📚#قضـــاوت_مــلا_نصرالدین
در زمان قضاوت ملانصرالدین دو نفر نزد او آمده دعوائي اقامه كردند مدعي اظهار داشت اين شخص مرا صدا زد و گفت اين بار را بر دوش من بگذار گفتم در مقابل به من چه خواهي داد؟ گفت هيچ چیزی نمی دهم.
منهم زحمتي كشيده بار را بر دوش او گذاشتم حال هر چه ميگويم هيچ مرا بده نميدهد.
ملا گفت خيلي خوب حق داري حالا بيا اين فرش را بلند كن.
وي بلند كرد ملا گفت در زير فرش چيست؟ گفت هيچ ملا گفت اين هيچ اجرت تو بود.😁
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
📕#داستان_طنز_خواندنی
✍️📔حکایت کاسه زهر
کودکی پیش خیاطی شاگردی می کرد
روزی از روزها خیاط کاسه ای عسل به دکان آورد و برای اینکه کودک به عسل دست نزند
به او گفت : در این کاسه زهر است ، مراقب باش که از آن نخوری
خیاط دکان را ترک کرد و کودک مقداری پارچه فروخت و مقداری نان گرفت و تمام عسل
را خورد ، وقتی خیاط برگشت سراغ پارچه را گرفت ، کودک گفت اگر قول بدهی مرا نزنی
به تو راست خواهم گفت
کودک گفت : من غفلت و نادانی کردم و دزد پارچه را دزدید و از ترس اینکه مرا بزنی کاسه
زهر را خوردم تا بمیرم ولی تا حالا زنده مانده ام ، حالا دیگر خود دانی
📕برگرفته از:رساله دلگشا
✍️اثر:#عبید_زاکانی
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️