🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
سومین سالروز تاسیس موکب امام رضا
برهمه عاشقان امام رضا و شما خیرین و خادمان امام رضا مبارک🕌🌷
فعالیت دوسال گذشته در موکب.
دریافت تعداد ۸عدد جاروب برقی.
تعداد ۱۵ عدد تلوزیون رنگی اهدا شما به موکب.
تعداد 3 عدد یخچال.
دریافت چندین کارتون استکان. لیوان. بشقاب و قاشق.
دریافت 10 عدد فرش 4×3
دریافت 2عدد چرخ گوشت.
دریافت پنکه.سماور و یک مخلوط کن.
دریافت 10عدد میز تلوزیون.
دریافت 20کارتون دارو که برای نیازمندان به بیمارستان اصفهان ارسال شد.
دریافت 500 دست لباس که به سیستان و بلوچستان و نیازمندان محلی اهدا شد. دریافت تعدادی تشک ولاحاف سنتی و تشک برقی برای بیماران نیازمند.
دریافت 20میلیون نذرورات نقدی به نیابت پدران و مادران اسمانی که جهت مصرف مخارج موکب به حساب موکب واریز گردید.
کلیه لوازم با همکاری موسسه امور خیریه کلیشاد تحویل نیازمندان شد.
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
✨امروز سه شنبه
17 مهر 1403 هجرے شمسى🗓
4 ربیع الثانی 1446 هجری قمرے🗓
8 اکتبر 2024 ميلادى🗓
ذکر روز سه شنبه
#یاارحم_الراحمین🌷
💠 حدیث روز:
🔸 امام سجّاد(ع) فرمودند:
خَفِ الله لِقُدرَتِهِ عَلَيكَ واستَحىِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنكَ
از قدرت خداوند بر خويش بترس و از نزديكى اش به خود شرمگين باش!
📚 بحارالانوار: ج ۷۸، ص ۱۶۰
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
باعرض سلام امشب هیت موسی بن جعفر منزل تقی جعفری ساعت 7/30بعدازسقاخانه
هدایت شده از لحظه های ماندگار https://eitaa.com/mokeb5
با اراعه این عکس از تخفیف ویژه برخوردار شوید.
کلیشاد. جنب گلستان شهدا.....امامی
#سلام_مولای_من♥
سلامی از ذره ای کوچک
به روشن ترین خورشید ...
سلامی از قلبی مضطرب
به بزرگترین آرامش ....
سلامی از چشمانی منتظر
به زهرایی ترین یوسف ...
سلامی از من که تنهاترینم
به تو که مولای منی،
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
هدایت شده از نجف آباد آنلاین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ جایگاه ویژه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)نزد امام هادی(ع)!
حجت الاسلام رفیعی🎙
#ولادت_حضرت_عبدالعظیم(ع)🌺
❤️⃝⃡🇮🇷رسانه بزرگ نجف آباد 👇
🔰 @njf_online
پلیس هوشمند، روزآمدی، دانش بنیانی
هفته نظم و امنیت اجتماعی بر ملت شریف ایران مبارک باد.
خدایا برای کسانی که
سقف خانه شان اسمان است
ساییان بگذار
وسایه ابرهای سیاه
را از زندگی شان کم کن
هدایت شده از سودرجانیها
انجمن ندای تندرستی کلیشاد و سودرجان🍑🍑🍑🍑
هرکس که میتواند با بیماری خود سر کند از در مان بپر هیزد چه بسا داروهای که فقط بیماری بر جای می گذارد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
جلسات حضوری سهشنبه ها
میهمان ویژه این هفته جناب اقای جعفر جعفری با 83کیلو کاهش وزن ورهایی از انواع بیماریها
با تجربیات خوب وعالی در امر کاهش وزن
زمان سهشنبه17 مهر ماه 403🌸
⏰ساعت 4:30 الی 6 بعدازظهر
🍎
مکان پارک ساحلی کلیشاد اول پارک سمت چپ داخل چمن 🍎
منتظر حضور سبزتان هستیم 🌸
برای اطلاعات بیشتر با شماره تلفن های زیر تماس حاصل فرمایید 09131867164 زمانی 09134624365 زمانی
@Sooderjan_ir
هدایت شده از 23564
کرمان چرا کرمان شد؟!
افسانه هفتواد
نزدیک شهر کرمان قلعه ای است معروف به قلعه هفت دختران و میگویند که در زمان اردشیر بابکان شخصی در آنجا بوده که هفت دختر داشته و کار آنان چرخ ریسی بوده. روزی یکی از آن دختران بشهر میرود که پشم بخرد در بین راه درخت سیبی میبیند که باد سیبهای آنرا بزمین انداخته بود.
یکی از سیبها را بر میدارد و در جیبش میگذارد وقتیکه برمیگردد و مشغول دوک ریسی بوده آن سیب در ماسوره چرخش می افتد.
از آنروز به بعد حاصل کار او روز بروز بیشتر و بهتر میشود و از فروش آن در زندگی آنها گشایش بزرگی بهم میرسد.
بعد ملتفت میشود میبیند که کِرمی در ماسوره چرخ او پیوسته بزرگ میشده میفهمد که از دولت سر آن کِرم بوده که به این دارائی و فراوانی رسیده اند، پس از آن کِرم را در صندوقی می گذارد و بناز و نعمت او را می پروراند تا بجائی میرسد که پدر دختر از زیادی مال و دولت بخیال یاغیگری می افتد و قلعه ای میسازد که هنوز آثار آن باقی است بنام قلعه دختر.
اردشیر بابکان برای سرکوبی او از پارس بطرف قلعه دختر قشون میکشد و جنگ سختی در میگیرد.
ولی اردشیر در همه جنگها شکست میخورد و سبب شکست آن بوده که صندوق کِرم را پدر دختر جلو لشکر دشمن میآورده و از برکت آن بر دشمن چیره میشده.
تا اینکه اردشیر نیرنگی بفکرش میرسد، مقداری شراب با خودش بر میدارد و بلباس چوپان نزدیک قلعه میرود و نی میزند و به پاسبانان قلعه شراب میدهد و در ضمن از آنها مکان صندوقی که در آن کِرم گذاشته شده میپرسد.
همینکه مست میشوند و بخواب میروند، اردشیر سر صندوق میرود و با شمشیرش کرم را میکشد و روز بعد قلعه را فتح میکند و بمناسبت آن کرم شهری که در آنجا بنا میشود کرمان نامیدند...
کارنامه اردشیر بابکان
💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ..?
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...!
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگم خوابم سنگینه : 🤣🛏👆🏼.
😍 𝐉𝐨𝐢𝐧: @Jookkhafan 😂