انگار از وقتی جز دو را شروع کردیم دارم راه و روشو کم کم یاد میگیرم
موقع امتحانا سعی میکردم مرورها رو فراموش نکنم ...
اما خب خیلی اثری نداشت و طبیعتاً سر کلاس خانم از هیچکدوممون راضی نبود جز یکی از بچه ها که همیشه آمادس و امید ماس :»)🌱
متوجه شدم من واقعن بلد نیستم چجوری باید مرور کنم .. این هفته خانم برا همه بچه ها جدا برنامه نوشته و فرستاده انقد دقیق و حساب شدس که نمیتونی تنبلی کنی روی برنامت...!
آخر شبه و سومین شبیِ که مرورمو کردم
و حالِ قلبم خوبه ...🌱
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ وقت این شعر قدیمی نمیشه
اصن انگار وقتی گوش میدی یکی داره دوباره بهت یاد آوری میکنه🌱
نگران گل نرگس های چیده شده ی باغچه ام ...
امروز خیلی منتظر آفتاب نشستم ولی نیومدش...
امیدم میگفت پرده پنجره اتاق رو کنار بزن شاید نور روی فرش بشینه ...ولی روزنه ای هم نبود
هوا ابریه کاش حداقل بارون بیاد خوشحال بشیم :)
16.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نجف امسال خیلی متفاوت بود...
خلوتیه نجف ..
رحل هایی که برای جز خوانیه رمضان بود...
ختم هایی که با بچه ها تند تند میکردیم هر کدوم هدیه به یکی از ائمه بود ..
بعد از نماز مغرب توی مدرسه کنج حرم سخنرانی و مداحی داشتیم..
مگه میشه آدم توی بهشت قدم زده باشه فراموش کنه...؟
ــ مؤمنات :)
کسی که در خانه اش مجلس عزا و جشن برای معصوم برپا کند امام معصوم را به خانه اش دعوت میکند! +استاد عاب
چند وقتیه رسم خونه این شده
به هر مناسبتی اون ایام تو خونه پرچم بزنیم...
جشن و عزا برا هر دو ...
من مطمئنم همین یه پرچم ساده زدنِ داخل خونه یا به در خونه؛
خونه را نورانی میکنه ..اصن همین که بین پرچما با ذوق میگردیم تا اون امام رو پیدا کنیم یا بخوایم وصلش کنیم شوق میاره تو دلمون...
ــ مؤمنات :)
- شب جمعه ست همه میگن کربلا من میگم کاش امشب نجف بودیم . 🌱
آرامش شب های جمعه +تو مسجد
با زمزمه های دعا کمیل، زنده شدن قلبم🌱
نمیگم هیئت بدِ!
ولی امشب بعد خیلی وقت که نشستم پای دعا کمیل با خودم گفتم چی پرتت کرده که همه برنامه تو میچینی به هیئت شب جمعت برسی و دعا کمیل نه؟
چی میشه بعضی موقع ها رو نفسمون که بیشتر با هیئت حال میکنه پا بزاریم و بریم سراغ دعا کمیل هایی که تو مسجدها میخوننو یه چای تو استکان های کوچیک قدیمی بخوریم و یه کیک یزدی؟
نا امیدی؟
حتی اگه حال خوش معنویت اربا اربا شده باشه؟
-محاله مومن دنبال درست کردن گذشتش نباشه🌱
وقتی مسلم به کوفه رفت سعید بن عبدالله حنفی به دستور مسلم به نامه ای برای امام حسین برد به مکه
امام بهش اجازه برگشت دادن ولی خودش موند و گفت نمیخوام شما را تنها بزارم
*
روز عاشورا سعید بن عبدالله حنفی یکی از کسایی بود که به عنوان دفاع در برابر امام و یاران دیگه موقع نماز ظهر ایستاد!
بعد از اینکه ۱۳ تا تیر خورد.
در لحظات آخر گفت خدایا بدون که این درد رو تحمل میکنم ک امام حسین رو یاری کرده باشم
نگاه آخر رو به امام کرد و گفت:آیا با وفا بودم؟
امام در جواب گفت : بله و تو زود تر از من به بهشت میروی🙂🌱
ــ مؤمنات :)
🌸 بیاین یکم گوشمونو با آیه های سوره غاشیة نوازش کنیم...:) #قاب_مؤمنه
صفات بهشت خیلی قشنگه نه؟
دیشب کلمه تآلیا رو دیدم...
بعدشم معنیشو که میشد قرائت کننده قرآن:)
دقیقن حسم این بود شت:\
چرا نباید زودتر میدیدم.
بعد که ازش پرسیدم تآلیا قشنگ تره یا مومنات
گفت مؤمنات و خوشحالم کرد
نظر شمام همینه؟
میدونی مشکلمون چیه؟
فقط حرف میزنیم...
حرف از توکل و توسل و امید انگار اعتقاد داریم ولی ایمان نه!
وقتی میشنی ترجمه قرآن میخونی احتمالن نگاهت این مدله که خب چه اتفاقایی توی گذشته افتاده ..خدا به پیامبر چی گفته،پیامبر به خدا چی گفته ؟ بهشت چیه و جهنم چجوریِ...!
یا کلن ی سری اطلاعات راجب گذشته پیدا کنی.
اما خوندن ترجمه این مدلیِ که عبارت به عبارت باید ببینی همین الان خدا به تو چی گفته و همه جمله ها رو به خودت بگیری و فکر کنی خدا همین الان اینا را برا من و تو گفته...