eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
120 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ـ 🌿🌷 ۲۴ ⁉️زندگی انسان یعنی تلاش برای رسیدن به تمایلات؛ اما کدام تمایلات؟ ❎ همان‌طور که در شماره های قبلی آمد، زندگی انسان به‌طور کلی به‌معنای تأمین تمایلات یا تلاش برای رسیدن به تمایلات است؛ اما کدام تمایلات؟ 🔅 اگر تمایلات عالی خودت را شکوفا بکنی می‌شود «زکّاها» اگر این تمایلات شکوفا شد و تأمینش کردی، دیگر به سعادت می‌رسی: «قَد أفلَحَ مَن زَکّاها». ❌ اگر این تمایلات زیبا و عالی خودت را دفن کردی، می‌شود: «قَد خابَ مَن دَسّاها» ❇️ البته تمایلات کم‌ارزش هم مراتب دارند: بعضی از تمایلات، خیلی بد هستند و به‌مرور در انسان شکل می‌گیرند. بعضی از تمایلات هم بد نیستند اما سطح و ارزش‌شان پایین است و انسان باید آنها را محدود کند چون کم‌ارزش هستند. ⚠️ (وقتی می‌گوییم «کم‌ارزش» به این معنا نیست که بخواهیم ارزش دینی روی آنها بگذاریم. کم‌ارزش یعنی اینکه به انسان، بهره و لذت نمی‌دهند، آنچنان که باید و شاید عمیق نیستند و لذت‌های‌شان پر از آسیب و رنج است و روحیۀ آدم را عمیقاً شاداب و بانشاط نمی‌کنند) علیه السلام 🔆قسمت‌های پیشین👉 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
مداحی_آنلاین_روضه_حضرت_زهرا_حاج_منصور_ارضی.mp3
5.33M
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(سلامﷲعلیها) 🌴زود برو علی رو خبر کن ... 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬👆 ناحِلَةَالجِسم یعنی... مُنحَدَة الرُکن یعنی توون برات نمونده بانو... سبڪ زیبای در رثای فاطمه زهــــرا ‌(سلامﷲعلیها) ◼️ 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ 🍂 🔘 شهید ابراهیم هادی و خواب حضرت زهرا سلام الله علیها 🌾 ابراهیم گفت: نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام تشریف آوردند و گفتند؛ نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم،هرکه گفت بخوان تو هم بخوان. 🌾 جواد مجلسی می گوید: پائیز سال ۱۳۶۱ بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیهاالسلام بود. هرجا میرفتیم حرف از او بود! 🌾 خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند. همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام انجام شده بود. 🌾 به منطقه ی سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم میخواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا علیهاالسلام بخواند. 🌾 شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد. 🌾 آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم! هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم! 🌾 ساعت یک نیمه شب بود.خسته و کوفته خوابیدم. قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه. 🌾 من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز. ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد. 🌾 بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیهاالسلام!! 🌾 اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم. 🌾 بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن. 🌾 بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکه گفت بخوان تو هم بخوان. دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد. 📖 سلام بر ابراهیم ، ص ۱۹۰ زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید سلامﷲعلیها سلامﷲعلیها ▫️۸▫️ 🍂قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 پناهگاهی جز زهــرا (سلامﷲعلیها)✨ نداشتیم... 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤"مداحی برای خانوم فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)" با صدای دل انگیز "شهید ابراهیم هادی" شهید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
«حاج عیسی» خادم امام خمینی (ره) درگذشت 🔹حاج عيسی جعفرى از سال ۵۹ تا رحلت امام (ره) در خدمت ايشان بود و پس از آن نيز تا سال ٨٦ در دفتر بنيانگذار انقلاب اسلامى به خدمت پرداخت. 🔹حاج عیسی صبح امروز مصادف با روز شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلامﷲعلیها) بر اثر كهولت سن دار فانی را وداع گفت. 🌐 خبرگزاری تسنیم 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
مداحی آنلاین - با سینه شکسته علی را صدا مکن - نریمان پناهی.mp3
6.42M
🔳 🌴با سینه‌ی شکسته علی را صدا مکن 🌴اینگونه پیش من کفنت را سوا مکن 🎤 👌بسیار دلنشین 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
📌 یکی بود و یکی نبود... ▪️ ماجرا از اینجا شروع شد... یکی بود و یکی نبود برای یاریِ امام زمان به جز یک زن هیچ کس نبود... 🥀 شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را خدمت امام زمان و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
YEKNET.IR - tak 3 - fatemieh 2 - 1400 - pouyanfar.mp3
4.35M
🔳 🌴تموم رویاهامو کشتند 🌴قوت زانوهامو کشتند 🎤 👌بسیار دلنشین 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
✨﷽✨ـ ‍ ⬅️ شرط کردم مسلمان نمی‌شوم اما...‌ ‌ «لنه مته سین» بیش از ۲۵ سال است میهمان که نه! فرزند اسلام شده. او خودش را دختر فاطمه زهرا (سلامﷲعلیها) می‌داند و می‌گوید: گرچه دیر، اما «مادرم» را خوب یافتم.‌ ‌ او زندگی‌اش را اینطور روایت می‌کند:‌ ۶۰ سال پیش در یکی از شهر‌های کوچک دانمارک به دنیا آمدم. دریک خانواده مسیحی زندگی کردم. پدرم معلم و مادرم کارمند یکی از ادارات دانمارک بود. ‌ ‌ زمانی که با همسرم (آقای خادم) ازدواج کردم، به ایشان گفتم ازدواج با شما به معنای این نیست که مسلمان می‌شوم. البته ما با سنت اسلام ازدواج کردیم؛ اما با ایشان شرط کردم که مسلمان نمی‌شوم!‌ ‌ همسرم به اتفاق دوستانش مؤسس حسینیه‌ای در کپنهاگ بودند و شیعیان تا آن روز هیچ مسجد و حسینیه‌ای نداشتند. اصرار همسرم برای حضورم در حسینیه بی فایده بود، چون من علاقه‌ای به گریه کردن نداشتم! یک شب که همسرم می‌خواست به حسینیه برود به من گفت: من یک خواهشی از شما دارم. امشب شهادت حضرت زهرا (سلامﷲعلیها) است. از شما می‌خواهم همراه من به حسینیه بیایی. چون ایشان «مادرِ» اسلام است. هرچند خیلی مایل نبودم، اما قبول کردم که همراهش به مراسم عزاداری بروم.‌... ‌ امروز خدا را شکر می‌کنم که آن شب در فاطمیه «خدا» مرا خواند. من خدا را شاکرم که در فاطمیه کامل شدم. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59