eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
851 دنبال‌کننده
404 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظام ولایت.docx
28.4K
🔺موضوع؛ فلسفه نظام ولایت 🔺از؛ حضرت استاد آیت الله میرباقری(دام عزه) ✔ تذکر؛ آنچه در این مقاله آمده است، نیاز به بسط تفصیلی دارد و فقط ارائه ای چکیده وار از این دستگاه فلسفی است. فلذا توقع مباحث تفصیلی استدلالی از این متن بجا نیست. https://eitaa.com/monir_ol_din/844
🔸مقدمه 🔺 مهندسي و سازماندهي جامعه ممكن است به دو گونة اسلامي و غير اسلامي واقع شود، چرا كه در مناسك رفتار اجتماعي و سازماني، عدل و ظلم وجود دارد. گاهي اين مناسك، عادلانه و در مسير تكامل اجتماعي است و فرد و جامعه را به سمت تقرب به خداي متعال ـ كه مفسر تكامل است ـ هدايت مي كند و گاهي اين مناسك در مسير تكامل اجتماعي نبوده بلكه در مسير انحطاط اجتماعي است. به ديگر سخن روابط يك سازمان، به گونه اي است كه به پيدايش صفات حميده ياپيدايش صفات رذيله منتهي مي شود. سازماندهي و ايجاد روابط سازماني، گاه موجب محروميت طبقات و ايجاد حرص و حسد به دنيا مي گردد و گاه منتهي به ايثار و محبت مي شود. بر اين اساس صفات حميده يا رذيله، صفت سازمان و در مقياس بزرگتر صفت اجتماعي روابط مي شود؛ يعني روابط، مولد اوصاف حميده يا رذيله هستند. 🔺 با توجه به امر (كه مهندسي توسعة اجتماعي مي تواند به دو گونة اسلامي و غير اسلامي واقع شود) هماهنگ سازي اركان مهندسي توسعه اجتماعي در جهت اسلامي، به وسيله فلسفه اي مقدور مي گردد كه معقوليت نظري مهندسي اجتماعي را بر مبناي دين، تمام نمايد. فرهنگستان علوم اسلامي در دستيابي به چنين فلسفه اي، روندي را پشت سر گذاشته است؛ آغاز اين روند، بررسي «اصول انكار ناپذير» در مهندسي توسعة اجتماعي بوده است. سپس با توجه به اين اصول، «مسائل اغماض ناپذير» مورد طرح قرار مي گيرد و در اين مسير به مراحلي گام گذاشته مي شود كه عبور از آنها براي رسيدن به فلسفه شدن، اجتناب ناپذير است. آنچه در پي مي آيد اشاره اي بسيار كوتاه به است. @monir_ol_din
🔸 ۱ ـ اصول غیرقابل انکار اصول انكار ناپذير در فلسفه شدن، پايگاه فلسفي شكل گيري يك كل متغير را مورد بررسي قرار مي دهد، بگونه اي كه اقرار و انكار نسبت به اين اصول نتيجه اي مساوي را در بر دارد؛ يعني كسي كه اين اصول را انكار مي كند، در انكار خود الزاماً آن اصول را بكار مي برد. اين اصول در فلسفه شدن، به منزلة «بداهتها» در فلسفة چيستي و چرايي است. «تغاير في الجمله»، «تغيير في الجمله» و «هماهنگي في الجمله»، اصول غير قابل انكار مي باشند. ۱ / ۱ ـ تغاير في الجمله محور اول در اصول انكارناپذير «تغاير» است كه در روند تحليل زير ساخت تعريف كثرت در يك كل متغير مورد دقت قرار گرفته است. يعني يك كل در حال «تكامل و تغيير»، بدون شك داراي كثرتي است كه اين كثرت، بر اساس تمام مباني فلسفي، انكار ناپذير است. تغاير يا غيريت داشتن، بيانگر وجود حداقل اختلاف و كثرت در يك كل متغير است كه لازمة نفي آن يكساني و بساطت محض و در نهايت نفي كل متغير است. انكار تغاير فرع پذيرش غيريت ادعاي منكر تغاير باشخص مخالف آن است لذا شخص هم زمان با انكار، آن را اثبات نموده است. ۲ / ۱ ـ تغيير في الجمله محور دوم از اصول انكارناپذير در روند تحليل زيرساخت يك كل متغير «اصل تغيير» در حداقل مرتبه تعريف، به معناي رفتن از وضعيتي به وضعيت ديگر است. در اين دگرگوني نحوه اي از تبديل صورت مي گيرد و نافي هر نوع ايستايي و عدم تحرك است. در بيان اصل تغيير اعم از اينكه تغيير را در ذات ماهيت ـ ياهيولا و جوهر ـ و يا در اعراض مطرح كنيم و يا اينكه شيء را با تغييرات خودش برابر دانسته و تغيير را بُعد آن فرض كنيم، در تمامي فروض فوق ملزم به بيان يك نسبت تبديل مي باشيم كه در اين نسبت، شيء از وضعيت قبل به وضعيت جديد هدايت شده است. انكار تغيير في الجمله به انكار تغاير في الجمله بازگشت مي كند، چرا كه تغيير مستلزم تغاير در توالي است. ۳ / ۱ ـ هماهنگي في الجمله محور سوم از اصول انكار ناپذير در روند تحليل زير ساخت يك كل متغير «اصل هماهنگي» است. هماهنگي به معناي هم راستا و هم جهت شدن حداقل دو موضوع با موضوع سوم است، اختلافات در هماهنگي به وحدت رسيده و هماهنگ مي شوند و از اين رو انكار هماهنگي بين عوامل يك كل متغير به انكار وحدت كل منتهي شده و مبدأ انفصال و انكار تغيير في الجمله است. @monir_ol_din
🔸 ۲ ـ مسائل اغماض ناپذير پس از پژوهشهاي فراوان پيرامون ضرورت و ماهيت اين اصول انكارناپذير در فلسفه شدن، سه موضوع «وحدت و كثرت و نسبت بين آنها»، «زمان و مكان و نسبت بين آنها» و «اختيار و آگاهي و نسبت بين آنها» به عنوان مسائل ضروري در فلسفه شدن، تشخيص داده شد. اهميت بررسي «نسبت» در موضوعات فوق بدين دليل است كه بر اساس فلسفه نظام ولايت هيچ يك از اين موضوعات اعتباري نبوده و نيز متباين و منفصل از يكديگر نمي باشند. ۱ / ۲ ـ وحدت و كثرت و نسبت بين آن دو آنچه در يك نظام در حال تغيير و تكامل به وقوع مي پيوندد، هماهنگي بين كثرات حول محور واحد است، لذا در يك نظام، وجود وحدت و كثرت ضروري است. چنانچه كثرت، مطلق فرض شود به تباين محض منتهي شده و نظام، تحقق پيدا نمي كند؛ در فرض اطلاق وحدت نيز بساطت محض پديد آمده و تكامل و تغيير نظام تفسير پذير نيست. بر اين اساس در هر نظام، وحدت و كثرت و مهمتر از آن دو نسبت بين آنها حقيقي است. به عبارت ديگر جهت دستيابي به چگونگي تحليل يا ساخت يك كل متغير، تنها تكيه به كثرت يا وحدت كافي نيست؛ بلكه در يك كل متغير توجه اساسي به نظام شكل گيري آن كل، معطوف است كه آن هم تنها در سايه توجه و تحليل صحيح از «نسبت بين وحدت و كثرت» تحقق مي يابد. توجه به مفهوم «نسبت»، از جمله اختلافهاي اساسي فلسفه شدن اسلامي با ديگر فلسفه ها در تفسير تعيّن يك كل متغير است؛ زيرا اين فلسفه، «نسبت بين وحدت و كثرت» را عامل اصلي تعين مي داند، بر خلاف فلسفه اصالت ماهيت كه قائل به تعيّنات ماهوي است و منجر به پذيرش اعتباري شدن نسبت و وحدت امور مي گردد، در نتيجه نسبت بين امور را نيز اعتباري و غير حقيقي تلقي مي كند. همچنين فلسفه اصالت وجود، وجود را مساوق وحدت، كثرت را از شئون وحدت مي داند. اين امر منجر به پذيرش اعتباري شدن كثرت ودر نهايت اعتباري شدن نسبت بين امور مي گردد. ۲ / ۲ ـ زمان و مكان و نسبت بين آن دو از ديگر مسائل فلسفي در مهندسي توسعه جامعه، بررسي «نسبت بين زمان و مكان» است. در توسعه اجتماعي آنچه كه اساس در «پيش بيني، هدايت و كنترل» تغييرات جامعه است و متغير اصلي آن محسوب مي شود، توجه به «نسبت بين زمان و مكان» در تغييرات است. در يك نظام در حال تحول، «مكان» مفسّر نسبتهاي ساختاري و «زمان» مفسّر نسبتهاي تبديلي بين اجزاء و عوامل مي باشد. بر اين اساس به منظور مهندسي توسعة اجتماعي بايد نسبتهاي ساختاري و نسبتهاي تبديلي و تناسب بين اين دو به خوبي تحليل گردد. تكيه به تعاريف انتزاعي و منفصل از زمان و مكان نمي تواند پاسخگوي اين مسئله در مهندسي يك كل متغير باشد. ۳ / ۲ ـ اختيار و آگاهي و نسبت بين آن دو از آنجا كه موضوع اصلي مهندسي اجتماعي، سازماندهي اختيارات انساني است، بدون تحليل روشن از اختيار و نسبت آن با آگاهي، سرپرستي اختيارات و پرورش انسان كارآمد ممكن نيست. از سوي ديگر حفظ روند تكاملي جامعه در گروه رعايت تناسب ميان «قدرت تصميم گيري اجتماعي» با «اطلاعات و آگاهي اجتماعي» است. به عبارت ديگر همانگونه كه در پرورش فرد نمي توان بيش از ظرفيت جسمي، فكري و روحي آن فرد، او را نسبت به مسائل آگاه نمود در مهندسي نظام اجتماعي نيز ملاحظه ارتباط و نسبت بين توان و ظرفيت تصميم گيري جامعه و ميزان اطلاعات، امري لازم است. از همين روز تحليل فلسفي آگاهي و اختيار و نسبت بين آن دو از مسائل ضروري در دستيابي به فلسفه شدن مي باشد. @monir_ol_din
🔸 ۳ ـ مراحل اجتناب ناپذير در قدم بعد تحليل مسائل و موضوعات فوق بر اساس مباني و حدود اوليه، مورد بررسي قرار گرفته است. در ابتدا توجه به اين نكته معطوف گرديد كه براي تحليل صحيح موضوعات، مي بايست از حدّ اوليه اي كمك گرفت كه مفهوم پايه در هماهنگ سازي كلّ تعاريف و احكام يك دستگاه فلسفي مي باشد؛ نظير مفهوم ماهيت و يا وجود كه پايگاه فلسفه اصالت وجود و اصالت ماهيت هستند و همة تعاريف ماهوي و وجودي، بر محور آنها هماهنگ شده و كليّت دستگاه فلسفة اصالت ماهيت و اصالت وجود بر پاية اين مفاهيم اوليه بنا نهاده مي شود. حدود اوليه اي كه موضوع بحث قرار گرفته و با نقد و تكامل آنها، امكان دستيابي به فلسفة نظام ولايت فراهم گرديده عبارتند از: «ربط»، «تعلق» «فاعليت» ✔ اشاره ای به قبل از پرداختن به سه مرحله فوق، لازم است تا در خصوص «اصالت ذات» كه از انديشه هاي رايج به شمار مي رود اندكي سخن بگوييم. 🔺 در مبناي اصالت ذات، اصل با ذاتي است كه متعين بوده و كيفيت و تعين خاصي را واجد است و تنها به مقومات دروني خود تعريف مي شود، در اين صورت تفسير ارتباط و وحدت ممتنع مي گردد، يعني نمي توان ارتباط بين چنين ذاتي و مبدأ متعال و نيز ارتباط بين مقومات دروني اين ذات و ارتباط اين ذات با ذوات ديگر را تفسير نمود. لذا دستگاه اصالت ماهيت با چنين تنگناهاي جدّي مواجه شده است. براي رفع تنگناها، تلاشهاي جدي انجام گرفته است؛ مثلاً در حل ارتباط بين ماهيت و مبدأ متعالي، در بحث «جعل» به وجود تكيه كرده و وجود را مجعول دانسته اند؛ يا در بحث «ايجاد ارتباط بين ماهيات» از ماهيتهاي ربطي كه از بنيان با تعريف ماهيت سازگاري ندارد، استفاده كرده اند؛ همچنين در ارتباط بين عرض و جوهر، با تكيه بر مفهوم وجود، وجود عرض را نعتي و للغير توصيف كرده اند؛ در ارتباط بين اجزاء درون ماهيت، به مفهوم ابهام و تحصّل، روي آورده اند و در تحليل ارتباط زماني بين ماهيات، مفهوم هيولا را مطرح كرده اند، يعني مفهومي مبهم كه قابليت هيچ گونه تحليلي ندارد. 🔺 توجه به اين تنگناها و ابهام و عدم كفايت پاسخهاي فوق از يك سو و ناسازگاري آنها با مبناي اصالت ماهيت از سوي ديگر مبدأ پيدايش انديشه اصالت وجود در فلسفه اسلامي شده است. بر مبناي اصالت وجود در تفسير ارتباط عرض و جوهر، وجود عرض از مراحل جوهر شناخته شده و در تحليل ارتباط بين نظام مخلوقات، وحدت و كثرت تشكيكي مطرح گرديده و تمامي موجودات از مراحل يك واقعيت محسوب گرديده اند. همچنين ارتباط نظام مخلوقات با مبدأ متعال ـ در بحث عليّت ـ به تشأن تفسير شده است. 🔺 امّا دستگاه اصالت وجود نيز باري تحليل نظام حقيقي و تفسير وحدت و كثرت حقيقي وجود، دچار تنگناهاي جدي است. اشكال اساسي اصالت وجود در اين است كه وجود ـ به تعبير حكماي اصالت وجود ـ خاستگاه وحدت است و هر موجودي از آن حيث كه موجود است، واحد مي باشد و به طور قهري حدّ اوليه اي كه خاستگاه وحدت است، قدرت تفسير از كثرت و نظام، تغييرات و تكامل آن را دارا نيست و بالمأل اختيار و آگاهي انسان را نيز نمي تواند تبيين نمايد. دقيقاً به دليل همين تنگنا است كه دستگاه اصالت وجود در تحليل بسياري از مسائل فلسفي از مباحث ماهوي استفاده مي كند چرا كه حدّ اوليه وجود، قدرت ارائه نظام مفاهيمي را كه بتواند ناظر به وحدت و كثرت حقيقي اشياء باشد، دارا نيست. @monir_ol_din
🔸 ۱ / ۳ ـ اصالت ربط پس از نقد و تنقض دو مبنا اصالت ماهيت و اصالت وجود، حد اوليه ربط مورد بررسي قرار مي گيرد. در اين مبنا ربط بين موضوعات امري حقيقي محسوب شده و هويت اشياء به روابط دروني و بيروني آنها تفسير مي شود و اين امر در صورتي ممكن خواهد بود كه موضوعات متابين به تمام ذات تعريف نگردند. اگر موضوعات متقوم به يكديگر و متقوم به شرايط تعريف گردد، مي توان ربط و همچنين وحدت و كثرت را تحليل كرد. بر اين اساس روابط، مقوم موضوعات هستند و كسب خصوصيت يك شي تنها از ناحيه ذات و درون آن شيء و يا نه از ناحيه شرايط حاكم بر آن نيست بلكه از ناحيه نحوه تأثير و تأثر و ارتباط و داد و ستدي است كه اين شيئي باساير اشياء و شرايط حاكم پيدا مي كند و همين جاست كه في الجمله پايگاه «نسبيت» شكل مي گيرد. 🔺 در طراحي مهندسي نظام اجتماعي به عنوان يك كل متغير، تحليل ارتباطات اجتماعي با يكديگر و شناسائي متغيرهاي درونزا و برونزا ضروري است و توجه به ارتباط در مجموعه، پيش شرط لازم در بررسي اين مهم مي باشد. 🔺 اما با اين همه، جهت دستيابي به «شدن اسلامي» تنها توجه به مسئله ربط و اصالت دادن به آن، در ايجاد و كنترل يك كل متغير كافي نيست؛ يعني اصالت ربط به تنهائي نمي تواند از حركت و تكامل توصيفي منطقي ارائه نمايد، زيرا تفسير روشني از «چيستي ربط» ارايه نمي كند. اين ابهام فلسفي در تفسير كلية ارتباطات زماني و مكاني تأثير مي گذارد به گونه اي كه در نهايت، چرايي پيدايش حركت را بيان نمي دارد. @monir_ol_din
🔸 ۲ / ۳ ـ اصالت تعلق با توجه به ناتواني اصالت ربط در «توصيف شدن» بايد حقيقت ربط را مورد دقت قرار داد، در اين مرحله «تعلق» در تعريف ربط، اصل قرار گرفته است. «تعلق» به معناي جاذبه، كشش و ميل است و بيانگر حقيقتي است كه عامل پيوستگي و ارتباط بين موضوعات در يك نظام كل و متغير مي باشد. با ورود به اين مرحله، علاوه بر اصل شدن تعلق در تعريف ربط، «هدف داري نظام» نيز مطرح مي شود؛ زيرا تعلق؛ جاذبة غائي است كه كثرت نظام را به وحدت مي رساند و مبدأ تحليل «نسبت» در مجموعه است. بر اين اساس نظام موضوعات، نظام تعلقات غائي است كه روابط ساختاري آنها تعيّنات تعلق و جاذبه غائي است. بدين ترتيب روابط مكاني به تبع زمان تفسير مي شود. 🔺 اگر چه اصالت تعلق بعضي از اشكالات مبناي اصالت ربط را مرتفع كرده است؛ ولي اين حد اوليه نيز از تفسير صحيح حركت ناتوان است. چنانچه تعلق به تنهايي مبناي تفسير اشياء قرارگيرد، اشياء به مرتبة خاص يا متعين از جاذبه تعريف مي شوند و هر گونه تعين ذاتي ـ حتي تعين جاذبه اي ـ برابر با فعليت خاص و آبي از پذيرش تغيير است. @monir_ol_din
🔸 ۳ / ۳ ـ اصالت فاعليت با توجه به ناتواني اصالت تعلق در توصيف «شدن» بايستي قيد ديگري را جستجو نمود تا در تركيب با تعلق، تعيّن خاص آن را منتفي سازد و آن قيد «فاعليت» است. فاعليت به معني حاكميت بر تعيّن است؛ يعني قدرتي كه توان شكست تعين را دارد و مي توان شيء را از وضعيت فعلي خود خارج و در وضعيت جديد قرار دهد. لذافاعل داراي ذاتي غير متعين است و به شكل مطلق تحت رابطه نيست؛ بلكه به نسبت فوق رابطه عمل مي نمايد. 🔺 به تعبير ديگر در اينجا سخن از تعلق فاعلي يا فاعل متعلق است كه مي تواند حركت داشته باشد. تعلق فاعلي، تعين خاص ندارد يعني تعين مطلق بر آن حاكم نيست، گر چه به لحاظ تأثيرپذيري از نظام فاعليت از تعين نسبي برخوردار است. 🔺 بنابراين فاعل متعلق، خود به نسبتي، حاكم بر روابط و مناسبات دروني و بيروني خويش است و مي تواند روابط را براي وصول به كمال و توسعه بر اساس تعلق به نقشه و قانون ثابت ـ كه اين نقشه و قانون، مراتب تكامل را براي آن ترسيم مي كند ـ تغيير دهد. در اين مرحله به روشني اثبات گرديده كه نه نسبيّت رابطه ها و شرايط و نه تعلق صرف و نه قابليت محض ـ كه در فلسفه ارسطوئي، پايگاه تفسير حركت و وحدت گذشته و آينده است ـ و نه تضاد دروني ـ كه مبدأ حركت در فلسفة هگل است ـ نمي تواند حركت را تفسير كنند؛ بلكه حد فاعليت است كه مي تواند حركت را تفسير نمايد. 🔺 در اصالت فاعليت، گرچه «تعلق غايي» به «تعلق فاعلي» تبديل مي شود و لكن طرف تعلق، كيفيت يا نقشه ثابت باقي مي ماند و اين خود، گونه ديگري از پذيرش اصالت كيفيت است. زيرا اين امر برابر با پذيرش حاكميت مطلق قانون بر موضوع متحرك و نفي فاعليت آن مي باشد. بر اين اساس لازم است از نظام ولايت سخن بگوييم. يعني هر چند حد اوليه فاعليت مي تواند حركت و شدن را از يك وضعيت به وضعيت جديد توصيف كند، اما باز اين مسئله مطرح است كه اگر تعلق فاعل صرفاً تعلق به نقشه و قانون واحد و ثابتي باشد، حركتي صورت نمي پذيرد. به ديگر سخن، فاعل متعلق، طرف تعلق مي خواهد و بايد بررسي شود طرف تعلق آن چيست؟ اگر طرف تعلق، امر ثابتي باشد كه حاكم بر فاعليت فاعل گردد، در واقع فاعليت محكوم آن امر ثابت مي شود و فاعليت نفي مي گردد. لذا ضروري است كه طرف تعلق فاعل، هم خود فاعل باشد؛ يعني فاعلي متعلق به فاعل بالاتر است و براي حركت خود تقاضا و درخواستي از فاعل بالاتر دارد و آن اينكه فاعل بالاتر در اين فاعل مادون، ولايت و فاعليت نمايد و فاعليت آن را توسعه دهد لذامحصول فاعليت فاعل برتر، توسعة فاعل مادون است. توسعه دادن فاعل مادون هم بدينگونه است كه فاعل مافوق براي فاعل مادون، باعلي تبعي را خلق مي كند كه امدادگر اوست؛ يعني فاعلي كه متعلق به ارادة آن فاعل و مسخر اوست برايش خلق مي شود. @monir_ol_din
🔸 ✔ادامه مباحث 🔺 بنابراين حركت در سه مرتبه به فاعليت تعريف گشته و ديگر «اصل بودن كيفيت» در تعريف حركت به كلي نفي مي شود. به عبارت ديگر از ارتباط بين اين دو فاعل (يعني مخلوق و خالق)، مبناي فلسفي تحليل حركت و شدن اسلامي به دست مي آيد، يعني طلب صرف از ناحيه عبد و اعطاء متناسب با طلب از ناحيه مولا؛ اولين هستة حركت فاعل را تعيين مي كند. به عبارت ديگر عبد با تولّي خود نسبت به مولا، ولايت او را در توسعه فاعليت خود طلب مي نمايد و اين توسعه فاعليت، زمينة تصرف فاعل را در مادون خود فراهم مي كند. بنابراين حداقل حركت، به تقوم سه فاعليت تفسير مي شود: ۱ ـ فاعليت مطلقه ربوبي؛ اين مرتبة فاعليت، اصل ظرفيت تولي را در عبد ايجاد مي نمايد و شرايط ولايت و سرپرستي او را فراهم مي آورد (ولايت). ۲ ـ فاعليت عبد در طلب سرپرستي مولا؛ در اين مرتبه فاعليت، عبد براي توسعه فاعليت خود تقاضاي سرپرستي مي كند (تولي). ۳ ـ فاعليت مطلقه ربوبي متناسب با ميزان طلب و تقاضاي عبد و حكمت و مشيت او را امداد نموده و براي او فاعلهاي متعلق به اراده اش ايجاد مي نمايد. با تصرف عبد در فاعلهاي تبعي كه براي او ايجادشده، توسعه اراده واقع مي شود (تصرف) كه در اين تصرف فاعليت عبد متقوم به فاعليت مولي واقع مي شود. 🔺 بدين گونه بناي گذاشته مي شود. بر اين اساس «ذات متعين» نفي مي شود و شيء به روابط و نسبتهاي زماني و مكانيش تعريف مي گردد. اين روابط مكاني و زماني تابع نظام فاعليتها هستند، يعني نظام فاعليت مبدأ پيدايش نظام نسبيّتها بوده و نظام مبدأ كارآمدي شيء و در عين حال محكوم فاعليت و اراده است. 🔺 به عنوان مثال يك شخص، تابع اوست ـ يعني منصب اجتماعي او ميزان نفوذ اراده اش را در ساير اراده هاي مشخص مي نمايد ـ و نسبيت اجتماعي او تابع نظام اراده هاي اجتماعي است. بنابراين كارآمدي و قوانين كارآمدي هر فردتابع نسبيت او در جامعه است؛ يعني بستگي دارد كه در چه منصبي باشد تا ارادة او چه نفوذي داشته باشد، ولي خود اين منصب اجتماعي، تابع نظام اراده هاست. به عبارت ديگر نسبت اراده ها با يكديگر، اساس ايجاد نسبيّت است. بنابراين در نظام فاعليت «كيفيت» مطلقاً، نفي نمي شود، بلكه به تبع فاعليتها تعريف مي گردد. اشياء داراي تعيناتي هستند كه آن تعينات، بر اساس روابط مكاني و زماني در نظام فاعليت تفسير مي گردد. @monir_ol_din
-e1546466979419.jpeg
30.1K
🔺 موضوع؛ فلسفه نظام ولایت 🔺 از؛ حضرت استاد آیت الله میرباقری(دام عزه) ✔ از بیانات حضرت استاد میرباقری، نگاشته ای با عنوان «فلسفه نظام ولایت» تنظیم شده است که در قالب در این کانال استفاده می شود. این نگاشته در سایت کار شده است. ✔ با توجه به اینکه برخی از دوستان، متن کامل مقاله را مطالعه نمی کنند، به صورت تدریجی در این کانال بارگذاری خواهد شد تا دوستان عزیز هر روز با بیان ایشان به مطالعه و تأمل در فلسفه فرهنکستان علوم اسلامی بپردازند. وفقکم الله لمرضاته. https://eitaa.com/monir_ol_din/844
🔸 1ـ تفسير وحدت و كثرت بر اساس دستگاه نظام ولايت و تولي، موضوع وحدت و كثرت، فاعلها هستند به گونه اي كه اولاً: اين فاعلها مستقل و متباين از يكديگر نيستند. ثانياً: اين فاعلها به اقتضاي فاعليت داراي كيفيت و تعين خاص ذاتي نيستند. ثالثاً: تعين اين فاعلها تابع فاعليت خود و ساير فاعليتهاست. رابعاً: كثرت فاعليتها بر محور فاعليت برتر به وحدت و هماهنگي در جهت مي رسند. بدين گونه وحدت و كثرت تفسير جديدي پيدا مي كند. اولين تقسيم بندي كه براي طبقه بندي فاعلها در نظام فاعليت تعريف مي شود، تقسيم به فاعل «محوري، تصرفي و تبعي» با تعريف خاص از هر يك است. وقتي فاعل «محوري، تصرفي و تبعي» در كل نظام استعمال مي شوند، بدين معناست كه: فاعل محوري، نبي اكرم(ص) و انوار معصومين(ع) هستند كه محور هماهنگ سازي كل خلقت هستند و عبادت و پرستش ايشان محور تكامل نظام خلقت است؛ يعني عالم متناسب با تقاضا و سجود آنها تكامل پيدا مي كند. 🔺 فاعلهاي تصرفي، انسانهائي هستند كه داراي ارادة تصرفي مي باشند و تقاضاي قبل ازتصرف فاعل بالاتر دارند. فاعلهاي تبعي، فاعلهاي مسخّر، نظير فاعلهاي طبيعي هستند كه تقاضاي بعد از تصرف فاعل بالاتر دارند البته همين مفاهيم (محوري، تصرفي و تبعي) وقتي در باب يك موضوع خاص و طبقه بندي اوصاف دروني آن بكارمي رود، معاني متناسب با منزلت آن موضوع را پيدا مي كنند. البته همين مفاهيم (محوري، تصرفي و تبعي) وقتي در باب يك موضوع خاص و طبقه بندي اوصاف دروني آن بكار مي رود، معاني متناسب با منزلت آن موضوع را پيدا مي كنند. 2ـ تفسير زمان و مكان بر اساس فلسفه نظام ولايت زمان و مكان نيز تفسير جديدي به قرار زير پيدا مي كند. ؛ عبارتست از تكامل تولي و تقاضاي او نسبت به ربوبيت الهي كه مبدأ توسعه اوست. زمان كل در نظام فاعليت نيز به تكامل تولي محور كل يعني وجود مقدس نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) بازگشت مي كند. ؛ عبارتست از گستره تصرف فاعل در فاعلهاي مادون. مكان كل در نظام فاعليت به گستره تصرف محور كل بازگشت مي كند. بر اين اساس فاعل در تقوم با ساير فاعليتها اساس تعين «جاي» و «گاه» او در نظام ساختاري و زماني است. @monir_ol_din
🔸 3ـ تفسير اختيار و آگاهي در نظام فاعليت، ارادة عمومي و فاعليت عمومي پذيرفته شده است و اين فاعليت بر آگاهي هم حاكم است. يعني آگاهي رابطه علّي با فعليت ندارد؛ بلكه بر عكس، «فاعليت»؛ مبدأ پيدايش آگاهي است. بنابراين آگاهي به تبع فاعليت تبعيت مي شود. فاعل در مسير تكامل خودش ابتداء نسبت به ربوبيت حضرت حق، اتخاذ موضوع نموده و بدين ترتيب جهت گيري خود را معلوم مي كند. اين موضعگيري، مبدأ پيدايش اوصاف روحي و وزن مخصوص براي فاعل مي شود. كه در سايه اين وزن مخصوص و شدت روحي، با بقية فاعلها ارتباط برقرار مي كند؛ تعامل او با فاعلهاي ديگر، مبدأ پيدايش «نسبيّت خاصي» براي فاعل مي شود كه اين نسبيت خاص، «آگاهي» ناميده مي شود. بر اساس اين تحليل از آگاهي: اولاً؛ آگاهي به تبع اراده تعريف مي شود به گونه اي كه كيفيت و چگونگي علم، تابع چگونگي اراده است. ثانياً: توليد علم، اجتماعي صورت مي پذيرد، چرا كه نظام اراده ها، نظام حساسيتها و نظام روابط اجتماعي مبدأ پيدايش آگاهي است. 🔺 بر اساس فلسفه نظام ولايت، اراده ها حاكم بر نسبت ها هستند و قانون به تبع اراده تفسير مي شود. قانون به ذات و خصلتها ذات و لوازم ذات بر نمي گردد. به طور كلي بر اساس فلسفه نظام ولايت، عليت انتزاعي و مطلق گرائي در عليت (كه رابطه ها را به «رابطة يك به يك» تعريف كرده و به ضرورت علت و معلولي منتهي مي نمايد) نفي مي گردد. در عين اينكه نسبيت بين فاعليتها، هرج و مرج و بي قاعدگي را نفي مي كند. فاعليت ها در درون نظام، داراي ظرفيت و نسبيت خاص بوده و ارادة مطلق ربوبي هماهنگ سازي كل فاعليتها را بر عهده دارد. بنابراين حاكميت يك اراده در هماهنگ سازي كل اراده ها، هماهنگي كل و تكامل را تفسير و جهت كل را نيز مشخص نموده و مانع بي قاعدگي در فاعليتها مي گردد. 🔺 «نسبيت فاعليتها» جايگاه هر فاعل و ظرفيت تصرف و كارآمدي آن را تعريف مي كند؛ تصرفات هر فاعلي در مادون خود و نيز تصرفات نظام فاعليت بر اين فاعل قانونمند است و اين قاعده مندي تابع نسبيت او در نظام فاعليت است. اينكه فاعل تابع و موجد چه قانوني باشد، بستگي به آن دارد كه در چه نسبيتي با فاعلهاي ديگر قرار گرفته باشد؛ به ديگر سخن اينكه چه اراده هايي بر او نفوذ دارند و چه تصرفاتي را مي تواند انجام دهد، همه تابع جايگاه او نسبت به فاعلهاي ديگر است. بدين گونه قانون به تبع اراده تفسير مي شود. 🔺 اراده هاي ما فوق نسبت به اراده هاي مادون به منزلة قانون است، ارادة ما فوق نسبت به خود او به منزلة فعل اوست. بر اين اساس هر خصلتي كه در هر موضوعي ظهور مي يابد، ناشي از نظام فاعليت يا ظهور كيف اراده است. بنابراين رابطة ذات و اثر و ذات و ذاتي ـ به نحوي كه در فلسفة ذات مظرح مي گردد ـ مطلقاً نفي مي شود و خصلتها به گونة ديگر تفسير مي شود. چنانچه كيفيت و تعين نيز به گونة ديگري تفسير مي گردد. نه تعين؛ تعين اصالت ذاتي است و نه قانونمنديها، قانومندي عليتي است. بلكه نظام اراده ها حاكم بر قوانين مي باشد؛ يعني اراده ها تحت يك قانون ثابت عمل نمي كنند. 🔺 هر فاعل از يك سو تحت نفوذ اراده هايي قرار مي گيرد كه به منزلة قانون براي او هستند و از سوي ديگر بر فاعلهايي مُشرف و متصرف مي گردد كه ارادة او نسبت به آنها به منزلة قانون مي شود، اين مسئله، نسبيّت قانونمندي را تعريف مي نمايد. در نهايت نظام نسبيت، تابع ارادة واحد عمل مي كند. البته معناي اين سخن، اين نيست كه اراده ربوبي در عالم، جبر مطلق ايجاد مي نمايد، بلكه ربوبيت نظام اراده ها و فاعليت ها بر عهدة حضرت حق است و تكامل كل عالم بر محور آن شكل مي گيرد. 🔺 بدين ترتيب تفاوت و اسلامي نيز مشخص مي گردد گر چه در نسبيت مادي نيز اشياء «منسوب به نسبت» تعريف مي شود و جاذبه عمومي در تعريف آن دخالت مي كند؛ ولي اولاً: نظام اراد ه ها پايگاه شكل گيري نسبيت نيست. ثانياً: نسبت مادي از محور ثبات برخوردار نيست. اما در فلسفه نظام ولايت، اولاً: نظام اراده ها مفسّر نسبيّت است. ثالثاً: نظام اراده ها نيز بر محور اراده ربوبي هماهنگ مي شود، گر چه فاعلها ظرفيت هايي براي تصرف دارند، ولي ظرفيت تصرف آنها در روند تكامل خلقت تابع اراده ربوبي عمل مي كند و مطلق نيست. 🔺 بر اين اساس در نسبيت اسلامي، نسبي گرايي مطلق در نظامات اجتماعي و ارزشهاي اخلاقي پديد نمي آيد؛ زيرا ارادة واحد، محور هماهنگ سازي كل است و همان ارادة واحد، مبناي تفسير جهت كل و نظام ارزشها و بايسته هاي حاكم بر كل خلقت و پس از آن جامعه و فرد است. 🔺 با تأمل در آنچه گذشت روشن مي گردد فلسفه نظام ولايت در روند پيدايش خود به دست يافته است. اين مهم از طريق دستيابي به مفاهيم پايه (ولايت، تولي، تصرف) و تفسير مسايل بنيادين فلسفه شدن (نسبت بين وحدت و كثرت، نسبت بين زمان و مكان، نسبت بين اختيار و آگاهي) بر اساس آن انجام شده است.
🌹 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🌹 🔸 گزارش بیانات فلسفی حضرت استاد آیت الله میرباقری(حفظه الله تعالی) در 10 شماره به اتمام رسید. اصل مقاله نیز پیشتر در اختیار دوستان قرار گرفته بود. 🔸 با توجه به اینکه، مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت حضرت امام بسیار مؤکدانه و مجدانه در مقام تبیین حقیقت برآمده بودند، به نظر می رسد که، یکی از اقداماتی که می توان انجام داد، موضوع «مقاومت» است. روشن است که، چنین پیشنهادی در راستای انجام تکلیف نسبت به مقام منیع ولایت صورت می گیرد و نباید شائبه نظرزدگی درباره آنها داشت. یعنی چنین تعمیق ها و تحلیل هایی از موضوعاتی عینی مانند «مقاومت» به دنبال آن است که؛ اولاً به ژرفا و عمق این مفاهیم دست یابد، ثانیاً از آن اعماق غواصی نموده و درر و گهرهایی را صید نماید و ابعاد پنهانی آنها را بشکافد، ثالثاً بعد از شکافت آن ابعاد پنهان، ظرفیت های موجود در مفهوم مقاومت را غنی سازی نموده و تبدیل به انرژی های نوینی برای پیشبرندگی نظام مقدس اسلامی نماید. 🔸 پس در یک کلام؛ سه اقدامی است که، در تحلیل نظری از مفهوم مقاومت می توان انجام داد. ⭕ بزودی در با موضوع: نکاتی را خدمت عزیزان فرهیخته عرض خواهم‌کرد. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) از گفتند، میخواهیم در این کانال از بنیانهای فلسفی سخن بگوییم و بگویید. 🔺سومین 🔺در کانال 🔺با موضوع https://eitaa.com/monir_ol_din/873 👇👇👇👇 @monir_ol_din
13980317205681d5c.jpg
28.1K
✔ حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی): «پشتوانه از سوی امام بزرگوار یک پشتوانه منطقی و عقلانی و علمی و البته دینی است. بنابراین اجزای این منطق را عرض میکنم: یک جزء این است که مقاومت، واکنش طبیعی هر ملت آزاده و باشرف در مقابل تهدید و زورگویی است. دوم اینکه مقاومت، برخلاف تسلیم، موجب عقب نشینی دشمن میشود. بخش سوم از منطق مقاومت آن است که مقاومت البته هزینه دارد اما هزینه تسلیم در برابر دشمن بیشتر است.» https://eitaa.com/monir_ol_din/873
🔸 از: دوست و برادر عزیزم آقای دکتر محمدرضا قائمی نیک 🔸با عنوان؛ تاملی پیرامون 🔸 توصیه میکنم: خواندن این مطلب را از دست ندهید. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
بسمه‌تعالی "مقاومت را همه قبول دارند، حتی آنها که جرئت نمی‌کنند وارد میدان شوند." *محمدرضا قائمی نیک* ✔️ مقام معظم رهبری، در مراسم سی‌امین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، با اشاره به خصوصیت مقاومت در اندیشه و راه امام (ره)، به وضعیت جبهۀ مقاومت در جهان کنونی پرداختند. در بخشی از این سخنان، ایشان اشاره کردند که کلمۀ مشترک همۀ ملت‌ها، مقاومت است و مقاومت [علیه استکبار] را همه قبول دارند. این یادداشت می‌کوشد تعریضی بر این نکتۀ مهم داشته باشد. 1. در تحولات جهان غرب، چه به لحاظ معرفتی و چه به لحاظ اجتماعی-سیاسی، حداقل دو موج اصلی را می‌توان شناسایی کرد. موج اول، موج مدرنیته، الگوی توسعه تک خطی و علم‌گرایی است و موج دوم، موج پست‌مدرنیته، جهانی‌شدن (جهانی‌سازی) و فرهنگ‌گرایی است. با این حال ویژگی مشترک هر دو این امواج و روایت‌های مختلف آن، تلاش برای بسط سلطۀ انسان و ارزش‌های غربی است. در موج اول، غرب با طرح عقلانیت جهانشمول، علم کلی و فارغ از ارزش، الگوی تک‌خطی توسعه ونظایر آنها سعی داشت تا کشورها و ممالک دیگر را تابع غرب نماید و در موج دوم، با نقد جهانشمولی عقل غربی، نقد جهانشمولی علم مدرن و طرح نگاه‌های میان‌فرهنگی و تکثرگرایانه، زمین بازی توسط غرب شکل گرفته و فرهنگ‌ها و افراد دیگر در آن زمین بازی، مشغول بازی‌اند؛ در این موج دوم، هرچند امکان حضور و عرض‌اندام فرهنگ‌های غیر غربی بیشتر فراهم شده، اما جهت کلیِ حرکت و زمینِ بازیِ تاریخ و جهان در راستای ارزش‌های غربی است. 2. به‌لحاظ تاریخی، وقوع انقلاب اسلامی در اواخر دهۀ 1970 و اوایل دهۀ 1980 میلادی، تقریبا همزمان با مقطع تاریخیِ عبور از موج اول به موج دوم در غرب رقم خورده است. به‌همین دلیل دست کم دو الگوی کلی دربارۀ ماهیت انقلاب اسلامی قابل بررسی است. در الگو و نگاه اول، انقلاب اسلامی یکی از خرده فرهنگ‌های متکثری است که در عصر پست‌مدرنیسم یا جهانی‌شدن، امکان ظهور و عرض اندام یافته‌اند. از این منظر، اسلام یا تشیع به‌عنوان مبنای انقلاب اسلامی، همچون فمینیسم، نومارکسیسم و نظایر آنها، یکی از خرده‌فرهنگ‌های اعتراضی به ادعای جهانشمولی کلان‌روایتِ مدرنیته بوده و به‌همین جهت، جمهوری اسلامی به‌عنوان یک خرده فرهنگ در کنار خرده فرهنگ‌های دیگر جهان غرب در عصر پست‌مدرنیسم، ظهور کرده است. اما مطابق با دیدگاه و الگوی دوم، انقلاب اسلامی، مدعی ادارۀ جهان، ترسیم افق‌هایی فراتر از افق‌های مدرنِ غربی در اداره و به سعادت رساندن بشر و از همه مهمتر، مدعی طرح افق‌های تاریخی دربارۀ سرنوشت انسانیت است. از این دیدگاه، اسلام به‌عنوان دین خاتم، کامل‌ترین ادیان الهی است و بهترین دستورات برای ادارۀ جهان را ارائه کرده است. به این معنا در این دیدگاه حتی مسئلۀ تعامل با فرهنگ‌های دیگر نیز در اسلام بهتر از نگاه غربی صورت‌بندی شده و بنابراین زمینۀ بازیِ اصلی گفتگوی فرهنگ‌های را نیز اسلام می‌تواند شکل بدهد. 3. این دو دیدگاه متفاوت، علیرغم تمایزاتی که دارند و تبعات مختلفی که هر یک از آنها به بار می‌آورند، می‌توانند در یک نکته مشترک باشند و آن اینکه در عصر جهانی‌شدن و نسبی شدنِ اکثر امور، تنها راه بقاء زیستِ مومنانۀ اسلامی، طرح الگوی متفاوت و متمایزی از الگوی غربی است. حتی اگر از دیدگاه دوم چشم بپوشیم (که البته به‌زعم نویسنده، دیدگاه دوم، تطابق بیشتری با آراء بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر عظیم‌الشان فعلی آن دارد)، بازهم طرح هویتی متمایز نسبت به هویت غربی، تنها رمز ماندگاری در جهانی است که به تعبیر آنتونی گیدنز، جهان جهانی‌شده است. در جهان جهانی‌شده، حیات و بقاء و استمرار عناصر مختلفِ آن، وابسته به هویت متمایز و متشخصی است که هر عنصر یا هر جامعه‌ای از خود نشان می‌دهد. بدون این تشخیص و تمایز، در واقع یک هویت فردی یا جمعی، اساساً معنای خود را در نظام جهانی از دست می‌دهد. در جهانی که همۀ امور، یک سطح از ارزش و اعتبار را دارند، تنها راه حفظ تشخص یک امر، مقاومت آن درح برابر جریان سیالیت محض است. در جهان یک‌دست‌شدۀ محض، هویت‌ها تنها زمانی معنادار خواهند بود که بر ویژگیِ متمایز و متشخص خود تاکید ورزند و هماهنگیِ متفاوتی میان اجزاء را رقم بزنند و این جز با مقاومت، به‌دست نمی‌آید. 👇👇👇 @monir_ol_din
4. با نظر به این تحلیل، در پیش‌گرفتنِ الگوی مقاومت، حتی اگر دیدگاه اول دربارۀ ماهیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را هم بپذیریم، الگویی مقبول و معقولی است. حتی اگر از تعابیر بلند حضرت امام (ره) و تصریحات مقام معظم رهبری مبنی بر مدیریت جهانی توسط اسلام و مسلمین چشم بپوشیم، شرط عقل و محاسبه و سنجش آن است که در جهان جهانی‌شدۀ فعلی، ما هویتی متمایز و متشخص از خود داشته باشیم تا بتوانیم حتی به‌عنوان یک خرده فرهنگ، به ایفای نقش خودمان بپردازیم. الگوی مقاومت بر سر اصول انقلاب اسلامی و کنار نیامدن با آنها، در برابر موج سهمگین غربی‌سازی و امریکایی‌سازی جهان محمدرضا قائمی نیک: ، بی‌شک عنصر مقوم ما در تشخص بخشیدن به هویت انقلابی و اسلامی ماست. در دیدگاه دوم که دیدگاه حداقلی نسبت به انقلاب و اسلام است، ما تنها با اتخاد یک هویت متمایز و متشخص است که امکان بقاء هویتی داریم. در جهانی که سیالیت فرهنگی آن تحت نظام سلطۀ غربی و آمریکایی تعریف شده، تنها دو راه وجود دارد. یا باید در این جریان هولناک و خون‌ریز و بدون پایان شریک شد و دیگر سخن از هر هویتی به‌نام «ما» به میان نیاورد و تبعات هولناک انسانیِ بی‌هویتی محض را پذیرفت و یا با مقاومت در برابر آن، هویتِ «ما» را حفظ کرد. از این منظر، حتی فرهنگ‌ها و کشورهایی نظیر چین، هند، ژاپن، آمریکای جنوبی، کره جنوبی و روسیه، ملت‌های آفریقایی و نظایر آنها نیز الگوی مقاومت خاص خود را در فرایند غربی‌شدن و امریکایی‌شدن اتخاذ کرده و می کنند و بر سرِ اصول خود، مقاومت می‌کنند. این مقاومت، هرچند هزینه‌هایی برای این کشورها و مردمان آنها دارد، اما تحمل این هزینه‌ها، به این دلیل توجیه می‌شود که بدون این مقاومت‌ها و هزینه‌های آن، هویت اصلیِ این فرهنگ‌ها و کشورها در مقابل موج سلطه‌گر انسان غربی و مخصوصاً انسان امریکایی از میان می‌رود و باعث هضم و نابودیِ آنها در جهان جهانی‌شده می‌شود. 5. تاکید مجدد بر این نکته لازم است که ما حتی اگر از ادعای جهانیِ اسلام به‌عنوان دین خاتم نیز دست برداریم، بازهم در پیش گرفتن الگوی مقاومت، حداقلی‌ترین تدبیر عقلانی برای بقاء هویتی‌مان در جهان جهانی‌شدۀ فعلی است. هرچند باید تاکید کنم که در این دیدگاه حداقلی، معضلات توجیه ناشدۀ زیاد هویتی‌ای بر سر اصل وقوع انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و حتی مدعیات اسلام مبنی بر خاتمیت و همچنین مدعیات برخاسته از نظریۀ مهدویت در مذهب تشیع سر بر خواهد آورد. اما در هر صورت اتخاذ الگوی مقاومت در مقابل سازش و تسلیم، حداقلی‌ترین تدبیر جمهوری اسلامی برای بقاء در جهان جهانیِ شدۀ فعلی است. آنانکه الگوی مقاومت را نفی کرده و تن به سازش و تسلیم می‌دهند، باید به این پرسش هویتی پاسخ دهند که در صورت نفی و تهدید الگوی مقاومت، آیا دیگر «مایی» باقی می‌ماند که آنها دربارۀ مقاومت یا سازشش سخن بگویند؟ @monir_ol_din
🔸دغدغه کانال برپاساختن محیطی برای اندیشه ورزی است، از یادداشتهای دوستان فرهیخته ام استقبال میکنم. @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 از: استاد عزیز، آقای دکتر سجاد کوچکی 🔸 با عنوان؛ ضرورت تدوین براساس 🔸 پیشنهاد میکنم: مطالعه این مطلب را از دست ندهید. 👇👇👇👇 @monir_ol_din
بسمه تعالی "ضرورت تدوین براساس " *سجاد کوچکی* ✔️اخیراً مقاله ای به زبان انگلیسی تحت عنوان فلسفه چگونگی اسلامی مبتنی برمنطق و فرهنگ راهبردی مقاومت (Islamic philosophy of know how based on strategic resistance culture and strategic logic of resistance ) تدوین و تنظیم کردم که خلاصه ای از آن محضرتان تقدیم می گردد. 🔺براساس مستندات تاریخ معاصر ،هشت سال دفاع مقدس و اقتضائات چهل ساله انقلاب اسلامی،تقابل "ایران وآمریکا" ازنوع " فرهنگی" بعبارتی " ذاتی " بوده است. به تبع چنین منطق وتقابلی امکان برقراری اتحاد استراتژیک بین محور مقاومت و نظام سلطه هرگز متصور نیست. طی چند دهه اخیر استراتژی های قدرت دومحور موصوف به مثابه کانونی تهدیدخیز در تقابل هم بوده اند، اما با این وصف محور مقاومت در سایه انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب، فرصتها و دستاوردهای کم نظیری به ویژه در حوزه "فرهنگ مقاومت" 👇👇👇
نظیر دفاع مقدس،"مقاومت لبنان"، "یمنی سازی مقاومت" وارتقاء آستانه تحمل ملت عظیم الشان ایران و همینطور توسعه و در عمق راهبردی ج.ا و انقلاب اسلامی داشته است و تحلیلهای غالب در عرصه قدرت مبتنی بر مبانی ومنطق مقاومت، زمینه تقابل دومحور را بیش از تفاهم و اتحاد استراتژیک ارزیابی می کنند و تنها راه برون رفت از پیچ تاریخی حضرت آقا، اقدام اساسی درتولید" مفاهیم" و تعاریف" جدید، و معادلات راهبردی قدرت قرار دارد، باز موکداً عرض میکنم، بدون تولید نظام مفاهیم، تعاریف و معادلات جدید نه تنها پیشرفت گامهای انقلاب با مشکل جدی مواجه میگردد، بلکه محور مقاومت نیز، درمیادین تنظیم شده دشمن زمینگیر خواهد شد. حال چه باید کرد؟؟؟ 🔺حضرت امام( ره) و حضرت آقا بارها به مسئولین کشور، دانشگاها و حوزه ها تاکید و یادآوری فرمودند که استراتژیهای قدرت را ما تعیین می کنیم نه نظام سلطه بنابراین "تعیین "استراتژی قدرت براساس فلسفه چگونگی قدرت ساز اسلامی ومنطق مقاومت برگرفته از آن، قادراست مفاهیم ذیل رادرحوزه عینیت در اختیار ما قرار بدهد، با این مفاهیم بومی، دشمن راهی جز عقب نشینی و خروج از منطقه ما نخواهد داشت. 🔺آن نظام مفاهیم تولیدی پیش گفته باید براساس فلسفه فرهنگستان علوم با عبارات زیر معماری ومهندسی گردند: ۱-ایجاد توازن دراحساس ناامنی، درهمه مولفه های قدرت با دشمن. ۲- ایجاد توازن درخطرپذیری در تمامی حوزه های اقتصادی، سیاسی وفرهنگی. ۳- ایجادتوازن دراحتمال وقوع غافلگیری راهبردی در تمامی حوزه های اقتصاد،فرهنگ وسیاست،وغیره.... ۴- شکستن ابتکارعمل دشمن در تمامی حوزه های پیش گفته. ۵- مفروض شکنی در آراء، اندیشه ها ،دکترین و سیاستهای و ... دشمن. ۶-حضور هوشمندانه در فرایند تصمیم سازی ظرف مقابل از طریق نظام اطلاعاتی و فرهنگی(فضای سایبر) ۷-گشایش جبهه های جدید و متنوع برای پیچیده سازی فضای نبرد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی وغیره... ۸_بهره مندی بهینه از منابع و مزیت های انحصاری در تولید قدرت ،محور مقاومت در فضای ملی ، منطقه ای و بین المللی. ۹- تحمیل بحران های متعدد و پی در پی سیاسی ، اقتصادی و غیره بر دشمن از طریق بهره گیری از تمامی مولفه های قدرت قابل دسترس. ۱۰-نفوذ و اثر گذاری در مدیریت افکار عمومی، عملیات روانی و استفاده مناسب از فضای مجازی و فرهنگ تاثیر گذار مقاومت. 🔺لازم به توضیح است که دستیابی به چنین معماری، مهندسی و مدیریت در حوزه محور مقاومت و خنثی نمودن توطئه های پنهان و آشکار نظام سلطه فقط در سایه جهان بینی توحیدی ، فلسفه چگونگی قدرت ساز و منطق شامل یا همان منطق مقاومت میسور است و این مهم تنها از طریق همکاری متعهدانه حوزه ،دانشگاه و مسئولین راهبردی کشور امکان پذیر است. *دریادار سجاد کوچکی* @monir_ol_din