eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
233.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
70 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه‌ها را درياب زندگی در فردا نه، همين امروز است راه‌ها منتظرند تا تو هرجا كه بخواهی برسی لحظه‌ها را درياب، پای در راه گذار رازِ هستی اين است... #صبح_بخیر 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
همه رویاهای ما می‌تواند محقق شوند اگر شجاعت دنبال کردن آنها را داشته باشیم... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
مردی صبح از خواب بیدار شد و با همسرش صبحانه خورد ولباسش را پوشید وبرای رفتن به کار آماده شد هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید. به آرامی خارج شد وبه همسرش گفت : دلبندم ،کلیدهایم را از روی میز بیاور زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم " وخواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود" امشب شام مهمون من " زن از اتاق خارج شد وکلید را به همسرش داد وبه رویش لبخند زد انگارخبر می داد که نامه اش به او رسیده این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود ،مشکل را از ناراحتی وعصبانیت به خوشحالی ولبخند تبدیل می کند هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
مجسمه ای در ژاپن! مردی چاق که موبایل در دست دارد و بر روی الاکلنگ نشسته، از دخترکی کوچک که با خود کتاب دارد، سبک تر است! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#ضرب_المثل 📔‍ تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان دختری عاشق جوانی بود و همواره در آتش عشق و دوری او می سوخت به این امید بود که شاید روزی به او برسد. دختر هر روز کارش این بود که ظرفی ماست را به یکی از دکان های محله برای فروش ببرد. ناگاه آن جوان، مرد. وقتی خبر مرگش به دختر رسید، دختر از ناراحتی مثل مار بر خود می پیچید ولی از ترس پدر و مادرش جرات گریه کردن نداشت. فردای روزی که خبر مرگ معشوق را شنیده بود، ظرف ماست را بر سر گذاشت و به طرف دکان روان شد. چون قدری راه رفت عمدا پای خود را به زمین، گیر داد و ظرف ماست را به زمین انداخت و بالای سر آن نشست. در ظاهر به بهانه ی شکستن ظرف و ریختن ماست و در واقع در غم آن جوان شروع کرد به گریه تا کمی دلش سبک شود. در این گیر و دار چند فقیر و گرسنه سر رسیدند و مشغول لیسیدن ماست ها شدند. پیر مردی دانا که این جریان را دیده بود گفت: تغاری بشکند ماستس بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان عکس فروشنده ماست تغاری دوره قاجار 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
سوال از مردم: آیا حاضری برای امام زمانت کاری بکنی⁉️ 👈جوابها رو ببینید😔👇 https://eitaa.com/joinchat/1103560716Ca3f70aba9b بســـوے ظــــــــهور💫✨👆
♥️زندگي، شايد شعر پـدرم بود كه خواند و چاي مـادر☕️ كه مـرا گـرم نمود ♥️زندگي شايد آن لبخنديست كه دريغش كرديم... ♥️زندگي زمزمه‌ي پاك حياتست ميان دو سكوت... ♥️زندگي خاطره‌ي آمدن و رفتن ماست لحظه‌ي آمدن و رفتن ما تنهاييست من دلم مي‌خواهد قدر اين خاطره را دريابيم #سهراب_سپهری 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#طنز_جبهه😂🤣 از بچه های خط نگه دار گردان صاحب الزمان(عج)بود.میگفت؛ شبی به کمین رفته بود که صدای مشکوکی شنید.🤨 باعجله به سنگر فرماندهی برگشت وگفت:بجنبید که عراقی هااند.فرمانده گفت:شاید نیروی خودی باشه. گفت: نه بابا باگوشهای خودم شنیدم که سرفه عربی میکردند🙄😂 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#تلنگر ➕اگر از صد نفر بپرسید متضاد کلمه موفقیت چیست؛ 💫اکثرشان می‌گویند شکست. اما این اشتباهی بزرگ است؛ متضاد کلمه موفقیت ، تلاش نکردن است 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
⭕️✍️حکایت 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 در یکی از جنگها نادر شاه ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺒﺮﺩ، ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﻯ ﺳﭙﯿﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻣﻰ ﺟﻨﮕﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻧﺒﺮﺩ، ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻯ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﭘﺮﺳﺶ ﻧﺎﺩﺭ پاسخ داد و نادر متوجه شد ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺍﻫﻞ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ. سپس نادر ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺷﺮﻑ ﻭ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺍﻓﻐﺎﻥ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، مگر ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻯ؟؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻯ...! 🍃 🌺🍃 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#یک_جرعه_کتاب چرا ازدواج نکردی؟ +پیش نیامد... اول ها فکر می کردم کارهای مهم تری باید بکنم. بعد فکر کردم باید با زنی در مسائل مثلا خیلی مهم تفاهم داشته باشم. دیر فهمیدم که تفاهمی مهم تر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چه جوری بچینیم و تابلوها را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر همه ی این ها با هم بخندیم! 👤زویا پیرزاد 📚عادت می‌کنیم 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
بیا زندگی را قلقلک دهیم تا صدای خنده اش لحظه‌های‌مان را پرکند؛ تا مزه واقعی گوجه سبز در جان‌مان رخنه کند و خنکی فالوده در مولکول‌های‌مان ذخیره شود؛ تا گذر زمان یادمان رود و خودمان را به یاد آوریم.. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍