eitaa logo
🌹 منتظران ظهور🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
295 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
"ابعاد مولفه های استراتژیک در انیمیشن به مراتب پیچیده تر از فیلم های واقعی است چرا که مخاطب این انیمیشن ها علاوه بر بزرگسالان عمدتا از کودکان و نوجوانان شکل می‌گیرد و القای پیام های غیر مستقیم به این رده سنی آثار دو چندانی در باورسازی برای یک کودک خواهد داشت. وجه پر رنگ انیمیشن ظهور نگهبانان را می توان در نام آن جستجو کرد، نامی که خود نشان دهنده روز موعود و ظهور منجیانی است تا بتوانند از مردم محافظت کنند. ظهور نگهبانانی با پرستیژ آپولون در مقابل پیچ، مرد تاریکی با پرستیژ دیونیزوس، خود یک ترژادی به مثابه جنگ آرماگدون مابین خیر و شر را رقم می‌زند.
"2. جک فراست نماینده خداوند بر زمین: جک نماینده ماه یا همان خدا بر روی زمین، به طور مستقیم توسط مرد ماه نشین انتخاب می‌شود؛ جک که سال ها در ندانستن به سر می‌برد به یک باره منجی شده و برای نجات کودکان انتخاب می‌شود، وی از اینکه چرا او توسط ماه انتخاب شده در تعجب است اما همانطور که بابانوئل به او گفته است ویژگی درون او وجود دارد که دلیل انتخاب شدنش توسط ماه، توجیه می‌‌شود که در انتها مشخص می شود فداکاری او برای نجات خواهرش موجب انتخاب  او بوده است.
"تجلی اراده های غیبی بر دنیای واقعی: از دیگر مقولاتی که در این انیمیشن به خوبی قابل مشاهده است، به تصویر کشیدن مولفه های استراتژیک درباره مسئله مهدویت، ظهور منجی و همچنین ابعاد اثر گذاری مقدسات بر زندگی ساری و جاری مردم است که با نگاه تحریف شده در آیین مسیحیت به خوبی در این انیمیشن گنجانده شده است. جک فراست قهرمانیست که هیچ کودکی او را باور ندارد، زیرا هیچ نشانه ای از او وجود ندارد، وی تنها با چوب پیامبر گونه اش از روح زمستانی خود اشکال درست کرده و یا با آن به آزردن مردم می‌پردازد.
"صحنه­ ای از فیلم، القای حوادث ماورایی و غیبی و حضور افرادی در پس پرده غیب که بدون دیدنشان حوادثی را در زندگی افراد رقم می‌زنند به مخاطب القا می شود. در سکانسی، جک با جیمی یکی از کودک های انیمیشن بازی می‌کند، سورتمه او را هدایت کرده و در نهایت او را از خطر حفظ می‌کند اما کسی نمی تواند او را ببیند. که این صحنه به خوبی یکی از اِلمان های اعتقادی و دینی در آیین مسحیت را به مخاطب القا می ­کند. ❌📡⭕️ادامه دارد..........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان«تجسم شیطان۲» 🎬: شراره و زرقاط با هم راهی شدند و شراره دقیقا نمی دانست کجا میروند، اما حدس میزد که جایی توی خرابه ها و شایدم یه قبرستان متروک باشد، اما برخلاف انتظارش ماشین شاسی بلند زرقاط، جلوی خانه ای ویلایی که تقریبا شمال شهر بود ایستاد، خانه ای با در کرم رنگ که با گلهای برجسته تزیین شده بود و لایهٔ زیرین گلها تلقی قهوه ای رنگ و درخشان بود، در برقی خانه از هم باز شد و ماشین داخل خانه شد. زرقاط از ماشین پایین آمد و به شراره اشاره کرد تا پیاده شود و بعد گفت: ببین دختر، من هرکسی را به اینجا نمیارم، اینجا خونه مخفی منه و به کسایی که خیلی اهمیت میدم و بهشون اعتماد دارم، افتخار ورود به این خانه را بهشون میدم. شراره همانطور که نگاهی به ساختمان بلند پیش رویش که به نظر میرسید خانه ای دوبلکس باشد نمود و حیاط بزرگ با باغچه ای مملو از چمن های سبز رنگ را از نظر می گذراند، گفت: به به! ممنون، یعنی باید اینجا موکل جدیدم، دختر ابلیس، ملکه عینه را استخدام کنم؟! زرقاط به طرف پله هایی که جلوی خانه و منتهی به بالکن میشد رفت و گفت: بله...اینجا فقط مختص بزرگان هست دو تایی وارد خانه شدند، پیش رویشان هالی بزرگ که با کاغذ دیواری های براق بنفش و صورتی کبود پوشیده شده بود و چند دست مبل سلطنتی با رویهٔ آبی زردوزی شده دور تا دور هال به چشم میخورد، سمت راست، آشپزخانه ای بزرگ و لوکس با کابینت هایی به رنگ کاغذ دیواری ها بود و در کنارش در کوچکی که احتمالا مختص سرویس ها بود به چشم می خورد، سمت چپ هم پلکانی مارپیچ و بسیار شکیل که انگار به اتاق های بالا منتهی میشد. زیر پلکان هم دری دیگر دیده میشد شراره غرق اطراف بود و در ذهنش فکر می کرد، کاش زرقاط همسرش بود که ناگهان زرقاط قهقه بلندی زد و گفت: میخ چی شدی تو؟! بعدم این فکرا را از سرت بنداز بیرون ،من آدم ازدواج کردن نیستم و اصلا احتیاج به ازدواج ندارم، وقتی زنها و دخترهای ترگل ورگل مدام به سمتم میان و خودشون را تحت اختیارم قرار میدن چه نیازی به ازدواج کردن؟! شراره یکه ای خورد و تازه به یادش افتاده بود که باید افکارش هم کنترل کند، چرا که در کنار کسی بود که اگر ابلیس میخواست به شکل انسان دراید بی شک مثل زرقاط میشد و زرقاط تجسم شیطان نادیده بود. زرقاط دست شراره را گرفت و گفت: خوب حاضری، الان می خوای شروع کنیم، موافقی؟! شراره با تعجب گفت: یعنی الان میشه؟! فک کنم داری قواعد استخدام موکل را دور میزنی هااا.. زرقاط خنده بلندی کرد و گفت: تو به من یاد نده، دنبالم راه بیافت.. شراره دنبال زرقاط به راه افتاد و زرقاط به سمت همان اتاق زیر پله ها رفت، در اتاق را باز کرد و با دست اشاره کرد که شراره داخل شود. شراره داخل اتاق شد و از آنچه که میدید غرق حیرت شده بود، داخل اتاق صحنه ای رؤیایی بود، تختخوابی سفید که با پتویی قرمز و درخشان پوشیده شده بود و دورتا دور تختخواب را پرده ای از حریر صورتی رنگ گرفته بود شراره با تعجب نگاهی به اتاق کرد و گفت: وای چه قشنگه! اینجا باید.. زرقاط وارد اتاق شد در اتاق را بست و اجازه نداد که شراره بیش از حرف بزند و به سمت در کوچکی رفت که اصلا از کنار در اتاق دیده نمی شد. در را بازکرد و به شراره گفت داخل شود. شراره متوجه شد داخل راه پله ای که به پایین ختم میشد، شده است. راهرو نیمه تاریک بود و با لامپ های ضعیف روشن شده بود، شراره از پله ها پایین رفت و وارد زیر زمین بزرگی شد. جایی که مملو از تاریکی بود و ناخود آگاه ترسی بر جان شراره افتاد،انگار تنفسش مشکل شده بود که ناگهان با خوردن دست های زرقاط از پشت شانه هایش به خود آمد.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: زرقاط با اشاره به کلید برق، چند لامپ با نورهای خیلی ضعیف که بیشتر به چراغ خواب شباهت داشتند را روشن کرد و در این لحظه شراره متوجه زیرزمین بزرگی شد که در انجا بودند، زیر زمینی که کف و دیوارهای آن با سنگ سیاه پوشیده شده بود، فضایی که شباهت به سالنی بزرگ داشت که تک و توک وسیله ای داخلش چیده بودند، چند مبل سیاهرنگ یک نفره و یخچال کوچکی به رنگ سیاه و کمی آنطرف تر دری کوچک که احتمالا سرویس بهداشتی این سالن بود، گویی همه چیز در اینجا میبایست سیاه باشد اما چیزی که توجه شراره را بیشتر از همه به خود جلب کرد، تختخوابی که با پتوی سیاه پوشیده شده بود که درست در وسط این فضا قرار داشت و با کمی دقت می شد فهمید که دایره ای بزرگ با اشکال عجیب و غریب برسنگ های کف زیر زمین نقش بسته بود که این تخت درست وسط دایره قرار داشت و شراره کاملا میفهمید که این دایره با اشکالش طلسمی شیطانی ست. زرقاط که شراره را محو فضای پیش رویش می دید، خنده بلندی کرد و گفت: چت شده دختر؟! دوباره محو اینجا شدی؟! شراره لبخندی زد و گفت: این خونه خیلی اسرار آمیزه و هر جاش را که نگاه می کنیم آدم را به نوعی به هیجان میاره زرقاط به طرف یخچال کوچک رفت و همانطور که بطری نوشیدنی را از داخل یخچال بیرون می اورد به مبل ها اشاره کرد تا شراره بنشیند، شراره روی یکی از مبل ها نشست، زرقاط دو جام کبود رنگ از روی میز عسلی بین دو مبل برداشت و از نوشیدنی دستش داخل جام ها ریخت و گفت: قبل از شروع کار باید چند جام بنوشی،البته لازم نیست من چیزی بخورم اما من برای سلامتی تو فقط یه نصف جام می خورم و با این حرف جام رابه لبهایش نزدیک کرد و یک نفس سرکشید، شراره جام دستش را بالا آورد، از بوی ترشیدگی آن کاملا متوجه شد که نوعی مسکرات است که باید نوشید ، انگار با خوردن نجاسات باید مجلس را شروع می کرد. جام دوم و سوم هم سر کشید، چشمانش در فضای نیمه تاریک زیر زمین دو دو میزد که زرقاط به طرفش آمد، دست او را گرفت و به سمت تخت برد، شراره روی تخت نشست و زرقاط در کنارش ، دست چپ شراره را در دست گرفت و با ماژیک سیاه رنگی که در دست داشت مشغول کشیدن چیزی روی کف دست شراره شد. شراره که انگار سرش پر از باد بود و فقط میخواست بخوابد با بی حالی به زرقاط چشم دوخت و با لحن کشداری گفت: چ..چکار میکنی؟! من خوابمه.. زرقاط همانطور که سرش پایین بود گفت: صبر کن الان تموم میشه... بعد از لحظاتی زرقاط کارش تمام شد نگاهی به شراره که انگار در این عالم نبود انداخت و گفت: کف دستت طلسم استخدام ملکه عینه را کشیدم، تو قرار نیست کار آنچنانی کنی، فقط دستت را مشت کن و زیر سرت بگذار و روی آن بخواب، هر وقت ملکه عینه را حس کردی و پیشت آمد، از پله ها بیا بالا، من توی همون اتاق رؤیایی منتظرت هستم . زرقاط با زدن این حرف از جایش بلند شد به سمت پله هایی که از آنجا وارد زیر زمین شده بودند رفت و قبل از اینکه بالا برود لامپ های کم سوی زیر زمین را خاموش کرد. شراره درحالیکه دست مشت شده اش را زیر سرش می گذاشت روی تخت خوابید...خیلی سریع به خواب رفت، به طوریکه بیننده فکر می کرد او مرده است ... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr 🌼🍂🌺🍂🌺🍂🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
04_1 Az Heyvaniyat Ta Hayat (1402-06-23) Mashhade Moghaddas.mp3
30.41M
🔉 🔰فصل هشتم؛ از فرعون تا مأمون | جلسه چهارم / بخش اول * فرعون شخص نیست؛ شخصیت است * ابوجهل؛ شکنجه‌های فجیع و شهادت خانواده جناب عمار یاسر * نقش خاص معاویه در قتل اباعبدالله علیه‌السلام * تطبیق عنوان فرعون بر معاویه توسط خود پیامبر اکرم صل‌الله‌علیه‌و‌آله * تطبیق عنوان مومن آل فرعون بر حبیب بن مظاهر اسدی توسط امام حسین علیه‌السلام * صدق عنوان ابراهیم بر هر کسی که در موقعیت ذبح فرزندش قرار گرفته است. * تساوی میهمان و میزبان در ایام حج * معاویة؛ اولین کسی که حاجیان را از ورود به خانه اش منع کرد. * چرا در قیامت باید به جای ظلمی که به مال فردی شده از اعمال صالحه پرداخت شود؟ * معاویة؛ معکوس کننده تعالیم سلسله انبیاء علیهم اسلام 📚 معرفی کتاب: حدیث معاویة فرعون هذه الامة، حسن بن فرحان مالکی ⏰مدت زمان: ۵۷:۰٨ 📆١۴٠٢/٠۶/۲۳ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☠️جنایتکاران مهربان🤯 👈مشاهده این کلیپ به تمام مردم عزیز ایران، خصوصا ⬅️خانمهایی که در رعایت حجاب، سهل انگاری میکنند توصیه میشود 📢هر چقدر میتونید، این کلیپ رو منتشر کنید🙏 https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹🍃 و چنین فرمود مهربان پروردگار ای فرزند آدم حاجت از من می‌طلبی ولی من برآورده نمی‌کنم، چرا که به منافع تو آگاهم (و می‌دانم این را که از من می‌خواهی ضرر به تو می‌زند) سپس تو نسبت به خواسته‌ات اصرار می‌کنی، در نتیجه آنچه که می‌خواهی به تو می‌دهم. آنگاه از همان داده‌هایم بر معصیت و گناه کمک می‌جویی. پس اراده می‌کنم که آبروی تو را بریزم و تو دست به دعا بلند می‌کنی و من آبروی تو را حفظ می‌کنم. چقدر با تو با خوبی برخورد کنم و تو چقدر با بدی و زشتی با من معامله می‌کنی. نزدیک است نسبت به تو به گونه‌ای خشمگین شوم که بعد از آن هیچگاه راضی نگردم. شبـ🌙ـتون مهدوی✨ یا علی مدد.... ✋ در نـمــازشــب 🕊️•• التــمــاس دعــاۍفــــرج 🤲🏻. ┉┉┉•••◂ 𖦹🕊💖🕊𖦹▸•••┉┉┉ ┉┉┉•••◂ 𖦹🕊💖🕊𖦹▸•••┉┉┉ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️از هوش مصنوعی خواسته شده با صدا و سبک شهید آوینی این روزهای جنگ اسرائیل با حماس و حمله به فلسطین را روایت کند! https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه شمسی: دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲ هجری شمسی میلادی: Tuesda ‌06 november 2023 قمری: الثلاثاء ۲۱ ربیع الثانی ۱۴۴۵ هجری قمری 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت امام حسن مجتبی و امام حسین عليهما السّلام 📿 اذکار روز: 👈صد مرتبه ذکر یا قاضى الحاجات 👈۱۲۹مرتبه یالطیف بگوید تا مال کثیر یابد. 🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن ✅ وقایع روز: مناسبت خاصی ثبت نشده است 🗓روز شمار تاریخ: 💐⏳۱۳ روز مانده تا سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار ◼️⏳۲۱ روز تا سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها(۱۱ه ق )به روایتی 💐⏳۲۳ روز تا سالروز ولادت حضرت امام سجاد علیه السلام به روایتی (۳۸ه ق) . https://eitaa.com/montazeraan_zohorr