eitaa logo
منبثات ✍
4 دنبال‌کننده
666 عکس
187 ویدیو
20 فایل
پراکنده‌‌ یادداشتهایم..
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۴) دروغ‌ها، توهمات و تناقضات آشکار امروز ، نوع جهش‌یافته‌ی نسل قبل‌شان در اتاق‌های بسته رو به کارمندان UN می‌باشند .. https://t.me/monbathat92/185
منبثات ✍
۱۰۵) گروه‌های مردمی چندده/صد نفره‌ی‌ #رزم‌فرهنگی‌ در خیابان‌های ایران امروز به چه می‌مانند؟ تک‌آوران
۱۰۹) ‏دیشب بعضی پیروان شیطان ، وحی در سینه‌انداخته‌شده را به زبان می‌آوردند : ( کلاغ‌سیاه‌ها تونل‌ وحشت تشکیل‌دادن .. ) 🔹اقتباس از سوره الناس و آیه ۱۲۱ سوره انعام . https://t.me/monbathat92/192
۱۱۲) شش‌هفت دقيقه‌ای می‌شود كه منتظر خط واحد هستم تا به باشگاه بروم . سمت چپ روی صندلی ايستگاه زنی با پسر بچه‌اش نشسته و سمت راست مردی‌سالخورده ؛ مرد مسن ديگری‌ از سمت كيوسك نان رضوی كيك به دست نزديك می‌شود و كنار آن مرد می‌نشيند و در حال گاز زدن با صدای‌آرام می‌گوید : "خط ... چقدر دير كرده" . مرد سالخورده نيشخندی می‌زند و با صدای آرام ميگويد : " اين كه چيزی نيست وقتی كل مسئولين دروغگو هستند ديگر همه مردم اين را می‌دانند" . من كه پاسکاری‌ این ديالوگ (انتقادات+اتهامات کاذب) تكراری را بارها شنيده‌ام خسته از سپری‌كردن يك روز كسل‌كننده بر خلاف سابق در جوابشان با صدای‌ بلند نـگفتم : "حركت خطوط طبق زمانبنديه " ؛ اما باز هم در ذهنم خط حمل و نقل عمومی درون شهری دمشق مرور می‌شود .. قبل از سال ١٣٩١ عالی نبود ؛ ( مثلا در مقایسه با کیفیت بالای مشهد خیلی پایین‌تر و قابل قیاس نبود ) اما خيلی ارزان بود و تقریبا كسی از مردم معطل نمی‌ماند اما بعد جنگی‌كه با شعار و تيتر : «اصلاحات آزادی مبارزه با فساد اسقاط ديكتاتوری زندگی بهتر» شروع شد دانشجوها، کارمندان و كسبه و ... هر روز و شب با شكنجه‌ی روحی‌جسمی معطلی ۱-۲-۳ ساعته‌‌ی رسیدن و‌ سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی دست و‌ پنجه نرم‌ می‌کنند كه كرايه‌اش بعد از تورم «انقلاب‌اصلاح‌طلبانه» صدها برابر بيشتر شده .. احساس ضعف گرسنگی می‌کنم از ‌‌روی صندلی بلند می‌شوم و از كيوسك نان رضوی دو تا بسکوییت کنجدی میگیرم و سعی میکنم در تعامل با فر‌‌وشنده طبق معمول انرژی منفی که از دیگران گرفتم را به انرژی مثبت تبدیل کرده تحویل دهم . پشت ایستگاه دور از چشم دیگران (که احیاناً هوس نکنند) یکی را همانجا می‌خورم به صندلی ایستگاه برمی‌گردم . زن و مرد میان‌سال دیگری می آیند مرد می پرسد چند دقیقه منتظری ؟ میگویم ده دقیقه با لبخند تلخی میگوید ۱۰ دقیقه ! با لبخند ملیحی میگویم زمان خیلی کمی است ؛ در همین اثناء خطم می‌رسد .. https://t.me/monbathat92/202
منبثات ✍
۱۱۲) #یا_لیت_قومي_یعلمون شش‌هفت دقيقه‌ای می‌شود كه منتظر خط واحد هستم تا به باشگاه بروم . سمت چپ
۱۲۵) " اينا " ( حكومت ) حق نفت و گاز مردم را غارت كردند ؛ این را می‌گوید و غافل‌ ازين‌كه پيراهن نازک‌آستين‌كوتاه‌نخی كه داخل مغازه‌اش (در حال بارش برف دمای زیر انجماد) به تن کرده برای مردم بيرون ايران قفل است .. https://t.me/monbathat92/230
منبثات ✍
۱۰۹) ‏دیشب بعضی پیروان شیطان ، وحی در سینه‌انداخته‌شده را به زبان می‌آوردند : ( کلاغ‌سیاه‌ها تونل‌ و
۱۴۳) آن شب سه‌چهار جوان بیست‌‌واندی ساله در ‌«لباس‌فروشی» ، صف آمرین را که دیدند متعجب درحال آمدن به درب مغازه بودند . یکی از آنها که شلوار جنز ‌پاره به پا داشت به همراهانش گفت : «برم با همین شلوار پاره بایستم جلوی اینها» . من‌که در حال عبور از کنار صف خواهران پلاکاردبه‌دست در پیاده‌رو در حال گذر بودم این جمله او را شنیدم.بلافاصله به ذهنم خطور کرد همان تصویر را به آنها نشان دهم . سه چهار متر جلوتر بلافاصله برگشتم دست او را به آرامی گرفتم و به سمت مغازه آوردم و در موبایل او را با تصویر مواجه کردم. همراهانش نیز سرشان را در موبایل کردند گفت : «خب ؟ » با خونسردی گفتم : « این جانباز جنگ فرهنگی شمایی» . گفت : « دوست دارم به خودم مربوطه» . یکی دو نفر بقیه هم تاییدش می‌کردند. گفتم: « این در شان شمایی که میخواهی در این جامعه کار و زندگی و ازدواج کنی نیست» . گفت : «با شخصی مثل خودم ازدواج میکنم» . گفتم: « بخاطر دلسوزی دوستانه این را به تو میگویم» . دیگری گفت : «نمیخواد؛ واسه خودت دلسوزی کن ».خودش گفت :«طول زندگی من تو کجا بودی ؟» ( با اصل منظورش ازین حرف کم و بیش موافقم ) به آنها گفتم : « من هم تا چهارپنج سال پیش کم و بیش مثل شما فکر میکردم ». یکی از همان «دوستانش» دست مرا به آرامی گرفت و به گوشه‌ای برد و شروع کرد به گفتن اینکه : « اینطور گفتن به او درست نیست و من هم بخاطر شلوار به او‌تذکر دادم و تعزیرات ما را چندین بار جریمه کرده و از کجا‌ میدانی که ما هم امام حسینی و انقلابی نیستیم و ازین صغری کبری چیدن‌های تکراری که من هم با خونسردی جواب او را می دادم. همان فرد با لحن ناراحت آمد و به رفیقش گفت : «اعصابم ... شد بیا برویم آنطرف». در جواب به او ‌گفت : «مگه نمی‌بینی دارم حرف میزنم» . وقتی گفتم جمله‌ی او را ( با شلوار پاره بایستم جلوشون) شنیدم لحظاتی ساکت شد نگاهش را به زمین انداخت و دوباره ادامه داد .. که در همین اثناء دوست فعال فرهنگی‌مان آمد و گفتگو را خاتمه داد و هر دو با «لبخندی» جدا شدیم .. https://t.me/monbathat92/270
۱۵۹) به بعضی دوستان قدیمی و آشنایان امروز ؛ اگر چین و روسیه هم کافر‌ محارب بودند با آنها مشکلی ‌نداشتید همانطور که دلباخته‌ی «غرب» هستید .. https://t.me/monbathat92/296
۱۶۰) از محل اقامت در بلاد کافر محارب ، انقلاب‌ اسلامی را طاغوت می‌خواند .. https://t.me/monbathat92/297
۱۶۷) ساندیس‌‌‌ خور ؟! اگه بخاطر پول بود که رانی سعودی‌امریکایی گرون‌تره .. https://t.me/monbathat92/311
منبثات ✍
۱۶۷) ساندیس‌‌‌ خور ؟! اگه بخاطر پول بود که رانی سعودی‌امریکایی گرون‌تره .. #حرف_مفت_مردم https://
۱۶۸) اسلاف سازندگان اصطلاح "سانديس‌خور" ، پيروان پيامبران را چگونه خطاب می‌کنند ؟ 🔹هود : ۲۷ خداوند، خودشان را چگونه خطاب میکند ؟ 🔹بقره : ۱۳ https://t.me/monbathat92/313
۱۶۹) برید جلو اختلاسگرا رو بگیرید ؛ این را می‌گوید و برای تحریم کنندگان مردم و دعوت‌گران به قتل حافظان امنیت مردم و عدم مجازات نابودگران امنيت مردم لایک می‌فرستد .. https://t.me/monbathat92/315
۱۹۳) «براندازان»، تشکل‌های مردمی که از مال‌‌ و زمان و آبرو و جان‌شان برای مطالبه‌گری از مسئولین هزینه می‌کنند را چه می‌نامند ؟ « جیره‌خور » .. https://t.me/monbathat92/374
هدایت شده از منبثات ✍
۱۱۲) شش‌هفت دقيقه‌ای می‌شود كه منتظر خط واحد هستم تا به باشگاه بروم . سمت چپ روی صندلی ايستگاه زنی با پسر بچه‌اش نشسته و سمت راست مردی‌سالخورده ؛ مرد مسن ديگری‌ از سمت كيوسك نان رضوی كيك به دست نزديك می‌شود و كنار آن مرد می‌نشيند و در حال گاز زدن با صدای‌آرام می‌گوید : "خط ... چقدر دير كرده" . مرد سالخورده نيشخندی می‌زند و با صدای آرام ميگويد : " اين كه چيزی نيست وقتی كل مسئولين دروغگو هستند ديگر همه مردم اين را می‌دانند" . من كه پاسکاری‌ این ديالوگ (انتقادات+اتهامات کاذب) تكراری را بارها شنيده‌ام خسته از سپری‌كردن يك روز كسل‌كننده بر خلاف سابق در جوابشان با صدای‌ بلند نـگفتم : "حركت خطوط طبق زمانبنديه " ؛ اما باز هم در ذهنم خط حمل و نقل عمومی درون شهری دمشق مرور می‌شود .. قبل از سال ١٣٩١ عالی نبود ؛ ( مثلا در مقایسه با کیفیت بالای مشهد خیلی پایین‌تر و قابل قیاس نبود ) اما خيلی ارزان بود و تقریبا كسی از مردم معطل نمی‌ماند اما بعد جنگی‌كه با شعار و تيتر : «اصلاحات آزادی مبارزه با فساد اسقاط ديكتاتوری زندگی بهتر» شروع شد دانشجوها، کارمندان و كسبه و ... هر روز و شب با شكنجه‌ی روحی‌جسمی معطلی ۱-۲-۳ ساعته‌‌ی رسیدن و‌ سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی دست و‌ پنجه نرم‌ می‌کنند كه كرايه‌اش بعد از تورم «انقلاب‌اصلاح‌طلبانه» صدها برابر بيشتر شده .. احساس ضعف گرسنگی می‌کنم از ‌‌روی صندلی بلند می‌شوم و از كيوسك نان رضوی دو تا بسکوییت کنجدی میگیرم و سعی میکنم در تعامل با فر‌‌وشنده طبق معمول انرژی منفی که از دیگران گرفتم را به انرژی مثبت تبدیل کرده تحویل دهم . پشت ایستگاه دور از چشم دیگران (که احیاناً هوس نکنند) یکی را همانجا می‌خورم به صندلی ایستگاه برمی‌گردم . زن و مرد میان‌سال دیگری می آیند مرد می پرسد چند دقیقه منتظری ؟ میگویم ده دقیقه با لبخند تلخی میگوید ۱۰ دقیقه ! با لبخند ملیحی میگویم زمان خیلی کمی است ؛ در همین اثناء خطم می‌رسد .. https://t.me/monbathat92/202