💠 در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایهاش به دیوار میافتاد، اسبم به آن نگاه و خیال میکرد اسب دیگری است! به همین خاطر خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند میرفت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرا به کشتن میداد.
اما دیوار تمام میشد، سایهاش از بین میرفت و آرام میگرفت.
در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت -که مرکب توست- میخواهد در جنبههای دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از #چشم_هم_چشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی میکشد...
▪️نقل از حاج اسماعیل دولابی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌺 نوجوانِ عاشقِ خدا...
با اینکه هنوز به سنِ تکلیف نرسیده بود، نماز شب میخواند... یک بار ناخواسته و اتفاقی، نمازِ صبحش قضـا شـد. اونقدر گریه کرد، که ما فکر کردیم شـاید برایِ برادرش اتفاقی افتاده...
🌹خاطرهای از زندگی نوجوان شهید جلال تقوا طلب
▫️ سال تولد ۱۳۴۹
▫️ سال شهادت ۱۳۶۳
▫️ محل شهادت جزیرهٔ مجنون
📚 محراب عشق
#خاطره_شهید #هفته_بسیج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 چه آدمهایی به دردِ امامِ زمان عجلﷲتعالیفرجهالشریف میخورند؟
#تصویری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۱۶
گویا از تاریکی به روشنایی و از کوری به بینایی و از خواب به بیداری می رویم. دنیا ظلمتکده و پژمرده است که:
🌱 «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَهَ لَهِیَ الحَیَوانُ» (عنکبوت/۶۴)؛ و همانا سرای آخرت زندگانی واقعی است.
🌱 و «إِنَّ اللَّهَ جاعِلُ الظُّلُماتِ وَالنُّورِ»(انعام/۱)؛ خداوند ظلمت ها و نور را پدید آورد.
دیدم ابتلائات زیاد شد، زمین به شدّت می لرزد و هوا طوفانی و تاریک گردیده و از آسمان مثل تگرگ سنگ می بارد، و در دو طرف راه، محشر کبرایی رخ داده، و گرفتاران به هیاکل مُوحشی (قیافه های وحشتناک) درآمده اند و در تلاش، و در آن لجن های داغ غرق هستند و اگر پس از زحمت هایی خود را از لجن ها بیرون کشند، سنگی از آسمان به سرشان خورده، دوباره مثل میخی به زمین فرو می روند.
از این صورتِ وا ویلا (حال مرگبار) در وحشت فوق العاده ای افتادم و بدنم لرزید.
از هادی پرسیدم: این چه زمینی است و این مبتلایان کیانند که عذابشان سخت دردناک است؟ به طوری باریدن سنگ از آسمان شدّت کرده بود که هادی در بالای سر من در پرواز بود و از خوف رنگش پریده و قوایش سستی گرفته بود.
جواب داد: «این زمین، همان زمین شهوت است و گرفتاران از اهل لواطند. تو سرعت کن! تا مگر از میان آنها به زودی خارج شویم که: «هر کس به کار گروهی راضی باشد و یا در میان آنها بوده و خارج نشود، جزو آنان محسوب می گردد».
گفتم: این لجن های میان راه - که حقیقتاً شهوت آدمی است و به این صورت درآمده - به واسطه چسبندگی که دارد اسب را سر نمی دهد که سرعت کند.
هادی گفت: چاره نیست! سپر را بر روی سر بگیر که سنگی به تو نخورد، چند تازیانه هم به اسب آشنا کن، بلکه به توفیق و مدد الهی از این بلا خلاص گردیم:
🌱 «أ لم تکن أرض اللَّه واسعه، فتهاجروا فیها» (نساء/۹۷)؛ آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید.
دو فرسخ بیش نمانده که از این بلا خلاص شویم.
من خود را جمع نمودم و چند شلّاقی به عقب اسب نواختم وبا رکاب به پهلوی او زدم، اسب دم خود را حرکت داد و خود را گردباد کرد و باد به پره بینی انداخت و چون باد صرصر (تند و سخت) پریدن گرفت.
هادی که همیشه در بالای سر من همچون شهباز در پرواز بود، عقب افتاد و من هم سرگرم خواندنِ [این آیه شدم] که:
🌱 «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّمآءِ وَالأَرْضِ» (حدید/۲۱)؛ از هم سبقت گیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن به پهنای آسمان و زمین است.
ناگهان سیاه ملعون هم چون دیو زرد خود را به من رسانید، اسب از هیکل او رم خورد و مرا به زمین زد و اعضایم همه درهم خرد گردید، و دو دست اسب هم از راه بیرون شد و به باتلاق فرو رفت و حیوان به زحمت دست های خود را بیرون نمود.
هادی رسید، سر و دست و پای مرا بست وبه روی اسب محکم بست و خود لجام اسب را می کشید، چند قدمی رفتیم و از آن زمین پربلا بیرون شدیم.
گفتم: هادی! تو هر وقت از من دور شده ای، این سیاه نزدیک آمده و مرا صدمه زده است.
گفت: او هر وقت نزدیک می شود، من دور می شوم و نزدیک شدن او نیز از جانب خودتان است.
داخل اراضی دیگری از اراضی شهوت شدیم که در آنجا اهالی شکم پرستان و تن پروران بودند، آنهایی که در دست راست به صورت خر و گاو و اغنام (گوسفندان) بودند شکم پرستی شان از مال حلال خودشان بود و عذاب چندانی نداشتند.
ولی آنهایی که در دست چپ و به صورت خوک و خرس بودند، کسانی بودند که در شکل شکم پرستی و تن پروری خود بی باک بوده و فرقی میان حلال و حرام، مال خود و مال غیر نمی گذاشتند و شکم هایشان بسیار بزرگ و سایر اعضایشان لاغر و باریک بود. و طایفه دست چپ، علاوه بر تغییر شکل در اذیت و آزار نیز بودند که:
🔺 «أُوْلئِکَ کَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/۱۷۹)؛ آنان همچون چهارپایان بلکه گمراه تر هستند!.
رسیدیم به منزلگاه مسافرین، که در بیابان قَفْری (خشک) واقع بود و چیزی در این منزل پیدا نمی شد، و مسافرین فقط از زاد و توشه خود که در میان توبره پشتی خود داشتند، اعاشه (گذران زندگی) می نمودند و چون اعضای من، به واسطه زمین خوردن از اسب دردمندی داشت، هادی از میان قوطی که توبره پشتی بود، دوایی بیرون آورد و به بدن من مالید، دردها رفع گردید و تندرست شدم.
از هادی پرسیدم: این چه دوایی بود؟
گفت:...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب
🔘 قسمت اول
🔘 قسمت دوم
🔘 قسمت سوم
🔘 قسمت چهارم
🔘 قسمت پنجم
🔘 قسمت ششم
🔘 قسمت هفتم
🔘 قسمت هشتم
🔘 قسمت نهم
🔘 قسمت دهم
🔘 قسمت یازدهم
🔘 قسمت دوازدهم
🔘 قسمت سیزدهم
🔘 قسمت چهاردهم
🔘 قسمت پانزدهم
✔️ برای مطالعه هر قسمت روی آن بزنید.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۱۴
✅ داشتن قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست.
✅ داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست.
🔴 معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد.
✔️ قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌸 [السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي] يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ
🌸 [سلام بر امام مهدى آن كسى كه] به وجود او خداى متعال زمين را پر از عدل و داد گرداند و همه قواى عالم از او اطاعت كنند و خداوند به وسیله او به مؤمنین پاداش دهد.
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
هرچه میکشیم سزای فاصله ایست که از قرآن گرفته ایم
خودمان خوب میدانیم که حسابی کم گذاشته ایم در حق قرآن
کی به خود می آییم
و سرمان به سنگ میخورد
#قرآن
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59