eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 قصه‌ شب: «قهرمان بچه‌های دنیا! (قسمت دوم)» ✍️ نویسنده: ملک‎‌محمد 🎤 با اجرای: ناهید هاشم‌نژاد، محمدعلی حکیمی 🎞 تنظیم: محمد‌علی حکیمی و محسن معمار 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: «قهرمان بچه‌های دنیا!»، ماجرایی واقعی برگرفته از کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» (خاطرات شهید حاج‌قاسم سلیمانی) است. این قصه با موضوع تحمّل سختی و خودساختگی برای رسیدن به قلّه‌های موفقیّت و پیروزی نگارش شده است. هدف از این قصه آشنایی کودکان با زندگی شهدا خصوصاً سردار سلیمانی است... 🔷🔸💠🔸🔷 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 : 💠 مادر مهدیه هفت ساله، از اين که او هميشه، از شرکت در هر کاري کناره گيري مي کرد، ناراحت بود. حتي زماني که دوستان و خويشاوندان آنها با کودکانشان به خانه آنها مي آمدند، مهدیه با آنها بازي نمي کرد. مادر با او صحبت کرد و گفت که چقدر مردم او را دوست دارند و او هم بايد به جمع آنها بپيوندد. اما هيچ چيزي افکار مهدیه را تغيير نمي داد و او از برقراري ارتباط با ديگران خجالت😥 ميکشيد پارسال عید نوروز مادر سعي و تلاش بيشتري به خرج داد. او به مهدیه گفت: مي خواهم شيريني زنجبيلي درست کنم که شکل آدمک باشه. ميشه به من کمک کني❓وقتي که مهدیه داشت صورت آدمک را درست مي کرد مادر به او گفت: ميتوني چشمها و بيني و دهان آدمک را هر جا که دوست داري بذاري😊 زياد سخت نگير بذار صورت هاي آنها خنده دار بشن🤭☺️ مهدیه، با شکر براي آدمک دهان درست کرد و آب نبات گرد 🍡را زير دهان او قرار داد. براي بيني آدمک نيز از چوب شيرين بيان استفاده کرد که درست پايين چشم ها قرار داد. بعد از اتمام کار مهدیه بلند بلند شروع به خنديدن کرد🤣 او خيلي هيجان زده شده بود و از اينکه يک موجودي را خلق کرده بود احساس خوشحالي مي کرد 🤗زماني که مهمان ها آمدند بجاي اينکه مهدیه طبق معمول به اتاق خود برود به سمت مهمان ها رفت و از آنها خواست آدمک او را تماشا کنند. 🌟در مهماني بعدي، مهدیه قبلاًتصميم گرفته بود تا طرحهاي ديگري براي شيرينيها تدارک ببيند و براي هر يک از مهمانها يک شعري📝 را که خود سروده بود خواند☺️ ✅ ملاحظه نموديد با يک تکنيک ساده اين مشکل رفع شد. در صورتي که قبلاً مادر با خريدن هدايا و يا توضيح دادن اين مسئله که مردم دوست دارند او را ببينند و يا حتي التماس کردن، نتوانسته بود او را قانع کند تا در جمع دوستان ظاهر شود👌 @montazer_koocholo
کی آقا خلیل رو خبر کرد؟.mp3
10.58M
🌹کی آقا خلیل رو خبر کرد؟🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۸۸ و ۸۹ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_924678755.pdf
1.03M
📣 🛑🎙 (عج) 🦋 نام داستان: حجت خدا🔆 🌼داستانی از کودکی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف @montazer_koocholo
جوجه طلایی.mp3
10.05M
🌹جوجه طلایی🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۹۰ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ویژه میلاد حضرت فاطمه (س) ان روز هاجر، آسیه و مریم مأموریت عجیبی داشتند. آنها باید به زمین می آمدند و خدیجه را یاری می کردند.😌 خدیجه تنها بود. 😢زمان تولد فرزندش بود و هیچ کس حاضر نشده بود به یاری او بیاید. زنان مکه، هر یک بهانه ای آوردند و میخواستند که درد تنهایی را به خدیجه بچشانند.😞 خدیجه به خدا پناه برد و چگونه باید به تنهایی، فرزندش را به دنیا آورد که ناگهان هاجر، آسیه و مریم را در کنار خود دید؛ 😍که مهربان و صمیمی، با او سخن می گفتند و به او دلداری می دادند و آماده بودند که در لحظه ی تولد فاطمه (س) یاری اش دهند. فاطمه (س) به دنیا آمد.😍 خدیجه آرام گرفت و به فرزندش لبخندی زد؛ فاطمه (س) لباس آراسته به تن داشت و مأموریت پایان یافت. زنان بهشتی رفتند. خدیجه ماند و فاطمه (س) و...😇 ﴿ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴾ ما به تو کوثر بخشیدیم. پس برای پروردگارت نماز بگذار و قربانی کن. به راستی دشن تو، خودش بدون نسل است. ﴿ سوره کوثر ﴾ @montazer_koocholo
گردن بند با برکت 🍃یه روزی روزگاری پیامبر خوب ما درون مسجد🕌 بود و نشسته بود با یارا رسید یه مردی از راه لباس اون پاره بود گرسنه بود و تشنه اون خیلی بیچاره بود😢 پیامبر اون رو که دید دلش به حال اون سوخت نگاهش رو به سمت خونه ی دخترش دوخت😊 فکری به حال اون کرد گفتش که ای بی نوا برای رفع نیاز برو خونه ی زهرا دختر من بخشنده س اون خیلی مهربونه😇 نمیذاره فقیری دست خالی بمونه اون به همراه بلال رفتش منزل ایشون گفتش که ای فاطمه خانم منم یه مهمون حضرت رفتن به خونه اما نداشتن چیزی تنها داشتن تو خونه گردنبند عزیزی💐 گردنبند زیبا رو بخشید ایشون به اون مرد بااین کارش فقیر هم خوشحالی و شادی کرد😊 مرد فقیر با شادی برگشت پیش پیامبر گفتش رسول خدا ای مرد شادی آور حضرت زهرا بخشید این گردنبند رو به من تاکه اونو بفروشم حل بشه مشکل من اما بگم بچه ها یار پیامبر ما خرید گردنبندو از همون مرد بینوا😊 بعدم اونو هدیه کرد به حضرت محمد لبخندی خوب و زیبا بر لب ایشون اومد هدیه دادن‌ دوباره پیامبر ما همه گردنبند زیبا رو به ‌دخترش فاطمه😊 @montazer_koocholo
پشمالو.mp3
10.23M
🌹پشمالو🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۸۴ و ۸۵ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا