هدایت شده از 🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
#داستان_واقعی 💔
روزی برای پانسمان یک زخم سرپایی به اورژانس رفتم، اولین چیزی که توجهم را به خود جلب کرد کبودی زیر چشم زن جوان ۲۰ سالهای بود، که به نظر میآمد که کتک خورده است، جلو رفتم و علت را جویا شدم، از پاسخ امتناع کرد ولی مادری که با چشمان پر خون و دلی آزرده در کنارش نشسته بود، ماجرا را اینگونه تعریف کرد کرد که؛ مریم از ۱۶ سالگی با اصغر ازدواج کرد، اصغر در ابتدا شاغل بود و درآمد مکفی برای مخارج زندگی داشت ولی مریم به اصرار خودش برای درآمد بیشتر به کارخانهای رفته و مشغول کار شد پس از چند ماه اصغر که دیگر به لطف دوستانش معتاد هم شده بود، به علت اینکه دلش به حقوق زنش خوش بود دست از کار کشیده و خانهنشین شد. اینک مریم، نان بیار خانه شده و در کنار آن بایستی دو فرزند خود را تربیت کند و کارهای خانه را نیز انجام دهد، خیلی دلم به حال آن دختر نحیف و ضعیف بیست ساله سوخت و با خود گفتم مریم ای کاش اصرار نمیکردی که سر کار بروی، این بادمجان کاشته شده زیر چشم، حاصل پذیرش مسئولیت بیش از حد تو است! کار و در آوردن خرجی خانه وظیفه ی تو نیست و همین کار باعث تنبلی و بیمسئولیتی همسرت شده است.
✍نویسنده: #زهرا_طباخیان
پ.ن: اول بسنجید این مرد مسئولیت پذیر هست و وظایف خودش را میداند یا میخواهد جایتان باهم عوض شود‼️
✅ ڪانال برتـــر حجابـــ
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی
💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
#داستان_واقعی
♨️داستان شگفت انگیز پزشکی که مسلمان شد♨️
#مرحوم_آیت_الله_سید_محمدهادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شدند و پروفسور برلون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند و پس از یک عمل سه ساعته و زمانی که ایشان در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن میگویند را برایش ترجمه کند، مرحوم میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکردند و پس از این مساله پروفسور برلون، گفت؛ کلمه شهادتین را به من بیاموزید؛ زیرا از این لحظه میخواهم روی به اسلام بیاورم و پیرو مکتب این روحانی باشم؛
وقتی دلیل این کار را جویا شدند، پروفسور برلون گفت؛ تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانههای کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است و بعد از آن هم وصیت کرد که وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند که هم این که قبر این پروفسور مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کردهاند.
منبع: پایگاه مذهبی سلم
🔖توصیه های اخلاقی علما 🔖
📿 @attash 📿
📿 @attash 📿