eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
217.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
73 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
: ☎️زنگ عبرت: این بار مذهبی های در خطر هستند !! لطفاکامل مطالعه بفرمائید. ✅ تکرار سه زمان حضرت علی(عليه السلام) – در زمان ما .!!!؟ 1⃣ رنگی سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزندان – ناکثین 2⃣ مذاکره با شیطان بزرگ زمانه - و فریب خوردن ابوموسی اشعری - قاسطين 3⃣ القای ناکارآمدی القای عدم عدالت- توسط مذهبی های احمق – یا 🔺در اول: یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از پیامبر خیلی ثروتمند شده بودند. - وقتی دیدند نمی توانند در حکومت حضرت علی (ع) سهم خواهی کنندو به پست و مال ومقام برسند با همراهی خانواده پیامبر (یعنی عایشه) علیه جانشین پیامبر (یعنی علی ع) شورش کردند– و خیلی ها در این وسط کشته شدند. – زبیر از اولین یاران پیامبر و علی (ع) بود – ولی پسرش او را منحرف کرد . و بعد از جنگ به شکل بدی کشته شد. - حضرت علی (ع) از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) در حال انحراف خیلی غمگین و ناراحت شد – این یک فتنه رنگی بود و به جَمل (یعنی شتر سرخ) شهرت یافت. - در آخر با اینکه بانی اصلی جنگ جمل موجب فتنه و قتل و کشتار خیلی ها شده بود . حضرت علی (علیه السلام) او را به حبس خانگی محکوم کرد تا مسبب دیگری نشود و افراد بیشتری در این میان کشته نشوند. به نظر شما زمان ما چه کسی است؟ 🔺در دوم: حضرت علی(ع) با شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون در حال شکست بود پیشنهاد داد – برخی یاران حضرت علی فریب خوردند و پیشنهاد را باور کردند – حضرت قبول نکرد و فرمود به آنها اعتماد نکنید – ولی مردم با سر کَردگی بعضی از و خائنین داخلی ، و مذهبیون بی بصیرت، با تبلیغات مسموم بین یاران ،، حضرت علی (ع) را تحت فشار گذاشته و مجبور کردند. – حضرت پذیرفت و شخصی را برای مذاکره فرستاد یعنی (مالک اشتر) –اما باز مردم و بعضی از مسئولین نظر ایشان را نپذیرفتند و گفتند ما مالک اشتر را نمی خواهیم او جنگ طلب است – ما فرد باسواد سیاستمدار و صلح طلب را میفرستیم (ابوموسی اشعری) که امنیت و آرامش به ارمغان بیاورد. – چند مدت طول کشید – تا اینکه ابوموسی اشعری فریب خورد و ابتدا شرایط را اجرا کرد و انگشتر را درآورد و حضرت علی را از خلافت و رهبری خلع کرد. – ولی و تعهدات را اجرا نکردند و معاویه شد ولی امر و .... – بعد از اینکه مردم دیدند در شکست خوردند به جای اینکه پشیمان شوند و از علی حمایت کنند. – گفتند ما اشتباه کردیم. چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده و باید توبه کند به نظر شما زمان ما چه کسی است؟ 🔺اما سوم: برخی از حضرت علی(ع) (یعنی مذهبی های بی بصیرت و مدعی) با استدلال خود به این نتیجه رسیده بودند که حکومت حضرت علی ناکارآمد و ناعادلانه است – آنها در نتیجه جنگ های متعدد و تخلف و خیانت های برخی به این نتیجه رسیده بودند – آنها به حضرت علی(ع) اعتراض میکردند و قصد داشتند ایشان را به و مذاکره کنند – آنها خود را از رهبر و ولی امرشان حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر و فهمیده تر میدانستند - شروع به اعتراض کردند – سه خصوصیت عجیب این بود که 1- آنها همه را فاسد می دانستند و برای ولی امرمسلمین (یعنی علی ع) تعیین تکلیف میکردند 2– خود را طلب و دین دار واقعی می دانستند و جلوتر از امام حرکت میکردند 3 – و در آخر باقیمانده حضرت علی (ع) را به شهادت رساندند 📌📌📌خیلی مواظب باشیم این قصد القای ناکارآمدی و بی عدالت را دارد و همچنین ناامید کردن بچه های – توسط افراد به ظاهر و با رمز ✍ولی در تمام سخنرانی ها به مردم می دهند و تاکید میکنند خیلی از فاسد نیستند. بصیرت داشته باشیم عمار گونه یاور رهبرمان باشیم 👳 @mollanasreddin 👳
#امید از گابریل گارسیا پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه‌ای درباره امید بنویسی، چه می‌نویسی؟ گفت 99 صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن... منتظرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
☀️☀️☀️ 🔹اميد همان زندگی است 🪴گفته اند اسبی به بيماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بيفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به اين روزگار پرنکبت بيفتاد. مرد گفت از آنجايی که غمخواران نازنينی همچون شما نداشت و مجبور بود دایم برای من بار حمل کند. 🪴يکی گفت براستی چنين است .من هم مانند اسب تو شده ام . مردم به هيکل نحيف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشيدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب اين مرد تنهايم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم . می گويند آن مرد نحيف هر روز کاسه ای آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحيف تر از خود می برد . 🪴و در کنار اسب می نشست و راز دل می گفت . چند روز که گذشت اسب بر روی پای ايستاد و همراه پيرمرد به بازار شد. صاحب اسب و مردم متعجب شدند . 🪴او را گفتند چطور برخاست . پيرمرد خنده ای کرد و گفت از آنجايی که دوستی همچون من يافت که تنهايش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم . 🪴می گويند : از آن پس پير مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سيراب می کردند و ديگر مرگ را هم انتظار نمی کشيدند… 💥نکته ها: ارد بزرگ می گويد : دوستی و مهر ، اميد می آفريند و اميد داشتن همان زندگی است. 👳 @mollanasreddin 👳
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 مردی در قاهره خواب میبیند که برای رهایی از فقر باید به اصفهان برود و آنجا بخت خود را آزمایش کند. او عازم اصفهان می شود, داروغه ی شهر دستگیرش می کند و او ماجرای خوابش را تعریف میکند. داروغه به طعنه میگوید؛ مردک من سه بار خواب دیدم که در حیاط خانه ای در قاهره در جوار درخت انجیر و .. گنجی نهفته است و هیچکدام را جدی نگرفته ام, آنوقت تو این یاوه ها را جدی گرفته ای؟! سپس به او پولی میدهد و میگوید گورت را گم کن و دیگر اینجا نبینمت. مرد قاهره ای به دیار خود بازمیگردد, پای درخت انجیری که در حیاط خانه اش است را میکند و گنج را صاحب میشود. "بورخس" این داستان را تعریف میکند تا عبارت کافکا برای ما تداعی شود؛ امید فقط برای ناامیدان وجود دارد. برای کسانی که هیچ چیز ندارند, برای ناامیدانی که محکوم به امیدواری هستند. آنان که چاره ای جز امیدوار بودن ندارند. داستان بورخس مرزها را در می نوردد, از قاهره به اصفهان و از خیال تا واقعیت. تا نمونه ی درخشانی باشد از رئالیسم جادویی. حکایتی که واقعیت و خیال را در هم می امیزد و خاطرنشان می سازد که خوابها تعبیر می شوند مادامی که آنها را جدی بگیری. رویا ها محقق می شوند مادامی که آنها را فرونگذاری. هرچند که واقعیت به گونه ای مهلک ناامید کننده است, اما از یاد نبریم که ما محکوم به امیدواری هستیم. مارکس در نامه ای به یکی از دوستانش می نویسد؛ شرایط نومیدوار جامعه ای که در آن زندگی میکنم, مرا آکنده از امید می سازد. 👳 @mollanasreddin 👳