@MaddahionlinYEKNET.IR - roze 2 - shabe 1 muharram 1401 - mirza mohammadi.mp3
زمان:
حجم:
6.26M
🔳 #مناجات با #امام_زمان علیه السلام #محرم
🌴بدون تو ضربان زمین منظم نیست
🌴 أسبَلَ دُمُوعَنا
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۸
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
مادر
🌱 در همان اتاق ایزوله، یکباره به فکرم رسید که چند وقت است مادرم را ندیده ام. آخرین بار قبل از این مأموریت به دیدنش رفتم. همین که به این موضوع فکر کردم، بلافاصله در خانه مادرم بودم!
🌱 مادرم را دیدم که چادرش را سرش کرده و می خواست سریع از در بیرون بیاید. راننده آژانس، بیرون از منزل منتظرش بود. اما مادرم قبل از اینکه در را ببندد، دوباره به داخل خانه برگشت! فراموش کرده بود کلید را با خودش بیاورد. کلید را برداشت و بیرون آمد و سریع سوار ماشین شد و به سمت بیمارستان حرکت کرد.
🌱 هر کسی را می دیدم، نیت و آنچه در فکرش می گذشت را به خوبی می فهمیدم.
🌱 من بالای ماشین مادرم در آسمان سیر می کردم. مادرم در تاکسی گریه می کرد و بیماری مرا برای راننده که یک پیرمرد بود بیان می کرد. راننده هم برای شفای من دعا کرد. به بیمارستان رسیدیم. مادرم تا ورودی بخش آمد. مأموری که جلوی بخش بود، اخلاق خوبی نداشت. مادرم می خواست وارد شود که گفت: نمیشه، الان وقت ملاقات نیست. مادرم گفت: پسرم اینجاست. می خواهم به عنوان همراه پیش او بمانم. مأمور بداخلاق گفت: این مریض همراه داره. زنگ بزن بیاد بیرون و شما جای او برو داخل. مادرم که خیلی خسته شده بود، هرچه شماره برادرم را می گرفت گوشی خاموش بود.
🌱 من همینطور بین اتاق ایزوله و جلوی بخش، در رفت و آمد بودم. می خواستم به هر وسیله شده برادرم را بیدار کنم. مادرم خیلی کلافه و خسته شده بود. مأمور مشغول بازی با گوشی اش بود. توجهی به التماس های مادرم نداشت. مادرم رفت روی صندلی نشست. همین طور با خودش می گفت چیکار کنم؟ با کی تماس بگیرم و... رفتم داخل اتاق خودم. گفتم هر طور شده باید برادرم را بیدار کنم. هر کاری کردم نشد، همینطور که در تلاش بودم، یکباره به بدنم خیره شدم. باید به بدنم برگردم تا برادرم را خبر کنم، اما چطور؟!
🌱 یکباره درد را حس کردم. سرم سنگین شد. هنوز تب داشتم. من دوباره به بدنم منتقل شده بودم! به هر طریقی بود برادرم را صدا کردم. از خواب پرید و گفت: چی شده؟ چطوری، خوبی؟ به سختی گفتم: پاشو، مامان پشت ورودی بخش منتظره. گفت: از کجا میدونی؟ گفتم: خودم دیدمش. پاشو. گفت: چرا به من زنگ نزد؟ گفتم: گوشیت خاموشه. پاشو دیگه. نگاهی به گوشی خاموشش انداخت و گفت راست میگی؟! بعد بدون اینکه سؤال و جواب بپرسد دوید به سمت ورودی بخش. بنده خدا هنوز خواب بود، اصلا نپرسید که من این اطلاعات را از کجا دارم.
🌱 چند دقیقه بعد مادرم وارد اتاق شد. با اینکه به سختی می توانستم چشمانم را باز کنم، اما از اینکه بار دیگر او را میدیدم خیلی خوشحال بودم. کمی با من حرف زد و مثل تمام مادرها قربان صدقه فرزندش رفت. البته این را هم بگویم که بین من و مادرم محبت خاصی برقرار بود. از کودکی هرزمان مادرم کاری داشت، من زودتر از چهار برادرم پیش قدم میشدم. مادرم در دوران کودکی و نوجوانی ما، بین پسرها قرار گذاشت که هر روز یکی از آنها نان بخرد، دیگری در کارهای خانه کمک کند. دیگری رختخواب ها را جمع و پهن کند و... هر زمان یکی از پسرها بازیگوشی می کرد و کارش را انجام نمیداد، من پیشقدم میشدم و کارهای مانده را انجام میدادم. همیشه هم می شنیدم که مادرم با صدای بلند مرا دعا می کرد. حتى الان که سال ها از آن روزها گذشته، بیشتر مواقع، وقتی مادرم کار دارد با من در میان می گذارد و همیشه دعای خیر مادرم بدرقه راهم می شود. من این موضوع را در محاسبه اعمالم در آن سوی هستی به خوبی درک کردم. در همان لحظه ای که گذشته ام را دیدم و اعمال من بررسی می شد، دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تأثير داشت.
🌱 بارها گناه یا خطایی از من سر زده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی حساب میشدم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر سر من وارد شود، با دعای مادرم برطرف شده بود. یعنی مقام مادر این گونه است. هر یک از دعاهای یک مادر کافی است تا آینده انسان را کاملا تغییر دهد. مادر همین طور که کنارم نشسته بود برایم دعا می کرد. به سختی گفتم: مادر، فدات بشم، چرا با این حال زحمت کشیدی و تا اینجا آمدی. شرمنده ام. مادرم گفت: «الهی نباشم و نبینم پسر دسته گلم اینطور بی حال تو بیمارستان افتاده.»
🌱 آن روز من فقط چند دقیقه توانستم در کنار مادرم باشم. اما دوباره از هوش رفتم... روزهای سختی در بیمارستان داشتم. نمیدانستم برای خودم ناراحت باشم یا برای همسرم.
🌱 خداوند همسر مهربان و مظلومی نصیب من کرد که واقعا همدیگر را دوست داشتیم. زندگی ما به خوبی ادامه داشت تا اینکه بیماری همسرم تشدید شد.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🔳ـ﷽ـ🔳
◻️ السلام علیک یا صاحب الزمان فدایتان گردیم
✋ بزرگواران گرامی سلام علیکم
🏴✋🏴 آغاز ماه خون و قیام و ایام حزن شیعه بر محبین و شیعیان اهل بیت علیهمالسلام تسلیت باد.
✅ تقدیم صدقات و خیرات جهت سلامتی وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه و بر طرف شدن احزان قلب نازنین حضرت، نوعی ابراز عشق و علاقه و وفاداری نسبت به مولای عزیزمان است که این ابراز دوستی و مودت بسیار مورد رضایت خدای بزرگ و مهربان است و سفارش پیامبر اکرم صلیﷲعلیهوآله است و تاثیر بسزایی در زندگی ما دارد.
👈 چه نیکو است در اول #ماه_محرم صدقه اول ماه را جهت سلامتي #حضرت_مهدی ارواحنافداه تقدیم نمائيم.
🔘 سروران ارجمند، علاوه بر مراکز خوبی که میشناسید، مؤسسه خیریه نیک گستر وصال از جمله موسسات خیریه ایست که با رساندن صدقات و خیرات به دست ایتام، سادات و نیازمندان آبرومند محل مناسبی برای تحقق نیّات پسندیده نیکوکاران است.
📲 پرداخت با موبايل:
*741*3*5513922#
💳 شماره کارت:
6037991899503613
📱 پرداخت آنلاین:
http://vesalngo.ir/contact-us/online-payment/
ℹ️ آشنایی با خیریه نیک گستر وصال
vesalngo.ir
#امام_زمان علیه السّلام
#شیعه
#صدقه
#اول_ماه
◻️مهربان و مهرگستر باشيم◻️
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثاقَ اللّٰهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، یٰا مَهْدِی اَدْرِکْنِی
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مـسـت
سعدی
#امام_زمان علیه السلام #شعر #ادبیات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 نسل سلام فرمانده خطرناک است!
🔻 سید حسن نصرالله، در گفتوگو با شبکه المیادین، دلیل خطرناک بودن این نسل را توضیح میدهد.
#امام_زمان علیه السلام
#سلام_فرمانده
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
💠 ٨ سفارش اولیاء الهی برای استفادۀ بیشتر از ماههای محرّم و صفر
5⃣ اهمیت برگزاری مجالس در بین الطلوعین
بهترین وقت برای مجالس روضه در ایام عاشورا «بين الطلوعین» است و فیوضاتی که در بین الطلوعین برای انسان حاصل می شود، در سایر مواقع نیست.
بین الطلوعین: فاصله زمانی میان اذان صبح تا طلوع آفتاب.
#امام_حسین علیه السلام
🔘 لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد...
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌿🌷 #نیازمابهولایت ۹۳
❤️⁉️ محبت به امام، چگونه باعث شیرینی و محبوبیت ایمان میشود؟
این شعرهای عاشقانهای که عرفای ما-مثل جناب حافظ- سرودهاند؛ چقدر در وصف زیبایی معشوق سخن میگوید که آدم یقین میکند این معشوق، زمینی نیست و این معشوق حتماً از اولیاء خدا است.
😊 و چه آدابی را مطرح میکند؛
🌱 «میان عاشق و معشوق فرق بسیار است؛ چو یار ناز نماید شما نیاز کنید!»
👈 واقعاً یک ادبیاتی را به کار میبرد که این ادبیات را نمیشود برای عشقهای معمولی زمینی و عشقهای مربوط به عواطف خانوادگی استفاده کرد.
☺️ مثلاً میگوید:
🌱 «به تیغم گر زند دستش نگیرم؛ وگر تیرم زند منت پذیرم!»
😊 یا این شعر آقای شهریار(رحمةﷲعلیه) که میگوید:
🌱 «رو کن به هرکه خواهی؛ گل پشت و رو ندارد!»
⁉️ این را صادقانه آدم به چه کسی میتواند بگوید؟
⁉️ این چه عشق و محبتی است که انسان را به اینجا میرساند؟
⁉️ آیا انسان میتواند بدون این حقایق، زندگی کند؟ واقعاً امکان دارد؟
⁉️ آیا واقعاً بیدار شدنِ یک چنین نیازی سخت است؟
✅ نه، واقعاً سخت نیست، منتها ما از راهش نرفتهایم و الا ما میتوانیم عالم را متحول کنیم!
#امام_زمان علیه السلام #قرآن
🔆قسمتهای پیشین👉
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59