📘#ضرب_المثل
شریک دزد و رفیق قافله !!
کاروانی از تجار، پس از خرید مال التجاره عازم شهر و دیار خود شد. در میان کاروانیان مردی بود که از راهزنان، بسیار میترسید و در طول راه اندیشه اینکه راهزنان به کاروان حمله کنند و مال التجارهاش را ببرند، همواره او را آزار میداد تا اینکه فکری به ذهنش رسید و از آن پس، هراس از راهزنان از دلش رخت بربست. چند روز بعد کاروان به گردنه خطرناکی رسید؛ گردنهای که همه تجار از آن وحشت داشتند؛ زیرا میدانستند آنجا کمینگاه راهزنان است. شب هنگام هر کدام از تجار اموال ارزشمند خود را در جایی پنهان کردند. تاجر ترسو، با زیرکی نزد تکتک بازرگانان رفت و از مخفیگاه اموال آنها باخبر شد و حتی دوستانه آنها را راهنمایی کرد که اموال خود را کجا بگذارند. سپس نیمههای شب، آهسته از قافله جدا شد و به سمت کمینگاه راهزنان رفت و سراغ سردسته راهزنان را گرفت. آنگاه ناجوانمردانه مخفیگاه اموال تاجران را فاش کرد، به این شرط که راهزنان، اموال او را غارت نکنند و او را در غارت خود نیز شریک کنند. نزدیک صبح، راهزنان، بیرحمانه به قافله تجار حمله کردند و هر چه را یافتند، بردند؛ به جز اموال تاجر ترسو را. ساعتی بعد تاجر ترسو نزد حرامیان رفت و سهم خود را گرفت و با مهارت آن را مخفی کرد تا از چشم همسفرانش پنهان بماند. در طول راه بازرگانان مال باخته بیتابی میکردند، ولی تاجر ترسو با آرامش به راه خود ادامه میداد که این آرامش برای بازرگانان سؤالبرانگیز شد تا اینکه سرانجام کاروان به شهر رسید. چند روز بعد که بازرگان ترسو و خائن اجناس خود را برای فروش آماده کرد، تجار با دیدن اجناس خود فهمیدند، فریب خوردهاند و رفیق و همراه آنان، خود شریک دزدان بوده. به این ترتیب، چنین خیانتی، در قالب کلماتی، ضربالمثل خاص و عام شد.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم
خیلی از ما 30 یا 40 سال از عمرمان را نابود می کنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.
آینده کی یا کجاست ؟ کی به آرامش می رسم ؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جایِ یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جایِ یک لباس، سه تا لباس رویِ هم بپوشم؟
تا کی و کجا حال را، برایِ آینده بهتر خراب کنم؟!
به اندازه برای آینده نگران باشیم و تلاش کنیم.
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخرِ عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم.
ما به این دنیا نیامده ایم که
تمامِ عمرمان را برایِ آینده
درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.
ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد.....
"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و
این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
وقتی تاریخ دوباره تکرار میشه
ناصرالدین شاه رفته بوده نیاوران ، دوربین رو کاشته و جلوش نشسته.ژست کتاب خوندن گرفته و از خودش عکس تاریخی به ثبت رسونده
بعد هم زیر عکس لوکیشن زده نوشته که خودش عکس رو توی نیاوران امروزی گرفته!!
یعنی کارهایی که الان برای اینفلوئنسرها و بلاگرها انجام میدن، برای ناصرالدین شاه تفریح بوده و همه رو قدیمی کرده!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم
خیلی از ما 30 یا 40 سال از عمرمان را نابود می کنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.
آینده کی یا کجاست ؟ کی به آرامش می رسم ؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جایِ یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جایِ یک لباس، سه تا لباس رویِ هم بپوشم؟
تا کی و کجا حال را، برایِ آینده بهتر خراب کنم؟!
به اندازه برای آینده نگران باشیم و تلاش کنیم.
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخرِ عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم.
ما به این دنیا نیامده ایم که
تمامِ عمرمان را برایِ آینده
درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.
ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد.....
"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و
این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم
خیلی از ما 30 یا 40 سال از عمرمان را نابود می کنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.
آینده کی یا کجاست ؟ کی به آرامش می رسم ؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جایِ یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جایِ یک لباس، سه تا لباس رویِ هم بپوشم؟
تا کی و کجا حال را، برایِ آینده بهتر خراب کنم؟!
به اندازه برای آینده نگران باشیم و تلاش کنیم.
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخرِ عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم.
ما به این دنیا نیامده ایم که
تمامِ عمرمان را برایِ آینده
درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.
ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد.....
"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و
این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#حکایت
دو برادر بودند و مادری.
هر شب یک برادر به خدمت #مادر مشغول شدی،
و یک برادر به #خدمت خداوند.
آنکه به خدمت خداوند بودی
در خواب دید،
آوازی برآمد که: برادر تو را بیامرزیدیم.
و تو را به او بخشیدیم.
گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم
و او به خدمت مادر،
مرا در کار او می کنید؟
گفتند: زیرا که آنچه تو می کنی، ما از آن بی نیازیم،
لیکن مادرت (از آن خدمت) بی نیاز نیست.
#تذکرةالاولیاء #عطار
این گفته مشهور #سعدی که:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
حکمتی است همگان را تا بدانند
که تاج پادشاهی همان کمر خدمت است
که هزار رحمت و برکت در میان اوست
و این تاج رحمت به گفته #شکسپیر
بر تارک پادشاهان
از تاج گوهرنشان بسی
زیبندهتر است.
#کتاب: گزیده #منطق_الطیر
دکتر حسین #الهی_قمشهای
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضرب_المثل
غوره نشده مویز شده
ضرب المثل غوره نشده مویز شده در مورد کسی بکار میبرند که در عین کوچکی بخواهد بزرگی بفروشد و بزرگی کند.
میگویند روزی ملک الشعرای بهار شاعر معروف در مجلسی نشسته بود و حضار برای آزمایش طبع وی چهار کلمه را انتخاب کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیاورد.کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس ، انگور ، درفش ، سنگ
ملک الشعرای بهار گفت:
برخاســـت خروس صبح برخیز ای دوســت
خون دل انگور فکـــن در رگ و پوســت
عشق من و تو صحبت مشت است و درفش
جور دل تو صحبت سنگ است و سبوست
جوانی خام که در مجلس حاضر بود گفت : این کلمات با تبانی قبلی انتخاب شده اند.اگر راست میگوئید ، من چهار کلمه انتخاب میکنم و شما آنها را در یک رباعی بیاورید.
سپس این چهار کلمه را انتخاب نمود: آئینه ، اره ، کفش ، غوره
بدیهیست آوردن این کلمات دور از ذهن در یک رباعی کار ساده ای نبود ، لیکن ملک الشعرا شعر را اینگونه گفت:
چون آینه نور خیز گشتی احسنت
چون اره به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده مویز گشتی احسنت
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
گاهی فقط بیخیال باش...
وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی؛
روزت را برایِ عذابِ داشتنها و افسوسِ نداشتنها خراب نکن!
دنیا همین است؛
همهی بادهای آن موافق،
همهی اتفاقات آن دلنشین،
و همهی روزهای آن خوب نیست!
اینجا گاهی حتی آب هم سربالا میرود...
پس تعجبی ندارد اگر آدمها جوری باشند که تو دوست نداری!
گاهگاهی در انتخابهایت تجدیدنظر کن.
فراموش نکن؛
تو مجاز به انتخابِ آدمهایی، نه تغییرِ آنها...
👤 نرگس صرافیان
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستان_موفقیت
💎پدرش کشاورز بود، دانشگاه اکسفورد قبولشد، به بازیگری علاقه داشت و عضو گروه کمدی دانشگاه شد ولی لکنت زبانش باعث میشد به او نقش ندهند.
یک روز فهمید وقتی نقش شخص دیگری را بازی میکند لکنتش برطرف میشود ولی باز به او بازی نمیدادند چون صورت سینمایی و هیکل خوبی نداشت، رفت و کاراکتر خودش را ساخت.
مستر بین؛
معروفترین کاراکتر کمدی دنیا؛
او هم اکنون 132 میلیون پوند ثروت دارد...
خواستن،توانستن است!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#داستانک
💎یک بار شعار جالبی را روی برچسب سپر یک ماشین در پارکینگ کلیسا دیدم و آن را پشت
خبرنامه یکشنبه ی خود یادداشت کردم.
شعار این بود، «خیر است.»
با دیدن این جمله لبخند زدم.
«خیر است.» فلسفه این کتاب است؛
تصور من این اعتقاد راسخ است که آنچه روی می دهد خیر است و زندگی روایتی است که شما هم دستی در نوشتن آن دارید.
ما در گیر ظاهر امور هستیم اما چیزی که اهمیت دارد ایمان است، ایمان به اینکه «خیر است.»
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضربالمثل
استاد علم! این یكی را بكش قلم!
مرد خیاطی پارجه مشتری را كه برش میكرد تک قیچی و اضافه مانده پارچه را پسانداز میكرد و به صاحبانش نمیداد.
شبی در خواب دید روز قیامت شده و او را زیر علم دادخواهی بردهاند و مشتریهای او دارند با قیچی آتشین گوشت و پوست او را میبرند و میبرند از خواب پرید و با خودش عهد كرد كه دیگر این كار را نكند و باقیمانده پارچه را به صاحبش پس بدهد.
فردا به شاگردش سفارش كرد كه هر وقت دیدی من تكههای پارچه را برمیدارم تو بگو: "استا، علم" .
از قضا روزی یک پارچه گرانقیمت آوردند كه به تكههای آن طمع كرد هرچه كرد دید نمیتواند از این یكی بگذرد همین كه برداشت شاگرد گفت: "استا، علم" استا گفت: "این یكی را بكش قلم!"
#روایت_دوم
علم علم، درد ورم ـ زری كه نبود توی علم!
خیاطی بود كه قسمتی از پارچههای مردم را موقعی كه رخت و لباس براشان میدوخت برمیداشت و وقتی كه زیاد میشد پوشاكی درست میكرد و میفروخت.
شبی در عالم خواب دید كه مرده و جلو تابوتش علمهای همه رنگ در حركت است و به او میگویند: "این علمها از پارچههایی است كه موقع خیاطی دزدیدی" بعد از تقلا و پیچ و تاب زیاد از خواب بیدار شد و پشیمان از كردههای گذشته با خودش عهد كرد كه دیگر دزدی نكند.
وقتی هم به دكان رفت به شاگردش سپرد كه: "هر وقت خواستم از پارچه مردم ببرم و بدزدم تو بگو: "علم علم" تا من دست از دزدی بردارم".
اتفاقاً زد و یک پارچه زربفتی پیش خیاط آوردند. خیاط كه چشمش به پارچه زری گرانقیمت افتاد عهدی كه با خودش كرده بود یادش رفت و قیچی را برداشت تا یک تكه از آن را بچیند و برای خودش بردارد .
شاگرد كه استاد را میپایید گفت: "علم علم" استاد اعتنایی به حرف او نكرد. شاگرد این دفعه با فریاد گفت: "استا، علم علم"
خیاط از فریاد شاگرد اوقاتش خیلی تلخ شد و داد زد: "چه خبرته! علم علم و درد ورم ـ زری كه نبود توی علم!"
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🌸🍃🌸🍃
امام حسن علیه السلام :
هر روزهداری هنگام افطار یک دعای اجابت شده دارد. پس در اولین لقمۀ افطار بگو: به نام خدا، ای خدایی که آمرزش تو فراگیر و وسیع است، مرا بیامرز.
إنَّ لِکُلِّ صائِمٍ عِنْدَ فُطُورِهِ دَعْوَةً مُسْتَجابَةً، فَإذا کَانَ أوَّلُ لُقْمَةٍ فَقُلْ: بِسْمِ اللهِ اللَّهُمَّ یا واسِعَ المَغْفِرَةِ اغْفِرْ لِي
#اقبال_الاعمال_ص116
🌸🍃🌸🍃
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
#فاصلهمقدس
ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻳﺪ ؟
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
«ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﻣﻘﺪﺱ »ﻳﻌﻨﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻤﯽﮐﻪ،ﺣﻖّ ﻣﺴﻠّﻢ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﺘﺮ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻓﮑﺮ
ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺷﻮﺩ
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎ ﺣﻖّ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻫﺮﻃﻮﺭﮐﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺳﺮﮎ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻳﺎ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﻴﻢ :"ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺎﻥ"
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🌸حکمت صلوات 🌸
صلوات 🌸 بهترين هديہ از طرف خداوند است.
صلوات 🌸 تحــــفہای از بهشـــت است.
صلوات 🌸 روح را جـــــــــــــــــلا میدهد.
صلوات 🌸 دهـــان را خوشبــــــو میڪند.
صلوات 🌸 شــــــــفيع انســـــــان است.
صلوات 🌸 موجب ڪمال نمـــــاز ميشود.
صلوات 🌸 موجب تقرب انســـان است.
صلوات 🌸 رمز ديدن پيامبر(ص) در خواب است.
صلوات 🌸 سپــری در مقابل آتش جهنم است.
صلوات 🌸 محبـــوبـــترين عمـــل است.
صلوات 🌸 آتش جهنم را خاموش ميڪند.
صلوات 🌸 فقـر و نفــاق را از بين ميبرد.
صلوات 🌸 زينــــــت نمــــــــــــــاز است.
صلوات 🌸 بهترين داروی معنــوی است.
صلوات 🌸 گنــــاهـان را از بيـــــن میبرد.
🌸اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّد
🌸و آلِ مُحَمَّد
🌸و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
📘مظفرالدین شاه و سرایدار
وقتی ، مظفرالدین شاه از سفر قم به تهران مراجعت می نمود . در بین راه کجاوه اش شکست . ناچار شد که آن شب را تاصبح در راه بماند . لذا خود را به کاروانسرایی که در آن نزدیکی بود رسانید و شخصا" خود درب کاروانسرا را کوبید . سرایدار پرسید : " کیست ؟"
مظفرالدین شاه پاسخ داد :" ما ، السلطان بن سلطان بن سلطان و الخاقان بن خاقان بن خاقان ، مظفرالدین شاه بن ناصرالدین شاه صاحبقران ، شاهنشاه شهید سعید فقید قاجار ، از نواده ی فتحعلی شاه قاجار علیه الرحمه هستیم ."
دالاندار از همان پشت درب کفت :" آقایان ما فقط یک اتاق کوچک داریم که برای این همه آدم جا ندارد ."😂
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#ضربالمثل
باج به شغال نمی دهیم
گاهی دور زمان و مقتضیات محیط ایجاب میکند که آدمی به حکم ضرورت و احتیاج از فرد مادون و کم مایهای تبعیت و پیروی کند و دستور وفرمانش را بر خلاف میل و رغبت اطاعت و اجرا نماید. ولی هستند افرادی که در عین نیاز و احتیاج زیر بار افراد کم ظرفیت نمیروند و عزت نفس و مناعت طبع خویش را بر تر و بالاتر از آن میدانند که با وجود پاکدلان وارسته به دنبال روباه صفتان فرومایه بروند.تمام مال و خواسته را در پیش پای رادمردان میریزند ولی دیناری عنفا به دون همتان نمیپردازند. جان به جانان میدهند ولی قدمی در راه فرومایگان بر نمیدارند. خلاصه" تاج به رستم میبخشند ولی باج به شغال نمیدهند."
باید دانست که ضرب المثل بالا به دلیلی که بعدا" خواهد آمد شغاد صحیح است نه شغال. گو اینکه شغال در مقایسه با شیر ژیان به مثابه همان شغاد در مقابل رستم دستان است ولی صحیحترین روایت در مورد ضرب المثل بالا همان شق اول است که به داستان تاریخی رستم و شغاد مرتبط میباشد و در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است . ذیلا" اجمالی از آن تفصیل بیان میشود:
در اندرون خانه زال ، پدر رستم، کنیزک ماهرویی بود که خوش میخواند و رود مینواخت. زال را از آن کنیزک خوش آمد و او را به همسری برگزید. پس از مدت مقرر:
کنیزک پسر زاد از وی یکی
که از ماه پیدا نبود اندکی
ببالا و دیدار، سام سوار
وزو شاد شد دوده نامدار
ستاره شناسان و گنده آوران
زکشمیر و کابل گزیده سران
بگفتند با زال و سام سوار
که ای از بلند اختران یادگار
چو این خوب چهره بمردی رسد
یگانه دلیری و گردی رسد
کند تخمه سام نیرم تباه
شکست اندر آرد بدین دستگاه
همه سیستان زو شود پر خروش
وز شهر ایران بر آید بجوش
زال زر از این پیشگویی غمگین شد و به خدا پناه برد که خاندانش را از کید دشمنان مفاسد بیگانگان محفوظ دارد. به هر تقدیر نام نوزاد را شغاد نهاد و به ترتیب و پرورش او همت گماشت. چون شغاد به حد رشد رسید او را نزد شاه کابل فرستاد تا در کشور داری و تمشیت امور مملکت بصیر و خبیر شود. شاه کابل دخترش را با وی تزویج کرد و در بزرگداشتش از گنج و خواسته دریغ نورزید. در آن موقع باج و خراخی کشور کابل- افغانستان- به رستم دستان میرسید و همه ساله معمول چنان بود که یک چرم گاوی باژ و ساو می ستاندند و برای تهمتن به زابلستان میفرستادند.
چنان بد که هر سال یک چرم گاو
ز کابل همی خواستی باژو ساو
وقتی که شغاد به دامادی شاه کابل در آمد انتظار داشت که برادرش رستم باج و خراج از شاه کابل نستاند و در واقع کابلیان باج به شغاد بدهند. اهالی کابل چون این خبر شنیدند از بیم سطوت رستم و یا از جهت آنکه شغاد را در مقام مقایسه با برادر نامدارش رستم مردی لایق و کافی نمیدانستند همه جا در کوی و برزن و سروعلن به یکدیگر میگفتند:" تا وقتی که رستم زنده است ما باج به شغاد نمیدهیم.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#تلنگر
حکایت رزق و روزی :
دوش حمام رو ببین!
آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه.
اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛
کم باشه یا زیاد؛
سرد باشه یا گرم؛
به تو مربوط میشه؛
تا کدوم شیر بچرخونی؛
تا کدوم طرف بچرخونی؛
کم بچرخونی یا زیاد؛
اصلا بچرخونی یا نه؛
همه به خودت ربط داره.
میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است.
رزق ما تو آسمونه؛
به همین خاطر قرآن میگه :
"فی السماء رزقکم"
ولی اینکه فرو بباره یا نه؛
ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️