eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 خداوند مهربان در ایه ۱۱ سوره حجرات میفرماید: ✨لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ یعنی نباید گروهی از مردم گروهی دیگر را مسخره کنند. ☀️ یک دستور از خداوند در حُجَرات نوشته 🌼 دوری کنید از یک کار که خیلی خیلی زشته 🌷 در ایه یازدهم فرموده: کسی نباید 🌸 سایر بنده هایم را مسخره نماید @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت اول منصور از بچّه‌های «سه‌راهِ دلگُشا» بود. منصور سیزده سال داشت؛ فقط سیزده سال.😊 منصور، معنیِ کلمه‌ی «انقلاب» را نمی‌دانست. فقط این را می‌دانست که انقلاب، چیزی‌ست که او را بزرگ کرده است، مَرد کرده است، واردِ میدان کرده است، و از او یک جَنگجو ساخته است. انقلاب چیزی‌ست که به او اجازه داده است حَرف بزند، فِکرش را بگوید، و از خَشمِ پدر و فریادِ مادر هم نترسد😌 هر شب که به خانه برمی‌گَشت، حِس می‌کرد که بُزُرگتر شده است؛ بزرگتر، عاقِل‌تر، فَهمیده‌تر، و شاید آقاتر! حِس می‌کرد چیزهای تازه‌یی یاد گرفته است و چیزهای تازه‌یی دیده است، چیزهایی نو و عجیب.😌 سَرِ سه راهِ دلگشا، ده دوازده تا از بچّه‌ها جمع شده بودند. منصور که رسید با آنها سَلام و عَلیکی کرد و ایستاد. پیش از انقلاب، هیچکدامشان را ـ بِجُز جواد و اکبر و مهدی ـ نمی‌شناخت و با هیچکدامشان ـ بِجُز همین سه نفر ـ سلام و عَلیکی نداشت؛ امّا حالا خیال می‌کرد که سالهاست با همه‌ی آنها دوست بوده است.🌷 توی چشم‌های مهربانِ همه‌ی آنها شور و حَرارت و غَم بود. همه‌شان مثلِ هم حرف می‌زدند و مثلِ هم فریاد🗣 می‌کشیدند. مثلِ هزار شمعِ 🕯کوچکِ یک شِکل بودند. می‌سوختند و زندگی‌شان را با این سوختن، روشن می‌کردند. همین سه روزِ پیش بود که یکی از بچّه‌ها تیر خورده بود😟؛ امّا خُدا را شُکر که تیر به پایش خورده بود. همه‌ی بچّه‌ها در هَر فُرصتی به دیدنش می‌رفتند، صورتِ پدرش را می‌بوسیدند و به مادرش تبریک می‌گفتند. نمی‌دانستند چرا باید تبریک بگویند؛ اما حِس می‌کردند که پدر و مادرِ پسرک، از این حادثه، ناراحت نیستند. کمی هم اِحساس غُرور و سربُلندی می‌کنند👏 منصور اسمِ پسرکِ تیر خورده را تازه یاد گرفته بود، و گاهی هم فراموش می‌کرد؛ امّا اسم، مُهم نبود. این مُهم بود که پسرک را خیلی دوست داشت.❤️ هَمزَمان با آمدنِ منصور، چند تا بچّه‌ی دیگر هم از کوچه پَس کوچه‌ها رسیدند و به گروه اِضافه شدند. بعد باز هم آمدند و آمدند تا عِدهّ‌ی ‌آنها به صد نفر رسید. چند تا عکسِ لوله شده‌ی «آقا»‌ را داشتند و چند تِکّه هم مُقوا. هنوز راه و رَسمِ کار را درست و حسابی یاد نگرفته بودند و وَضعِ چندان مُرتّبی نداشتند.😉 عکس‌ها را روی مّقوّاها چسباندند، سَرِ چوب کردند و راه اُفتادند ... @montazer_koocholo
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون این قسمت: مسافر بی ادب پیام اخلاقی: برخورد با افراد بی نزاکت @montazer_koocholo
حضرت موسی ۱.mp3
10.8M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای :اسماعیل کریم نیا و مصطفی کریم نیا 🗣قرائت : آیه اول تا دهم 🎶تدوین : عمو قصه گو 📚منبع :قرآن پایه سوم @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 صبحتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان این هفته: غیبت یوسف پیامبر حتما درباره زندگی یوسف پیامبر علیه السلام چیزهای زیادی خوانده اید یا شنیده اید . برادرانش به دلیل حسادت او را در چاه انداختند😒 و بعد به کاروانی فروخته شد و به مصر رفت . یوسف در خانه عزیز مصر رشد کرد و زلیخا همسر عزیز مصر عاشق او شد و بعد... زندانی شدن یوسف و تعبیر خواب پادشاه مصر بعد عزیزی مصر بالاخره ماجرای یوسف بر ملا شد ؛ برادرانش برای خرید گندم به مصر امدند و یوسف خودش را به آنان معرفی کرد .😌 ان وقت بود که فراق یعقوب علیه السلام پایان یافت😇 و چشم هایش که بخاطر بیست سال چشم انتظاری و گریه برای یوسف نابینا شده بود ، با پیراهن یوسف شفا پیدا کرد.🤩 🔖نتیجه گیری داستان این هفته:میان قصه یوسف پیامبر و شباهت های زیادی هست: شیخ صدوق میگوید: غیبت یوسف علیه السلام بیست سال طول کشید؛ از این مدت سه روز در چاه بود، چند سالی را در زندان و بقیه را نیز در سِمَت پادشاهی مصر حکمرانی میکرد ، او در مصر بود و یعقوب علیه السلام در فلسطین ، بین این دو سرزمین نُه روز فاصله بود . ‌🙃 او در دوران احوال متفاوتی داشت: مدتی برادرانش او را به قصد نابودی به چاه انداختند ، پس آن او را به بهای کمی به کاروانی فروختند ، در مصر نیز به دام فتنه عزیز مصر افتاد و چند سالی را در زندان گذراند ، خداوند او را حاکم مصر ساخت ، و با پدرش دیدار کرد و خوابش تعبیر شد. شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایتی می اورد که در ان حضرت فرموده است: یعقوب علیه السلام میدانست که یوسف زنده است و میدانست که خداوند بعد از مدتی پنهانی او را تمام میکند پس به فرزندانش گفت: من چیز هایی را میدانم که شما نمیدانید ، اما فرزندانش او را سرزنش کردند.😏 به قول شیخ صدوق مَثَل کسانی که در زمان ما به وجود 🌟 اطمینان دارند مَثَل یعقوب علیه السلام است که به یوسف علیه السلام و غیبتش اطمینان داشت ، و به همین ترتیب مَثَل کسانی که به امام زمان عج جاهل هستند ، مثل برادران یوسف است که پدرشان را سرزنش میکردند، و میگفتند: تو همان گمراهی سابق را داری!😞 این حدیث از امام محمد باقر علیه السلام هم شنیدنی است: در قائم ال محمد صلی الله و علیه و ال و سلم💚 شباهت هایی با پنج پیامبر وجود دارد: یونس، یوسف، موسی عیسی و محمد صلی الله علیهم اما شباهت او با یوسف علیه السلام: غیبت او از عام و خاص است، با این که مسافت کوتاهی بین یوسف علیه السلام با پدرش بود، امکان دیدار وجود نداشت. در واقع کسی جز یعقوب علیه السلام واقعی حضرت یوسف علیه السلام‌ نبود ،غیر از حضرت یعقوب علیه السلام کسی زنده بودن یوسف را باور نداشت . حضرت یعقوب علیه السلام هرگز باور نکرد که یوسف را گرگ🐺 خورده است‌. حالا دست ماست که باور کنیم یوسف زهرایی وجود دارد ، یا باور نکنیم و بگوییم: انها گمراه هستند و اشتباه میکنند ! جز کدام دسته هستیم یعقوب پیامبر یا برادران یوسف⁉️ @montazer_koocholo