#خاطرات_شهدا
حضرت زهرا علیهاالسلام را خیلی دوست داشت، روضه اش را هم دوست داشت، روضه او را که می خواندند، به سومین زهرا علیهاالسلام که می رسید، دیگر نمی توانست ادامه دهد ترکش که خورد و بردنش بیمارستان، زنده ماند تا روز شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام و در روز شهادت مادرش به شهادت رسید.
همسر شهید میثمی
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
#خاطرات_شهدا
ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه مینوشت. اتاقش که میرفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم میزدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق میشد و نیروها با هم دست میدادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط میکرد. جلسهی فرماندهها با بنی صدر بود. بچههای سپاه باید گزارش میدادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلندتر از دستش بود کاغذهای لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت
یکی از فرماندهای ارتش میگفت «هرکی ندونه، فکر میکنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت. نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچههای گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک میکشد و از وضع خط و بچهها سراغ میگیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم «اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم میکنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.»
خاطرهای از شهید حسن باقری
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
#خاطرات_شهدا
بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید»
آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده!
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
#خاطرات_شهدا
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان،طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
#خاطرات_شهدا
محمدحسین از دوران کودکی در بسیج فعالیت می کرد. بعضی شب ها که کارشان طول می کشید و دیر برمی گشتند، از پنجره بیرون را نگاه می کردم تا ببینم چه زمانی از مسجد می آیند. می دیدم محمدحسین ازدر که وارد شد، تا بخواهد از حیاط به درون خانه بیاید، نوحه می خواند و یا زهرا (ع) یا حسین (ع) می گوید. این پسر عشق عجیبی به اهل بیت (ع) داشت
در هیئت ها و مراسم مذهبی خادمی می کرد و غذا می پخت، اما وقتی کمی از این غذا را به خودش می دادند، حین راه همان را هم به مستمندی می داد و برای خودش چیزی نمی ماند،همین دل پاک و ارادتش به اهل بیت (ع) بود که او را به مقام شهادت رساند.
پدر شهید محمد حسین مرادی
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث میپرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند
در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم؛مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بیتکلف خود را آغاز کردیم
همسر شهید شهریاری
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
مصطفی بدون هیچ پارتی، وارد سایت شد وقتی که فارغ التحصیل شد، آزمون داد و نه ماه منتظر شد برای ورود به سایت
در واقع، یک رونمایی کاملاً هدفمند داشت، برای زندگی و آینده اش، کاملاً برنامه ریزی شده، حاج خانوم هم همیشه به مصطفی می گفت: «تو کلفت ترین پارتی را داری، به نام خدا»
همسر شهید احمدی روشن
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
سال 1358 عروسی کردیم، سال 59 پسرم به دنیا آمد و سال 60 دخترم نهایتا سال 61 همسرم به شهادت رسید، 4 سال با هم زندگی کردیم که از این مدت یک سال و نیم در جبهه بود
بسیار به نماز و روزه مقید بود و اعتقاداتش برایش اهمیت داشت دوره عقد ما هشت ماه طول کشید و در این مدت با روحیاتش آشنا شده بودم، هیچ وقت اسمم را صدا نمیکرد و به من میگفت: "سادات". با محبت و پرانرژی بود.
همسر شهید رضا قدیری
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
مادرش آمد و رختخوابی مرتب برایش انداخت که بخوابد، گفت: «لازم نیست، من دوست دارم بعد از چند وقت دوری امشب را پیش زن و بچه ام باشم.»
آمد همان جا روی زمین پیش من و مهدی نشست. البته نیم ساعت بعدش از شدّت خستگی خوابش برد.»
همسر شهید همت
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم إبا میکرد.ازش پرسیدم تو رسول چی دیدی که فکر میکنی شد عامل شهادتش؟گفت: به جرات میتونم بگم دوری از نامحرمش... بین رفقا دائما میگیم این صفت رسول باعث شد شهادت رو از خدا بگیره...شنیدم از اطرافیان که گفتن: تو صحبت با نامحرم حتی بستگان هم همیشه سرش پایین بود.
شهید مدافع حرم رسول خلیلی
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
همسر مهربانم، دسته گلهایم (فرزندانم) را به تو و تو را به خداوند منان میسپارم. دعا کن شهید شوم.
وقتی با پیکرم روبرو شدی، لبخندی بزن و به من تبریک بگو. شهادت بزرگترین آرزوی قلبی من است.
شهید مدافع حرم سیدابراهیم سادات
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳
هدف اصلی تروريستها ايران است.
اگر مدافعان حرم نبودند، امروز شاهد جنگ در كرمانشاه و همدان و. . . بوديم.
ما آرامشمان را مرهون خون شهداييم و برای همين بايد ادامهدهنده راهشان باشيم؛ شهدای از صدر اسلام تا امروز.
شهید عبدالمهدی کاظمی
#عاشقانه_شهدایی😍
👳 @mollanasreddin 👳