#تلنگر
🌱دیگر سبزه ای را گره نزن!
سیزدهمین روز که رسید، نحسی را که به در کردی، در آب و آینه که نگریستی، هزار و یک آرزو که کردی، این بار اما دیگر سبزه را به سبزه ای گره مزن زیرا ما گره های بسیار داریم تو
دیگر گره ای تازه میفکن.
می دانی!این همه دعا که ما داریم به گره افکنی مستجاب نخواهد شد.
این همه بخت کور که ما داریم به بستن گشوده نخواهد شد.
این همه قفلِ بی کلید که ما داریم به نذر و به نیاز باز نخواهد شد.
این همه درِ بسته که ما داریم به ذکر، مفتوح نخواهد شد.
این همه شدّت که ما داریم و این همه حدّت که در آن داریم به انتظار، فرج نخواهد یافت.
کاش هر کس به قدر توان دو سرانگشتش، یا به سر سوزنی گره ای را باز کند که ما گره گشا می خواهیم نه گره ساز.
گره از کار فرو بسته کسی یا گره از ابروان به غم مبتلایی.
اگر بهار است و اگر همذات بهارانی،
چو غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش
✍️#عرفان_نظرآهاری
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک
ایرج پزشکزاد روزنامه نگار و نویسنده معروف، که سالها قبل نوشته بود؛
من در کلاس سوم دبستان که درس می خواندم بچه بسیار درسخوان و تر و تمیز و منظمی بودم ....
یک روز مدیر مدرسه ، من و سه - چهار دانش آموز دیگر که مثل من شیک و تر و تمیز بودند را صدا کرد پرونده مان را، زیر بغلمان گذاشت و از مدرسه اخراجمان کرد ........!!
شب گریه کنان جریان را به پدرم گفتم ........ فردا صبح پدرم دستم را گرفت و به مدرسه برد و با عصبانیت از مدیر مدرسه علت اخراج مرا پرسید .......!!
مدیر گفت ؛ چون بچه های این مدرسه همه به بیماری کچلی مبتلا هستند از مرکز دستور داده اند برای اینکه بچه های سالم ، مبتلا به کچلی نشوند هر چه بچه کچلی که در مدرسه هست اخراج کنیم .......!!
پدرم به مدیر گفت ؛ اما پسر من که کچل نیست ........!!
مدیر مدرسه گفت ؛ بله منم می دانم پسر شما کچل نیست اما اگر قرار بود کچل ها را از مدرسه اخراج کنیم باید درِ مدرسه را می بستیم .......!!
این بود که چهار- پنج بچه ای که کچل نبودند را اخراج کردیم تا مدرسه تعطیل نشود .......!!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان_کوتاه
دکتری برای خواستگاری دختری رفت
ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید!
آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:
در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست
حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است
نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است
به نظرتان چکار کنم!!
استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛
به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی
و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد
زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ،
طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد.
پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:
ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم
چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
زندگی همین کوه روبه روست
این سپید سربلند
این نشانه شکوهمند
این که تا هنوز و تا همیشه
با زلال آسمان
گرم گفتگوست....
زندگی همین
بچههای کوه و دره
این هماره مردم نجیب
زندگی همین هوای حیرت است
آن جوانه ای که چشم بسته
بی قرارِ فصل فرصت است
زندگی همین تبسّم طبیعت است...
#محمدرضا_عبدالملکیان
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک
#مهربانی هزینه ندارد....
فاصله دختر تا پیرمرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .پیرمرد از دختر پرسید :- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
هدایت شده از قاصدک
📊 کانال رسمی سایت نبض بورس در ایتا
🔹 تحلیل روز بازار سرمایه
🔸 آموزش بورس
🔹 اخبار روزانه بورسی
🔸 تحلیل بنیادی و تکنیکال
🔹 آمار روزانه و هفتگی
🔸بسته خبری روزانه
🔹خلاصه بازار
🔸مهمترین های کدال
🔺https://eitaa.com/joinchat/835125250Ce7ebe37b34
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردو (https://gerdoo.me) یک فراجستجوگر ایرانی هست که به تازگی شروع به کار کرده. در فاز اول نتایج خودش رو از گوگل میگیره و به کاربر نشون میده ولی به تدریج امکانات بیشتری بهش اضافه میشه و از گوگل مستقل میشه.
اگه گردو رو توی مرورگرتون به عنوان جستجوگر پیشفرض قرار دادید لطفا از طریق @gerdoodotme در ایتا به ما پیام بدید.
آموزش تغییر جستجوگر پیشفرض مرورگر اینجاست:
https://gerdoo.me/guidance_install/
#ضرب_المثل
شستش خبردار شد
حتماً خوانده و شنيدهايد كه كسي وقتي ميخواهد بگويد از جايی خاص و الهامبخش از امری مهم باخبر شده است ميگويد: «شستم خبردار شد كه ...» اما ريشه اين تركيب از كجاست؟
در باور عوام است كه اگر كسی مُردهای را بخواب ببيند و ضمن سخن گفتن با او بتواند به ناگاه شست دست ميت را بگيرد، هر چه از ميت بپرسد، او از عالم غيب ناگزير به پاسخ خواهد بود و حتماً پاسخش كاملاً صحيح و قابل استناد است و اگر مِيّت انگشت شست او را گرفته باشد، تمام علم ميت به او رسيده و او از اسرار مخفی باخبر ميشود. بر اساس همين باور قديمي است كه وقتی كسی از سِرّی خبر ميآورد ميگويند: « چيه؟ شستت خبردار شده؟» يعني مردهاي را به خواب ديده و شست دست به او دادهای كه از اسرار با خبری؟ يا خود فرد ميگويد :« شستم خبردار شده كه فلان و بهمان»
از همين ريشه است اصطلاح «شستت محكم». وقتی كسی وعده انجام كاری را به كسی داده يا بخواهد خبري پنهاني را به اطلاع او برساند و اطمينان دهد كه اين خبر عين واقعيت است و يا آن وعده حتماً رخ خواهد داد می گويد: « شستت محكم كه فلان كار ميشه!» و منظورش اين است كه درست مانند زمانی كه در خواب شست دستت را به مِيّتی ميدهی و اخباری كه از او می گيری حتماً رخ خواهد داد، الان نيز بر اين وعده حساب كن كه حتمی خواهد بود.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
💎می دانید چرا نیلوفر در مرداب گل می دهد؟
برای اینکه به همه ثابت کند که در
بدترین شرایط هم
می شود خوب بود
می شود زیبا بود
می شود شاد بود
می شود زندگی بخشید
می شود قوی بود
می شود امیدوار بود
نیلوفر مقاوم و وفادارترین گل در جهان است
کمی از او درس بگیریم و برای زیبا، شاد، قوی و موفق بودن شرایط را بهانه نکنیم!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان_معجزه
معجزه اي كه چهل سال پيش رخ داده، تكرار نمي شود؟
حدود 40 سال پیش یک هواپیمای مسافربری شیلی در جایی روی رشته کوههای آند بین شیلی و آرژانتین سقوط کرد و بعلت کوهستانی و برفی بودن منطقه بعد از یک هفته جستجو مقامات دو کشور اعلام کردند که هواپیما متلاشی شده و هیچ اثری از آن نیست و به خانواده ها گفتند همه عزیزان شما مرده اند...
اما این اشتباه بود... هواپیما با شیب ملایم روی توده بزرگی از برف سقوط کرده بود و دو نیم شده بود.... و حدود نصف مسافران مرده بودند و نصف دیگر زنده و یا مجروح بودند...
بازماندگان تا یک هفته از غذاهای موجود در بدنه هواپیما تغذیه میکردند و پس از یک هفته بعلت برفی بودن کوهستان و نبود غذا مجبور شده بودند از گوشت حيوانات تغذيه كنند و این مسافران که پشت رشته کوههای عظیم آند مانده بودند و در محاصره کوههای برفی بودند پس از حدود 72 روز اتفاقی توسط یک اسب سوار از یک قبیله بومی پیدا شدند...
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️