eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه میلاد حضرت فاطمه (س) ان روز هاجر، آسیه و مریم مأموریت عجیبی داشتند. آنها باید به زمین می آمدند و خدیجه را یاری می کردند.😌 خدیجه تنها بود. 😢زمان تولد فرزندش بود و هیچ کس حاضر نشده بود به یاری او بیاید. زنان مکه، هر یک بهانه ای آوردند و میخواستند که درد تنهایی را به خدیجه بچشانند.😞 خدیجه به خدا پناه برد و چگونه باید به تنهایی، فرزندش را به دنیا آورد که ناگهان هاجر، آسیه و مریم را در کنار خود دید؛ 😍که مهربان و صمیمی، با او سخن می گفتند و به او دلداری می دادند و آماده بودند که در لحظه ی تولد فاطمه (س) یاری اش دهند. فاطمه (س) به دنیا آمد.😍 خدیجه آرام گرفت و به فرزندش لبخندی زد؛ فاطمه (س) لباس آراسته به تن داشت و مأموریت پایان یافت. زنان بهشتی رفتند. خدیجه ماند و فاطمه (س) و...😇 ﴿ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴾ ما به تو کوثر بخشیدیم. پس برای پروردگارت نماز بگذار و قربانی کن. به راستی دشن تو، خودش بدون نسل است. ﴿ سوره کوثر ﴾ @montazer_koocholo
گردن بند با برکت 🍃یه روزی روزگاری پیامبر خوب ما درون مسجد🕌 بود و نشسته بود با یارا رسید یه مردی از راه لباس اون پاره بود گرسنه بود و تشنه اون خیلی بیچاره بود😢 پیامبر اون رو که دید دلش به حال اون سوخت نگاهش رو به سمت خونه ی دخترش دوخت😊 فکری به حال اون کرد گفتش که ای بی نوا برای رفع نیاز برو خونه ی زهرا دختر من بخشنده س اون خیلی مهربونه😇 نمیذاره فقیری دست خالی بمونه اون به همراه بلال رفتش منزل ایشون گفتش که ای فاطمه خانم منم یه مهمون حضرت رفتن به خونه اما نداشتن چیزی تنها داشتن تو خونه گردنبند عزیزی💐 گردنبند زیبا رو بخشید ایشون به اون مرد بااین کارش فقیر هم خوشحالی و شادی کرد😊 مرد فقیر با شادی برگشت پیش پیامبر گفتش رسول خدا ای مرد شادی آور حضرت زهرا بخشید این گردنبند رو به من تاکه اونو بفروشم حل بشه مشکل من اما بگم بچه ها یار پیامبر ما خرید گردنبندو از همون مرد بینوا😊 بعدم اونو هدیه کرد به حضرت محمد لبخندی خوب و زیبا بر لب ایشون اومد هدیه دادن‌ دوباره پیامبر ما همه گردنبند زیبا رو به ‌دخترش فاطمه😊 @montazer_koocholo
پشمالو.mp3
10.23M
🌹پشمالو🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۸۴ و ۸۵ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Final-004.mp3
20.85M
💠 نمایشنامه: «نمایشنامه روز مادر » ✍️ نویسنده: علی متین فر 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: آشنایی کودکان با تلاش و سختی های مادران و پدران در امر تحصیلی و زندگی و قدردانی از زحمات آن ها. 🔶 روزی روزگاری در محله های شهر، گیسو خانم با مادرش زندگی می کرد.پدر گیسو سال ها قبل فوت شده بود و اونها به تنهایی و سختی زندگی می کردند. 🔷 مادر گیسو هم بیرون خانه کار می کرد تا دخترش درساش و خوب بخونه و به آرزو های قشنگش برسه، اما گیسو انگار حواسش به همه زحمت های مامانش که براش می کشید نبود... 💠گویندگان به ترتیب: راوی: خانم هاشم نژاد گیسو: خانم سهرابی طاهره : خانم دوستی پری : خانم موسوی مادر: خانم مهدی زاده ♦️ تنظیم کننده : 📎 📎 🔷🔸💠🔸🔷 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 🔸 این قسمت:حواس پرتی در نماز 🎤 روحانی😍 حجه الاسلام 😍 منتظر کوچولو های عزیزم😘 💐هممیشه موقع نماز یه جایی بایستید که سروصدا و تلوزیون📺 و.... نباشه 😉 عمو جون🧔 اخوان بقیه شو بگن برامون موافقین❓ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☃☃☃☃☃☃☃ ✅ اگر فرزندتان بسيار خجالتي است و از شرکت کردن در بازي با کودکان ديگر اجتناب مي کند، به او کمک کنيد تا احساس آرامش و راحتي کند. اگر او بتواند به خود افتخار کند و از اين که در کلاس درس، گزارش يا تکاليف درسي را بخواند، از يافتن روشهاي جديد براي پيوستن به ديگران براي بازي، اطمينان حاصل کند و يا اينکه مهمانها هنر او را ببينند هيجان زده شوند، براحتي مي تواند ترس و اضطراب را کنار گذاشته و بجاي کناره گيري از ديگران، به آن ها بپيوندد و احساس امنيت کند👌 ⚠️زماني که يکي از اعضاي خانواده بيماري مزمني دارد🤒 💠 وقتي شما، همسرتان و يا يکي از فرزندانتان دچار سرماخوردگي🤧 يا آنفلونزا مي شويد 😷اغلب احساس نا اميدي و اضطراب کرده😞 و حتي ممکن است از اين اتفاق پيش آمده، احساس خشم کنيد😡 در اين گونه مواقع انجام دادن کارها و يا حتي تکاليف ساده روزمره با دشواري و آهستگي صورت مي گيرد. وقتي که يکي از اعضاي خانواده به مدت طولاني دچار ناتواني جسماني يا بيماري مزمني شده است، اضطراب، نگراني و حتي افسردگي مي تواند غير قابل تحمل شود😞 🔷 بُرهان، پسری است که پنج سال دارد و در دو سالگي مشخص شد به بيماري حاد ريوي که يک بيماري نادري مي باشد مبتلا است اين بيماري به مرور موجب تخريب شش ها ي او شد. اين بيماري اغلب اوقات با بيماري آسم يا تنگي نفس اشتباه مي شود. @montazer_koocholo
لاک‌پشتی که لاکش رو دوست نداشت!.mp3
10.88M
🌹لاکپشتی که لاکش رو دوست نداشت🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۹۱ و ۹۲ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛱⛱⛱⛱⛱⛱⛱ 💠از سه سال پيش بُرهان مجبور شد از لوله اي که خون را پمپاژ مي کرد به اضافه داروهاي مخصوص، بطور ۲۴ ساعته استفاده کند. اين در حالي بود که برهان، جدي بودن بيماري خويش را درک نمي کرد اما اين مسئله را مي فهميد که بايد همواره از آن استفاده کند. به همين دليل برهان نمي تواست کنار ساحل برود و با ماسه ها، بازي کند. به مرور برهان وضعيت خويش را پذيرفت و به بازيهاي ديگري ماننددوچرخه سواري 🚲 روي آورد. والدين او نيز به بهبودش اميدوار بودند. مادر برهان معتقد بود: ما، قدر زندگي خود را مي دانيم و سپاسگزار خداوند هستيم 🤲 ما، از الان به فردا يا پنج سال ديگر فکر نمي کنيم، نگرش مثبتي داريم و مي توانيم خوشحال و شاد😌 باشيم👌 برهان به مهد کودک مي رود. اگرچه مربيان از شرايط و نيازهاي ويژه او اطلاع دارند و همچنين مادر و پدر او نيز مي دانند که فرستادن او به مهد کودک يک نوع ريسک محسوب مي شود، اما نگرش مثبت آنان موجب شده که درک کنند، نمي توانند برهان را در خانه نگه دارند. مادر مي گويد؛ برهان عاشق مردم است😍 من مي خواهم او از زندگي لذت ببرد🤩 و با مشکلاتش مواجه شود👌 💠کنار آمدن با صدمات و آسیب ها🤔 🔻آیا طلاق به فرزند شما صدمه می زند ⁉️ 🔻آیا زندگی کردن کودکان با والدینی که ازدواج ناموفق دارند، بهتر از کودکان طلاق می باشد⁉️ @montazer_koocholo
باغ ننه خاتون.mp3
8.6M
🌹باغ ننه خاتون🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۹۴ و ۹۵ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:شب بخیر کوچولو @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤 ⚜قسمت اول "بزرگ ترین آرزو" 💫یک روز🌤 که با مامان 🧕و سمانه 👩به حرم رفته بودیم و از بزرگترین آرزو صحبت می کردیم سمانه 👩گفت: میدونی به نظرم یک آرزویی رو بنویس🖌 که همه این آرزوها توش باشه❗️ 💫گفتم خودمم دارم از دیشب 🌛به همین فکر میکنم.یه چیز باید باشه که همه چیزای دیگه رو هم دربر بگیره❗️ 💫مثلا یک کسی باشه که بتونه همه این کارای مهم رو برای بشر انجام بده❗️ سمانه 👩گفت: آره دقیقا! همه کارایی که به درد خوش بختی این دنیا🌍 و اون دنیا میخوره رو روبراه کنه❗️ 💫خندیدم😊 و گفتم: مثلا یکی یه پورشه🚙 یا سانتافه🚗 بخره بیاره در خونه ها🏡❗️ سمانه گفت: سعادت و خوش بختی واقعا به پورشه و سانتافه س❓ گفتم: نمیدونم‌والا❗️ گفت: پس فکر🤔کنم پیش از اینکه دنبال آرزو بگردی باید بگردی ببینی خوشبختی🤗 یعنی چی❓ تو اونو بتونی آرزو کنی❗️ گفتم: عجبا😳! سوال تو سوال شد! تازه یه معمای جدید انداختی توی دامنم❗️ 💫اذان را که گفتند بلند شدیم نماز 📿خواندیم. توی صحن آیینه حرم.همانجا که کبوترها 🕊آزادانه و بی دردسر برای خودشان پرواز می کنند. همان جا که پسر👦 بچه ها و دختر 👧بچه ها با لیوان 🥛یک بار مصرف های سقاخانه شیطنت👹 میکنند... 💫همان جا که ضریح از ایوانش می درخشد🌟... از بلندگوی🎙 حرم صدای آقایی پیچید که میگفت: همگی دعای فرج را با هم زمزمه کنیم... ادامه دارد.... 📝نویسنده: سرکار خانم هاشمی 🦋🌟🦋🌟🦋🌟🦋 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 قصه‌ شب: «کتونی‌های آبی هادی» ✍️ نویسنده: ملک‌محمد 🎤 با اجرای: ناهید هاشم‌نژاد، مهدی و حامد حکیمی 🎞 تنظیم: محمد‌علی حکیمی و محسن معمار 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: قصه شب «کتونی‌های آبی هادی» در موضوع امانتداری و اهمیت آن نگاشته شده و درباره اتفاقی است که بین دو دوست بر سر یک جفت کتانی می‌افتد. این قصه، ماجرای دو دوست است که در اثر اشتباه یکی از آن‌ها این رفاقت به هم می‌خورد. @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا