eitaa logo
منادی
1.6هزار دنبال‌کننده
356 عکس
64 ویدیو
0 فایل
🔴 محفل نویسندگان منادی 🔴 اینجا محوریت با کتاب است و کلمه ارتباط با ادمین @m_ali_jafari8
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین دیدارها همیشه متفاوت‌اند حتی اگر اتفاق خاصی نیفتد. خودم را این‌طور می‌دیدم: کوله‌ای مرتب و منظم، پر شده از چفیه و روسری ارتشی. برنامه‌ریزی یک‌هفته‌ای و بعد انتظارکشیدن تا روز موعود. فکر می‌کردم قبل از آمدن به همه رفقایم خبر می‌دهم و التماس دعاهایشان را می‌پیچم لای بار و بندیلم تا بیاورم بدهم دستتان. فکر می‌کردم باید توی راه یک صلوات‌شمار بیندازم دور انگشتم، ذکر بگویم تا برسم بالاسرتان تا توی فضای فوق معنوی‌اش وصله ناجور نباشم! خلاصه آرزویش بود ولی وصالش، نه. می‌خواهم بگویم توی این چهار سال هیچکس ما را نطلبید. حتما یادتان هست چندین بار حرف‌های دخترانه‌ام را جمع کردم بیاورم پیشتان، اما نشد. ولی وقتی طلبیده شدیم هیچ‌خبری از حرف‌هایی که زدم نبود. چهارشنبه، آخرشب تصمیم گرفتیم و فردایش آمدیم. توی راه استرس مواجه‌شدن با چیزی را داشتیم که مبهم بود. اولین مقصد هم بعد از رسیدن، بیمارستان بود و مجروحینش. توی راه هم صلوات‌شمارِ دور انگشتم، التماسش فقط این بود که بتوانیم برای این حادثه خوب قلم بزنیم. بعد از یک شبانه‌روز که مهمان شهرتان بودم تازه درهای بسته، باز شدند و آمدم توی گلزار. آنقدر گیج بودم که حتی بعد از بالاآمدن از پله‌ها، بعد از دیدن آن عکس کاشی‌کاری‌شده‌تان، هنوز هم نمی‌دانستم دارم به سمت شما می‌آیم! پ ن: من حتی می‌خواستم متنی که از اولین دیدارم می‌نویسم خیلی کولاک باشد! ما مبهوتیم و دل‌خوش به اینکه مگر جز به واسطه شما دعوت شدیم؟! ✍️ به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇 https://eitaa.com/monaadi_ir