بخش شانزدهم خطبه فدکیه در نسخه خطیِ در حال تحقیق
ثم قامت صلوات الله علیها حتى أتت القبر قبر أبیها فأكبّت علیه و طفقت تبكی و تقول: «قد كان بعدك أنباء و هنبثة / لو كنت شاهدها لم یكثر الخطب - إنّا فقدناك فقد الأرض وابلها / و ارتدّ صحبك فاشهدهم و لا تعب - تجهمتنا طغام و استخفّ بنا / إذ غبت عنّا فکلّ الحق قد غصبوا – و کل قوم لهم قربا و منزلة / دون الاله من الاذنین مقترب - ابدی رجال لنا فحوی صدورهم / منهم غضابا و حالت دونک الکتب»
سپس از جای خود بلند شد و حرکت کرد تا به قبر پدرش رسید. خود را به روی قبر انداخت و به سختی گریه کرد و این اشعار را خواند: «قد كان بعدك أنباء و هنبثة / لو كنت شاهدها لم یكثر الخطب - إنّا فقدناك فقد الأرض وابلها / و ارتدّ صحبك فاشهدهم و لا تعب - تجهمتنا طغام و استخفّ بنا / إذ غبت عنّا فکلّ الحق قد غصبوا – و کل قوم لهم قربا و منزلة / دون الاله من الادنین مقترب - ابدی رجال لنا فحوی صدورهم / منهم غضابا و حالت دونک الکتب [/الترب]» (قصهها بود پس از مرگ تو و همهمهها / گر تو بودى ز كجا اين همه مشكل میشد / ما تو از دست بداديم و زمينى بىنم / شده و قوم تو مُرتَد و حضور تو كنون لازم شد / جمعی از مردم به ما بداخلاقی کردند و مقام را کوچک و سبک شمردند / چون تو امروز از ما غایب شدی حق ما را به زور از ما گرفتند / هر خانوادهای که نزد خدا مقام و جایگاه مخصوصی داشت، نزد بیگانگان احترام داشت، غیر از ما / مردانی از امت تو اسراری که در سینههایشان [مبنی بر بغض و کینۀ ما] بود را آشکار کردند / بلافاصله پس از اینکه خاک قبر، بین تو و ما فاصله انداخت).
#ابدی_رجال_لنا_فحوی_صدورهم
@mTatbiqy