eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.6هزار ویدیو
299 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» #قسمت_بیستم_پنجم 🎬: روح الله عازم مأموریت شد و دل فاطمه تنگ تر از همیشه به
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: روح الله هنوز در مأموریت به سر میبرد، روزها با کسالت می گذشت و شبها که زمان فعالیت اجنه بود، باز هم حمله های بی وقفه آنان شروع میشد. فاطمه موضوع را تلفنی با روح الله در میان گذاشت و روح الله اذکاری را به او تعلیم داد که همچون سپر دفاعی برایش عمل می کرد و بر روحانیت و هالهٔ معنوی فاطمه اضافه می شد. فاطمه عادت کرده بود که شبها به بستر نرود چون خواب رفتن همان و کابوس های واقعی دیدن همان، در خواب نه تنها آرامشی نداشت،بلکه روح و روانش خسته و زخمی تر میشد، پس برای جلوگیری از این احوالات مدام مشغول ذکر و ریاضت بود. باز هم شبی دیگر فرا رسید، بچه ها یکی یکی داخل اتاقشان شدند و روی تختشان خوابیدند، فاطمه که انگار نگهبان این خانواده بود،داخل هال بیدار بود و تسبیح به دست و ذکر به لب بود، ساعت از نیمه شب گذشته بود که با صدای جیغ بلند حسین، فاطمه از عالم دعا و ذکر بیرون آمد، از جا بلند شد و به سرعت خودش را به اتاق رسانید. از صدای جیغ حسین،زینب و عباس هم بیدار شده بودند، فاطمه حس می کرد هاله ای سیاه رنگ اطراف حسین می گردد، خودش را به حسین که هنوز چشمانش بسته بود رساند، حسین را در آغوش گرفت و همانطور که موهای او را نوازش می کرد گفت: جیغ نکش پسرم، گریه نکن عزیزم، همه اش یه خواب بود گلم، چشمای خوشگلت را باز کن و ببین که تو بغل مامان هستی، ببین هیچ چیز ترسناکی اینجا نیست، اما صدای نگران فاطمه که سعی در آرام کردن پسر کوچکش داشت در جیغ های بلند و مداوم حسین گم می شد. حسین جیغ بلند می کشید و گاهی نفس نفس میزد و بین همین فریادها با لکنت نام ما.. ما.. ن را بر زبان می آورد و عجیب اینکه هر چه فاطمه تلاش می کرد حسین بیدار شود، تلاشش بی فایده بود و حسین چشمانش را باز نمی کرد، فاطمه که حسین را در آغوش گرفته بود رو به زینب مضطربانه گفت: دخترم برو برو اسپند دود کن و بیار اینجا بگردون، زینب که از ترس و استرس صورتش بی رنگ شده بود چشمی گفت و از جابلند شد و فاطمه مدام پشت سر هم صدا میزد: گلاب هم بیاور...سرکه هم بیاور...آخ خدای من قران هم بیاور..اضطراب فاطمه با دیدن وضعیت حسین بیشتر و بیشتر میشد و میترسید حسین از ترس و کابوسی که انگار تمامی نداشت زهر ترک شود و قالب تهی کند، پس همانطور که گریه می کرد و اشک میریخت بلند بلند میگفت: آاااخ خدا چرا تمام نمیشه؟! چرا بچه ساکت نمیشه...حسین داره میمیره.. انگار مغزش قفل کرده بود،یک ساعتی میشد که حسین در همین حالت بود، با چشمان بسته گریه می کرد، ناله میزد و گاهی جیغ های بنفش می کشید، حتی زمانی که فاطمه با دست مقداری آب به صورت حسین پاشید،بچه باز هم چشمانش را باز نکرد، انگار توان باز کردن پلک هایش از او گرفته شده بود و به نظر میرسید کسی روی پلک های حسین را محکم با دست گرفته.. در این هنگام عباس که بغض گلویش را گرفته بود، گوشی فاطمه را به سمت او داد و گفت: مامان چرا به بابا زنگ نمیزنی و فاطمه تازه یادش افتاد که بهترین راه همین بوده.. فاطمه شماره روح الله را گرفت و با دومین زنگ صدای گرم روح الله در گوشی پیچید، فاطمه همانطور که هق هق می کرد گفت: میشنوی روح الله؟!این صدای گریه و جیغ حسین توی خواب هست، الان چند ساعت هست به این حاله، تو رو خدا یه کاری بکن.. روح الله با حرارتی در کلامش گفت: فاطمه! تو الان باید به خودت مسلط باشی، من از این طرف یک سری کارهایی می کنم، تو هم همین الان اگه مداحی، یا روضه ای چیزی روی گوشی داری بگذار و صدای گوشی را زیاد کن تا توی اتاق بپیچه... فاطمه چشمی گفت و گوشی را قطع کرد و با دستان لرزانش وارد صفحه مداحی ها شد و اتفاقی یک مداحی را انتخاب کرد و گذاشت و صدا در اتاق پیچید: یا حسین غریب مادر، تویی ارباب دل من، یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من... و انگار این مداحی آبی بود که بر آتش کابوس حسین ریخته شد، حسین گریه اش قطع شد، چشمانش را باز کرد و چون خود را در آغوش مادر دید، خودش را محکم به او‌چسپاند و گفت: مامان اون آدمای سیاه و ترسناک می خواستند منو از کوه بندازن پایین، من می خواستم بیام پیش تو، اما منو محکم گرفته بودند، خواستم صدات بزنم که جلو چشمام و دهانم را با دست های گنده و زشتشون گرفتن، مامان من خیلی ترسیدم و فاطمه همزمان با اینکه اشک میریخت و سرو صورت حسین را غرق بوسه می کرد، همراه مداحی، نوحه را تکرار می کرد. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: میلاد وارد خانه رضوان شد و بعد از سلام و علیک کوتاهی به سمت مبل روبه روی آشپزخانه رفت و همان طور که روی مبل می نشست گفت: شوهرت کی از سر کار برمیگرده؟! رضوان کارد و بشقاب میوه خوری را روی میز جلوی میلاد گذاشت و‌گفت: مثل همیشه، احتمالا تا یه ساعت دیگه بیادش، میوه پوست کن بخور، شما چه خبرا دارین؟! چی شد یاد ما کردین؟ زن داداش چطورن؟! نی نی چطوره؟ میلاد آه کوتاهی کشید و‌گفت: شکر خوبن و بعد به جلو خم شد و گفت: رضوان! چقدر از زندگی خواهر شوهرت فاطمه و همسرش روح الله میدونی؟! رضوان خنده بلندی کرد و گفت: همونقدر که تو و شراره میدونید، من که هر چی پیش میاد برا شما دوتا میگم، الانم چند روزه که به توصیه شراره مدام بهشون حمله می کنیم، بیچاره ها مطمئنم خواب و خوراک ندارن... حالا چی شده یادت افتاده در این باره صحبت کنی؟! راستش من آخرش نفهمیدم تو شراره را از کجا پیدا کردی و بعدم پیشنهاد دادین که عروس خانواده فاطمه بشم و... میلاد به پشتی مبل تکیه داد و گفت: داستانش مفصله، کاش هیچ وقت با این شیطان مجسم آشنا نمی شدم ، توی یه گروه سحر و ساحری با هم آشنا شدیم، شراره توی این میدان بی نظیر هست، یکی از اساتید ما محسوب میشه، خبر داری چقدر از کسانی که دوست دارن بتونن کارای ماورایی انجام بدن توسط همین شراره تعلیم دیدن؟! رضوان با تعجب نگاهی به میلاد کرد و گفت: جدی؟! من فکر کردم موکل گرفتن را فقط به من و تو و آشناها یاد میده تا کمکش کنیم، حالا چرا می گی کاش باهاش آشنا نشده بودی؟ میلاد سری تکان داد و گفت: توی صفحه های مجازی و فضاهای مجازی مختلف کلی مرید داره، الانم‌که اومدم پیشت می خوام بهت بگم، ما باید کم کم از شراره فاصله بگیریم و ارتباطمون را باهاش کم و در آخر قطع کنیم. رضوان که هم متعجب شده بود و هم کنجکاو گفت: چرا؟! مشکلی به وجود اومده که من نمی دونم؟! خیلی حرفات مبهم هست، بگو ببینم چی شده؟ میلاد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: اون داره استفاده ابزاری از ما می کنه و از طرفی خیلی پلید و خطرناک شده، من میترسم آخرش آسیبی به ما بزنه و بعد انگار بغضی گلویش را گرفت، ادامه داد: شراره بیماری ایدز داره... رضوان دستش را روی دهانش گذاشت و گفت: وای خدای من! مطمئنی؟! میلاد که خیره به نقطه ای روی زمین شده بود سرش را به نشانه تایید تکان داد. رضوان یکدفعه یاد ارتباطات میلاد با شراره افتاد و با لکنت گفت: تو ...تو سالم هستی؟! میلاد از جاش بلند شد همانطور که به طرف در میرفت زیر لب گفت: ارتباطتت را قطع کن باهاش.. رضوان خودش را به میلاد رساند تیشرت سورمه ای رنگش را با دست چسپید و همانطور که تکان تکان میداد گفت: گفتم تو سالمی؟! مشکلی نداری؟! میلاد بدون اینکه نگاهی به رضوان کند، در هال را باز کرد و زیر زبانی گفت: نه متاسفانه من هم درگیر شدم. رضوان همان جلوی در زانو زد...این چی می گفت؟! وقتی میلاد درگیر شده باشه یعنی همسرش هم آلوده شده ، وقتی همسر میلاد آلوده شده باشه، یعنی بچه ای که قرار تا چند ماه دیگه به دنیا بیاد هم بیمار است.... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: شراره برای چندمین بار طول و عرض اتاق را پیمود، دردی وحشتناک زیر شکمش پیچید و او را مجبور کرد به طرف تختش برگردد. شراره همانطور که زیر شکمش را گرفته بود چون لاک پشتی پیر خود را به تخت رساند و روی آن رها کرد. درد امانش را بریده بود، شراره به شکمش چنگ زد و فریاد زد، این کرم های کوچک و متعفن از کجا وارد بدن من شدند؟! ایدز و هپاتیت کم بود این هم اضافه شد، کرم هایی که از پایین شروع کرده اند و کم کم دارن بالا میان و تمام اندام هام را میگیرن، وضعم اینقدر بد هست که نمی تونم و روم نمیشه پیش هیچ دکتری برم. درد شدیدتر شد، تحملش سخت بود، شراره دوباره از روی تخت با کمری خم بلند شد، خودش را به میز کامپیوتر روبه رو رساند، کشوی میز را باز کرد و فندک و زرورق و بسته کوچکی گرد سفید رنگ بیرون آورد و خودش را روی صندلی انداخت. پس از دقایقی که دودی سفید اطراف او را گرفته بود، شراره صورتش را توی صفحه خاموش کامپیوتر دید، همانطور که دستی به چانه اش میکشید گفت: با اینکه کلی پول خرج دست پزشک زیبایی کردم، اما هنوز آثار سوختگی به جا مانده، شراره انگار فکرش به جای دیگه کشیده شده بود دندانی بهم سایید و گفت: می کشمت روح الله...خفه ات می کنم فاطمه، بچه هاتون را یکی یکی میکشم، من به خاطر شما این بلاها سرم اومد.. بایددد جواب تک تک این بلاها را بازجر کش کردن شما بگیرم.. این روزها که همدست های قدیمیم خودشون را کنار کشیدن و تنهام گذاشتن، خودم خود خود خودم با حمله های پی در پی اول دیوونتون می کنم و بعد سر فرصت می کشمتون در همین حین تقه ای به در خورد. شراره با سرعت زرورق دستش را توی کشو میز جا داد و با صدای ضعیفی گفت: کیه؟! منور در اتاق را باز کرد و با نگاهش دنبال شراره می گشت و وقتی چشمش به او افتاد آهی کشید و گفت: کجایی دختر؟! یعنی صدای زنگ در را نشنیدی؟! وکیلت اومده، انگار درخواست طلاق روح الله داره به سرانجام میرسه و وکیلت می خواد باهات حرف بزنه.... دوباره زیر شکمش تیر کشید، شراره همانطور که دست به لبه میز میگرفت و بلند میشد گفت: برو بگو بره رد کارش، حالم خوش نیست، حوصله هیچ کس را ندارم، بگو هر غلطی دلش می خواد بکنه... منور که زجر کشیدن شراره ناراحتش کرده بود،بغض گلویش را فرو داد و گفت: میگه بهترین راه اینه که نصف سکه های مهریه را بگیری و تمام .. شراره روی تخت افتاد و گفت: بگو فعلا برو خبر مرگت، حالم خوب شد باهاش تماس میگیرم.. منور سری تکان داد و با همان حالت در اتاق را بست و شراره دنبال راهی بود برای زجر کش کردن روح الله و خانواده اش، دیگه طلسم برای روح الله و فاطمه و بچه هاش و حتی خانواده فاطمه، پدر و مادر و خواهر و دایی و عمو و .. که قبلا انجام داده بود مدنظرش نبود، طلسم هایی که باعث جنون دایی فاطمه، بیماری مادر و نزدیکان فاطمه شده بود، اما شراره دنبال راهی بهتر برای سوزاندن بیشتر روح الله و فاطمه بود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹 آنچه که به خاطرش به ، دعوت شدید💌 📣 توجه📣 🔻ارزاق معنوی روزانه : 🌕روز شنبه 🌖روز یک شنبه 🌗روز دوشنبه 🌘روز سه شنبه 🌑روز چهارشنبه 🌒روز پنج شنبه 🌓روز جمعه 🌔عصر جمعه تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم 🔹🔸💠🔸🔹 🔻خداشناسی ۲۸ جلسه صوت شناور 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مرگ پژوهی ۹۵ جلسه صوت شناور ۱۶ جلسه صوت شناور ☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻معادشناسی ۶۱ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻شیطان شناسی ۵۴ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻مباحث معرفتی ☆۴۵ جلسه صوت شناور 🔹️🔸️💠🔸️🔹️ 🔻مباحث اخلاقی ۲۷ جلسه صوت شناور ۴۸ جلسه صوت شناور ۵۸ جلسه صوت شناور ۷۶ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 کتاب صوتی جان فدا، ۱۰ قسمت 🔹🔸💠🔸🔹 🔻کلیپ های عبرت آموز ☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب ☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر! ☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کندتوبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی 🔰 ادامه دارد با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱 ◇💠◇💠◇💠◇💠◇ @montazeraan_zohorr ◇💠◇💠◇💠◇💠◇
✋💞 💚🌼 🌾 از کویر خشک بر دریا سلام 🌸 هر نفـس برزاده ِ زهـرا سلام 🌼 باز میڱویم به‌‌‌ تـو از راه دور 🌹 یاحجـت ابن الحسن، آقا سلام 🕊🌤 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج 🌤🕊 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 🍂✨🌹 🌹اللّهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🌸 اى خداى زنده و پاینده‏ که حیات و قوام هر چیز به دست توست اى خدائی که مرگ به او راه ندارد اى خداى زنده خدائی جز تو نیست که برطرف کننده هر غم و اندوه و اجابت کننده دعاى درماندگانى از تو درخواست می‌کنم زیرا که تمام‏ ستایش و حمدها مخصوص توست خدائى جز تو نیست که نعمت بخش و آفریننده ‏آسمان و زمین و صاحب جلالت و بزرگوارى و بخشنده و مهربان در دنیا و آخرت‏ هستى 🌸 پروردگارا رحمتى شامل حال من کن که با آن از رحمت دیگرانم بی نیاز سازى اى مهربان‌ترین مهربانان
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق علیه‌السلام فرمودند: کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خداوند هم در پی برآوردن حاجت او خواهد بود.✨
1- حكومت جهانى مستضعفان و حمايت از مظلومان تاريخ، اراده وخواست الهى است. 2- در حكومت خودكامه طاغوتى، نيروهاى كارآمد به ضعف كشانده مى‌شوند. 3- آينده از آنِ مستضعفان است. 4- امامت، همچون بعثت، نعمت ويژه‌اى است كه خداوند بر مردم منّت مى‌نهد. در مورد بعثت پيامبر مى‌فرمايد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا» در اين‌جا مى‌فرمايد: نَمُنَ‌ ... نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً
سوره مبارکه دخان ⭐️الرسول (صلی الله علیه و آله)- مَنْ قَرَأَ سُورَهًْ‌َ الدُّخَانِ لَیْلَهًْ الْجُمُعَهًْ أَوْ یَوْمَ الْجُمُعَهًْ بَنَی اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّهًْ. ✍️پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی‌که سوره‌ی دخان را شب یا روز جمعه بخواند خداوند خانه‌ای در بهشت برای او بنا می‌کند. 📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۱۴۶ يافتن هرچه گم شده يا مالی که ازدست رفته 🔸۷بار ذکر✨أَصبَحتُ في أَمانِ الله، أَمسيتُ في جِوارِ الله✨ ترجمه: در پناه خدا صبح كردم؛ در پناه خداواردشب شدم. (نقل از مرحوم آیةالله بهجت ره)
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ 🦋 🦋 📗تفسیر 📖هـرروز انس با قرآن مجید 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅ک࿐✾🌸 ❀‏ موضوع ❀‏ 🗒️ﺷﺮﻙ، ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺍﺳﺖ ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ 📖❀‏ سوره القصص/ آیہ (۷٢) اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ 🔺«٧٢» ﻗُﻞْ ﺃَﺭَﺃَﻳْﺘُﻢْ ﺇِﻥ ﺟَﻌَﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢُ ﺍﻟﻨَّﻬَﺎﺭَ ﺳَﺮْﻣَﺪﺍً ﺇِﻟَﻲ ﻳَﻮْمِ ﺍﻟْﻘِﻴَﺎﻣَﺔِ ﻣَﻦْ ﺇِﻟَﻪٌ ﻏَﻴْﺮُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻳَﺄْﺗِﻴﻜُﻢ ﺑِﻠَﻴْﻞٍ ﺗَﺴْﻜُﻨُﻮﻥَ ﻓِﻴﻪِ ﺃَﻓَﻠَﺎ ﺗُﺒْﺼِﺮُﻭﻥَ 🔻(ﻭ) ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺭﻭﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺑﺪﺍﺭﺩ، ﻛﺪﺍم ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ «ﺍﻟﻠّﻪ» ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ (ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ) ﻳﺎﺑﻴﺪ؟ ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻲ ﻧﮕﺮﻳﺪ؟ 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🔍❀‏ تفسیرنور❀‏🔎 ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ ✍🏻ﭘﻴﺎم ﻫﺎ🔹 ١- ﻧﻈﺎم ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﻫﺴﺘﻲ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺎم ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. «ﺍِﻥ ﺟﻌﻞ ﺍﻟﻠّﻪ...» ٢- ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻫﺎ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. «ﺟﻌﻞ... ﺍﻟﻴﻞ ﺳﺮﻣﺪﺍً، ﺟﻌﻞ... ﺍﻟﻨﻬﺎﺭ ﺳﺮﻣﺪﺍً» ٣- ﺷﺐ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺁﺳﺎﻳﺶ. «ﺗﺴﻜﻨﻮﻥ ﻓﻴﻪ» ٤- ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻲ ﺑﺼﻴﺮﺕ، ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺑﻴﺦ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ. «ﺃﻓﻠﺎ ﺗﺒﺼﺮﻭﻥ» ٥ - ﺷﺮﻙ، ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺍﺳﺖ. «ﻣَﻦ ﺍﻟﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﻟﻠّﻪ... ﺃﻓﻠﺎ ﺗﺒﺼﺮﻭﻥ» 🔹❀‏ حدیث روز 🔹❀‏ ـــــــــــــــــــــــــــ🌹_ 🕋 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : 🔺إنّ اللّه َ عزّوجلّ يُحاسِبُ كُلَّ خَلقٍ إلّا مَن أشْرَكَ باللّه ِ ، فإنَّهُ لا يُحاسَبُ يَومَ القِيامَةِ ويُؤْمَرُ بهِ إلى النّارِ . 🔻خداوند عز و جل از همه خلايق حساب مى كشد مگر از كسى كه به خدا شرك ورزيده باشد . در روز قيامت دستور داده مى شود كه او را بدون حسابرسى به دوزخ افكنند . 📚✍🏻عيون أخبار الرِّضا : 2/34/66 .. 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 🗓️ امروز:شنبہ ☀️۰٤/آذرماه/١٤٠٢/٠۹   🌙۱١/‌جمادی الأولي/١٤٤۵/۰٤        2023/10/Nov/25🌲 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 📿❀‏ذڪـرِ روز ـــــــــــــــــــــــــــ🌹 🕋 یا رب العالمین  اے پروردگار جهانیان ذکرخاص روز شنبه 💠 یاحی یاقیوم. ۱۰۰۰ مرتبه 🔷🔸ذڪر روز شنبه موجب بے نیازے مے شود. ذڪر روز شنبه به اسم 🌹 رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. روایت شده ڪه در این روز زیارت حضرت رسول الله(صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله) خوانده شود. 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🤲اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ 🚩🌥️ هـر روز صبح به رسم ادب و ارادت ✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩 🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💎 تقویم نجومی 💎 شنبه 👈4 آذر/ قوس 1402 👈11 جمادی الاول 1445👈25 نوامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹ولادت خواجه نصیر الدین طوسی "597 ه" 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅مسافرت. ✅خریدن کردن. ✅شروع به کار و کسب. ✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅و قرض و وام دادن و گرفتن خوب است 👶 زایمان مناسب و نوزاد در زندگی هرگز فقیر نگردد. 🚘مسافرت: سفر خوب است. 💑مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی خوب است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خواستگاری و عقد و ازدواج. ✳️شراکت و امور شراکتی. ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به تفریحات سالم. ✳️خرید املاک. ✳️اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث خبط دماغ می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف علیه السلام" است. ارسله معنا غدا یرتع و یلعب... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿