🩺💉
#ترانه
قسمت صدو هفتم
🖤🩺🤍
سارا لب زد : نه نمیشد اما میدونی از چی میسوزم ترانه از اینکه تو این همه مدت من مطمئن بودم که ماهان آدم زندگی من نیست ☹️🥺
هر بار که رفتاراشو میدیدم مطمئن میشدم که باید ازش جدا بشم اما انقدر میترسیدم اما انقدر ضعیف بودم که نتونستم این کارو کنم اجازه دادم تا اینجا ماجرا پیش بره.!!🤦🏻♀
_کدوم ماجرا قربونت برم اتفاقی نیفتاده منظورم به احساساتت نیست اما اون هیچ غلطی نتونسته بکنه !!
تازه وقتی باهاش تموم کنی متوجه میشه که کیو از دست داده 😏
تو ارزشت خیلی بیشتر از این حرفاست من کنارتم نمیذارم بهت سخت بگذره حاضرم هر کاری کنم که این پسره رو فراموش کنی بهت قول میدم!
سارا دستمو محکم تو دستاش گرفت و گفت چقدر خوبه که تورو دارم چقدر خوبه که تو خواهر منی اگه تو نبودی من خیلی زودتر از این حرفا جا زده بودم مرسی آبجی بابت کمکت🥰🥲
_قربونت برم منم خیلی خوشحالم که تورو دارم تو سنگ صبور منی خواهر کوچیکه اینو که یادت نرفته !!
بعد از اینکه حسابی برای همدیگه نوشابه باز کردیم ،
سارا گفت که میخواد شب پیش من بخوابه و منم باهاش مخالفتی نکردم !!
کاشکی منم میتونستم با سارا حرف بزنم و چیزایی که اذیتم میکنه رو باهاش در میون بزارم اما واقعاً دلم نمیخواست که اونم قاطی ماجرای خودم بکنم ،
اینا رو باور کرده بودند که من با وجود که قصد ازدواج نداشتم بالاخره یکی پیدا شده که تونسته منو وابسته خودش بکنه..!😮💨😅
🖤🩺🤍
ترجیح میدادم حداقل فکر کنند که من خیلی خوشبخت و خوشحالم 😣😮💨
البته واقعیت هم همین بود اما من با این ازدواج قرار نبود خوشحال بشم قرار بود بعد از اینکه از شایان جدا میشم به خوشبختی واقعی برسم ،!!
وقتی که میتونم خونه زندگی خودمو داشته باشم و دیگه به کسی جواب پس ندم 😇😌
مدام کاری که مامانش کرده بود میومد جلوی نظرم چقدر آدم بدی بود من هیچ وقت نمیتونستم اینجوری باشم،
اصلاً بلد نبودم کاری کنم که آدما رو به جون همدیگه بندازم اما مامانش حاضر بود به خاطر اینکه به خواسته خودش برسه هر کاری کنه.!!😤
شایانو پیش من خراب میکرد منو پیش شایان ضایع میکرد و از این کارا یعنی یک درصد با خودش فکر نمیکرد ممکنه لو بره نمیدونم واقعاً چی باید بگم بهش اما از شایان خواهش کرده بودم که به هیچ وجه به مامانش حرفی نزنه !!
چون خوب میدونستم چقدر ممکنه این ماجرا بدتر بشه🤔🙄
اگه مامانش میفهمید که من از کاری که باهام کرده خبر دارم ممکن بود باهام سر لج بیفته !
با اینکه الانم دقیقاً تو همین حالت بود
فقط تفاوتش این بود که ظاهرش رو حفظ میکرد و سعی نمیکرد که به روم بیاره که چقدر از حضور من ناراضیهه و نگرانه که پسرش عاشقم بشه ،،🤦🏻♀
اما تنها چیزی که ازش مطمئن بودم از خودم و شایان بود که میدونستم یک درصد هم ممکن نیست همچین اتفاقی بیفته ما دیگه بچه نبودیم که بخواهیم با یک سال کنار هم زندگی کردن به هم وابسته بشیم در حالی که جفتمونم میدونیم دلیل این کار چیه…
ادامه دارد...
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
🩺💉
#ترانه
قسمت صدو هشتم
🖤🩺🤍
یاد قیافه شایان افتادم وقتی دیدی پسر مزاحمم شده چه جوری قاطی کرده بود.
دروغ چرا اون لحظه خیلی از این حرکتش خوشم اومد 😌😅
اصلا از اینکه میدیدم تونستم حرصشو در بیارم و اینجوری قاطی کرده واقعا داشتم لذت میبردم چون تو کل روز حسابی منو اذیت کرده بود و با بیمحلیاش رو مخم رفته بود ،!
نه اینکه برام مهم باشه اما یه نفر بخواد بی دلیل منو محاکمه کنه و باهام بدرفتاری کنه واقعا ناراحت میشم
حالا اون آدم میخواد شایان باشه یا هر کس دیگهای اگه یک درصد مقصر بودم واقعاً برام اهمیت نداشت اما چون هیچ کاری نکرده بودم و اینطوری داشت رفتار میکرد حسابی قاطی کرده بودم از دستش
تنها شانسی که اون لحظه آوردم این بود که تصمیم گرفتم پیاده راه برم وگرنه ممکن بود اصلا این موضوع بین من و شایان به هیچ وجه حل نشه
اما خوشحال بودم از اینکه بالاخره حرفمو باور کرد و مقاومت نکرد وگرنه اون موقع خیلی دیگه دستش عصبانی میشدم و شاید زدم زیر همه چیو باهاش ازدواج نمیکردم !🤦🏻♀😤
کلاً چون خودمو خوب میشناسم وقتی سر لج با یه نفر بردارم دیگه از این حالت آروم بودنم میام بیرون و هیچ جوره و به هیچ صراطی مستقیم نیستم !
دلم نمیخواست اصلا به اینجا برسم که خدا رو شکر با هم حرف زدیم و فهمیدیم ماجرا زیر سر مادرش بوده.،🤔🙄
اگه شایان ازدواج می کرد مطمئن بودم که اون کسی که داره کنارش زندگی میکنه واقعاً خوشبخت میشه
با اینکه خیلی اخلاقای بد زیاد داشت و حسابی وقتی عصبانی میشد ترسناک میشد اما خوبیای خیلی زیادی هم داشت..!😮💨
🖤🩺🤍
🌤صبح که چشمامو باز کردم وقتی موبایلمو از روی تخت برداشتم دیدم که شایان بهم پیام داده و ازم خواسته ناهار با هم بریم بیرون 📩
برای همین منم سریع بهش جواب دادم و گفتم واسه ساعت ۱ آمادهام !!
از اتاق که رفتم بیرون کسی خونه نبود و تنها بودم یکم جلوی تلویزیون نشستم و چشم دوختم بهش اما ذهنم درگیر بود😣🙄
خیلی زیاد مخصوصاً حرف دیشب شایان که میومد تو ذهنم بیشتر ذهنم رو مشغول میکرد یعنی چی که ما باید یه جوری جلوه کنیم که عاشق همیم.!!
مطمئنم که واسه این گفت بریم بیرون تا در مورد این ماجرا با هم صحبت کنیم اما واقعا نمیدونستم قراره چه چیزی بشنوم یا اینکه چی داره تو مغزش میگذره ،،😮💨
کش و قوسی به بدنم دادم و رفتم سمت آشپزخونه تا یه ذره چایی بخورم یهو یاد حرفای دیشب سارا افتادم نکنه که این پسره براش مشکل ایجاد کنه !!
اصلاً نمیدونم کجا رفته سریع موبایلم برداشتم و شمارشو گرفتم اما هرچی که بهش زنگ میزدم جواب نمیداد دلهره شدیدی گرفته بودم😰
زنگ زدم به مامان و گفتش که سارا با دوستش رفته بیرون. تعجب کرده بودم کم پیش میومد که سارا بخواد اینطوری بی خبر بره بیرون ،🙁😳
دوباره گوشیمو درآوردم و چند بار بهش زنگ زدم اما هیچ جوابی ازش نگرفتم داشتم از نگرانی سکته میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم نگام که به ساعت افتاد ساعت یک ربع به یک بود!!🤦🏻♀
ادامه دارد...
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
3.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ سوگند به هلالِ ماهِ رُخَت
که میآیی و کامِ عالم را "اَحلی مِنَ العَسَل" خواهی کرد!
چیزی شبیه حلول ربیع، بعد از زمهریر صَفَر
حلول ماه ربیع الاول مبارک
پایان ماه #صفر
#ربیع_الاول
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
هدایت شده از مخاطب خاص
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیه ی معجزه گر برای رزق و روزی
(فوق العاده است برای همه بفرستید بزار همه دوربری هامون رزقشون پر باشه 😍)
#رزق_روزی
#برکت
یادتون نره هر روز بخونید
انشالله برکت به زندگی تون بباره
🧿خوندن دسته جمعی این آیه تاثیر بیشتری داره
عضو کانال
مخاطب خاص باشید تا هر روز یادآوری کنم این آیه رو بخونید
@Mokhatabkhaaas
703.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ضامن زندگیت شدم :)
#امام_رضا
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوری که دوست دارم سر از سجده بردارم...🥲
#امام_رضا
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
✅خواص فوق العاده دمنوش زنجبیل
🍵رفع کبد چرب
🍵کمک به هضم چربی
🍵کاهش وزن
🍵جلوگیری از تهوع ودل بهم خوردگی
🍵آرامبخش
🍵رفع سردرد
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️
😳 مواد غذایی که هوش را کم میکنند :
◀️شیرینی
◀️نمک ، شکر
◀️چیپس ، پفک
◀️سوسیس ، کالباس
◀️سیب زمینی سرخ کرده
◀️آدامس (به عقیده برخی محققان)
◀️پنیر در صورتی که بدون گردو خورده شود
⚜️@Mokhatabkhaaas⚜️