🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#انس_با_قرآن
خداوند مهربان در ایه ۱۱ سوره حجرات میفرماید:
✨لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ
✨ یعنی نباید گروهی از مردم گروهی دیگر را مسخره کنند.
☀️ یک دستور از خداوند در حُجَرات نوشته
🌼 دوری کنید از یک کار که خیلی خیلی زشته
🌷 در ایه یازدهم فرموده: کسی نباید
🌸 سایر بنده هایم را مسخره نماید
@montazer_koocholo
#پنجشنبه_های_شهدایی 🌷
#جای_او_خالی_بود
قسمت اول
منصور از بچّههای «سهراهِ دلگُشا» بود.
منصور سیزده سال داشت؛ فقط سیزده سال.😊
منصور، معنیِ کلمهی «انقلاب» را نمیدانست. فقط این را میدانست که انقلاب، چیزیست که او را بزرگ کرده است، مَرد کرده است، واردِ میدان کرده است، و از او یک جَنگجو ساخته است. انقلاب چیزیست که به او اجازه داده است حَرف بزند، فِکرش را بگوید، و از خَشمِ پدر و فریادِ مادر هم نترسد😌
هر شب که به خانه برمیگَشت، حِس میکرد که بُزُرگتر شده است؛ بزرگتر، عاقِلتر، فَهمیدهتر، و شاید آقاتر! حِس میکرد چیزهای تازهیی یاد گرفته است و چیزهای تازهیی دیده است، چیزهایی نو و عجیب.😌
سَرِ سه راهِ دلگشا، ده دوازده تا از بچّهها جمع شده بودند. منصور که رسید با آنها سَلام و عَلیکی کرد و ایستاد. پیش از انقلاب، هیچکدامشان را ـ بِجُز جواد و اکبر و مهدی ـ نمیشناخت و با هیچکدامشان ـ بِجُز همین سه نفر ـ
سلام و عَلیکی نداشت؛ امّا حالا خیال میکرد که سالهاست با همهی آنها دوست بوده است.🌷
توی چشمهای مهربانِ همهی آنها شور و حَرارت و غَم بود. همهشان مثلِ هم حرف میزدند و مثلِ هم فریاد🗣 میکشیدند. مثلِ هزار شمعِ 🕯کوچکِ یک شِکل بودند. میسوختند و زندگیشان را با این سوختن، روشن میکردند.
همین سه روزِ پیش بود که یکی از بچّهها تیر خورده بود😟؛ امّا خُدا را شُکر که تیر به پایش خورده بود. همهی بچّهها در هَر فُرصتی به دیدنش میرفتند، صورتِ پدرش را میبوسیدند و به مادرش تبریک میگفتند.
نمیدانستند چرا باید تبریک بگویند؛ اما حِس میکردند که پدر و مادرِ پسرک، از این حادثه، ناراحت نیستند. کمی هم اِحساس غُرور و سربُلندی میکنند👏
منصور اسمِ پسرکِ تیر خورده را تازه یاد گرفته بود، و گاهی هم فراموش میکرد؛ امّا اسم، مُهم نبود. این مُهم بود که پسرک را خیلی دوست داشت.❤️
هَمزَمان با آمدنِ منصور، چند تا بچّهی دیگر هم از کوچه پَس کوچهها رسیدند و به گروه اِضافه شدند. بعد باز هم آمدند و آمدند تا عِدهّی آنها به صد نفر رسید. چند تا عکسِ لوله شدهی «آقا» را داشتند و چند تِکّه هم مُقوا. هنوز راه و رَسمِ کار را درست و حسابی یاد نگرفته بودند و وَضعِ چندان مُرتّبی نداشتند.😉
عکسها را روی مّقوّاها چسباندند، سَرِ چوب کردند و راه اُفتادند
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: مسافر بی ادب
پیام اخلاقی: برخورد با افراد بی نزاکت
@montazer_koocholo
حضرت موسی ۱.mp3
10.8M
#حاج_قاسم
#انتقام_از_اینستاگرام
🌹#حضرت_موسی🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای :اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو و مصطفی کریم نیا
🗣قرائت : #سوره_انسان آیه اول تا دهم
🎶تدوین : عمو قصه گو
📚منبع :قرآن پایه سوم
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐
صبحتون بخیر😍
روز #جمعه روز زیارتی #امام_زمان_عج عزیزمون هسته💚
پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️
@montazer_koocholo
#ان_مرد_می_اید
داستان این هفته: غیبت یوسف پیامبر
حتما درباره زندگی یوسف پیامبر علیه السلام چیزهای زیادی خوانده اید یا شنیده اید . برادرانش به دلیل حسادت او را در چاه انداختند😒 و بعد به کاروانی فروخته شد و به مصر رفت . یوسف در خانه عزیز مصر رشد کرد و زلیخا همسر عزیز مصر عاشق او شد و بعد...
زندانی شدن یوسف و تعبیر خواب پادشاه مصر بعد عزیزی مصر بالاخره ماجرای یوسف بر ملا شد ؛ برادرانش برای خرید گندم به مصر امدند و یوسف خودش را به آنان معرفی کرد .😌
ان وقت بود که فراق یعقوب علیه السلام پایان یافت😇 و چشم هایش که بخاطر بیست سال چشم انتظاری و گریه برای یوسف نابینا شده بود ، با پیراهن یوسف شفا پیدا کرد.🤩
🔖نتیجه گیری داستان این هفته:میان قصه یوسف پیامبر و #امام_زمان_عج شباهت های زیادی هست:
شیخ صدوق میگوید:
غیبت یوسف علیه السلام بیست سال طول کشید؛ از این مدت سه روز در چاه بود، چند سالی را در زندان و بقیه را نیز در سِمَت پادشاهی مصر حکمرانی میکرد ، او در مصر بود و یعقوب علیه السلام در فلسطین ، بین این دو سرزمین نُه روز فاصله بود . 🙃
او در دوران #غیبت احوال متفاوتی داشت: مدتی برادرانش او را به قصد نابودی به چاه انداختند ، پس آن او را به بهای کمی به کاروانی فروختند ، در مصر نیز به دام فتنه عزیز مصر افتاد و چند سالی را در زندان گذراند ، خداوند او را حاکم مصر ساخت ، و با پدرش دیدار کرد و خوابش تعبیر شد.
شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایتی می اورد که در ان حضرت فرموده است:
یعقوب علیه السلام میدانست که یوسف زنده است و میدانست که خداوند بعد از مدتی #غیبت پنهانی او را تمام میکند پس به فرزندانش گفت: من چیز هایی را میدانم که شما نمیدانید ، اما فرزندانش او را سرزنش کردند.😏
به قول شیخ صدوق مَثَل کسانی که در زمان ما به وجود #امام_زمان_عج🌟 اطمینان دارند مَثَل یعقوب علیه السلام است که به یوسف علیه السلام و غیبتش اطمینان داشت ، و به همین ترتیب مَثَل کسانی که به #غیبت امام زمان عج جاهل هستند ، مثل برادران یوسف است که پدرشان را سرزنش میکردند، و میگفتند: تو همان گمراهی سابق را داری!😞
این حدیث از امام محمد باقر علیه السلام هم شنیدنی است:
در قائم ال محمد صلی الله و علیه و ال و سلم💚 شباهت هایی با پنج پیامبر وجود دارد: یونس، یوسف، موسی عیسی و محمد صلی الله علیهم
اما شباهت او با یوسف علیه السلام: غیبت او از عام و خاص است، با این که مسافت کوتاهی بین یوسف علیه السلام با پدرش بود، امکان دیدار وجود نداشت.
در واقع کسی جز یعقوب علیه السلام #منتظر واقعی حضرت یوسف علیه السلام نبود ،غیر از حضرت یعقوب علیه السلام کسی زنده بودن یوسف را باور نداشت . حضرت یعقوب علیه السلام هرگز باور نکرد که یوسف را گرگ🐺 خورده است.
حالا دست ماست که باور کنیم یوسف زهرایی وجود دارد ، یا باور نکنیم و بگوییم: انها گمراه هستند و اشتباه میکنند ! جز کدام دسته هستیم یعقوب پیامبر یا برادران یوسف⁉️
#پایان
@montazer_koocholo