eitaa logo
دانلود
هدایت شده از بسلام آمنين
۱۵ دی ۱۴۰۱/سال دوم یکی از قابل تامل ترین عذابهای قوم یهود: عذاب روغن خوراکی!!! خداوند متعال در بسیاری از آیات گرانقدر قرآن کریم، به توصیف امتهایی پرداخته که گرفتار و خروج از سبک زندگی درست شدند و نهایتا به واسطه اعمال ناشایست شان نابود. قرآن کریم متعدد در متعدد تصریح دارد که خداوند کوچکترین ذره ای ستم نمیکند و هرچه از بلایا و سرنوشت های تلخ و شومی که به امم سابقه رسیده نتیجه عملکرد خودشان بوده(۱۱۷ آل عمران/۵۷ بقره/۴۰ نساء/۷۰ توبه/۴۴ یونس). بعضی از امتها با طوفان ازبین رفتند، برخی با زلزله و بعضی دیگر با سیل. نکته ی بسیار جالب و قابل تامل در این میان، یکی از عذابهای قوم یهود است. آنهم یهودی که لجوج ترین و بدترین قوم ها بوده اند و هستند. خداوند متعال در آیات ۱۶۰ و ۱۶۱ سوره نساء می فرماید: ما به خاطر اینکه در مسیر صراط مستقیم بسیار مانع ایجاد میکردند، رباخواری و مال مردم را به ناحق می خوردند، را بر آنان حرام کردیم. آنگاه در آیه ۱۴۶ سوره انعام و در توضیح بخشی از طیبات حرام شده بر یهود می فرماید: شحم یا همان روغن گاو و گوسفند را به خاطر سرکشی شان بر آنها حرام کردیم! این یعنی اولا از مهم ترین مصادیق طیبات که حداقل در حدود بیست آیه قرآن مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است، همین روغن شحم گاو و گوسفند است. ثانیا این روغن آنقدر در سلامتی، هدایت و آرامش انسان موثر است که خداوند متعال، یهود خطاکار ظالم را به واسطه آن همه اعمال ضد هدایت از خوردن آن محروم می‌کند. ثالثا جامعه کنونی ما هم که به نام علم و پیشرفت محروم از روغن شحم است در واقع یک جامعه عذاب زده است. شاهدش هم اینهمه انسان بیمار ناشی از روغن های کارخانه ای است. همه اینها در حالی است که در گذشته علمای بزرگ شیعه به تفصیل به موضوع خوردنی ها و آشامیدنی ها در قرآن و روایات می پرداختند. از جمله اینکه در سه کتاب گرانقدر کافی، استبصار و تهذیب باب اختصاصی و داریم. @besalamen_amenin
هدایت شده از  خانه با برکت🕋
۱۸ مرداد ۱۴۰۲/ سال سوم یکی از تحریف های بزرگ کتابهای درسی! سانسور ساختاری ایران، سرزمین پیامبران یکی از نقاط بسیار بارز نقص اندیشه ما، بی توجهی به گذشته و تاریخ پیشینیان است. عجیب تر اینکه در و عظیم الشأن، تاکید بسیار فراوانی درین خصوص وارد شده. در این میان اما نوع روایت تاریخی ایران پیش از اسلام، در ما بسیار عجیب است. با این که بر اساس پژوهش های صورت گرفته حداقل سی نفر از انبیای بزرگ الهی در ایران مدفون هستند، اما کمترین اثر و نشانه ای از این اولیای الهی که زندگی بشرند، در کتاب های درسی ما و بالتبع در ذهنیت ایرانی وجود ندارد. روی دیگر این سانسور ساختاری، روایتی است که از میراث فرهنگی ایران ارائه می دهد. نتیجه اینکه نام و راه انبیاء علیهم السلام به صورت ساختاری متروک و مهجور مانده و از دیگر سو، دوگانه باطل اسلام و ایران ایجاد شده. به خاطر دارم زمانی که در دبیرستان بودم، یکی از رنج‌های همیشگی ام آمدن اسلام به ایران بود و از دست رفتن آن شکوه(طاغوتی ظالمانه) پیش از اسلام!!! باید بدانیم ایران پیش از اسلام، روایتی کاملا متفاوت از آنچه که در ذهن های ماست دارد. روایت گذشته به محوریت تاریخ سازی و مدیریت انبیاء علیهم السلام یا به محوریت پادشاهان و طاغوتان؟ این یکی از مهمترین پرسش ها و اولویت های تمدنی(دریافت) پیش روی ماست. روایت «الذين من قبلهم» به محوریت سه گانه ایمان،کفر، نفاق و با مدیریت انبیاء علیهم السلام یا اینکه فلان طاغوت چند سال حاکم بود و پس از آن چه کسی آمد؟ اهمیت روایت تاریخی در این است که زندگی گذشته، پل و مسیر آیندگان است. روشی که نامه گرانقدر ۳۱ نهج البلاغه بر اساس آن نوشته شده. مطالب مشابه: قرآن و تخت جمشید(اینجا) حیات القلوب علامه مجلسی یا تاریخ تمدن ویل دورانت (اینجا) @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۲۹ مهر ۱۴٠۲/ سال سوم نیروی نظامی ملائکه و یک نفر به ده نفر بارها عرض کرده ایم که شاخصه های ارزیابی شبه علم های مدرن، تک بعدی و بسیار ناقص است. فی المثل همانطور که پزشکی جدید از درک تاثیر گناه در ایجاد مرگ ناگهانی عاجز است، همانطور که دانش جغرافی و هواشناسی جدید از درک ارتباط میان فراوانی نعمات با اعمال صالح انسانها ناتوان است، علوم نظامی مدرن نیز بر اساس شاخصه هایی بخشی و تک بعدی استوار شده. مثلا وقتی معیارهای رتبه بندی قدرت ارتش های جهان را بررسی می کنیم، غالب معیارها مانند تعداد نفرات و تجهیزات، متمرکز بر همین امور ظاهری و مادی است که فرمود: يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا(۷ روم). حال آنکه وقتی به قدرت نظامی در قرآن می پردازیم، با یک دستگاه دانشی کاملا جامع و متفاوت روبرو می شویم. ۱. فی المثل خداوند متعال در بعضی اوقات، کثرت نفرات را حتی بی فایده می داند(۲۵ توبه) و انسانها را متذکر به تجربه های تاریخی فراوانی می کند که ، گروه های اندکی بر افراد زیادی پیروز شدند(۲۴۹بقره_اذن الله و قدرت نظامی). ۲. مورد بسیار شگفت انگیز و قابل تامل دیگر، است که خداوند در جنگها به یاری متقین می فرستد(۱۲۴تا۱۲۶ آل عمران_ملائکه و قدرت نظامی). ۳. مورد عجیب دیگر این است که اگر اهالی صراط مستقیم، متخلق به سلاح فوق راهبردی و پیشرفته صبر و ثبات قدم باشند، می توانند به تنهایی حریف ده نفر جنگی شوند، چرا که درگاه الهی اهل نیستند!(۶۵انفال_ تفقه و قدرت نظامی). نکته جالب این است که در هر سه مورد مذکور، خداوند متعال تاکید واضحی بر مسئله ی ،استقامت و ثبات قدم دارد. سلاح صبر، راس و سر ایمان یک جامعه است(الکافی ج۲ص۸۹) و در یک نگاه کلان حکومتی حداقل ۹ پایه و زیرساخت اساسی دارد. از مهم ترین زیرساخت های صبر و استقامت، مسائلی است که در به آن می پردازیم و از موثرترین مهره های فقه التزکیه، آداب انعقاد نطفه(دریافت) و معیارهای تغذیه صحیح است (دریافت). در نظریه امنیتی سِلم به شرح تفصیلی مسئله ی امنیت خواهیم پرداخت. ان شاءالله ✍️قاسم یزدانی خراسانی @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۲۵ آذر۱۴٠۲/سال سوم آتش فصل پنج سند۲٠۳٠ بر خانه مادر! خطبه فدکیه را در منابر، همراه با بخش برابری جنسیتی سند ۲٠۳٠بخوانید! نظام مقایسه، یکی از مهمترین ابواب قواعد اصولی فقه البیان است. مبتنی بر آیات و روایات(۲۵۶بقره/نهج البلاغه خ۱۴۷)، بیان، در صورتی هدایت آفرین خواهد بود که هر دو جانب و را کامل و روشن به مردم برساند. دائما انسان را متوجه بدعتهای زنده و کنونی جامعه می کند و ما را به متن نبرد همیشگی حق و باطل و نور و ظلمت می کشاند. بی توجهی به این مسئله باعث شده که بسیاری از مومنان گمان کنند، کسانی که به صراحت دنبال حذف حضرت مادر سلام الله علیها و خاموش کردن در زمین بودند(۸صف)، دیگر از بین رفته و آن مسائل جانسوز، صرفا حوادثی تاریخی بوده که تمام شده و کار ما تنها گرامیداشت آن است. و مگر برای سقیفه سازمان ملل، چیزی بهتر از این تصور خام و باطل هم وجود دارد؟ بیان مبتنی بر نظام مقایسه می گوید: در صورتی می توانید از هیئات، سخنرانی ها و مجالس فاطمیه(سلام الله علیها) برای علیه السلام(زیارت آل یاسین) نیرو بسیج کنید که بگویید در حال حاضر، دقیقا چه کسانی با چه عناوینی و از چه راههایی برای حذف مادر و مادری در تلاش شبانه روزی اند که فرمود: وَ مَن نَامَ لَم يُنَم عَنهُ(نهج البلاغه نامه۶۲). چرا که عالم حقیقی کسی است که اولا را بشناسد و ثانیا با آنها مقابله کند(علل الشرایع ج۱ص۲۳۵). وگرنه تو با خیال راحت بر مادر گریه میکنی و اصحاب سقیفه سازمان ملل هم با خیالی راحت تر از تو، مشغول پیشبرد اهداف ظلمانی خود. سازمان ملل، سقیفه امروز است و سند ضاله توسعه پایدار۲٠۳٠، بویژه فصل پنجم آن _برابری جنسیتی_ برنامه جامع حکومتی رهروان و فلانی! برابری جنسیتی به معنای حقیقی کلمه یعنی حذف مادری و در مرحله بعدی حذف جنسیت و خانواده! یعنی ایجاد تغییر حداکثری در به عنوان یکی از مهم ترین برنامه های ابلیس(۱۱۹نساء). برابری جنسیتی می گوید: هررررر نوع تفاوتی که به خاطر جنسیت، بین زن و مرد وجود دارد تبعیض است و باید رفع شود. فی المثل اینکه زن بخاطر زن بودنش باید حجاب داشته باشد، یک نوع تبعیض و ظلم در حق بانوان است و باید به آن خاتمه داد. یا اینکه زن چون زن است پس مادری هم می کند، تبعیض است و باید به آن پایان داد و... . یا در مسائل سطحی تر: اینکه زن و دختر بخاطر جنسیت شان نباید وارد ورزشگاه فوتبال مردان شوند، تبعیض و ظلم است و باید از بین برود. حال چه باید کرد؟ پاسخ همان راهی است که حضرت مادر سلام الله علیها نشان بشریت دادند: بازگشت به امام و علم لایتنهایی ایشان که: النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا(عیون اخبار الرضا ج۱ ص۳٠۷). در مدرسه فقهی هدایت، دوازده اولویت تمدنی بر اساس آیات و روایات، برای احیای گرانسنگ ترین جایگاه عالم یعنی مادری ارائه شده است. دریافت الولویتهای تمدنی دوازده گانه @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۱۳ فروردین ۱۴٠۳/ سال چهارم بریم سلام فرمانده یا آقای جویا؟!؟!؟ زمانی همسایه خیلی جالبی داشتیم. آدم نمی دانست از کارهایش بخندد یا بگرید. فی المثل در حد انفجار برای دختر خردسالش انیمیشن های مسموم هالیوودی تهیه می کرد. از طرفی خیلی جدی و با تردید می پرسید: درست است که می گویند این کارتون ها برای بچه ها ضرر دارد؟؟ یا روزی که هماهنگ کرده بودیم بچه ها را برای برنامه به مسجد جمکران ببریم می گفت: امروز آقای جویا _از مجریان شبکه پویا_ هم در قم برنامه دارند. بعد خیلی جدی ادامه داد: سلام فرمانده را برویم یا آقای جویا را؟!؟!؟ حوادثی که این روزها در عرصه اندیشه دینی و تمدن سازی در حال رقم خوردن است، بیش از پیش مرا به یاد همین پرسش همسایه می اندازد. شاید همین ها، مهم ترین گرهی است که بسیاری از بزرگواران را چه در عرصه مدیریت و اجرا، چه در عرصه اندیشه و تولید علم گرفتار کرده. همانند پنداری و ! عزیزی می گوید: شهر نیاز به بیمارستان دارد، پس ما که در اسلام چیزی درباره بیمارستان نداریم طب اسلامی هم نداریم! اصلا شهر اسلامی هم نداریم! دیگر بزرگوار، رقم بالا و فاجعه بار تعداد جراحی های صورت گرفته در یک استان را، رسما به عنوان پیشرفت عنوان می کند! عزیز دیگری که صاحب تالیفات فراوان در فقه و اصول و فلسفه است می گوید: چرا زنان که نیمی از جامعه هستند باید بیکار باشند! برادران دیگری همنوا با به دنبال شهر هوشمند البته با روکش اسلامی اند و قس علی هذا..... این قبیل حرفها و دیدگاه های به ظاهر متفاوت، یک حلقه مشترک دارند و آنهم: یکسان انگاری مسیر با و سبک زندگی اسلامی است. همه این دیدگاه ها نتیجه نداشتن نگاه جامع به دین است. ریشه اصلی یکسان پنداری اسلام و آنچه که از علوم دنیای کفر برآمده، در نگاه های است که تمرکز اصلی اش بر اوامر و نواهی الهی است. نه کاری با توصیفات شارع دارد و نه خود را ملزم به بررسی و فواید رهنمایی های اسلام می داند. اساسا این منطق فهم دین به لحاظ ساختاری نمی تواند تمام عرصه قرآن و روایات را با هم ببیند و آنگاه به تفاوت های اظهر من الشمس معیارهای پیشرفت اسلام و کفر پی ببرد. همین نگاه در زمینه اقتصاد می گوید: آیه داریم؟ روایت داریم که تورم را چطور کنترل کنیم؟ این عزیزان هم چون تمام دین را مطمح نظر قرار نمی دهند، اقتصاد را امری می دانند که به خود بشر واگذار شده و ربطی به هدایت های اسلامی ندارد!!! چرا که به دلیل ضعف اصول استنباطشان توانایی یافتن نظام اقتصادی قرآن را ندارند. آنگاه مانند مثال بیمارستان نتیجه می گیرند: چون از ادبیات اقتصاد غربی _تورم_ چیزی در قرآن و روایات نیامده، پس اسلامی هم نداریم. این بزرگواران در نهایت به این می رسند که همانطور که سلامت مردم برای شارع مهم نیست، شهر و مکان زندگی انسان برایش اهمیتی ندارد، حضرت باری تعالی با اقتصاد هم کاری ندارد که اگر داشت، باید آنرا به صورت یک بسته می گفت!!! الهِدايةُ أَمْرٌ والاقتصادُ أَمْرٌ آخَرْ! پیشنهاد می کنم برای پاسخ به نگاه های استنباطی ناقص دوستان، کتاب «الگوی مردم پایه مشاغل برتر» را حتما مطالعه کنید. در این کتاب، پنج اشکال و تفاوت جدی میان اقتصاد مدرن(دولتی_خصوصی) و بررسی شده است. نهایتا چهل تصمیم عملیاتی نیز با توجه به مجموعه آیات و روایات و در فضای اقتصاد اسلامی ارائه شده است. @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۱۴ دی ماه ۱۴٠۳/سال چهارم ائمه سکولار و «هیئت را تعطیل کردیم چون درس مهمتر بود»!! گوشی با یک شماره ناشناس زنگ خورد. نوجوانی بود که می گفت مسئول همان است که خواسته اند در آنجا برنامه داشته باشم. حاج آقا زنگ زده ام بگویم: چون مهم تر است، دو هفته ای هیئت مان را به خاطر امتحانات تعطیل کرده ایم. برادر کوچک جدیدم نمی دانست با همین جمله ی «درس مهم تر از هیئت است»، مرا به چه درگیری های فکری تاریخی که نبرد! اگر بگویم از گرفته، تا ساختار ما در بیان این جمله ساده عمیق نقش داشته مبالغه نکرده ام. بدیهی است که روی کلام، صرفا تعطیلی موقت یک هیئت نیست. بلکه سخن از مسئله بسیار مهمی است که به انحاء و اقسام مختلف، در عمق تفکر و هویت ما ریشه دوانده. چرا هیئت به عنوان یک مکان و نهاد اسلامی، در قلب نوجوان ما امری حاشیه ایست؟ چند درصد از نوجوانان ما هیئتی اند و چرا ایییینقدر کم؟ چه دارد که هیئت فاقد آن است؟ پاسخ واضح است: درس حاوی تمامی آن چیزهایی است که مورد و ضروری زندگی است و هیئت خیر. درس هرچند به صورت بسیار ناقص و پر اشتباه، اما به ما اقتصاد می آموزد، پزشکی، معماری، ، نجوم، فیزیکُ شیمی و نحوه تصرف در طبیعت و دهها مسئله دیگر، که بدون آنها نمی توان حیات انسانی را متصور شد. اما متقابلا هیئات ما در بهترین حالت، صرفا بستر ساز یک احساسند. یک رابطه قلبی با اهل بیت علیهم السلام که نسبت چندانی با رفع نیازهای مذکور ندارد. البته که حاشیه ای بودن دین، علاوه بر نوجوان ما در قلب مدیر انقلابی و دلسوز این مملکت هم وجود دارد. این است که به تعبیر زیبا و گیرای آن استاد حوزه علمیه قم، مدیر مفاتیح به دست ما، صبح که به محل کارش می رود، را زیر میز می گذارد و کتاب های « » کافر انگلیسی را روی میز. آنگاه قربه الی الله برای جامعه مسلمان ایران تئوری اقتصادی می نویسد. نتیجه اش همین وضعی است که می بینید: پس از حدود نیم قرن از ، در سرزمین پهناور، بسیار ثروتمند و پر برکت ایران، بیش از بیست میلیون نفر حاشیه نشین داریم(اینجا) و دهها استخوانِ در گلوی رنج آور دیگر. این مسئله آنقدر ریشه دار است که حتی در هم نشانه های فراوانُ عمیقش هویداست. طلبه دلسوز و دغدغه مند ما هم اگر بخواهد حرفی برای مردمش داشته باشد، اقتصاد بداند، روانشناسی بفهمد و تحلیل جامعه شناسانه بدهد، ناچار به درس پناه می برد و می شود. تمامی این اشکال به ظاهر مختلف، برآمده از یک نگاه واحدند: قرآن، امام و دین در این منظر، صرفا یک احساسند نه یک برای پاسخگویی به نیازهای حیاتی بشری. در واقع این عزیزان، همان نظام آموزشی برآمده از تمدن مدرن کفار است. اما چرا هیئت، مسجد و در حقیقت ، حتی در قلب طلبه هم امری ناکافی برای نیازهای عصر کنونی است؟ پاسخ را در دو گزاره بنیادین باید جست: نخست هجوم حداکثری مدرنیته از طریق . عامل مهم تر اما مدل و رجوع ما به آیات و روایات است. روشی که متمرکز بر اوامر و نواهی دین است و با سایر ابعاد گرانقدر وحی و حدیث کار چندانی ندارد. منهجی که نهایتا منجر به ارائه یک دین و بی ربطِ به اداره جامعه شده. به تعبیر صریح عزیز انقلاب، «نظام آموزش و پرورش مدرن را برای بی دین کردن و وارد این مملکت کردند. ما هم بعد از انقلاب نتوانستیم جز تغییراتی سطحی و اندک در آن ایجاد کنیم»(اینجا). تصور کنید چنین ساختاری، حداقل از گُل ایام زندگی فرزندان ما را در طول دوازده سال اشغال می کند. در مقابل، نوجوان ما اگر دهها اما و اگر را پشت سر بگذارد و پایش به و هیئت باز شود، هفته ای ده بیست دقیقه هم موعظه می شنود و تمام. تازه اگر هیئت امنا مانع کار نشود!!! با یکی از عزیزان حزب اللهی رشته پزشکی سخن می کردیم. با ذهنی قریب الانفجار از شبهات و پرسشهای بی پاسخ درباره . من جواب هیچ کدام از سؤالاتش را ندادم و فقط پرسیدم: روزی چقدر زمان برای اختصاص می دهی؟ گفت حدود ده ساعت. گفتم از ابتدای عمرت تا کنون ده ساعت برای مطالعه طب اسلامی وقت گذاشته ای؟ گفت خیر. نتیجه این واضح است که فرمود: بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ(آیه۳۹یونس). سبک زندگی مدرن در وهله اول و به صراحت نمی خواهد دین را به حاشیه براند، بلکه فرصت پرداختن به آن را برایت نمی گذارد!(فتأمل جیدا). اما در اینکه چه باید کرد، توضیحات فراوانی وجود دارد که مطالعه کتاب «مسجد و اداره جامعه» و «آموزش پرورش آینده» می تواند گره گشای خوبی برای ابتدای کار باشد. @besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
۹ بهمن ماه ۱۴٠۳/سال چهارم انبیائی که هنوز هم متهم به نادانی اند!!!! هزاران سال گذشت تا روزشمار تاریخ به بیستُ هفتم رجب رسید. روزی که بشریت واجد آن مقدار از بلوغ شد که پذیرای دریافت ابدی ترین و ارزشمند ترین تعالیم زندگی باشد(آیه۹إسراء). امروز قله تاریخ بشر است و عظیم الشان رسول الله الاعظم، به نقطه دریافت الهی واصل شد(آیه۶نمل). قرآنی که چشمه ها و دریاهای دانش از آن می جوشد(خطبه۱۸۹نهج البلاغه). در این میان اما، از انسانها گرفتار یک مصیبت بزرگ شدند. بلایی که خداوند متعال نام آن را می گذارد(آیات۷۱مؤمنون/۱٠۵یوسف/۱انبیاء). إعراض و رویگردانی از پیام انبیاء علیهم السلام از آدم تا خاتم. اما نکته ای بسیار قابل تامل در نوع مواجهه ، با تعالیم و صحیحی که پیامبران مبلّغ آن بودند. چقدر جالب است که بدانیم یکی از اصلی ترین مواجهه های مخالفان مسیر ، قدیمی خواندن کلامُ راه انبیاء علیهم السلام بوده. دشمنان پیامبران الهی همیشه به آنها می گفتند: دوره ی شما تمام شده و این حرفهای اقوام گذشته است(آیات ۳۱ انفال/۲۴نحل/۱۳مطففین). گفتم جالب است به این دلیل که نوع برخورد و مواجهه کثیری از ما هم با آیاتُ روایات، دقیقا به همین شکل است. ما هم به دلایل مختلفی از جمله غیر قرآنی از سویی و ناقص از دیگر سوی، نگاهی درست به آیات کتاب الهی و در نتیجه تاریخ بشر نداریم. چرا که اصلی ترین منبع روایت گذشته، گزارش های خالق انسان است نه روایتهای و دیگران. ما نیز عصر نبی الله الاعظم را زمانه ای بسیطُ ساده می دانیم. دوره ای که بشریت در نادانی به سر می برده و الحمدالله امروز، به برکت از آن جهالتها خلاصی یافته. ما هم دقیقا مانند ، خود را دانشمند می دانیمُ زمانه پیامبرمان را عصری ساده و در نتیجه غیرقابل استناد!! اما پرسشی بسیار مهم: اگر انبیاء علیهم السلام روش صحیح زندگی را تعلیم می دادند و کثیری از مردم از آنان رویگردان بودند، پس این جماعت بر اساس چه اصولی زندگی می کردند؟ این همان مسئله ایست که در طی چند قرن و با روایت دروغ گذشته، پاسخش را از ما پنهان کرده. ما خیال می کنیم دشمنان پیامبران، شاخُ دُمی در سرُ پشت داشته و فاقد فهم ابتداییات زندگی بوده اند. آنها را آنقدر عقب افتاده و نادان برایمان تصویر کرده اند که خیال می کنیم اگر امروز با وبا نمی مردند، قطع به یقین فردا با از بین می رفتند. دقیقا به همین دلیل است که هیچ گاه انبیاء علیهم السلام را جدی نمی گیریم. چرا که خود را با زمانه و دشمنانی بسیار سخت تر و پیچیده تر از عصر آنان مواجه می دانیم(فَتَأَمَّلْ جَيِّدا). حال آنکه برخلاف این روایت و تصور رسوخ یافته اما نادرست، قرآن کریم می فرماید: اتفاقا دشمنان پیامبران هم داشتند و دقیقا مانند مردم زمانه ، سرمست از یافته ها و داشته های علمی خودشان بودند(۸۲و۸۳غافر). این است که همیشه انبیاء را و نادان می دانستند(۶۶و۶۷ اعراف). اینکه می گویم به دلیل نگاه نادرست به تاریخ، ارتباطمان با قرآن مقطوع است و اساسا خود را مخاطب کلام الهی نمی دانیم یعنی همین. بسیاری از ما حین قرائت این قبیل آیات، بلافاصله می گوییم: عجب انسانهای نادانی بودند که دست رد به انبیاء زدند. ما که الحمدالله جزء مؤمنین به آن راه و مسیریم! اما حقیقتا اینگونه است؟ بگذارید مثالی بزنم. به این فرمایشات تمدنی و بسیار گرانقدر حضرت دل بدهید: ۱.اگر دعا کم شود، بلاها زیاد خواهد شد(این را به کسی که به صورت تخصصی می خواند بگویید) ۲. اگر صدقه دادن کم شود، بیماریها زیاد می شود (این را به یک بگویید) ۳. اگر زکات تعطیل شود، دام ها هلاک خواهند شد(این را به یک بگویید) ۴. اگر ظلم زیاد شود باران کم می شود(این را به متخصصان و هوا بگویید) ۵. اگر ربا گرفته شود، زلزله هم زیاد می شود(این را به اقتصاددانان و پژوهندگان زمین شناسی بگویید). اینها و صدها گزاره علمی عمیق دیگر که اگر به متخصصان امروزین عرضه شود خواهند گفت: خدایتان شفا دهد، این حرفهای سطحی و عوامانه چیست که می گویید؟!؟!؟ . این است که بشر امروز هم گرفتار همان ، تک بعدی و ظاهربین خود است(۸۵إسراء/۷روم) و این ریشه تمام بدبختی های اوست(۴۱روم). عزیز برای رسیدن به سرمنزل مقصود، نیازمند گذر از مرحله احساسُ عاطفه، به مرحله از حضرت مدینه العلم علیه السلام و قرآن ایشان است و این، پیام و شأن حقیقی روز مبعث است. وقتی در این سطح وارد مواجهه تمدنی بشویم، خواهید دید که ، دقیقا مانند روز اول بعثت، چقدر زنده و زیادند!!!! @besalamen_amenin