پی به راز سفرم برد و چنان ابر گریست
دید بازآمدنی در پی ِ این رفتن نیست
همه گفتند "مرو" دیدم و نشنیدمشان
مثل این بود به یک رود بگویند: بایست!
مفتضح بودن از این بیش که در اول قهر
فکر برگشتنم و واسطهای نیست که نیست
در جهان ِتهی از عشق نمیمانم چون
در جهان ِ تهی از عشق نمیباید زیست
دهخدا تجربهی عشق ندارد ورنه
معنی «مرگ»و«جدایی» به یقین هردو یکیست
#کاظم_بهمنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
برای آرزوهای محال خویش میگریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش میگریم
شب دل کندنت می پرسم آیا باز میگردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوال خویش میگریم
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم
اگر جنگیده بودم، دستِکم حسرت نمی خوردم
ولی من بر شکست بی جدال خویش میگریم
به گردم حلقه می بندند یاران و نمی دانند
که من چون شمع هرشب بر زوال «خویش» میگریم
نمیگریم برای عمر از کف رفتهام، اما
به حال آرزوهای محال خویش می گریم
فاضل نظری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
علم و ادبست مایه ی عز و شرف
گوهر که نباشد چه گشاید ز صدف
تا فرصت کار هست بی کار مباش
مپسند که بیهوده شود عمر تلف
فضولی بغدادی
4_5926750299464140536.mp3
10.45M
🎼 بیتابی
#علیرضا_قربانی
بی قرار تو ام
و در دل تنگم گِله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ
مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی و بین منو تو فاصله هاست
آسمان با قفس
تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پَر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه
مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت
از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست..
#فاضل_نظری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گفتهای هر جا ببینم من فلان را ، میکُشم
خوش نویدی دادهای اما نمیآری بهجا !
#وحشی_بافقی
تو را با غیر میبینم،صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
نشستم،باده خوردم،خون گرستم،کنجی افتادم
تحمل میرود اما شب غم سر نمیآید
توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمیآید
چه سود از شرح این دیوانگیها،بی قراریها ؟
تو مه ، بیمهری و حرف منت باور نمیآید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید
دلم در دوریت خون شد ، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمیآید
#مهدی_اخوان_ثالث
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5798406712335532493.mp3
3.87M
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم
كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم
مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم
چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم
بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم
نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم
جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم
به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم
وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
حاجی رجب از مکه چو برگشت به میهن
آورد دو صد گونه ره آورد به خانه
اشیاء گرانقیمت و اجناس نفیسی
کز حسن و ظرافت همه را بود نشانه
از رادیو و ساعت و یخچال و فریزر
تا ادکلن و حوله و آیینه و شانه
از پرده ی ابریشم و رو تختی مخمل
تا جامه ی مردانه و ملبوس زنانه
در جعبه ی محکم همه را بسته و چیده
تا لطمه نبینند ز آفات زمانه
دیدم که بر آن جعبه نوشته است ظریفی
(مقصود تویی! کعبه و بتخانه بهانه)
#ابوالقاسم_حالت
سوم آذر سالروز درگذشت این شاعر معاصر طنز پرداز در مجله گل آقا
یادش گرامی🌺
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
گذشت جمعه، نشد انتظارمان پایان
و خشک شد همه دنیا نیامدی باران
دوباره بحر دل عاشقان بدون ظهور
گرفت حس غریبی و باز شد طغیان
چه شادمان شب جمعه به انتظارت باز
نیامدی و نشسته به سجده با حرمان
هزار بار ز خود کرده دل سوالی را
چرا نمی رسد این انتظار و غم پایان؟
چرا رخش به رخ ما نمی خورد پیوند؟
خدا نکرده کم از ما نباشد این ایمان
بیا تو حضرت ارباب جای تو خالیست
هزار درد رسیده، بیا تو ای درمان
هزار دیده ی یعقوب انتظارت هست
شفای چشم جهانی چو یوسف کنعان
بیا و نور ببخشا تو ای ذخیره ی نور
به چشمهای همیشه به دیدنت گریان
گذشت جمعه ی دیگر ولی بدان آقا
همیشه منتظریم و همیشه بر پیمان
#امام_زمان
#جمعه
امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
قسم به عشق که دروازهی سپیدهَدم است
قسم به دوست که با آفتابها، به هم است
قسم به عشق که زیتون باغهای شمال
قسم به دوست که خرمای نخلهای بم است
سپس به جنون_ این رهایی مطلق _
که در طریقت عشّاق اولین قدم است
قسم به عشق و جنون وبه دوست، آری دوست!
که هم عزیزترین هم رساترین قسم است
که زیستن تهی از عشق برزخیست عظیم
که زندگیست به نام ارچه، بدتر از عدم است
مگر نه ماه شب ماست عشق و خود نه مگر
محاق ماه به خیل ستارگان ستم است؟
ببین! که وقت جهانبینی است و جانبینی
کنون که آینهی چشم دوست، جامجم است
#حسین_منزوی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
مناظره خسرو با فرهاد
#نظامی_گنجوی
#خسرو_و_شیرین
نخستین بار گفتش کز کجایی؟
بگفت از دار ملک آشنایی
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جانفروشی در ادب نیست
بگفت از عشقبازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو میگویی، من از جان!
بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب؟!
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک
بگفتا گر خرامی در سرایش؟
بگفت اندازم این سر زیر پایش
بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟
بگفت این چشم دیگر دارمش پیش
بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ؟
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ
بگفتا گر نیابی سوی او راه؟
بگفت از دور شاید دید در ماه
بگفتا دوری از مه نیست درخور
بگفت آشفته از مه دور بهتر
بگفتا گر بخواهد هر چه داری؟
بگفت این از خدا خواهم به زاری
بگفتا گر به سر یابیش خشنود؟
بگفت از گردن این وام افکنم زود
بگفتا دوستیش از طبع بگذار
بگفت از دوستان ناید چنین کار
بگفت آسوده شو کاین کار خام است
بگفت آسودگی بر من حرام است
بگفتا رو صبوری کن در این درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟!
بگفت از صبر کردن کس خجل نیست
بگفت این دل تواند کرد، دل نیست
بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چهکار است؟!
بگفتا جان مده، بس دل که با اوست
بگفتا دشمناند این هر دو بیدوست
بگفتا در غمش میترسی از کس؟
بگفت از محنت هجران او بس
بگفتا هیچ هم خوابیت باید؟
بگفت ار من نباشم نیز شاید
بگفتا چونی از عشق جمالش؟
بگفت آن، کس نداند جز خیالش
بگفت از دل جدا کن عشق شیرین
بگفتا چون زیم بی جان شیرین؟
بگفت او آنِ من شد، زو مکن یاد
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد؟!
بگفت ار من کنم در وی نگاهی؟
بگفت آفاق را سوزم به آهی
چو عاجز گشت خسرو در جوابش
نیامد بیش پرسیدن صوابش
به یاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5976538157359828638.mp3
3.66M
دوش از نظر، خیالِ تو دامنکشان گذشت
اشک آنقدَر دوید ز پی، کز فغان گذشت
تا پر فشاندهایم، ز خود هم گذشتهایم
دنیا غمِ تو نیست که نتوان از آن گذشت
دارد غبارِ قافلهی ناامیدیام
از پا نِشَستنی که ز عالم توان گذشت
برق و شرار، محملِ فرصت نمیکشد
عمری نداشتم که بگویم چسان گذشت!
تا غنچه دَم زند ز شکفتن، بهار رفت
تا ناله گل کند ز جرس، کاروان گذشت
بیرون نتاختهست ازین عرصه هیچکس
واماندنیست اینکه تو گویی: «فلان گذشت»
ای معنی آب شو که ز ننگِ شعورِ خلق
انصاف نیز آب شد و از جهان گذشت
یک نقطه پل ز آبلهی پا کفایت است
زین بحر، همچو موجِ گهر میتوان گذشت
گر بگذری ز کشمکشِ چرخ، واصلی
محوِ نشانه است چو تیر از کمان گذشت
واماندگی ز عافیتم بینیاز کرد
بال آنقدَر شکست که از آشیان گذشت
طی شد بساطِ عمر، به پایِ شکستِ رنگ
بر شمع، یک بهار گلِ زعفران گذشت
دلدار رفت و من به وداعی نسوختم
یارب چه برق بر منِ آتش به جان گذشت؟
تمکین کجا به سعیِ خرامت رضا دهد؟
کم نیست اینکه نامِ توام بر زبان گذشت
بیدل! چه مشکل است ز دنیا گذشتنم؟
یک ناله داشتم که ز هفت آسمان گذشت
«بیدلِدهلوی»
اجرا: نرگس امیرسالاری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
حیا کو تا زند آبی غبار هرزه تازم را
که من گرد هوس میگردم و بسیار میگردم
🔸حضرت-بیدل دهلوی:«🕊️🌹»
🔹شرح ابیات:
✍️ بیدل در اینجا میگوید: آن حیا و شرم کجاست تا مرا از این میدان هرزگی و بدکاری بیرون کند، آن هم هرزگی، که میتازد و مدام در حال فعالیت است.از بیت هویداست که مراد از هرزه همان هوس است و این هوس در تقابل با حیا است.
✅ هوس چون تعلق، خانه خرابی و دری را به ارمغان میآورد و انسان را از نزدیکی با حضرت باری تعالی دور میسازد. بیدل در باب هوس بسیار شعرهای زیبایی، البته با تأمل عرفانی، سروده است.
🦋به سودای هوس عمری درین بازار گردیدم
🦋کنون گرد سرم گردان که من بسیار گردیدم
برگرفته از کانال صائب تبریزی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟
ﻣﻦ "ﻣﻮﻟﻮﯼ ﺍﻡ" ، "ﺷﻤﺲ"، ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ!
"ﺳﻌﺪﯼ" ﻧﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺩﺭِ ﺑﺴﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ،
ﺁﻏﻮﺵ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﺸﺎﯾﯽ!
"ﻭﺣﺸﯽ" ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺯ ﺗﻮ ﺟﺎﻣﯽ ﺑﺴﺘﺎﻧﻢ،
ﺟﺎﻣﯽ ﺑﺴﺘﺎﻧﻢ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﯽ، ﺑﻪ ﮔﺪﺍﯾﯽ!
ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺑﺎﻥ، ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﻡ،
ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﯼ ﻟﻄﻔﺖ ﺷﺪﻩ ﺻﺪ "ﺣﺎﺗﻢ ﻃﺎﯾﯽ"!
ﺍﯼ ﺷﺮﺏ ﺩﻫﺎﻥ ﺗﻮ ﻣِﯽ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺸﺎﻕ،
ﺍﯼ ﻗﻨﺪ ﻟﺒﺖ ﻧﺴﺨﻪ ﯼ "ﻋﻄﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺍﯾﯽ"!
ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﯼ ﺷﻤﺴﯽ،
ﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺁﺗﺸﮑﺪﻩ ﯼ ﻋﻬﺪ ﻫﺨﺎﯾﯽ!
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﻃﻠﺒﺖ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻥ،
ﻫﯽ ﻓﺎﻝ ﺯﺩﻡ، ﻓﺎﻝ ﺯﺩﻡ، ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ!
"ﺣﺎﻓﻆ" ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ،
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ، ﻣﺎﻩ ﺭﻫﺎﯾﯽ!
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﻠﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭘﯽ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺷﻬﺮﻩ ﯼ ﺷﻬﺮﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯾﯽ!
ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﯾﺎﺩ ﻧﮑﺮﺩﯼ،
ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺳﻔﺮ ﺑﺎ ﻏﺰﻝ ﺗﻠﺦ ﺟﺪﺍﯾﯽ!
"ﺍﯼ ﺗﯿﺮ ﻏﻤﺖ ﺭﺍ ﺩﻝ ﻋﺸﺎﻕ ﻧﺸﺎﻧﻪ"،
ﺍﯼ ﻣﻨﻈﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﮐﺸﮑﻮﻝ "ﺑﻬﺎﯾﯽ"!
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﻭ ﺩﻭﺭﯼ،
"ﺷﺎﻋﺮ" ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ!
ﺧﺎﻝ ﻟﺐ ﺗﻮ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ،
ﺍﺻﻼ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﯼ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎﯾﯽ
"ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﮑﯿﺒﺎ "
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
به من آهسته بگو عشق سلام
چه خبر از غم دنیا
دل من خسته نباشی
نفست گرم ودلت شاد
مبادا که از این رنج برنجی
که جهان گشته پر از درد
به من آهسته بگو نیست جهان جای قشنگی
بگذار هرچه بدی هست در این خاک بماند
من و تو رهگذر کوچه ی عشقیم
و همین بس که تورا دوست بدارم
نکند خسته شوی یا که ببازی
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازی
کمکت خواهم کرد که به شکرانه این عشق
تو یک کلبه بسازی
که در آن بوی خدا هست
و این حس
سر آغاز قشنگی ایست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن
به من آهسته بگو
هستی و هستم .
ناشناس
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
.
هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بی خبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند
کو چون عُبید در سر این شور و شر نرفت
#عبید_زاکانی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
دل رمیده به امید این جهان مگذار
به شاخ بی ثمر بیدآشیان مگذار
بهشت ،تشنه دیدارخودحسابان است
حساب خود زکسالت به دیگران مگذار
ترابه چاه خطاسرنگون نیندازد
دلیرتوسن گفتارراعنان مگذار
اگر به دست ولب خویش دوستی داری
به هرچه می رود ازدست،دل برآن مگذار
به مهروماه فلک چشم راسیاه مکن
به این تنور دل ازبهریک دونان مگذار
نفس به کام من ازضعف ،استخوان شده است
توهم به لقمه ام ای چرخ استخوان مگذار
صلاح درسپر افکندن است عاجز را
به انتقام فلک ،تیر درکمان مگذار
زدام لاغری این صید رارهایی نیست
عبث تو ناوک دلدوز درکمان مگذار
عنان سیل سبکروبه دست خودرایی است
سخن چو روی دهدمهر بردهان مگذار
به لامکان تجردبرآی عیسی وار
چومهربیضه درین تیره خاکدان مگذار
عزیز مصر به جان می خرد متاع ترا
متاع یوسفی خود به کاروان مگذار
حریف موجه کثرت نمی شوی صائب
قدم زگوشه عزلت به آستان مگذار
#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۴۶۸۷
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
یادِ آن شب که صبا در رهِ ما گل میریخت
بر سرِ ما ز در و بام و هوا گل میریخت
سر به دامان مَنَت بود و ز شاخٍ گل سرخ
بر رخٍ چون گُلت آهسته صبا گل میریخت
خاطرت هست که آن شب ،همه شب ،تا دمِ صبح
شب جدا ،شاخه جدا ،باد جدا ،گل میریخت
نسترن خم شده لعل لب تو میبوسید
خضر گوئی به لب آب بقا گل میریخت
زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من
میزدم دست بدان زلف ِ دوتا گل میریخت
تو به مه خیره چو خوبانِ بهشتی و صبا
چون عروس چمنَت بر سر و پا گل میریخت
گیتی آن شب اگر از شادیِ ما شـاد نبود
راستی تا سحر از شاخه چرا گل میریخت ؟
شادیِ عشرتِ ما باغِ گلافشان شده بود
که به پای تو و من از همه جا گل میریخت
باستانی_پاریزی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلتیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را ...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت آرام باش چیزی نیست
به گمانم فقط کمی ...کمرم
دست من را بگیر گریه نکن
مرد گریه نمی کنی پسرم
چادرش را تکاند با سختی
یا علی گفت و از زمین پاشد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن صدای روضه کیست
وسط کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه ، مادر ، دوشنبه ، در ، کوچه
راستی فاطمیه نزدیک است
حمیدرضا برقعی
#فاطمیه
#تسلیت
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آهوی را کَرد صَیّادی شِکار
اَنْدَر آخُر کَرَدش آن بیزینْهار
آخُری را پُر زِ گاوان و خَران
حَبْسِ آهو کرد چون اِسْتَمگَران
آهو از وَحشت به هر سو میگُریخت
او به پیشِ آن خَرانْ شب کاه ریخت
از مَجاعَت و اِشْتِها هر گاو و خَر
کاه را میخورْد خوشتَر از شِکَر
گاه آهو میرَمید از سو به سو
گَهْ زِ دود و گَرْدِ کَهْ میتافت رو
هرکِه را با ضِدّ خود بُگْذاشتند
آن عُقوبَت را چو مرگ اِنْگاشتند
تا سُلَیمان گفت که آن هُدهُد اگر
عَجْز را عُذری نگوید مُعْتَبَر
بُکْشَمَش یا خود دَهَم او را عَذاب
یک عَذابِ سختْ بیرون از حِساب
هان کُدام است آن عَذاب؟ ای مُعْتَمَد
در قَفَس بودن به غیرِ جِنْسِ خَود
زین بَدَن اَنْدَر عَذابی ای بَشَر
مُرغِ روحَت بَسته با جِنْسی دِگَر
روحْ بازاست و طَبایِعْ زاغها
دارد از زاغان و جُغْدانْ داغها...
مولانا
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
4_5917746295665067708.mp3
8.98M
بگذار و بگذر
حمید مصدق
فرشاد جمالی
تهمورس پورناظری
مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر
چو شمعی سوختم از آتش عشق
مرا آتش به جان بگذار و بگذر
دلی چون لاله بی داغ غمت نیست
بر این دل هم نشان بگذار و بگذر
مرا با یک جهان اندوه جانسوز
تو ای نامهربان بگذار و بگذر
دو چشمی را که مفتون رخت بود
کنون گوهرفشان بگذار و بگذر
در افتادم به گرداب غم عشق
مرا در این میان بگذار و بگذر
به او گفتم "حمید" از هجر فرسود
به من گفتا جهان بگذار و بگذر!
هفت آذر روزنگار درگذشت حمید مصدق
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎
تو نیستی که ببینی عطر تو در عمق لحظهها جاریست!
چگونه عکس تو در برق شیشهها پیداست!
چگونه جای تو در جانِ زندگی سبز است!
هنوز پنجره باز است.
تو از بلندی ایوان به باغ مینگری.
درختها و چمنها و شمعدانیها
به آن ترنم شیرین، به آن تبسم مهر
به آن نگاهِ پُر از آفتاب، مینگرند.
تمام گنجشکان
که در نبودن تو
مرا به باد ملامت گرفتهاند؛
تو را به نام صدا میکنند!
هنوز نقش تو را از فرازِ گنبدِ کاج
کنار باغچه،
زیر درختها،
لب حوض
درون ِ آینهی پاک آب مینگرند
#فریدون مشیری
در#محفل ما قدمی رنجه کنید
💎 https://eitaa.com/molookfarib 💎