۱۱۲)
#یا_لیت_قومي_یعلمون
ششهفت دقيقهای میشود كه منتظر خط واحد هستم تا به باشگاه بروم . سمت چپ روی صندلی ايستگاه زنی با پسر بچهاش نشسته و سمت راست مردیسالخورده ؛ مرد مسن ديگری از سمت كيوسك نان رضوی كيك به دست نزديك میشود و كنار آن مرد مینشيند و در حال گاز زدن با صدایآرام میگوید : "خط ... چقدر دير كرده" . مرد سالخورده نيشخندی میزند و با صدای آرام ميگويد : " اين كه چيزی نيست وقتی كل مسئولين دروغگو هستند ديگر همه مردم اين را میدانند" . من كه پاسکاری این ديالوگ (انتقادات+اتهامات کاذب) تكراری را بارها شنيدهام خسته از سپریكردن يك روز كسلكننده بر خلاف سابق در جوابشان با صدای بلند نـگفتم : "حركت خطوط طبق زمانبنديه " ؛ اما باز هم در ذهنم خط حمل و نقل عمومی درون شهری دمشق مرور میشود .. قبل از سال ١٣٩١ عالی نبود ؛ ( مثلا در مقایسه با کیفیت بالای مشهد خیلی پایینتر و قابل قیاس نبود ) اما خيلی ارزان بود و تقریبا كسی از مردم معطل نمیماند اما بعد جنگیكه با شعار و تيتر : «اصلاحات آزادی مبارزه با فساد اسقاط ديكتاتوری زندگی بهتر» شروع شد دانشجوها، کارمندان و كسبه و ... هر روز و شب با شكنجهی روحیجسمی معطلی ۱-۲-۳ ساعتهی رسیدن و سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی دست و پنجه نرم میکنند كه كرايهاش بعد از تورم «انقلاباصلاحطلبانه» صدها برابر بيشتر شده ..
احساس ضعف گرسنگی میکنم از روی صندلی بلند میشوم و از كيوسك نان رضوی دو تا بسکوییت کنجدی میگیرم و سعی میکنم در تعامل با فروشنده طبق معمول انرژی منفی که از دیگران گرفتم را به انرژی مثبت تبدیل کرده تحویل دهم . پشت ایستگاه دور از چشم دیگران (که احیاناً هوس نکنند) یکی را همانجا میخورم به صندلی ایستگاه برمیگردم . زن و مرد میانسال دیگری می آیند مرد می پرسد چند دقیقه منتظری ؟ میگویم ده دقیقه با لبخند تلخی میگوید ۱۰ دقیقه ! با لبخند ملیحی میگویم زمان خیلی کمی است ؛ در همین اثناء خطم میرسد ..
#حرف_مفت_مردم
https://t.me/monbathat92/202
هدایت شده از منبثات ✍
۱۱۲)
#یا_لیت_قومي_یعلمون
ششهفت دقيقهای میشود كه منتظر خط واحد هستم تا به باشگاه بروم . سمت چپ روی صندلی ايستگاه زنی با پسر بچهاش نشسته و سمت راست مردیسالخورده ؛ مرد مسن ديگری از سمت كيوسك نان رضوی كيك به دست نزديك میشود و كنار آن مرد مینشيند و در حال گاز زدن با صدایآرام میگوید : "خط ... چقدر دير كرده" . مرد سالخورده نيشخندی میزند و با صدای آرام ميگويد : " اين كه چيزی نيست وقتی كل مسئولين دروغگو هستند ديگر همه مردم اين را میدانند" . من كه پاسکاری این ديالوگ (انتقادات+اتهامات کاذب) تكراری را بارها شنيدهام خسته از سپریكردن يك روز كسلكننده بر خلاف سابق در جوابشان با صدای بلند نـگفتم : "حركت خطوط طبق زمانبنديه " ؛ اما باز هم در ذهنم خط حمل و نقل عمومی درون شهری دمشق مرور میشود .. قبل از سال ١٣٩١ عالی نبود ؛ ( مثلا در مقایسه با کیفیت بالای مشهد خیلی پایینتر و قابل قیاس نبود ) اما خيلی ارزان بود و تقریبا كسی از مردم معطل نمیماند اما بعد جنگیكه با شعار و تيتر : «اصلاحات آزادی مبارزه با فساد اسقاط ديكتاتوری زندگی بهتر» شروع شد دانشجوها، کارمندان و كسبه و ... هر روز و شب با شكنجهی روحیجسمی معطلی ۱-۲-۳ ساعتهی رسیدن و سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی دست و پنجه نرم میکنند كه كرايهاش بعد از تورم «انقلاباصلاحطلبانه» صدها برابر بيشتر شده ..
احساس ضعف گرسنگی میکنم از روی صندلی بلند میشوم و از كيوسك نان رضوی دو تا بسکوییت کنجدی میگیرم و سعی میکنم در تعامل با فروشنده طبق معمول انرژی منفی که از دیگران گرفتم را به انرژی مثبت تبدیل کرده تحویل دهم . پشت ایستگاه دور از چشم دیگران (که احیاناً هوس نکنند) یکی را همانجا میخورم به صندلی ایستگاه برمیگردم . زن و مرد میانسال دیگری می آیند مرد می پرسد چند دقیقه منتظری ؟ میگویم ده دقیقه با لبخند تلخی میگوید ۱۰ دقیقه ! با لبخند ملیحی میگویم زمان خیلی کمی است ؛ در همین اثناء خطم میرسد ..
#حرف_مفت_مردم
https://t.me/monbathat92/202