eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
851 دنبال‌کننده
404 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕ بیان ایده فرهنگستان در نسبت میان امری مفصل است و نیاز به پرونده علمی دیگری دارد که در آن به تفصیل به نسبت میان این سه عنصر غیرقابل انکار حیات بشری پرداخته شود. فلذا در این بخش انتهایی به مقدار ضرورت اشاره به نکته ای می شود که، دریافت آن مخاطب را به غایت القصوای آنچه که فرهنگستان و استاد سیدمنیرالدین حسینی(ره) در نظر داشته اند رهنمون می سازد. ان شاءالله تعالی. 1⃣ نکته اول؛ نمی توان انکار نمود که، حقیقت دین یا وحی امری غیر از حقیقت علم تجربی است(تغایر فی الجمله) و نمی توان انکار نمود که، تغایر میان این دو حقیقت به حد انفصال مطلق و تباین مطلق نمی رسد و نسبتُ مّایی میان این دو حقیقت برقرار است(ربط فی الجمله). و نمی توان انکار نمود که، این دو حقیقت هرچند در دو جهت مختلف باشند ذیل یک هماهنگی عمومی قرار دارند.(هماهنگی فی الجمله). 2⃣نکته دوم؛ هماهنگی فی الجمله به معنای وجود انسجام در نظام خلقت و حاکمیت یک اراده واحد بر تمام اراده هاست. بدین معنا نیست که هرآنچه که در این نظام اراده ها واقع می شود، صحیح است.(برخلاف نظریه آیت الله جوادی آملی) پس آن هماهنگی فی الجمله باید به تفصیل برسد. یعنی از اجمال بیرون بیاید و تفصیل یابد. و سؤال این است که، هماهنگی تفصیلی میان دو حقیقت وحی و علم تجربی در چه صورتی محقق می شود؟ و به عبارتی، سؤال از میان دو حقیقت وحی و علم است. 3⃣نکته سوم؛ به نظر استاد سیدمنیرالدین حسینی(ره) آنچه که می تواند میان این دو حقیقت هماهنگی تفصیلی ایجاد نماید، است. این منطق و روش است که، مُوجِد میان دو شیء یا دو موضوع می شود. و خصوصیت این هماهنگی تفصیلی نیز میان وحی و تجربه است. یعنی آن دو حقیقت در ناحیه جهت به هماهنگی می رسند و هم راستا می شوند. ↩ و سخن نهایی اینکه؛ پردازش چنین منطقی و تولید و دستیابی به آن، نیازمند یک فلسفه ای است که خاصیت و ویژگی اصلی آن، سامان دادن چگونگی ها باشد. سؤال از میان وحی و تجربه بود. منطق و روش آن چگونگی را محقق می سازد اما تولید آن منطق نیازمند یک پایگاه فلسفی است که همان است. ⁉آیا به آن مبنای فلسفی و منطق چگونگی دست یافته است؟ پاسخ مثبت است. @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 عرض سلام و ادب محضر مخاطبین عزیز و فرهیخته؛ 🔺منابعی که در کانال بارگذاری شده است، در این👇👇👇 کانال در اختیار مشتاقان فرهیخته گذاشته میشود. 🔺 انتقال مطالب کانال به همراه لینک آنها به جهت عدم مزاحمت برای دوستان عزیز در کانال است. کانال دائما در حال ویرایش و بارگذاری های جدید خواهد بود. 👇👇👇👇 @manabee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️کلامی گره گشا از فقیه عارف استاد شیخ علی صفایی (عین صاد): تا نخواهی نمی دهند..... @monir_ol_din
⚫️ السَّلامُ عَلَیکَ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ⚫️ ▪️ تَهَدَّمَت وَاللهِ اَرکانُ الهُدی، قَد قُتِلَ المُرتَضی▪️ اَللّهمَّ العَن قَتَلَةَ اَميرِالمُؤمِنينَ(سلام الله علیه) @monir_ol_din
هدایت شده از الهادی
💠 شکوفایی استعداد با درک لیلةالقدر 🔻در ماهِ ضيافتِ الهي، تکليفي که از توانِ ما خارج باشد، برعهده ما ننهاده‌اند؛ فقط بايد آمادگيِ اجراي آن‌ها را در خود ايجاد کنيم. کلماتِ الهي و دستوراتِ اهل‌بيت همه اِعجاز است. 🔸 تکليفِ ما اين است که کينه را از دل بيرون کنيم و تاريکيِ گناه را از خويش بشوييم. از ما چيزي نمي‌خواهند جز رشد، کمال، انسانيت، رأفت، و مهرباني با هم‌نوعان و با همه مخلوقاتِ پروردگار. چيزي از ما نمي‌خواهند، جز اين‌که خود را دريابيم. 🔹 منظورِ آن‌ها اين است: اي انسان، تو بزرگي! پس خود را ارزان مفروش. اکنون به ضيافتِ الهي وارد مي‌شوي و در اين ضيافت، جواهراتِ عظيمِ خلقت را قسمت مي‌کنند. در اين ماه، شبي است به‌نامِ ليلةالقدر درکِ اين شبْ آمادگي و اصلاحِ نفس مي‌خواهد. درکِ فضيلتِ اين شب موهبتِ کمي نيست، بلکه با تمام آنچه براي آن آفريده شده‌اي برابر است. استعدادِ تو با درکِ اين شب شکوفا مي‌شود. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺شناسه رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌
منابعی که در کانال بارگذاری شده است، در این کانال👇👇 در اختیار مشتاقان فرهیخته گذاشته میشود. 👇👇 @manabee
n00000301-s.jpg
6.6K
✔ یادداشتی از جناب حجة الاسلام دکتر مصطفی جمالی (هیأت علمی گروه فلسفه فرهنگستان علوم اسلامی) با عنوان «از فلسفه چرائی و چیستی تا فلسفه چگونگی» 👇👇👇
از فلسفه چرائی و چیستی تا فلسفه چگونگی.docx
16.6K
✔یادداشت؛ از فلسفه چرائی و چیستی تا فلسفه چگونگی نگارنده؛ حجة الاسلام دکتر مصطفی جمالی سایت فرهنگستان علوم اسلامی قم؛ http://www.isaq.ir/vdcgr39u4ak9z.pra.htm @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تذکره الاولیاء
🔻شب قدر؛ شب احیای دل آیت الله بهاءالدینی: منظور از احیا در شب قدر، در حقیقت احیای دل است؛ نه صرف بیدار ماندن ظاهری. اصل این است که انسان در این شب برای لحظاتی نیز شده از خواب غفلت بیدار شود و دلش را احیا کند، حیات ببخشد. همان که امیر المومنین(علیه السلام) به فرزندش امام حسن فرمود: 《احی قلبک》 یعنی قلبت را زنده بدار.‌ این است که انسان اگر بتواند شب قدر، با خود خلوتی داشته باشد و با عبادات و نماز و دعا عروجی حاصل کند و طهارتی کسب نماید، توانسته است در حد خود شب قدر را احیا کند. عطر ملکوت؛ دفتر چهارم؛ ص ۹۹ تذكرة الاولياء(كلمات و احوالات بزرگان اهل معرفت)🔻 @tezkar
-e1546466979419.jpeg
30.1K
🔺 موضوع؛ فلسفه نظام ولایت 🔺 از؛ حضرت استاد آیت الله میرباقری(دام عزه) ✔ از بیانات حضرت استاد میرباقری، نگاشته ای با عنوان «فلسفه نظام ولایت» تنظیم شده است که در قالب در این کانال استفاده می شود. این نگاشته در سایت کار شده است. ✔ با توجه به اینکه برخی از دوستان، متن کامل مقاله را مطالعه نمی کنند، به صورت تدریجی در این کانال بارگذاری خواهد شد تا دوستان عزیز هر روز با بیان ایشان به مطالعه و تأمل در فلسفه فرهنکستان علوم اسلامی بپردازند. وفقکم الله لمرضاته. https://eitaa.com/monir_ol_din/844
فلسفه نظام ولایت.docx
28.4K
🔺موضوع؛ فلسفه نظام ولایت 🔺از؛ حضرت استاد آیت الله میرباقری(دام عزه) ✔ تذکر؛ آنچه در این مقاله آمده است، نیاز به بسط تفصیلی دارد و فقط ارائه ای چکیده وار از این دستگاه فلسفی است. فلذا توقع مباحث تفصیلی استدلالی از این متن بجا نیست. https://eitaa.com/monir_ol_din/844
🔸مقدمه 🔺 مهندسي و سازماندهي جامعه ممكن است به دو گونة اسلامي و غير اسلامي واقع شود، چرا كه در مناسك رفتار اجتماعي و سازماني، عدل و ظلم وجود دارد. گاهي اين مناسك، عادلانه و در مسير تكامل اجتماعي است و فرد و جامعه را به سمت تقرب به خداي متعال ـ كه مفسر تكامل است ـ هدايت مي كند و گاهي اين مناسك در مسير تكامل اجتماعي نبوده بلكه در مسير انحطاط اجتماعي است. به ديگر سخن روابط يك سازمان، به گونه اي است كه به پيدايش صفات حميده ياپيدايش صفات رذيله منتهي مي شود. سازماندهي و ايجاد روابط سازماني، گاه موجب محروميت طبقات و ايجاد حرص و حسد به دنيا مي گردد و گاه منتهي به ايثار و محبت مي شود. بر اين اساس صفات حميده يا رذيله، صفت سازمان و در مقياس بزرگتر صفت اجتماعي روابط مي شود؛ يعني روابط، مولد اوصاف حميده يا رذيله هستند. 🔺 با توجه به امر (كه مهندسي توسعة اجتماعي مي تواند به دو گونة اسلامي و غير اسلامي واقع شود) هماهنگ سازي اركان مهندسي توسعه اجتماعي در جهت اسلامي، به وسيله فلسفه اي مقدور مي گردد كه معقوليت نظري مهندسي اجتماعي را بر مبناي دين، تمام نمايد. فرهنگستان علوم اسلامي در دستيابي به چنين فلسفه اي، روندي را پشت سر گذاشته است؛ آغاز اين روند، بررسي «اصول انكار ناپذير» در مهندسي توسعة اجتماعي بوده است. سپس با توجه به اين اصول، «مسائل اغماض ناپذير» مورد طرح قرار مي گيرد و در اين مسير به مراحلي گام گذاشته مي شود كه عبور از آنها براي رسيدن به فلسفه شدن، اجتناب ناپذير است. آنچه در پي مي آيد اشاره اي بسيار كوتاه به است. @monir_ol_din
🔸 ۱ ـ اصول غیرقابل انکار اصول انكار ناپذير در فلسفه شدن، پايگاه فلسفي شكل گيري يك كل متغير را مورد بررسي قرار مي دهد، بگونه اي كه اقرار و انكار نسبت به اين اصول نتيجه اي مساوي را در بر دارد؛ يعني كسي كه اين اصول را انكار مي كند، در انكار خود الزاماً آن اصول را بكار مي برد. اين اصول در فلسفه شدن، به منزلة «بداهتها» در فلسفة چيستي و چرايي است. «تغاير في الجمله»، «تغيير في الجمله» و «هماهنگي في الجمله»، اصول غير قابل انكار مي باشند. ۱ / ۱ ـ تغاير في الجمله محور اول در اصول انكارناپذير «تغاير» است كه در روند تحليل زير ساخت تعريف كثرت در يك كل متغير مورد دقت قرار گرفته است. يعني يك كل در حال «تكامل و تغيير»، بدون شك داراي كثرتي است كه اين كثرت، بر اساس تمام مباني فلسفي، انكار ناپذير است. تغاير يا غيريت داشتن، بيانگر وجود حداقل اختلاف و كثرت در يك كل متغير است كه لازمة نفي آن يكساني و بساطت محض و در نهايت نفي كل متغير است. انكار تغاير فرع پذيرش غيريت ادعاي منكر تغاير باشخص مخالف آن است لذا شخص هم زمان با انكار، آن را اثبات نموده است. ۲ / ۱ ـ تغيير في الجمله محور دوم از اصول انكارناپذير در روند تحليل زيرساخت يك كل متغير «اصل تغيير» در حداقل مرتبه تعريف، به معناي رفتن از وضعيتي به وضعيت ديگر است. در اين دگرگوني نحوه اي از تبديل صورت مي گيرد و نافي هر نوع ايستايي و عدم تحرك است. در بيان اصل تغيير اعم از اينكه تغيير را در ذات ماهيت ـ ياهيولا و جوهر ـ و يا در اعراض مطرح كنيم و يا اينكه شيء را با تغييرات خودش برابر دانسته و تغيير را بُعد آن فرض كنيم، در تمامي فروض فوق ملزم به بيان يك نسبت تبديل مي باشيم كه در اين نسبت، شيء از وضعيت قبل به وضعيت جديد هدايت شده است. انكار تغيير في الجمله به انكار تغاير في الجمله بازگشت مي كند، چرا كه تغيير مستلزم تغاير در توالي است. ۳ / ۱ ـ هماهنگي في الجمله محور سوم از اصول انكار ناپذير در روند تحليل زير ساخت يك كل متغير «اصل هماهنگي» است. هماهنگي به معناي هم راستا و هم جهت شدن حداقل دو موضوع با موضوع سوم است، اختلافات در هماهنگي به وحدت رسيده و هماهنگ مي شوند و از اين رو انكار هماهنگي بين عوامل يك كل متغير به انكار وحدت كل منتهي شده و مبدأ انفصال و انكار تغيير في الجمله است. @monir_ol_din
🔸 ۲ ـ مسائل اغماض ناپذير پس از پژوهشهاي فراوان پيرامون ضرورت و ماهيت اين اصول انكارناپذير در فلسفه شدن، سه موضوع «وحدت و كثرت و نسبت بين آنها»، «زمان و مكان و نسبت بين آنها» و «اختيار و آگاهي و نسبت بين آنها» به عنوان مسائل ضروري در فلسفه شدن، تشخيص داده شد. اهميت بررسي «نسبت» در موضوعات فوق بدين دليل است كه بر اساس فلسفه نظام ولايت هيچ يك از اين موضوعات اعتباري نبوده و نيز متباين و منفصل از يكديگر نمي باشند. ۱ / ۲ ـ وحدت و كثرت و نسبت بين آن دو آنچه در يك نظام در حال تغيير و تكامل به وقوع مي پيوندد، هماهنگي بين كثرات حول محور واحد است، لذا در يك نظام، وجود وحدت و كثرت ضروري است. چنانچه كثرت، مطلق فرض شود به تباين محض منتهي شده و نظام، تحقق پيدا نمي كند؛ در فرض اطلاق وحدت نيز بساطت محض پديد آمده و تكامل و تغيير نظام تفسير پذير نيست. بر اين اساس در هر نظام، وحدت و كثرت و مهمتر از آن دو نسبت بين آنها حقيقي است. به عبارت ديگر جهت دستيابي به چگونگي تحليل يا ساخت يك كل متغير، تنها تكيه به كثرت يا وحدت كافي نيست؛ بلكه در يك كل متغير توجه اساسي به نظام شكل گيري آن كل، معطوف است كه آن هم تنها در سايه توجه و تحليل صحيح از «نسبت بين وحدت و كثرت» تحقق مي يابد. توجه به مفهوم «نسبت»، از جمله اختلافهاي اساسي فلسفه شدن اسلامي با ديگر فلسفه ها در تفسير تعيّن يك كل متغير است؛ زيرا اين فلسفه، «نسبت بين وحدت و كثرت» را عامل اصلي تعين مي داند، بر خلاف فلسفه اصالت ماهيت كه قائل به تعيّنات ماهوي است و منجر به پذيرش اعتباري شدن نسبت و وحدت امور مي گردد، در نتيجه نسبت بين امور را نيز اعتباري و غير حقيقي تلقي مي كند. همچنين فلسفه اصالت وجود، وجود را مساوق وحدت، كثرت را از شئون وحدت مي داند. اين امر منجر به پذيرش اعتباري شدن كثرت ودر نهايت اعتباري شدن نسبت بين امور مي گردد. ۲ / ۲ ـ زمان و مكان و نسبت بين آن دو از ديگر مسائل فلسفي در مهندسي توسعه جامعه، بررسي «نسبت بين زمان و مكان» است. در توسعه اجتماعي آنچه كه اساس در «پيش بيني، هدايت و كنترل» تغييرات جامعه است و متغير اصلي آن محسوب مي شود، توجه به «نسبت بين زمان و مكان» در تغييرات است. در يك نظام در حال تحول، «مكان» مفسّر نسبتهاي ساختاري و «زمان» مفسّر نسبتهاي تبديلي بين اجزاء و عوامل مي باشد. بر اين اساس به منظور مهندسي توسعة اجتماعي بايد نسبتهاي ساختاري و نسبتهاي تبديلي و تناسب بين اين دو به خوبي تحليل گردد. تكيه به تعاريف انتزاعي و منفصل از زمان و مكان نمي تواند پاسخگوي اين مسئله در مهندسي يك كل متغير باشد. ۳ / ۲ ـ اختيار و آگاهي و نسبت بين آن دو از آنجا كه موضوع اصلي مهندسي اجتماعي، سازماندهي اختيارات انساني است، بدون تحليل روشن از اختيار و نسبت آن با آگاهي، سرپرستي اختيارات و پرورش انسان كارآمد ممكن نيست. از سوي ديگر حفظ روند تكاملي جامعه در گروه رعايت تناسب ميان «قدرت تصميم گيري اجتماعي» با «اطلاعات و آگاهي اجتماعي» است. به عبارت ديگر همانگونه كه در پرورش فرد نمي توان بيش از ظرفيت جسمي، فكري و روحي آن فرد، او را نسبت به مسائل آگاه نمود در مهندسي نظام اجتماعي نيز ملاحظه ارتباط و نسبت بين توان و ظرفيت تصميم گيري جامعه و ميزان اطلاعات، امري لازم است. از همين روز تحليل فلسفي آگاهي و اختيار و نسبت بين آن دو از مسائل ضروري در دستيابي به فلسفه شدن مي باشد. @monir_ol_din
🔸 ۳ ـ مراحل اجتناب ناپذير در قدم بعد تحليل مسائل و موضوعات فوق بر اساس مباني و حدود اوليه، مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتدا توجه به اين نكته معطوف گرديد كه براي تحليل صحيح موضوعات، مي بايست از حدّ اوليه اي كمك گرفت كه مفهوم پايه در هماهنگ سازي كلّ تعاريف و احكام يك دستگاه فلسفي مي باشد؛ نظير مفهوم ماهيت و يا وجود كه پايگاه فلسفه اصالت وجود و اصالت ماهيت هستند و همة تعاريف ماهوي و وجودي، بر محور آنها هماهنگ شده و كليّت دستگاه فلسفة اصالت ماهيت و اصالت وجود بر پاية اين مفاهيم اوليه بنا نهاده مي شود. حدود اوليه اي كه موضوع بحث قرار گرفته و با نقد و تكامل آنها، امكان دستيابي به فلسفة نظام ولايت فراهم گرديده عبارتند از: «ربط»، «تعلق» «فاعليت» ✔ اشاره ای به قبل از پرداختن به سه مرحله فوق، لازم است تا در خصوص «اصالت ذات» كه از انديشه هاي رايج به شمار مي رود اندكي سخن بگوييم. 🔺 در مبناي اصالت ذات، اصل با ذاتي است كه متعين بوده و كيفيت و تعين خاصي را واجد است و تنها به مقومات دروني خود تعريف مي شود، در اين صورت تفسير ارتباط و وحدت ممتنع مي گردد، يعني نمي توان ارتباط بين چنين ذاتي و مبدأ متعال و نيز ارتباط بين مقومات دروني اين ذات و ارتباط اين ذات با ذوات ديگر را تفسير نمود. لذا دستگاه اصالت ماهيت با چنين تنگناهاي جدّي مواجه شده است. براي رفع تنگناها، تلاشهاي جدي انجام گرفته است؛ مثلاً در حل ارتباط بين ماهيت و مبدأ متعالي، در بحث «جعل» به وجود تكيه كرده و وجود را مجعول دانسته اند؛ يا در بحث «ايجاد ارتباط بين ماهيات» از ماهيتهاي ربطي كه از بنيان با تعريف ماهيت سازگاري ندارد، استفاده كرده اند؛ همچنين در ارتباط بين عرض و جوهر، با تكيه بر مفهوم وجود، وجود عرض را نعتي و للغير توصيف كرده اند؛ در ارتباط بين اجزاء درون ماهيت، به مفهوم ابهام و تحصّل، روي آورده اند و در تحليل ارتباط زماني بين ماهيات، مفهوم هيولا را مطرح كرده اند، يعني مفهومي مبهم كه قابليت هيچ گونه تحليلي ندارد. 🔺 توجه به اين تنگناها و ابهام و عدم كفايت پاسخهاي فوق از يك سو و ناسازگاري آنها با مبناي اصالت ماهيت از سوي ديگر مبدأ پيدايش انديشه اصالت وجود در فلسفه اسلامي شده است. بر مبناي اصالت وجود در تفسير ارتباط عرض و جوهر، وجود عرض از مراحل جوهر شناخته شده و در تحليل ارتباط بين نظام مخلوقات، وحدت و كثرت تشكيكي مطرح گرديده و تمامي موجودات از مراحل يك واقعيت محسوب گرديده اند. همچنين ارتباط نظام مخلوقات با مبدأ متعال ـ در بحث عليّت ـ به تشأن تفسير شده است. 🔺 امّا دستگاه اصالت وجود نيز باري تحليل نظام حقيقي و تفسير وحدت و كثرت حقيقي وجود، دچار تنگناهاي جدي است. اشكال اساسي اصالت وجود در اين است كه وجود ـ به تعبير حكماي اصالت وجود ـ خاستگاه وحدت است و هر موجودي از آن حيث كه موجود است، واحد مي باشد و به طور قهري حدّ اوليه اي كه خاستگاه وحدت است، قدرت تفسير از كثرت و نظام، تغييرات و تكامل آن را دارا نيست و بالمأل اختيار و آگاهي انسان را نيز نمي تواند تبيين نمايد. دقيقاً به دليل همين تنگنا است كه دستگاه اصالت وجود در تحليل بسياري از مسائل فلسفي از مباحث ماهوي استفاده مي كند چرا كه حدّ اوليه وجود، قدرت ارائه نظام مفاهيمي را كه بتواند ناظر به وحدت و كثرت حقيقي اشياء باشد، دارا نيست. @monir_ol_din
🔸 ۱ / ۳ ـ اصالت ربط پس از نقد و تنقض دو مبنا اصالت ماهيت و اصالت وجود، حد اوليه ربط مورد بررسي قرار مي گيرد. در اين مبنا ربط بين موضوعات امري حقيقي محسوب شده و هويت اشياء به روابط دروني و بيروني آنها تفسير مي شود و اين امر در صورتي ممكن خواهد بود كه موضوعات متابين به تمام ذات تعريف نگردند. اگر موضوعات متقوم به يكديگر و متقوم به شرايط تعريف گردد، مي توان ربط و همچنين وحدت و كثرت را تحليل كرد. بر اين اساس روابط، مقوم موضوعات هستند و كسب خصوصيت يك شي تنها از ناحيه ذات و درون آن شيء و يا نه از ناحيه شرايط حاكم بر آن نيست بلكه از ناحيه نحوه تأثير و تأثر و ارتباط و داد و ستدي است كه اين شيئي باساير اشياء و شرايط حاكم پيدا مي كند و همين جاست كه في الجمله پايگاه «نسبيت» شكل مي گيرد. 🔺 در طراحي مهندسي نظام اجتماعي به عنوان يك كل متغير، تحليل ارتباطات اجتماعي با يكديگر و شناسائي متغيرهاي درونزا و برونزا ضروري است و توجه به ارتباط در مجموعه، پيش شرط لازم در بررسي اين مهم مي باشد. 🔺 اما با اين همه، جهت دستيابي به «شدن اسلامي» تنها توجه به مسئله ربط و اصالت دادن به آن، در ايجاد و كنترل يك كل متغير كافي نيست؛ يعني اصالت ربط به تنهائي نمي تواند از حركت و تكامل توصيفي منطقي ارائه نمايد، زيرا تفسير روشني از «چيستي ربط» ارايه نمي كند. اين ابهام فلسفي در تفسير كلية ارتباطات زماني و مكاني تأثير مي گذارد به گونه اي كه در نهايت، چرايي پيدايش حركت را بيان نمي دارد. @monir_ol_din
🔸 ۲ / ۳ ـ اصالت تعلق با توجه به ناتواني اصالت ربط در «توصيف شدن» بايد حقيقت ربط را مورد دقت قرار داد، در اين مرحله «تعلق» در تعريف ربط، اصل قرار گرفته است. «تعلق» به معناي جاذبه، كشش و ميل است و بيانگر حقيقتي است كه عامل پيوستگي و ارتباط بين موضوعات در يك نظام كل و متغير مي باشد. با ورود به اين مرحله، علاوه بر اصل شدن تعلق در تعريف ربط، «هدف داري نظام» نيز مطرح مي شود؛ زيرا تعلق؛ جاذبة غائي است كه كثرت نظام را به وحدت مي رساند و مبدأ تحليل «نسبت» در مجموعه است. بر اين اساس نظام موضوعات، نظام تعلقات غائي است كه روابط ساختاري آنها تعيّنات تعلق و جاذبه غائي است. بدين ترتيب روابط مكاني به تبع زمان تفسير مي شود. 🔺 اگر چه اصالت تعلق بعضي از اشكالات مبناي اصالت ربط را مرتفع كرده است؛ ولي اين حد اوليه نيز از تفسير صحيح حركت ناتوان است. چنانچه تعلق به تنهايي مبناي تفسير اشياء قرارگيرد، اشياء به مرتبة خاص يا متعين از جاذبه تعريف مي شوند و هر گونه تعين ذاتي ـ حتي تعين جاذبه اي ـ برابر با فعليت خاص و آبي از پذيرش تغيير است. @monir_ol_din
🔸 ۳ / ۳ ـ اصالت فاعليت با توجه به ناتواني اصالت تعلق در توصيف «شدن» بايستي قيد ديگري را جستجو نمود تا در تركيب با تعلق، تعيّن خاص آن را منتفي سازد و آن قيد «فاعليت» است. فاعليت به معني حاكميت بر تعيّن است؛ يعني قدرتي كه توان شكست تعين را دارد و مي توان شيء را از وضعيت فعلي خود خارج و در وضعيت جديد قرار دهد. لذافاعل داراي ذاتي غير متعين است و به شكل مطلق تحت رابطه نيست؛ بلكه به نسبت فوق رابطه عمل مي نمايد. 🔺 به تعبير ديگر در اينجا سخن از تعلق فاعلي يا فاعل متعلق است كه مي تواند حركت داشته باشد. تعلق فاعلي، تعين خاص ندارد يعني تعين مطلق بر آن حاكم نيست، گر چه به لحاظ تأثيرپذيري از نظام فاعليت از تعين نسبي برخوردار است. 🔺 بنابراين فاعل متعلق، خود به نسبتي، حاكم بر روابط و مناسبات دروني و بيروني خويش است و مي تواند روابط را براي وصول به كمال و توسعه بر اساس تعلق به نقشه و قانون ثابت ـ كه اين نقشه و قانون، مراتب تكامل را براي آن ترسيم مي كند ـ تغيير دهد. در اين مرحله به روشني اثبات گرديده كه نه نسبيّت رابطه ها و شرايط و نه تعلق صرف و نه قابليت محض ـ كه در فلسفه ارسطوئي، پايگاه تفسير حركت و وحدت گذشته و آينده است ـ و نه تضاد دروني ـ كه مبدأ حركت در فلسفة هگل است ـ نمي تواند حركت را تفسير كنند؛ بلكه حد فاعليت است كه مي تواند حركت را تفسير نمايد. 🔺 در اصالت فاعليت، گرچه «تعلق غايي» به «تعلق فاعلي» تبديل مي شود و لكن طرف تعلق، كيفيت يا نقشه ثابت باقي مي ماند و اين خود، گونه ديگري از پذيرش اصالت كيفيت است. زيرا اين امر برابر با پذيرش حاكميت مطلق قانون بر موضوع متحرك و نفي فاعليت آن مي باشد. بر اين اساس لازم است از نظام ولايت سخن بگوييم. يعني هر چند حد اوليه فاعليت مي تواند حركت و شدن را از يك وضعيت به وضعيت جديد توصيف كند، اما باز اين مسئله مطرح است كه اگر تعلق فاعل صرفاً تعلق به نقشه و قانون واحد و ثابتي باشد، حركتي صورت نمي پذيرد. به ديگر سخن، فاعل متعلق، طرف تعلق مي خواهد و بايد بررسي شود طرف تعلق آن چيست؟ اگر طرف تعلق، امر ثابتي باشد كه حاكم بر فاعليت فاعل گردد، در واقع فاعليت محكوم آن امر ثابت مي شود و فاعليت نفي مي گردد. لذا ضروري است كه طرف تعلق فاعل، هم خود فاعل باشد؛ يعني فاعلي متعلق به فاعل بالاتر است و براي حركت خود تقاضا و درخواستي از فاعل بالاتر دارد و آن اينكه فاعل بالاتر در اين فاعل مادون، ولايت و فاعليت نمايد و فاعليت آن را توسعه دهد لذامحصول فاعليت فاعل برتر، توسعة فاعل مادون است. توسعه دادن فاعل مادون هم بدينگونه است كه فاعل مافوق براي فاعل مادون، باعلي تبعي را خلق مي كند كه امدادگر اوست؛ يعني فاعلي كه متعلق به ارادة آن فاعل و مسخر اوست برايش خلق مي شود. @monir_ol_din
🔸 ✔ادامه مباحث 🔺 بنابراين حركت در سه مرتبه به فاعليت تعريف گشته و ديگر «اصل بودن كيفيت» در تعريف حركت به كلي نفي مي شود. به عبارت ديگر از ارتباط بين اين دو فاعل (يعني مخلوق و خالق)، مبناي فلسفي تحليل حركت و شدن اسلامي به دست مي آيد، يعني طلب صرف از ناحيه عبد و اعطاء متناسب با طلب از ناحيه مولا؛ اولين هستة حركت فاعل را تعيين مي كند. به عبارت ديگر عبد با تولّي خود نسبت به مولا، ولايت او را در توسعه فاعليت خود طلب مي نمايد و اين توسعه فاعليت، زمينة تصرف فاعل را در مادون خود فراهم مي كند. بنابراين حداقل حركت، به تقوم سه فاعليت تفسير مي شود: ۱ ـ فاعليت مطلقه ربوبي؛ اين مرتبة فاعليت، اصل ظرفيت تولي را در عبد ايجاد مي نمايد و شرايط ولايت و سرپرستي او را فراهم مي آورد (ولايت). ۲ ـ فاعليت عبد در طلب سرپرستي مولا؛ در اين مرتبه فاعليت، عبد براي توسعه فاعليت خود تقاضاي سرپرستي مي كند (تولي). ۳ ـ فاعليت مطلقه ربوبي متناسب با ميزان طلب و تقاضاي عبد و حكمت و مشيت او را امداد نموده و براي او فاعلهاي متعلق به اراده اش ايجاد مي نمايد. با تصرف عبد در فاعلهاي تبعي كه براي او ايجادشده، توسعه اراده واقع مي شود (تصرف) كه در اين تصرف فاعليت عبد متقوم به فاعليت مولي واقع مي شود. 🔺 بدين گونه بناي گذاشته مي شود. بر اين اساس «ذات متعين» نفي مي شود و شيء به روابط و نسبتهاي زماني و مكانيش تعريف مي گردد. اين روابط مكاني و زماني تابع نظام فاعليتها هستند، يعني نظام فاعليت مبدأ پيدايش نظام نسبيّتها بوده و نظام مبدأ كارآمدي شيء و در عين حال محكوم فاعليت و اراده است. 🔺 به عنوان مثال يك شخص، تابع اوست ـ يعني منصب اجتماعي او ميزان نفوذ اراده اش را در ساير اراده هاي مشخص مي نمايد ـ و نسبيت اجتماعي او تابع نظام اراده هاي اجتماعي است. بنابراين كارآمدي و قوانين كارآمدي هر فردتابع نسبيت او در جامعه است؛ يعني بستگي دارد كه در چه منصبي باشد تا ارادة او چه نفوذي داشته باشد، ولي خود اين منصب اجتماعي، تابع نظام اراده هاست. به عبارت ديگر نسبت اراده ها با يكديگر، اساس ايجاد نسبيّت است. بنابراين در نظام فاعليت «كيفيت» مطلقاً، نفي نمي شود، بلكه به تبع فاعليتها تعريف مي گردد. اشياء داراي تعيناتي هستند كه آن تعينات، بر اساس روابط مكاني و زماني در نظام فاعليت تفسير مي گردد. @monir_ol_din
-e1546466979419.jpeg
30.1K
🔺 موضوع؛ فلسفه نظام ولایت 🔺 از؛ حضرت استاد آیت الله میرباقری(دام عزه) ✔ از بیانات حضرت استاد میرباقری، نگاشته ای با عنوان «فلسفه نظام ولایت» تنظیم شده است که در قالب در این کانال استفاده می شود. این نگاشته در سایت کار شده است. ✔ با توجه به اینکه برخی از دوستان، متن کامل مقاله را مطالعه نمی کنند، به صورت تدریجی در این کانال بارگذاری خواهد شد تا دوستان عزیز هر روز با بیان ایشان به مطالعه و تأمل در فلسفه فرهنکستان علوم اسلامی بپردازند. وفقکم الله لمرضاته. https://eitaa.com/monir_ol_din/844