🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🕊
#مناجات_نامه
🌾 الهی دانایی ده که در راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.
خواجه عبدﷲ انصاری
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌷 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمامُ الْمَأْمُونُ (فرازیاززیارتآلیس)
#سلام_یا_مهدی 🤚
🌷 سلام بر شما ای پیشوای امین و امانت دار الهی.
تو آن نِهای که چو غایب شوی ز دل بروی
تفاوتی نکند قُربِ دل، به بُعدِ مکان
سعدی
#امام_زمان علیه السلام #شعر #ادبیات
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مداحی_آنلاین_نذر_دیدار_رخت_را_کی_ادا_خواهم_کرد_حاج_منصور_ارضی.mp3
1.58M
🌱 #مناجات با #امام_زمان علیه السلام
نذر دیدار رخت را
کی ادا خواهم کرد
همه را بین تو یک روز
رها خواهم کردم
حاج#منصور_ارضی
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
💠دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هـیـچ ز بـهـر هـیـچ بـر هـیچ مـپـیـچ
🔹همهاش هیچ است! مرحوم آقا (علامه طهرانی) به دوستانشان این مطلب را خیلی تذکّر میدادند و میفرمودند: «دنیا را برای اهل دنیا بگذارید!»...
🔹البتّه منظور از دنیا، منزل و ساختمان نیست؛ اینها مراتب پایینی از دنیا است. انسان باید بر حسب ضرورت خود، آنچه را اقتضا میکند انجام بدهد.
🔹منظور از دنیا یعنی بهدنبال ریاسات و کثرات بودن، سر و کلّه زدن با مردم، بگیر و ببند، شب تا صبح در نماز و خواب نقشه کشیدن و اینکه «اینطور و آنطور میکنم»، «فردا این کار را میکنم»، «بروم و زودتر این معامله را انجام بدهم و از دست او دربیاورم و بدیننحو تجارت کنم»؛ اینها همه دنیا است!
🔹بندۀ خدا، دنیا را به اهلش بسپار! خیال نکن که اگر دنیا را رها کنی دنیا خراب میشود؛ نه، خاطرَت جمع باشد که خدا یک عدّه قبراق، عالی، سر زنده و بانشاط برای دنیا درست کرده است و اگر تو به دنیا نپردازی، آنها میپردازند.
🔹اینقدر، غصّۀ دنیا را نخور، برو غصّۀ خودت را بخور! دنیا را باید برای اهل دنیا گذاشت. اگر کسی نمیخواهد بیاید، آقا رهایش کن؛ چون اگر رهایش نکنی، معطّل ماندهای و کلاهَت پسِ معرکه است!
📝 حضرت آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّساللهسرّه
ـــــــــــــــــ
📚 #آموزههای_معرفت، ج 3، ص 324.
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ترکیه و ظهور سفیانی!
🔻چه ارتباطی بین نقشآفرینی ترکیه و حوادث آخرالزمان وجود دارد؟
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
41.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ ماه رجب، یه فرقی داره با ماههای قبلش!
که اگر بنده درکش کنه،
خدا فرموده «مطیع اون بندهاش میشه»!
#کلیپ #استاد_شجاعی #حرف_خاص
منبع : جلسه سوم از مبحث پرواز در آسمان رجب
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
حرف خاص.mp3
17.51M
✘ ماه رجب، یه فرقی داره با ماههای قبلش!
که اگر بنده درکش کنه،
خدا فرموده «مطیع اون بندهاش میشه»!
#استاد_شجاعی #حرف_خاص
منبع : جلسه سوم از مبحث پرواز در آسمان رجب
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#سیاحتغرب ۲۵
چون راه را نیز تاریکی فرا گرفته بود، هادی جلو جلو می رفت و من به تقلید او می رفتم.
گفتم: گویا راه را گم کرده ایم، چون با آن سفارش هایی که درباره ما شده بود نمی بایست صدمه ای بخوریم.
گفت: راه غلط نشده، کمتر کسی است که حسد باطنی، کم یا زیاد اظهار نکرده باشد و اگر تفضیلات اولیای امور و خوشنودی حضرت زهراعلیها السلام درباره شما نبود، حال شما شاید کمتر از این گرفتاران نبود.
بسیاری از این گرفتاران دیر یا زود خلاص خواهند شد و اهل رحمت خواهند بود.
چون هوا گرم و متعفّن و توبره پشتی هم سنگینی می نمود، به سرعت حرکت می نمودیم که از این زمین پُر بلا زودتر خلاص شویم و از رسیدن سیاه - اگر هلاک نشده باشد - نیز وحشت داشتم.
کف عرق بوناک، از زیر لباس ها به ظاهر لباس بیرون شده بود و ساق های پا از خستگی درد می کرد، تا آنکه به هزار مشقّت از آن سرزمین خلاص شدیم.
نسیم خنک وزیدن گرفت، هوا لطیف گردید، چمن و چشمه سار ها پیدا شد، اشجار (درختان) کوهی در میان درّه و سر کوه های سبز و خرّم نمایان بود، ساعتی به روی چشمه ای نشستیم و خستگی خود را گرفتیم.
از هادی پرسیدم: گویا سیاهک در زیر چرخ موتورها هلاک شد.
گفت: او فانی نمی شود، ولی در این سرزمین به تو نخواهد رسید، زیرا که از اراضی برهوت بسیار دور شده ایم و چون تکبّر و منائی (خودخواهی) نداشته ای، آن صحرا و گرفتاران را نخواهیم دید، چیزی از راه نمانده است که به حومه عاصمه (پایتخت) وادی السلام برسیم.
هرچه می رفتیم آثار خوشی و خرّمی و چمن و گل و ریاحین و درختان میوه دار بیشتر می شد، تا آنکه کوه های سبز و باغات زیاد و آبشار های صاف و نظیف زیادی پیدا شد و در دامنه کوه ها و قلّه آنها خیام (خیمه ها) زیادی از حریر سفید نمایان شد.
هادی گفت: اینجا حومه شهر است و اهالی آن در این خیام سکنی دارند. ولی ستون ها و میخ های آن خیام از طلا بود و طنابها از نقره خام بود. مقداری که از خیمه ها گذشتیم، هادی گفت: صبر کن تا من بروم، خیمه تو را تعیین کنم.
گفتم: اسم این سرزمین چیست که بسیار خوش آب و هوا و با روح است؟ من دلم می خواهد چند روزی در اینجا بمانم!
گفت: این زمین وادی ایمنی و ارض مقدّسه است، و لابد باید چند روزی در اینجا بمانی. پاکتی از خورجین که هدیه حضرت زهراعلیها السلام در آن بود بیرون آورد و به طرف خیمه ای که در قلّه کوهی دیده می شد، رفت.
من نگاه می کردم، وقتی که هادی به آن خیمه رسید و کاغذ خوانده شد، دیدم که دختران و پسران از خیمه بیرون شدند وبه طرف من دویدند. هادی نیز از عقب رسید و پاکتی دیگر از پلّه خورجین بیرون آورد و گفت: تو با اینها برو به خیمه و چندی استراحت کن تا من از عاصمه برگردم، من می روم که منزلی برای تو تهیه کنم.
گفتم: هادی! کجا مرا غریب و بی مونس ترک می کنی؟
گفت: برای مصالح تو تعقیب دارم و اینجا وطن توست و در آن خیمه، تو مونس خواهی داشت.
🌱 «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الخِیامِ، لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جآنٌّ» (الرحمن/۷۲و ۷۴)
🌱 حوریانی پرده نشین در دل خیمه ها، دست هیچ انس و جنّی پیش از ایشان به آنها نرسیده است.
هادی این را گفت و پرواز نمود و من با آن خدم و حشم به خیمه آمدم.
حوریه ای در آنجا به روی تخت نشسته بود، برخاست و از من استقبال نمود، غلامی همچون خورشید درخشان با ابریق (کوزه لوله دار) و لگنی از نقره خام وارد شد و سر و صورت مرا شستشو داد، و از آن آب، بوی مشک و گلاب ساطع بود.
پس از آن صورت خودرا در آینه دیدم در جمال و جلال دوچندان، آن حوریه ای بودم که در دفتر الهی معقوده (همسر) من بود، سروری و بزرگواری من بر او محقّق شده، که:
🌱«اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّسآءِ» (نساء/۳۴)؛ مردان سرپرست زنانند.
هر دو بر روی آن تخت نشستیم. آن خیمه پنج ستون داشت که ستون وُسطی از طلا و جواهر نشان و بزرگ تر از دیگر ستون ها بود.
برای امتحان ذکاوت آن حوریه پرسیدم: چرا این خیمه ستون دارد؟
گفت:...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59