هر آن کو بَرَد نام مردم به عار
تو خیر خود از وی توقع مدار
که اندر قفای تو گوید همان
که پیش تو گفت از پس مردمان
کسی پیش من در جهان عاقل است
که مشغول خود وز جهان غافل است...
بوستان سعدی
باب هفتم
در عالم تربیت
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
#پروین_اعتصامی
- مثنویات، تمثیلات و مقطعات
- اشک یتیم
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
دوش که غم پرده ما میدرید
خار غم اندر دل ما میخلید
در بَرِ استاد خرد پیشهام
طرح نمودم غم و اندیشهام
کاو به کف آیینه تدبیر داشت
بخت جوان و خرد پیر داشت
پیر خرد پیشه و نورانیام
برد ز دل زنگ پریشانیام
گفت که «در زندگی آزاد باش!
هان! گذران است جهان شاد باش!
رو به خودت نسبت هستی مده!
دل به چنین مستی و پستی مده!
زانچه نداری ز چه افسردهای
وز غم و اندوه دل آزردهای؟!
گر ببرد ور بدهد دست دوست
ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست
ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود
وانچه دلت خواست نه آن میشود
#علامه_طباطبایی
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروشِ خَستهدلان را دُکان کجاست؟
#خواجوی_کرمانی
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو می گیرد
#فاضل_نظری
@shervamusiqiirani-3 - آواز در دستگاه نوا.mp3
614.4K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
مرا پرسي كه چونی؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
حديث عاشقي بر من رها كن
تو ليلی شو، كه من مجنونم ای دوست
به فريادم ز تو هر روز، فرياد!
از اين فرياد روز افزونم ای دوست
شنيدم عاشقان را مینوازی
مگر من زان ميان بيرونم ای دوست
نگفتی گر بيفتی گيرمت دست!؟
ازين افتاده تر كهاكنونم ای دوست؟!
#نظامی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
پیله کردم به غمت، داغ تو پروانه نشد
یخ زدم هیچ کجا گرمی این خانه نشد
غصه خوردم همه گفتند که غم تجربه است
با غمت هیچ منی عاقل و فرزانه نشد
پر زدی رفتی و باغ از بر و رویم فهمید
آشیانی که فرو ریخت دگر لانه نشد
من و اندوه و شب و پنجره همخاطرهایم
غیر دیوار کسی بر سرمان شانه نشد
رفتی از اوج به هر حاشیه، کی فهمیدی
لعنتی قصه ی ما بود که افسانه نشد
من و لبخند، من و اشک، من و خاطرههات
هیچ کس مثل من از فکر تو دیوانه نشد
#مریم_صفری
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
گفتم نشین به منظرِ چشمم،به خنده گفت:
در رهگذارِ سیل، که بنیادِ خانه کرد؟
#رفعت_سمنانی
1_5169501464.mp3
2.61M
خیالانگیز و جانپرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشقتر از مایی
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلسافروزی تو ماه مجلسآرایی
منم ابر و تویی گلبن که میخندی چو میگریم
تویی مهر و منم اختر که میمیرم چو میآیی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوسجو را
بهار شادیانگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمیماند
میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزردهدل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانیها به ترک جان توانایی
# رهی_ معیری
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند ……
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند !!
شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من ……
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند !!
عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم ……
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند !!
هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی ……
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند !!
عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود ………
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند !!
گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان ……
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند !!
گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار ……
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند !!
بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری ……
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند !!
استاد_شهریار
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
چه شبیخون قشنگـی زده آغاز نگاهـت
باز هم صید خودش کرده مرا ، بازِ نگاهت
چشم هایت به من افتاد و مرا باز صدا زد
می کَشد پای مرا ســوی تو آواز نگاهت
چشم زیبای تو را دیدم و این معجزه کافی ست
من که ایمان به تو آوردم و اعجاز نگاهت
آمدم با تو بگویم که به من بی تو چه رفته ست
مات و مبهوت شدم من به برانداز نگاهت
دوستت دارم و دانی که گرفتار تو هستم
می کُشد این دل بیـمار مرا ناز نگاهـت
گوی جادویی چشم تو چنان شیفته ام کرد
آمدم تا که بگویـی به من آن راز نگاهت
تو که زیبایی آمیزش موسیقی و شـعری
به! چه آهنگ قشنگی ست درآن ساز نگاه
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
باز هم اینجا نشستی باز هم دل می بری
تـازگی فهمیـده ام از کـلّ دنیـا سَر تـری
میشودخال لبت را دید و رد شد بی غزل؟
شـاعـران شهـر را شـاهد گرفتـم؛ دلبـری
معجزه درمعجزه از چشم هایت می رسد
من کـه اذعان کرده ام تـو لااقل پیغمبری
میخورد برهم بساط ماه رویان یک به یک
چـون دری را میزنی یا میرسی از هر دری
جنگ با دین و دل من میکند چشمان تو
هر مـژه سربـاز و تـو فرمانروای لشکـری
مطمئنم ؛ نازنین ابـرو کمان! گیسو بلنـد
آخرش یک روز می آیی دلـم را می خری
فاضلنظری
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب میماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کردهست به تو
به تو اصرار نکردهست فرآیندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
بین موهای تو گم کرد خداوندش را
.
بعدِ تو ذره ای آرام ندارد دلِ من
وعده کردم به کسی دل نسپارد دلِ من
و اگر خواست دوباره شوَد عاشق دلِ من
نگذارد، نگذارد، نگذارد دلِ من!
درد در دل جریان دارد و افسوس که بد
ناگزیر است که خونابه ببارد دلِ من
مست از فکر و خیالِ تو بیُفتد هرشب
سینه ی غمزده اش را بفشارد دلِ من
«دلِ من داند و من دانم و دل داند و من»
بعد از این حسرتِ دیدارِ تو دارد دلِ من!!
فرشته_تشکری
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مردهپرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
خمش کن مردهوار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم
#مولانا
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
من دوستدار ِ روی خوش و موی دلکشم
مدهوش ِ چشم ِ مست و می ِ صاف ِ بیغشم
گفتی ز سِرّ ِ عهد ِ ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
من آدم ِ بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیر ِ عشق ِ جوانان ِ مَه وشم
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
اِستادهام چو شمع مترسان ز آتشم
شیراز معدن ِ لب لعل است و کان ِ حُسن
من جوهری ِ مفلسم ایرا مُشوشم
از بس که چشم ِ مست در این شهر دیدهام
حقا که مِی نمیخورم اکنون و سرخوشم
شهریست پر کرشمهی حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار ِ هر ششم
بخت ار مدد دهد که کشم رَخت سوی دوست
گیسوی حور گَرد فشاند ز مَفرشم
حافظ! عروس ِ طبع ِ مرا جلوه آرزوست
آیینهای ندارم از آن آه میکشم
#حافظ
#غزل338
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
4_5814613685527645156.mp3
3.08M
#نای_و_نوا
🎶🎵🎼🎤🎶🎵🎼
بی تو به سامان نرسم ، ای سروسامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه وهرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو
#حسین_منزوی
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌾🍂
🌸
گرفتار کمندت تازه گردیدم به امیدی
که لطف بی نهایت با اسیران کهن داری
اگر از پرده رازم آشکارا شد چه غم دارم
که پنهان از همه عالم نگاهی سوی من داری
هم از موی تو پابستم هم از بوی تو سرمستم
که سنبل در سمن داری و گل در پیرهن داری
تو هم یوسف کنی در چاه و هم از چه کشی بیرون
که هم چاه ذقن داری و هم مشکین رسن داری
کمانداری ندیدم در کمین گاه نظر چون تو
که دلها را نشان غمزهٔ ناوک فکن داری
#فروغی_بسطامی
🌸
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصهی مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر "دوست"
رفتن آسان بُود ار واقفِ منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوعشمایل باشی
#حافظ
💎https://eitaa.com/molookfarib💎
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات تَرَک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بُردهایم
اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گُردهایم
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بُردهایم...
#قیصر_امین_پور
4_5918059244162125625.mp3
4.2M
غزل ۳۲۹ حافظ
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم
راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم
شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم
ور باورت نمیکند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم......
سخن آوایشگر : شعر مذکور در چهارچوب قصیده است ولی در دیوان حافظ دکتر قاسم غنی و علامه قزوینی و چند تصحیح دیگر در بین غزلها آمده است ولی در تصحیح دکتر خانلری و نیساری در بخش قصاید است.
آوایش : #محمدرضاکاکائی
🌸🍃
منزلگه دلها همه کاشانهی عشق است
هرجا که دلی گم شده در خانهی عشق است
ویرانهی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانهی عشق است
فرزانه در آید به پری خانه ی مقصود
هر کس که در این بادیه دیوانهی عشق است
پیمانه ی زهر فلکم تلخ نسازد
این حوصله تلخی کش پیمانهی عشق است
هر کس به لبش گرم شود چشم تبسم
با او ننشینند که بیگانه ی عشق است
عرفی دل و دین باختهای دلخوش او باش
اینها ثمر کاشتن دانه ی عشق است
#عرفی_شیرازی
▫️
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
میتواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت
یوسف از چاه در آورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد زیره به کرمان ببرد
دو دلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد؟
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازهی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسکری🍃🌺🍃
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست،عشق کدامست،غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم،آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب
شعر #فریدون_مشیری