eitaa logo
❴نـَحْنُ مٌشتاقینَ لِلــــمَہــدے∞⃕⃝❵🏴
503 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
52 فایل
شرط رسیدݩ جنونــ است🕊 مایی کہ نرسیدیم مجنون نبودیــم🥀 تا روز انتقام عزادار حضرت علی و زهــــرایـــیم⃝🖤🏴 هیئت مون📿 @Roghayeh_Bint_Al_Hussein کپی؟ صلوات برای امام زمانت(: @Moshtag_a_alv110 سخن👇🔈🔉🔊 https://harfeto.timefriend.net/16757510049713
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق: یه شب من بیمار شدم🤒و شهید بابک نوری هم منو رسوند درمانگاه بعد از درمانگاه. باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشی و باهم یه چیزی خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم سوریه دیگه برنمیگردم این به من الهام شده...🥀 من اولش جدی نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده😄 ولی به فیض بزرگ شهادت نائل شد!🕊 هنوز که هنوزه دارم میسوزم...💔
  شهادت طلبانه برعلیه اسرائیل ، علی منیف اشمر 🍃🌷🍃 در سال 1355# در کویت متولد شد. پدرش «مُنيف اشمر» از اهالی روستاى «العُديسه» در جنوب لبنان بودند که به قصد زندگى و اشتغال، در كويت سکونت داشتند. سال بيش‏تر نداشت که به «كشافه المهدى (عج)♡»(جمعیت جوانان و نوجوانان فعال در مقاومت اسلامی) پيوست و نامش در گردانِ «ثامن الحجج (ع)♡» ثبت شد. 🍃🌷🍃 ساله بود که به اسلامی لبنان ملحق شد و اشغالگران صهیونیست، به دست گرفت. 🍃🌷🍃  همان كودكي با و و شيعه آشنا شد. با پيروزي انقلاب اسلامي اسلامي و امام خميني (ره) شد. 🍃🌷🍃 ایشان به همراه خانواده پس از 25 به و بيروت بازگشت و مدتي بعد وارد مقاومت اسلامي شد. 🍃🌷🍃 پس از طي عقيدتي- نظامي به گروه طلبان مقاومت پيوست. 🍃🌷🍃 ایشان به دلیل که داشت، بین دوستان به الاستشهاديون بود. 🍃🌷🍃
روز چهارشنبه، فروردین ۱۳۷۵# (۲۹شوال ۱۴۱۶)، پس از آن‏ که در کنار حضرت امام خمینى (رحمه الله)، معظم رهبرى آیت الله خامنه‏ اى سید عباس‏ موسوى و صلاح غندور، آیاتى از قرآن کریم و ‏نامه‌اش را قرائت کرد، در حالى که لباس کماندویى را بر تن کرده بود با و خویش کرد و برای استشهادی علیه اشغاگران صهیونیست، منطقه اشغالی در جنوب لبنان شد. 🍃🌷🍃 قرار بود یك اسراییل را، طی یك استشهادی كند. 🍃🌷🍃
به روایت از پدر : ، در یك استشهادی در مثلث طیبه، عدیسه و رب ثلاثین به رسید. 🍃🌷🍃 موقع ، یك نفر روی بود و از می‌كرد كه می‌خواهد خودش را در میان یك نظامیان منفجر كند. 🍃🌷🍃 انجام شده بود كه اسرائیل در یك خاصی از آنجا می‌شود و باید را می‌كرد. 🍃🌷🍃 ، با مزدوران اسرائیل از خودش می‌شود و بگیرد. در از هماهنگ شده بود كه سر می‌رسد. 🍃🌷🍃 با به او می‌دهند كه را كند، اما . هر چه می‌زنند نمی‌دهد. كاروان صهیونیست‌ها كه از سه‌راهی رد می‌شود. تازه را جواب می‌دهد. می‌پرسند بودی؟ می‌گوید داشتم می‌خواندم. برای چی؟ . 🍃🌷🍃 می‌گویند ما این همه تلاش كردیم تا به این برنامه‌ریزی رسیدیم. می‌گوید: كنید، این گشت و باید را . 🍃🌷🍃
عکس های را همیشه مقابل چشمان تان قرار دهید و برای محقق شدن اهدافی که آن ها به خاطرش به رسیدند ، سعی و تلاش کنید و در خط آن ها باقی بمانید. 🍃🌷🍃 از وصیت نامه علی منیف اشمر 🍃🌷🍃
سرانجام علی منیف اشمر هم در ۱۶/۳۰# دقیقه ،  ۳۰ ی همراه خود را  در کاروان در ی «رَبّ ثلاثین» کرد و قابل از چکمه پوشان صهیونیست را و ساخت و به رسید. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه‌ی شهدا، امام شهدا، شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت، شهدای هسته‌ای و علی‌الخصوص شهید سرفراز    💠 شهید علی منیف اشمر💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج و شهادت✨ یاعلی مدد
در تاریخ بنویسید در یک شب جوون رشید برای جلوگیری از ورود اشرار به کشورشون شدند اما صدای یک سلبریتی در نیومد ، اما اگر فردا قاتلشون رو بخوان اعدام کنند همه میشن مدافع حقوق بشر... شهادتتان مبارک🌱
مدافع حرم روح الله کافی زاده 🍃🌷🍃 درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۷ در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.۶ فرزند بودند. ۳ خواهر و ۳ برادر متاهل بود. ایشان تیرماه ۱۳۷۸ درسن ۱۹ سالگی ازدواج کرد. ۲ فرزند به یادگار دارد یک دختر و یک پسر اسما خانم و آقا حسین مهدی. 🍃🌷🍃 به روایت از همسر : پدر من و پدر آقا علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند. از حجاب و پوشش من حسابی خوشش آمده بود. حرف‌هاش خیلی به دلم نشست. از همان ابتدا در صحبت‌هایش گفت: به واسطه نظامی بودنش ممکن است خیلی وقت‌ها نباشد.😭 🍃🌷🍃 به زیر بودن و بودنش در کنار خیلی برای من ارزش داشت. وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است. اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود، و به نظر می‌رسید.با اینکه سال بیشتر نداشت، اما آن‌قدر و به نظر می‌رسید که اصلاً نمی‌توانستم باور کنم که این آدم، عصبی هم می‌تواند بشود. 🍃🌷🍃
اردیبهشت سال 80 دخترم اسماء به دنیا آمد و شش سال بعد خدا به ما حسین‌مهدی را داد. خیلی بچه دوست داشت. وقتی خدا به ما اسماء را داد همه‌اش خدا را شکر می‌کرد و دعا می‌خواند. تا چند وقت اسماء را بغل نکرد می‌گفت خیلی کوچک است و می‌ترسم که از دستم بیفتد روی زمین. 🍃🌷🍃 سعی می‌کردیم در سال یک بار هم که شده به سفر کنیم. و و شهرستان‌های اطراف هم اگر فرصت پیدا می‌کردیم، می‌رفتیم. خیلی دوست داشت یک سفر به برود، اما قسمتش نشد.😭 🍃🌷🍃 خیلی گلستان می‌رفت. بیشتر اوقات سوار موتورش می‌شد و می‌رفت گلستان و بعد هم تخت فولاد. عجیبی به حاج احمد کاظمی داشت. 🍃🌷🍃 هر بار می‌رفت ، می‌رفت سر مزار کاظمی و برایش نماز می‌خواند. یک بار توی صحبت‌هایش به من گفت اگر من بروم مأموریت و شوم تو چه کار می کنی؟! گفتم: فعلاً که از جنگ خبری نیست. بهتره که ما هم حرفش را نزنیم. تا اینکه فتنه‌ای در شروع شد. مدام اخبار را دنبال می‌کرد، در حالی که من هم از نیرو از ایران به بی‌خبر بودم. 🍃🌷🍃
قرار بود وداع داشته باشیم. وقتی صورتش را دیدم فقط گریه می‌کردم. دستم را کشیدم روی صورتش و همین‌طور که نگاهش می‌کردم با خداحافظی کردم. خیلی حرف برای گفتن داشتم. 🍃🌷🍃 جمعیت آن‌قدر زیاد بود که فقط دلم می‌خواست نگاهش کنم. شاید ازدحام جمعیت بهانه بود، تاب گفتن از بی‌صبری‌هایم را نداشتم. حرف‌های من و ماند به قیامت.😭 🍃🌷🍃 خیلی شب می‌خواند. اواخر سعی می‌کرد شبش ترک نشود. دیدنی بود. زمان (عج)♡بود، می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام روح الله کافی زاده هم درتاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵# در شهر سوریه به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار شهر نجف آباد اصفهان. 🍃🌷🍃
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معلم به حبیبة میگه گریه نکن عزیزم اخرین کلاسه اخر زندگی که نیست حبیبة این روزها شد معلمش نوشت ببخشید حبیبة، اخر زندگی هم بود💔