eitaa logo
ندای مُنْتَظَر
1.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
119 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى كجاست آنكه پيشوا و صدرنشين آفريدگان و اهل نيكوكارى و تقوى است یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک ↔️ کپی صلواتی ☑️ ارتباط با ادمین @Montazar59
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ـ 🌿🌷 ۴۳ 🔘 در قرآن کریم وقتی خداوند متعال می‌خواهد بفرماید که حق مادرتان را رعایت کنید و احترامش را نگه دارید، می‌فرماید: 🌱 مادر برای شما زحمت کشیده است، نُه ماه بارداری تحمل کرده است و مدت بیشتری از نُه ماه، شیرۀ جانش را به شما داده است. این زحمات مادر را در نظر بگیرید... اینها یعنی نقش حمایتی مادر برجسته می‌شود! 🌱 وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً ؛ احقاف/ ۱۵ 👈 اگر نقش حمایتی مادر، برای کسی جا افتاد، حق مادر هم به سهولت اثبات می‌شود، اگر نقش حمایتی مادر، به‌خوبی جا افتاد، بعداً می‌توانیم بگوییم که «وقتی این مادر، تو را راهنمایی کرد حرفش را گوش بده» یا اینکه «اگر مادر، راضی نباشد، ممکن است سفر شما دچار اشکال بشود و سفر معصیت بشود» یا «وقتی مادر، شما را صدا زد، باید اطاعتش کنی و حتی نمازت را کوتاه کنی...» ⁉️ این‌ حقوق مادر بر فرزند، به‌خاطر چیست؟ 👈 به‌خاطر آن نقش حمایتی است. ✅ دربارۀ پیغمبر و امام هم همین‌طور است. علیه السلام 🔆قسمت‌های پیشین👉 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 💠 آقا! به تو پناه آورده ام از پدر شیخ بهایی نقل می کنند که فرمود: _شبی به حرم سیدالشهدا علیه السلام مشرف شدم. وقت سحر شد؛ دیدم دو نفر به صورت های مهیب و عجیبی آمدند، در حالی که زنجیری از آتش به دست آنها بود، سپس سر قبری رفتند که صاحبش را در همان روز دفن کرده بودند، نعشی را از آن قبر بیرون آوردند و آن  زنجیر آتشین را به گردنش انداختند و گفتند: ای بدبخت! تو لیاقت این زمین را نداری. _خواستند او را بیرون ببرند که رو کرد به قبر حضرت سید الشهدا علیه السلام و عرض کرد: «آقا! من مهمان تو هستم، به تو پناه آورده ام.» _ناگهان دیدم در ضریح باز شد و آقا سید الشهدا علیه السلام بیرون آمدند وبه آن دو نفر فرمودند: _« او را رها کنید؛ زیرا به من پناه آورده است»؛ پس غل زنجیر آتشین را از گردنش برداشتند و رفتند.   📖 طوبای کربلا علیه السلام 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شاه کربلا حسین 👤کربلایی محمدحسین 📌 علیه السلام 👌 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 و تاثیر آن در تحکیم ۳ 🍃 یكی ازنیازهای جدّی بشری داشتن روحیۀآرام است. برخی ازانسانها به دنبال آسایش و فراهم کردن وسایل زندگی میگردند به گمان اینکه آرامش را هم در آن آسایش پیدا میکنند ولی از این موضوع غافلند که آرامش و بهجت ؛ موضوعی است درونی و به سطح اقناع روحی وابسته است. ✨ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در (نهج البلاغه ، خطبۀ ۱۱۱) می فرمایند :آیا به واسطۀ دنیا دنبال آرامش هستید؟ ⬅️ در واقع امیر المؤمنین میفرمایند: اگر توجّه همسران به سمت آرامش درونی است، قطعاً با پیشه ساختن قناعت به آن دست پیدا خواهند کرد(حكمت ۳۷۱و ۳۷۷) 🌳قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 و تاثیر آن در تحکیم 🌳 قسمت اول 🌳 قسمت دوم 🌳 قسمت سوم 🌳 قسمت چهارم 🌳 قسمت پنجم 👈برای مطالعهٔ هر قسمت روی آن بزنید. 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خواب می‌دیدم 👤کربلایی 🌿 علیه السلام هوایت نکنم می‌میرم 😔 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃 ۴ 💎نظم دادن به دانایی‌های دینی شوق ما را به حرکت بیشتر می‌کند. 💎قدرت مراقبت می‌دهد. 💎مراقبت را ثمربخش می‌کند. ⬅️ اولین سخنی که به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود این است که می‌خواهیم به معارف و دانایی‌های دینی خود نظم دهیم. ⬅️ این نظم، مشکل ما را در هدف‌گیری برطرف می‌کند و شوق ما را برای حرکت بیشتر می‌کند. ⬅️ این نظم ما را قدرتمند به مراقبت می‌کند و مراقبت را نیز بسیار ثمربخش خواهد کرد. 💎قسمت‌های پیشین👉 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
1_1108433215.mp3
10.28M
🔊 | تنظیم 🌷 خواهش می‌کنم 👤 حسین 🌿 علیه السلام هوایت نکنم می‌میرم 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿بِسْمِ رَبِّ الشُهَداءِ وَ الصِدِیْقِیْن🌿 ۳۹ تــوفــیــق شــهــادت ۲ 🎗 اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار با ارزش بود اينكه؛ توفيق شهادت نصيب هر كسي نميشود. 🎗 انسانِ بااخلاصی كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند، لياقت شهادت مييابد. 🎗 شهادت يك اتفاق نيست، يك انتخاب است. يك انتخاب آگاهانه كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد. 🎗 مثالي بزنم تا بهتر متوجه شويد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم و گفتم چه كساني شهيد ميشوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد ميشوي. 🎗 روز بعد، در حين عمليات، تانك نيروهاي ما مورد هدف قرار گرفت. سيديحيي و سجاد، در همان زمان به شهادت رسيدند. درست در كنار همين تانك، آن دوست ما قرار داشت كه من شهادت او را ديده بودم. اما اين دوست ما زنده ماند و در زير بارش سنگين رگبار نيروهاي داعش، توانست به عقب بيايد! 🎗 من خيلي تعجب كردم. يعني اشتباه ديده بودم؟! دو سه سال از اين ماجرا گذشت. يك روز در محل كار بودم كه اين بنده خدا به ديدنم آمد. پس از كمي حال و احوال، شروع به صحبت كرد و گفت: خيلي پشيمانم. خيلي... باتعجب گفتم: از چي پشيماني؟ 🎗 گفت:«يادته تو سوريه به من وعده شهادت دادي؟ آن روز، وقتي كه تانك مورد هدف قرار گرفت، به داخل يك چاله كوچك پرت شدم. ما وسط دشت و درست در تيررس دشمن بوديم. يقين داشتم كه الآن شهيد ميشوم. باور كن من ديدم كه رفقايم به آسمان رفتند! اما همان لحظه، فرزندان خردسالم در مقابل چشمانم آمدند. ديدم نميتوانم از آنها دل بكنم! در درونم به حضرت زينب علیهاالسلام عرض كردم: خانم جان، من لياقت دفاع از حرم شما را ندارم. من ميخواهم پيش فرزندانم برگردم. خواهش ميكنم... هنوز اين حرفهاي من تمام نشده بود كه حس كردم يك نيروي غيبي به ياري من آمد! دستي زير سرم قرار گرفت و مرا از چاله بيرون آورد. آنجا رگبار تيربار دشمن قطع نميشد. من به سمت عقب ميرفتم و صداي گلوله‌ها كه از كنار گوشم رد ميشد را ميشنيدم، بدون اينكه حتي يك گلوله يا تركش به من اصابت كند! گويي آن نيروي غيبي مرا حفاظت كرد تا به عقب آمدم. اما حالا خيلي پشيمانم. نميدانم چرا در آن لحظه اين حرفها را زدم! توفيق شهادت هميشه به سراغ انسان نميآيد.» 🎗 او ميگفت و همينطور اشك ميريخت... 🎗 درست همين توصيفات را يكي ديگر از جانبازان مدافع حرم داشت. اوميگفت: وقتي تير خوردم و به زمين افتادم، روح از بدنم خارج شد و به آسمان رفتم. يك دلم ميگفت برو، اما با خودم گفتم خانم من خيلي تنهاست. حيفه در جواني بيوه شود. من خيلي او را دوست دارم... همين كه تعلل كردم و جواب ندادم، يكباره ديدم به سمت پايين پرت شدم و با سرعت وارد بدنم شدم. درست در همان لحظه، پيكرهاي شهدا را كه من، همراه آنها بودم، از ماشين به داخل بيمارستان بردند كه متوجه زنده بودن من شدند و... 🎗 شبيه اين روايت را يکي از جانبازان حادثه انفجار اتوبوس سپاه داشت. او ميگفت: همين كه انفجار صورت گرفت، همراه دهها پاسدار شهيد به آسمان رفتم! در آنجا ديدم كه رفقاي من، از جمع ما جدا شده و با استقبال ملائک، بدون حساب وارد بهشت ميشدند، نوبت به من رسيد. گفتند: آيا دوست داري همراه آنها بروي؟ گفتم: بله، اما يکباره ياد زن و فرزندانم افتادم. محبت آنها يکباره در دلم نشست. همان لحظه مرا از جمع شهدا بيرون کردند. من بلافاصله به درون بدنم منتقل شدم. حالا چقدر افسوس ميخورم. چرا من غفلت كردم!؟ مگر خداوند خودش ياور بازماندگان شهدا نيست؟ من خيلي اشتباه كردم. ولي يقين پيدا کردم که شهادت توفيقي است که نصيب همه نميشود. ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59