزی که با انفجار بمب به آسمان پرتاب شد میسوزد؟ نه! من به او غبطه میخورم. به خدا وضع او از من بهتر است. کاش من هم گوشه ای از ماجرا حاضر بودم، نه غائب ناظر
صدای هل من ناصر را میشنوم. اما دست و پایم سست شده، چرا نمیتوانم کاری کنم؟
بگذار من او را صدا کنم، آیا کسی هست که مرا نجات دهد؟
#محمدنا
@mokashefat_mm