"اضافه براین، روایاتی که در مجلد نهم بحار از حضرت ابوالحسن الرضا (علیه السلام) از پدرانش آورده دلالت می کند، آن حضرت از جد بزرگوارش علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: برادرم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود: هر آن کس دوست دارد خدای (عزّ وجلّ) را در حالی ملاقات کند که به او روی را ملاقات نماید در حالی که از او راضی باشد، فرزندت حسن را دوست بدارد، وهرکس می خواهد - او را در حالی ملاقات کند که بر او ترسی نباشد، دوستدار فرزندت حسین گردد، وهر آن که مایل است در حالی خداوند را ملاقات نماید که گناهانش آمزریده شده باشد، دوستدار علی بن الحسین سجاد (علیه السلام) گردد. وهرکس دوست می دارد که خدای تعالی را در حالی ملاقات کند که پرونده او را به دست راستش دهند، دوستدار جعفر بن محمد صادق باشد، وهرکس دوست دارد خدای تعالی را پاک وپاکیزه ملاقات کند، موسی کاظم را دوستدار (وپیرو) باشد، وهرکه مایل است خندان ومژده دهنده خدای را ملاقات کند، باید که علی بن موسی الرضا را دوست بدارد، وهرکس دوست دارد خدای تعالی را در حالی ملاقات کند که درجاتش بالا رفته وسیئاتش به حسنات تبدیل گشته باشد، محمد جواد را دوست همی دارد، وهرکس دوست می دارد که خداوند را ملاقات کند واز او به آسانی حساب کشد، علی هادی را دوستدار باشد، وهرکس دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات نماید که از رستگاران باشد، دوستدار حسن عسکری شود، وهرکس دوست می دارد خداوند را در حالی ملاقات کند که ایمانش کامل واسلامش نیکو باشد، ولای حجت صاحب الزمان منتظر را پیشه کند.
"اینان چراغ های تاریکی، وامامان هدایت، ونشانه های تقوی می باشند. هر آن که آنان را دوست بدارد وولایتشان را دارا شود، برای او از خدای تعالی ضمانت بهشت کنم(۱۰۳۶).
می گویم: جهت دلالت آن است که مراد از تولی هر یک از امامان (علیهم السلام) - که در این حدیث آمده - اظهار محبت با اعمال بدنی وکارهای پسندیده است، زیرا که ولایت قلبی نسبت به تمامی آن ها واجب است واظهار محبت نسبت به هر یک از ایشان اثر ویژه ای دارد که در این حدیث بیان گردیده، وبدون تردید دعا در حق مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) وخواستن فرج وظهور آن جناب از درگاه خداوند اظهار محبتی است که در دل ها نهفته. پس این اثر بر آن مرتبت می گردد، وجهت این که این تأثیر در دوستی کردن نسبت به مولایمان حضرت حجت (علیه السلام) قرار دارد، آن است که ایمان جز با معرفت تمام امامان بر حق (علیه السلام) کمال نمی یابد، وچون جزء آخر علت تامه است، پس ایمان جز با ولایت ودوستی کردن با خاتم الائمه، وبر طرف کننده غم از این امت - که خدای تعالی فرجش را نزدیک فرماید - تمام نخواهد شد.
🔆🌅🔆۷۹ - ثواب عبادت کنندگان🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔷قسمت 0⃣3⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌅🌷ربیع الانام🌷🌅
🕋امام زمان عجل الله فرجه:پناه می برم به خداازنابینایی بعدازبینایی
👤🎥جناب حجت الاسلام سرلک
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرخ و فلگ گرداندن...
حواست باشه دنیا بالا و پایین داره
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨
#امام_زمان✨
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
اﮔﺮ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺍﺛﺮﻯ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ این چنین ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ علیه السلام ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻰ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻰ ﻧﻤﻮﺩ. (10)
▪️← ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ شهادت ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ اﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺧﺒﺮ شهادت ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺍﺩ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﻠﻮﻝ ﻭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﻭ ﺣﻨﻮﻁ ﻭ ﻛﻔﻦ ﻛﻦ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺳﺮﻳﺮ ﻧﻬﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻩ».
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﭘﺒﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺳﺮﻳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻈﺮ ﻣﺒﺎﺭک شان ﺑﺮ ﻧﻌﺶ ﻋﻤﻮﻯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺭﻗّﺖ ﻭ ﺣُﺰﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﺍﻯ ﻋﻤﻮ، ﺻﻠﻪ ی ﺭﺣﻢ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩﻯ ﻭ ﺟﺰﺍﻯ ﺧﻴﺮ ﺩﻳﺪﻯ. ﺍﻯ ﻋﻤﻮ، ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻜﻰ ﻣﺮﺍ ﻛﻔﺎﻟﺖ ﻛﺮﺩﻯ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻣﺮﺍ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻯ». (11)
ﺑﺎ شهادت ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ :
«ﻳﺎﻭﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻦ». (12)
امام باقر علیه السلام می فرمایند ؛
✳️ «اگر ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام در یک کفه ی ترازو قرار گیرد و ایمان این خَلق در کفه ی دیگر قرار گیرد حتماً ایمان او بالاتر است».
سپس فرمودند ؛
✳️ «آیا نمیدانید که اﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺋﺐ ﻣﻰ چﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺒﺪالله ﻭ ﺁﻣﻨﻪ ﻭ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺣﺞّ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺻﻴّﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻳﺐ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞّ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. (13)
امام صادق از پدرش از امام سجّاد از پدرش علیهم السلام نقل می کند که امیر المومنی علیه السلام در صحن مسجد نشسته و مردم اطرافش جمع بودند که مردی بلند شد و پرسید :
ای امیرالمومنین (علیه السلام) !
تو در مقام و مرتبه ای هستی که خداوند تو را در آن جایگاه قرار داده امّا پدرت در آتش دوزخ شکنجه می شود !
امیر المومنین علیه السلام فرمود ؛
✳️ «آرام باش ! خدای دهانت بشکند ! سوگند به آن کسی که محمّد صلّی الله علیه و آله را به حقّ مبعوث کرد ،
اگر پدرم برای تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند خداوند شفاعت او را می پذیرد.
آیا پدرم در آتش معذّب باشد و من که پسرش هستم تقسیم کننده بهشت و دوزخ باشم ؟
سوگند به آن کس که محمّد صلّی الله علیه وآله را به حقّ مبعوث کرد ! روز قیامت نور ابوطالب نور تمام آفریدگان را تحت الشعاع قرار می دهد مگر پنج نور :
نور حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله، نور من، نور فاطمه، نور حسن، نور حسین، و نور امامان از فرزندان حسین (علیهم السلام)
❗️❗️❗️آگاه باش ! نور ابوطالب علیه السلام از نور ماست که خداوند آن را دو هزار سال پیش از آفرینش حضرت آدم آفریده است». (14)
📚 منابع :
1. ﻣﺼﺒﺎﺡ ﺍﻟﻤﺘﻬﺠﺪ : ﺹ 749. و ... .
2. ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﻳﺦ : ﺹ 43، 114. سر السلسلة العلویّة : ص 3.
3. ﻧﻔﺎﺋﺢ ﺍﻟﻌﻠﺎﻡ : ﺹ 158. و ... .
4. بحار الأنوار : ج 35، ص 138، 182. عمدة الطالب : ص 21، 23.
5. کافی : ج 1، ص 445. و ... .
6. بحار الأنوار : ج 35، ص 139، 138. و ... .
7. رک : الغدیر : ج 7، ص 409 ـ 330. و ... .
8. بحار الأنوار : ج 35، ص 111. و ... .
9. کمال الدین : ص 175. و ... .
10. ﺷﺮﺡ نهج البلاغه (ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ) : ﺝ 14، ﺹ 84 _ 70. و ... . الغدیر : ج 7، ص 387. ﺩﺭ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺍلأﻳﺎﻡ : ﺝ 1، ﺹ 289 ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ی ﺳﻴﻮﻃﻰ ﺍﺣﺎﺩﻳﺜﻰ ﻛﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﺷﺎﺩﻯ ﺷﺠﺮﻩ ی ﻣﻠﻌﻮﻧﻪ ﺑﻨﻰ ﺍﻣﻴّﻪ، ﻭ من جمله ﺍﺯ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻐﻴﺮﺓ ﺑﻦ ﺷﻌﺒة ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺎ ﺑﻨﻰ ﻫﺎﺷﻢ ﺷﻬﺮﻩ ی ﺁﻓﺎﻕ ﺍﺳﺖ.
11. بحار الأنوار : ج 22، ص 261، ج 35، ص 125. و ... .
12. کافی : ج 1، ص 440، 449. و ... .
13. بحارالأنوار : ج 35، ص 156. و ... .
14. مائة منقبة : ص 174. و ... .
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
27_Nahj_al_Balaghe_Khotbe_109.mp3
23.39M
🔰📣خطبه ۱۰۹
🔹سختی جان کندن وحسرت ازدست دادن دنیایه دنیاپرستان هجوم آورد،بدن ها درسختی جان کندن سست شده........
❌مرگ آرام آرام همه اندامشان رافراگرفته وزبان راازسخن بازمی دارد..........
👤باعقل می اندیشدکه عمرش رادرچه کارهایی تباه کرده.........
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌤️وقایع ظهور حضرت مهدی علیهالسلام🌤
⭕️ حمله به امام و دفاع ۳۱۳ نفر در برابر مهاجمان⭕️
✍ آقا امام سجاد علیهالسلام فرمودند: «...در این هنگام مردی میایستد و میگوید: «ای مردم! این است مطلوب شما ،که به نزد شما آمده است و شما را به آنچه پیغمبر صلی الله علیه و آله دعوت میکرد، میخواند! »
✨ مردم از جا بلند میشوند.
✨پس آقا میفرماید: «ای مردم! من فلانی پسر فلانی، پسر پیامبر شما هستم؛ اکنون به سوی شما آمده و شما را به آن احکام و قوانین و دستورهایی دعوت میکنم که پیغمبر خدا شما را به پذیرش آن میخواند.
⭕️ مردم به طرف وی میروند که او را به قتل رسانند.
🕊ولی سیصد و چند نفر از جا برمی خیزند و آنها را از گرداگرد او عقب میرانند.
✨ پنجاه نفر آنها از مردم کوفه هستند و سایر آنها مردم ناشناسی هستند که اغلب یکدیگر را نمیشناسند. آنها بدون قرار قبلی در مکه جمع میشوند.»
*📗منــــابـع:*
*1-بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶*
*2-سرور أهل الإيمان، ج ۱، ص ۹۰*
*3-إثبات الهداة، ج ۵، ص ۲۱۱*
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 میرزا اسماعیل دولابی:
«یادتان نرود، هر وقت در جیبتان پول نبود از همان مقدار کم انفاق کنید. آن وقت مالتان بیشتر میشود.»
┄┅═✧❁✨🌹✨❁✧═┅┄
❥↬ عاشقان ظهور حضرت مـهــــ♡ــــدی عج🌺
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️عید مبعث پیامبر اکرم حضرت محمدمصطفی صلی الله و علیه و آله وسلم بر منتظران ظهور عزیز مبارک باد☀️
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان ازسیمخاردارنفستعبورکن #قسمت_50 بالاخره بادیدن لباس صورتی، سفید که پشتش پاپیون صورتی داشت و
#رمان
_
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_51
وقتی خانه رسیدم، بازهم مادر و اسرا نبودند و برایم یادداشت گذاشته بودند.
چادرم را از سرم کشیدم و فوری بستهی کادو پیچ را باز کردم. با دیدن چیزی که داخلش بود، تعجب کردم.
جعبه ایی داخلش بود که با پارچه مخملی مشگی رو کش، و دورش با روبان پهن قرمز بسته شده بود. روی در جعبه، با همان روبان یک پاپیون نصب بود. خیلی فانتزی و شیک. "آخه این که نیاز به کادو کردن نداشت."
شاید نمی خواسته جعبه مشخص باشد.
با احتیاط در جعبه راباز کردم و بادیدن گلهای رز قرمزی که سطح جعبه را پوشانده بود گل از گلم شکفت.
بین گلهای قرمز با چند تا گل سفید اول اسم من نوشته شده بود و میان گلها یک جعبه ی کوچیک بود.بازش که کردم از ذوق می خواستم گوشی را بردارم و حسابی تشکر کنم ولی خودم را کنترل کردم.
یک زنجیر و پلاک زیبا که روی پلاک آیه ی وان یکاد نوشته شده بود. رفتم جلو آینه تا روی گردنم امتحان کنم، در لحظه پلاک چرخید و چشمم افتاد به پشت پلاک انگار چیزی نوشته شده بود.
وقتی برگرداندم با سیاه قلم حک شده بود، "تولدت مبارک".
همانجا خشکم زد، سرچی درمغزم کردم یادم افتاد دو روز دیگر تولدم است.
از تعجب چشمهایم اندازه ی گردو شده بود.
یعنی او از کجا فهمیده بود.
از آویزان کردن گردن بند منصرف شدم و همانجا نشستم و به فکر رفتم.
چقدر ظرافت و لطافت دراین کادو بود.
نمی دانم چه مدت آنجا نشسته بودم و در افکارم غرق بودم که با صدای اذان گوشیام به خودم امدم و چقدر خدا را شکر کردم که هنوز مادر واسرا نیامده اندو راحت می توانستم افطار کنم.
خوراکیهایی که آقای معصومی برایم گرفته بود را آوردم و بعد از دعا شروع به خوردن کردم.
گوشیام را برداشتم تا حداقل یک پیام تشکر برایش بفرستم. دیدم پیام داده:
« قبول باشه. التماس دعا.»
فوری جواب دادم:
– ممنون. بابت کادو دستتون درد نکنه، واقعا غافلگیر شدم.
نوشت:
– هدف ما هم همین بود، پس خدارو شکر که موفق شدیم.
بی مقدمه نوشتم:
–شما از کجا تاریخ تولدم رو می دونستید؟
ــ زیاد سخت نبود، این که اسفندی هستید حدس می زدم. چون یه اسفندی فقط می تونه اینقدر متین و خانم باشه.
بعد استیکر خنده گذاشته بود.
در ادامهاش نوشته بود، بقیهاش هم، جوینده یابندس.
حالا شاید بعدا براتون تعریف کردم.
ــ به هر حال ممنونم. خیلی زحمت افتادید.
ــ در برابر مهربونی شما چیزی نیست. خدارو شکر که پسندیدید. البته دو روز دیگه تولدتونه ولی من خواستم اولین نفر باشم...
لحظهایی شیطان در جلدم رفت و نوشتم:
–ممنون، سلیقه ی شما بی نظیره.
اونم نوشت:
–اون که آره شک نکنید.
از این حرفش چند جور برداشت میشد کرد. از پیام خودم پشیمان شدم کاش از سلیقه اش تعریف نمی کردم.
گوشی راگذاشتم کنارو رفتم نمازم را خواندم و شروع کردم به شام درست کردن. که مادر وخواهرم از راه رسیدند.
با دیدن کادوی من اسرا با تعجب گفت:
– هدیه ی صاحب کارته؟
پشت چشمی برایش نازک کردم و گفتم:
–آره صاحب کارم داده.
ــ اونوقت به چه مناسبت؟
سعی کردم خودم را بی تفاوت نشان بدهم، خیلی آرام گفتم:
– واسه تشکر و این حرفها.
اسرا آرام نزدیکم آمدو زیر گوشم گفت:
– شبیه کادوهای ولن تاین نیست؟
شانه ایی بالا انداختم و گفتم:
–چه می دونم.
مامان زنجیر رابرداشت و نگاهی کردو گفت: طلاست؟
ــ بله مامان جان.
انگار زیاد خوشش نیامد گذاشت سر جایش و حرفی نزد.
خدارو شکر کردم که پشت پلاک را نگاه نکرد.
اسرا دوباره زیر گوشم گفت:
–فکر کنم مامان هم مثل من فکرمی کنه.
برای تغییر دادن جو، گفتم:
–مامان یه آبگوشتی پختم که نگو.
مادر همانطور که به گلهای رز قرمز
هلندی نگاه می کرد ودر فکر بود گفت:
–دستت درد نکنه دخترم.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c