هدایت شده از شبکه ادیان
⛪️ #یک_روز_در_کلیسا
ساعت ده صبح #یکشنبه #ناقوس ها به صدا در می آید. این فراخوانی است برای تجمع مردم در #کلیسا و زنگ شروع برنامه.
ما کمی زودتر هم رسیده بودیم، من کمی نگرانی داشتم که با #حجاب و ظاهر یک مسلمان می روم کسی ممانعت کند. اما کسی کاری نداشت. مردمی که در کلیسا شرکت می کردند چهره های مهربان تری داشتند.
هرکس وارد می شد زانو می زد و احترام می گذاشت. ظرف آبی قرار داشت که انگشت در آن می زدند و نقش صلیب را بر سینه خود می کشیدند. مقابل مجسمه #حضرت_مریم سلام الله علیها شمع روشن می کردند و روی صندلی هایی که از حصیر بود می نشستند.
ورودی برگه هایی می دادند که مناجات آن روز در آن آورده شده بود تا مردم بتوانند همخوانی منظم داشته باشند. خبری از کتاب مقدس در دست مردم نبود.
برنامه شروع شد. یک پسر کوچک با لباسی اباگونه ترکیب سفید و قرمز با پسری نوجوان با #صلیب بزرگی که بر سر یک چوپ بلند قرار داشت، در دست و یک پیرمرد که روحانی آنها محسوب می شد پشت سر آنها که لباس او ترکیب ابای سفید و شال سبز بود یک دور دور سالن چرخیدند.
صدای زنگی در داخل سالن پیچید و همه بپا خاستند. موسیقی آرامبخشی شروع به پخش شد و مردم همنوا با مردی که متن را می خواند شروع به خواندن کردند.
بعد از بخشی هم آوایی. اشاره شد که مردم بنشینند. خانمی پشت تریبون قرار گرفت و حرفایی زد. بعد دوباره مردم بلند شدند و همخوانی دوم را انجام دادند. دوباره نشستند و آقایی سیاه پوست که روحانی دیگرشان بود شروع به صحبت کرد. بعد مردم دوباره برخاستند و همخوانی بعدی. بعد نشستند و آقایی دیگر شروع به صحبت نسبتا طولانی کرد. این صحبت بیشتر روخوانی بود. یعنی متنی جلویش بود که از روی آن می گفت. بعد دوباره مردم بلند شدند و #همخوانی بعدی.
یکی از کشیشان وارد جمع شد و از قفسه ای که ظاهرا کتاب مقدس در آن نگهداری می شد کتاب را برداشت و با صفحه گشوده بالای سر گرفت و در جمعیت چرخید و بعد بالای سن رفت و کتاب را همانجا قرار داد.
در این مرحله برخی کنار #صندلی خود زانو زده بودند و همان عبارات دعاگونه را همخوانی می کردند. بعد آقایی دیگر حرفهایی زد و سکوت کرد، همه ایستاده سکوت کرده بودند، ظاهرا اینجا زمان بیان حاجات شخصی و درونی بود. همه دست هایشان را مثل ما که برای قنوت می گیریم بالا آوردند البته دست ها به هم چسبیده نبود. دقایقی در سکوت محض گذشت.
بعد چند نفر سبد به دست به جمع مردم آمدند و پول جمع کردند. هر کسی مقداری در سبد می ریخت. در ادامه یکی از آن کشیشان اصلی جلو آمد شروع کرد به خواندن #مناجات هایی و بعد چیزی در یک جام ریخت و نوشید. بعد چیزی شبیه نان را خورد کرد و در ظرفی قرار داد و بین جمعیت آمد. در این مرحله دست بر سر افراد می کشید چیزی می خواند و تکه ای از آنچه در سبدش داشت در دهان مردم می گذاشت. مردم صف کشیده بودند تا حتما از این بخش برنامه محروم نمانند.
در نهایت همخوانی نهایی... سپس یکی از کشیشان ذکری گفت و همه همان را تکرار کردند و با کنار دستی خود دست دادند و روبوسی کردند. با هرکس دست می دادند آن ذکر را تکرار می کردند.
این مراسم یک ساعت و چهل و پنج دقیقه به طول انجامید.
عموم مخاطبین مسن بودند اما جوان و نوجوان و کودک هم دیدم.
از برخی از صحنه ها فیلم و عکس گرفته ام که ارسال می کنم.
از کل مراسم تقریبا هیچ نفهمیدم چون تمام محتوا به نوعی آوازگونه بود و با آن صدایی که آهسته بود و می پیچید خیلی قابل فهم نبود.
فقط یکی از آن برگه های مناجات را گرفته ام که ترجمه اش را ارسال خواهم کرد: متن همخوانی این گونه شروع می شد:
ما بدن مسیح هستیم.
هر یک از ما عضوی از این بدن هستیم.
هر کس فضل روح را برای خیر تمام بدن بدست می آورد...
🌐 @ninfrance
🌐 @adyan8