رفیق#شهید:
یه شب من بیمار شدم🤒و شهید بابک نوری هم منو رسوند درمانگاه بعد از درمانگاه.
باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشی و باهم یه چیزی خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده...🥀
من اولش جدی نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده😄
ولی به فیض بزرگ شهادت نائل شد!🕊
هنوز که هنوزه دارم میسوزم...💔
#شهید #عملیات شهادت طلبانه برعلیه اسرائیل ، #شهید علی منیف اشمر
🍃🌷🍃
در سال 1355# در کویت متولد شد. پدرش «مُنيف اشمر» از اهالی روستاى «العُديسه» در جنوب لبنان بودند که به قصد زندگى و اشتغال، در كويت سکونت داشتند.
#دوازده سال بيشتر نداشت که به «كشافه المهدى (عج)♡»(جمعیت جوانان و نوجوانان فعال در مقاومت اسلامی) پيوست و نامش در گردانِ «ثامن الحجج (ع)♡» ثبت شد.
🍃🌷🍃
#سیزده ساله بود که #رسما به #مقاومت اسلامی لبنان ملحق شد و #علیه اشغالگران صهیونیست، #سلاح به دست گرفت.
🍃🌷🍃
همان #اوایل كودكي با #احاديث و #روايات و #فقه شيعه آشنا شد. با پيروزي انقلاب اسلامي #شيفته #جمهوري اسلامي و #حضرت امام خميني (ره) شد.
🍃🌷🍃
ایشان به همراه خانواده پس از 25#سال به #وطن و #جنوب بيروت بازگشت و مدتي بعد وارد مقاومت اسلامي شد.
🍃🌷🍃
پس از طي #دورههاي عقيدتي- نظامي به گروه #شهادت طلبان مقاومت پيوست.
🍃🌷🍃
ایشان به دلیل #صورت #زیبایی که داشت، بین دوستان به #قمر الاستشهاديون #معروف بود.
🍃🌷🍃
روز چهارشنبه، #اول فروردین ۱۳۷۵# (۲۹شوال ۱۴۱۶)، پس از آن که در کنار #تصاویر حضرت امام خمینى (رحمه الله)، #مقام معظم رهبرى #حضرت آیت الله خامنه اى#شهید سید عباس موسوى و #شهید صلاح غندور، آیاتى از قرآن کریم و #وصیتنامهاش را قرائت کرد، در حالى که لباس کماندویى را بر تن کرده بود با #همرزمان و #فرماندهان خویش #خداحافظى کرد و برای #اجرای #عملیات استشهادی علیه اشغاگران صهیونیست، #عازم منطقه اشغالی در جنوب لبنان شد.
🍃🌷🍃
قرار بود یك #پایگاه اسراییل را، طی یك #عملیات استشهادی #نابود كند.
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
#پسرم ،#علیاشمر در یك #عملیات استشهادی در مثلث طیبه، عدیسه و رب ثلاثین به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
موقع #عملیات، یك نفر روی #تپه بود و از #پسرم #فیلمبرداری میكرد كه میخواهد خودش را در میان یك #كاروان نظامیان #اشغالگر منفجر كند.
🍃🌷🍃
#شناساییها انجام شده بود كه #كاروان #نیروهای اسرائیل در یك #ساعات خاصی از آنجا #رد میشود و #علی باید #خودش را #منفجر میكرد.
🍃🌷🍃
#فیلمبردار، با #تیراندازی مزدوران اسرائیل از #موقعیت خودش #خارج میشود و #نمیتواند #فیلم بگیرد. #پسرم در #موقعیت از #پیش هماهنگ شده #مستقر بود كه #كاروان سر میرسد.
🍃🌷🍃
با #بیسیم به او #اطلاع میدهند كه #عملیات را #شروع كند، اما #پاسخی #نمیشنوند. هر چه #بیسیم میزنند #علی #جواب نمیدهد. كاروان صهیونیستها كه از سهراهی رد میشود.
#علی تازه #بیسیمش را جواب میدهد. میپرسند #كجا بودی؟ میگوید داشتم #نماز میخواندم. #نماز برای چی؟ #نماز #شكر #میخواندم.
🍃🌷🍃
میگویند ما این همه تلاش كردیم تا به این برنامهریزی رسیدیم. میگوید: #صبر كنید، این #كاروان #بازخواهد گشت و #من باید #اینها را #بكشم.
🍃🌷🍃
سرانجام #شهید علی منیف اشمر هم در #ساعت ۱۶/۳۰# دقیقه ، #حدود ۳۰#کیلوگرم #مواد #منفجره ی همراه خود را در #مسیر کاروان #نظامیان #اسرائیلی در #منطقه ی «رَبّ ثلاثین» #منفجر کرد و #جمع قابل #توجهی از چکمه پوشان صهیونیست را #کشته و #مجروح ساخت و به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبهی شهدا، امام شهدا، شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت، شهدای هستهای
و علیالخصوص شهید سرفراز
💠 شهید علی منیف اشمر💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت✨
یاعلی مدد
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و هوای منزل شهید عزیز
قنبری ...😭😭😭
#شهید
🥀💔
#شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۷ در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.۶ فرزند بودند.
۳ خواهر و ۳ برادر
متاهل بود.
ایشان تیرماه ۱۳۷۸ درسن ۱۹ سالگی ازدواج کرد.
۲ فرزند به یادگار دارد یک دختر و یک پسر
اسما خانم و آقا حسین مهدی.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
پدر من و پدر آقا #روحالله علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا #روحالله من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند.
از حجاب و پوشش من حسابی خوشش آمده بود.#صداقت حرفهاش خیلی به دلم نشست. از همان ابتدا در صحبتهایش گفت: به واسطه نظامی بودنش ممکن است خیلی وقتها نباشد.😭
🍃🌷🍃
#سر به زیر بودن و #ولایی بودنش در کنار #صداقتاش خیلی برای من ارزش داشت. وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است.
اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود،#آرام و #مهربان به نظر میرسید.با اینکه #19 سال بیشتر نداشت، اما آنقدر #متین و #پخته به نظر میرسید که اصلاً نمیتوانستم باور کنم که این آدم، عصبی هم میتواند بشود.
🍃🌷🍃
اردیبهشت سال 80 دخترم اسماء به دنیا آمد و شش سال بعد خدا به ما حسینمهدی را داد. خیلی بچه دوست داشت.
وقتی خدا به ما اسماء را داد همهاش خدا را شکر میکرد و دعا میخواند. تا چند وقت اسماء را بغل نکرد میگفت خیلی کوچک است و میترسم که از دستم بیفتد روی زمین.
🍃🌷🍃
سعی میکردیم در سال یک بار هم که شده به #مشهد سفر کنیم. #قم و #جمکران و شهرستانهای اطراف هم اگر فرصت پیدا میکردیم، میرفتیم. #روحالله خیلی دوست داشت یک سفر به #کربلا برود، اما قسمتش نشد.😭
🍃🌷🍃
خیلی گلستان #شهدا میرفت. بیشتر اوقات سوار موتورش میشد و میرفت گلستان و بعد هم تخت فولاد.#ارادت عجیبی به #شهید حاج احمد کاظمی داشت.
🍃🌷🍃
هر بار میرفت #گلستان، میرفت سر مزار #شهید کاظمی و برایش نماز میخواند. یک بار توی صحبتهایش به من گفت اگر من بروم مأموریت و #شهید شوم تو چه کار می کنی؟!
گفتم: فعلاً که از جنگ خبری نیست. بهتره که ما هم حرفش را نزنیم. تا اینکه فتنهای در #سوریه شروع شد. مدام اخبار #سوریه را دنبال میکرد، در حالی که من هم از #اعزام نیرو از ایران به #سوریه بیخبر بودم.
🍃🌷🍃
قرار بود وداع داشته باشیم. وقتی صورتش را دیدم فقط گریه میکردم. دستم را کشیدم روی صورتش و همینطور که نگاهش میکردم با #روحالله خداحافظی کردم. خیلی حرف برای گفتن داشتم.
🍃🌷🍃
جمعیت آنقدر زیاد بود که فقط دلم میخواست نگاهش کنم. شاید ازدحام جمعیت بهانه بود، تاب گفتن از بیصبریهایم را نداشتم. حرفهای من و #روحالله ماند به قیامت.😭
🍃🌷🍃
#روحالله خیلی #نماز شب میخواند. اواخر سعی میکرد #نماز شبش ترک نشود. #توسلهایش دیدنی بود. #عاشق #امام زمان (عج)♡بود، میگفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای #خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید روح الله کافی زاده هم درتاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵# در شهر #حلب سوریه به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر نجف آباد اصفهان.
🍃🌷🍃
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معلم به حبیبة میگه گریه نکن عزیزم اخرین کلاسه اخر زندگی که نیست
حبیبة این روزها #شهید شد
معلمش نوشت ببخشید حبیبة، اخر زندگی هم بود💔
#غزه
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج