11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری | #ریلز
🏴تعویض پرچم گنبد مطهر سیدالشهداء علیه السلام در #شب_اول #محرم الحرام 1444 ه.ق
تحویل سال
به وقتِ مُحَرّم است
حَوّل قلـُوبَنا
بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۷
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
بازگشت
🔘 آنجا میدیدم که تمام قدرت دست خداست. اگر من نیت الهی خودم را حفظ می کردم، خداوند هم اگر به صلاح من بود، از خزانه غیبی خودش، مشکل مرا برطرف می کرد.
🔘 من میدیدم که برخی کارهای الهی ام، چقدر در حل مشکلات دنیایی ام تأثیر داشت و حسرت می خوردم که چرا تمام کارهایم، حتی ساده ترین کارهای زندگی روزمره را با نیت الهی انجام نداده ام.
🔘 در آن لحظات و در اوج ناامیدی با خودم گفتم چقدر خوب می شود که اجازه دهند من برگردم. دیگر هیچ کاری را جز برای رضای خدا انجام نمیدهم. مگر اهل دنیا ارزش این را دارند که انسان، کارهایش را برای رضای خاطر آنها انجام دهد!؟ اما یکباره، یاد دو هفته مأموریت اخیر افتادم. من باید به مسئولین گزارش بدهم. شرایط امنیتی خاصی ایجاد شده که فقط من خبر دارم. لذا به آن پیر مهربان که فهمیدم حضرت عزرائیل است گفتم: «می شود مرگم را به تأخیر بیاندازید؟» اما مرگ من فرا رسیده بود. راه بازگشتی نداشتم. با اشاره ای تسلیم حضرت عزرائیل شدم. البته این را اشاره کنم که هیچ تکلمی صورت نمی گرفت. آنچه در دل من بود و می خواستم به زبان بیاورم، ملک الموت متوجه می شد و آنچه ایشان می خواست بگوید، من می فهمیدم. یک ارتباط روحی داشتیم.
🔘 نگاه مهربانش را از چهره من برداشت و از جا بلند شد و به من گفت: الان نوبت تو نیست، بر می گردم. ایشان بدون عبور از در اتاق، از دیوار گذشت و به اتاق سمت راست رفت و بالای سر یک مریض قرار گرفت.
🔘 یک جوان درشت هیکل روی تخت خوابیده بود و چند دستگاه به او متصل بود. برخلاف من، خیلی با آن مريض حرف نزد. مثل اینکه پشت یقه کسی را بگیرند، گردنش را گرفت و روح این جوان را بیرون آورد و با خود به آسمان برد. من هم مثل کسی که نفس خود را برای دقایقی زیر آب حبس کرده باشد و یکباره به سطح آب بیاید، یک دفعه داد زدم و با صدای بلند نفس کشیدم!
🔘 ضربان قلب من دوباره شروع شد و دردها دوباره بازگشت. از صدای نفس کشیدنم، همسرم از جا پرید. بنده خدا فکر کرده بود که من خوابم. باتعجب گفت: چیزی شده؟ گفتم: عزرائیل... عزرائيل الان اینجا بود؟ خانمم با تعجب گفت: چی میگی؟ عزرائیل کجا بود؟! با سختی سرم را به سمت راست چرخاندم وگفتم: حضرت عزرائیل از این طرف رفت. همین الان جان یک جوان درشت هیکل را گرفت و با خودش برد.
🔘 خانمم که فکر می کرد هذیان میگویم، خواست حرفی بزند که صدای جیغ از اتاق بغل که بخش اصلی اورژانس بود به گوش رسید؟ یک نگاه متعجب به من کرد و یک نگاه به داخل سالن، بعد سریع به اتاق بغل رفت.
🔘 خانمی که به عنوان همراه، در اتاق سمت راست من قرار داشت همین طور جیغ میزد. لحظاتی بعد، خانم من برگشت و با تعجب گفت: «تو واقعا چی دیدی؟ یک جوان درشت هیکل تو اتاق بغل بود که همین الان از دنیا رفت، تو چطور فهمیدی؟» نفس کشیدن برایم سخت بود. کمی مکث کردم و گفتم: خانم، من حضرت عزرائیل را دیدم که می خواست مرا ببرد. اما به من اجازه داد که بمانم.
🔘 نفسی تازه کردم و گفتم: من دیدم که ایشان به اتاق بغل رفت و بدون درنگ، روح جوانی که روی تخت خوابیده بود را از پشت گردنش بیرون کشید و با خودش برد. همین طور که حرف می زدم بی حال شدم و به خواب عمیقی فرو رفتم.
🔘 بلافاصله مرا به یکی از اتاق های ایزوله در بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند. برادرم نیز به عنوان همراه به کنارم آمد. البته اینها را بعدها فهمیدم.. صبح فردا وقتی چشم باز کردم، خودم را اینگونه دیدم که به گوشه سقف اتاق ایزوله چسبیده ام!
🔘 هوا روشن شده بود و معلوم بود از دیشب که به این بخش آمدم، مرا زیر دستگاه تنفس قرار دادند. از آن بالا به بدن خودم که روی تخت خوابیده بود نگاه کردم. چندین سرم به من وصل بود و دستگاهی بالای سرم روشن بود. دردی حس نمی کردم. نزدیک ظهر شده بود اما برادرم، هنوز در کنار من روی صندلی خواب بود. بنده خدا دیشب تا صبح بالای سرم بیدار بود. اما من، آرام و سبکبار بودم. هرچه اراده می کردم می توانستم انجام دهم. هرجا می خواستم می رفتم. کافی بود فقط اراده کنم! مثل اینکه به حال خودم رها شده باشم و به من اجازه داده باشند که پرواز در آن وضعیت را تجربه کنم.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ، یٰا مَهْدِی اَدْرِکْنِی
مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت
اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خـسـت
سعدی
#امام_زمان علیه السلام #شعر #ادبیات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «نشانه محقق شده ظهور»
🚩 گریه رو جز برای #امام_حسین علیه السلام برای کسی دیگهای خرج نمیکرد... این معرفته
📖 نشانه ظهور در انجیل...
#محرم
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۹۲
❤️⁉️ محبت به امام، چگونه باعث شیرینی و محبوبیت ایمان میشود؟
📜 دربارۀ محبت به امام، روایت شریفی در تفسیر یکی از آیات قرآن هست که تقدیمتان میشود؛ در سورۀ حجرات میفرماید:
🌱 «ولکنَّ الله حبَّبَ إلیکُم الإیمان و زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم»
🌱 خدا یکی از کارهایی که با مؤمنین انجام میدهد این است که ایمان را در قلب آنها محبوب و زیبا میکند.
🔺 در کنار این محبوبیت حتماً باید زیبایی را هم اضافه کرد، چون طبیعتاً انسان نیاز دارد که عاشق یک شخصیت فوقالعاده زیبا باشد تا بتواند او را تحسین کند.
#امام_زمان علیه السلام #قرآن
🔆قسمتهای پیشین👉
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
YEKNET.IR - zamine 2 - shabe 2 muharram 1400 - banifatemeh.mp3
6.43M
🔳 #زمینه #شب_دوم #محرم
🌴ای ساربان آهسته ران
🌴کارام جانم میرود
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
💠 ٨ سفارش اولیاء الهی برای استفادۀ بیشتر از ماههای محرّم و صفر
4⃣ شرکت در مجالس عزای اهل بیت علیهم السلام
بزرگان نسبت به شرکت در مجالس عزای اهل بیت بسیار تأکید داشتند. مرحوم علامه طهرانی رضوان الله علیه می فرمودند:
سالک بدون توسل به سیدالشهدا علیه السلام به مقصد نخواهد رسید!» این مسئله یک اصل است و تمام کسانی که برای آنها فتح باب شده است از طريق توسل به سیدالشهدا علیه السلام بوده است.
#امام_حسین علیه السلام
🔘 لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد...
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
YEKNET.IR - roze 2 - shabe 1 muharram 1401 - mirza mohammadi.mp3
6.26M
🔳 #مناجات با #امام_زمان علیه السلام #محرم
🌴بدون تو ضربان زمین منظم نیست
🌴 أسبَلَ دُمُوعَنا
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59