💠کلامی تکان دهنده از
آیت الله مجتبی تهرانی (ره)
اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید، ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید! اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید و گرنه اگر #قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید، آن شخص #امام_زمان، زاده وهم و خیال خودتان است.
‼️ حق الناس در برزخ و قیامت
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
✅ باید به شدت مراقب باشیم حق الناسی برای ما ایجاد نشود (مانند: غیبت ، تهمت ، آزار و اذیت مردم ، ندادن حق و پول مردم و...) و اگر هم جایی حق الناسی بر ما بود فورا در همین دنیا نهایت سعی و تلاش خود را بکنیم که حلالیت بطلبیم و آن را تسویه کنیم.
🌷 آقا امام حسن عسکری (ع) در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرموند:
يعنى با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگوييد. مؤمن به هم مذهبان روى خوش نشان مى دهد و با مخالفان با مدارا سخن مى گويد تا به ايمان جذب شوند و حتّى اگر نشدند، با اين رفتار از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پيشگيرى كرده است.
📚مستدرك الوسائل، ج۱۲، ص ۲۶۱
#آیامیدانیداحکامی
آیـا میدانیـد ⁉️
✍ به نظر اکثر مراجع ربای بین پدر و فرزندان(دختر یا پسر ) و برعکس و بین زن و شوهر اشکال ندارد🌴
👀رساله مراجع 2080
1_25361522.mp3
3.24M
با هم در روز جمعه به ندبه مینشینیم
تابه امام زمان خود بگوییم آقا ما مضطر شده ایم ما محتاج وجود شما شده ایم
💢چقدر [غربی ها] ما را #تحقیر کرده اند...!
✍ #دکتر_علی_شریعتی :
«...مگر ما را، ما دنیای سومی ها، ما شرقی ها، ما مسلمان ها را چه کار کردند ؟
اول مذهبمان، زبانمان، ادبیاتمان، فکرمان، گذشته مان، تاریخمان و اصلاً نژادمان را و همه چیزمان را چنان تحقیر کردند، و ما را به قدری آدم های «دست دوم» حساب کردند، که ما نشستیم خودمان، خودمان را مسخره کردیم !
و در عوض، خودشان را آنقدر برتر و بالاتر و عزیزتر نشان دادند، به ما باوراندند، که ما تمام تلاش و دعوت و آرزو و مبارزه مان برای «نوکری فرنگ» شد، تا اینکه ادای آنها را در بیاوریم، شبیه به آنها حرکت کنیم، حرف بزنیم، راه برویم...!»
📚 کتاب #چه_باید_کرد ، بخش #خودآگاهی_و_استحمار ، ص ۲۰۶
#غرب_زدگی
#خودباختگی_فرهنگی
💢 بین ما و خدا عایقی است به نام گناه که نمی گذارد دعای ما بالا برود.
🌼استاد ماندگاری:
در استودیو صدا و سیما که مینشینیم، شیشه ها عایق صدا هستند، با اینکه فاصله ما با فردی که آن طرف شیشه است، یک متر هم نیست، اما هرچه صدا میزنیم، صدایمان را نمی شنود، مگر اینکه با میکروفون صحبت کنیم. آیا مشکل از گوش اوست؟ خیر.
اگر هفت میلیارد جمعیت با هم یک صدا با خدا حرف بزنند، خدا صداهایشان را اشتباه نمیکند و صدای همه را مجزا میشنود. آیا مشکل مربوط به صدای ماست؟ خیر.
مشکل عایق بین ماست. بین ما و خدا عایقی به نام گناه وجود دارد که نمی گذارد دعای ما بالا برود. به همین دلیل میگویند قبل از دعاهایتان بگویید:
استغفرالله ربی و اتوب الیه
یعنی خدایا از هر گناهی که انجام دادم استغفار و توبه میکنم.
امیر مومنان علی(ع):
هر کس هر چیزی را دوست بدارد.همواره نام آن را بر زبان جاری می کند.
🌲🌲🌲🌲
سعی کنیم.امام زمان را با قلب و زبان یاد کنیم.به هنگام نشستن.برخاستن.خوابیدن.
بیدارشدن.سوار شدن.پیاده شدن و....
ذکر شریف (( یا صاحب الزمان
ادرکنی)) را فراموش نکنیم🌷🌷🌷
🇮🇷منتظران ظهور🇵🇸
امیر مومنان علی(ع): هر کس هر چیزی را دوست بدارد.همواره نام آن را بر زبان جاری می کند. 🌲🌲🌲🌲 سعی کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
سعید چندانی متولد ۱۳۶۰، در استان سیستان و بلوچستان، منطقه سنی نشین، که مذهب او نیز سنّی حنفی بود.
و در سن حدود ۱۲ – ۱۳ سالگی، چند ماهی در حوزه اهل سنت، طلبه بود. و در کنار طلبگی در یک کارواش مشغول به کار بود. یک روز در کارواش برای او اتفاقی می افتد، و لگن او آسیب شدیدی می بیند.
بعد از مدتی او را به بیمارستان می برند برای عمل جراحی. ولی متوجه میشوند که یک غدّه ی بدخیمی در بدن او وجود دارد. سپس او را به تهران اعزام میکنند. ولی دکترهای تهران هم او را جواب کردند. و هیچ امیدی به زنده بودن او نبود.
مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند و خواستار شفا یافتن فرزندشان میشوند.شبی در خواب مشاهده میکنند که شخص بزرگواری تشریف می آورند و می فرمایند: «پسرتو ببر پیش پسرم تو قم». مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟
مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟ میگویند: بله. حرم حضرت معصومه (س). مادرش میگوید: خانم نه. آقا. جواب میدهند: نه کسی نیست. (در ذهن مخاطبان چنین چیزی بود که مادرش حتما دنبال مقبره ای می گردد که کسی آنجا دفن شده است.) مادر بزرگوار سعید، وارد نمازخانه می شود.
مشغول عبادت بود که خانمی از پشت سر تشریف می آورند و فقط می فرمایند: «جمکران» و سپس می روند. مادرش متوجه میشود که جمکران دوای درد سعید است.
به سرعت می رود بالا و به دکتر می گوید: « آقای دکتر؛ اگه جمکران قرصه، به من بده. اگه شربته، به من بده. اگه دارویی، پوشیدنی ای، نوشیدنی ای هست، به من بده… »
به هر حال ایشان را راهنمایی میکنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) میکند و می گوید که: « خانم جان سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو میگیرم و میام. »
وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن میشوند….
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و در کنار سعید قرار می گیرند.
سعید خودش تعریف می کرد: « خوابيدم. بين خواب و بيداري دو نفر اومدن توي اتاقم. يه خانوم و يه آقا. با هم عربي حرف ميزدن. من به اونا اعتنايي نكردم. آقا كنارم نشست و سلام كرد. پتو رو از روي سرم ورداشتم و از روي اجبار جواب دادم.
آقا به نظرم آشنا اومد. خانومه، روبند و چادر سياه داشت. چند دقيقه اي با هم صحبت كرديم راجع به يه موضوعي و با زبان عربي در صورتي كه من عربي اصلا بلد نيستم ولي زبانشان را مي فهميدم.اون خانومه خودشو معرفي كرد و گفت: فاطمه زهراست (سلام الله علیها). و گفت كه چون مادرت خيلي گريه و التماس ميكنه، من سفارش شما رو به فرزندم مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كردم».
با دستی که امام زمان (عج) بر بدن سعید میکشند، او شفا پیدا میکند و دیگر هیچ یک از علائم بیماری در او وجود ندارد…
مادرش در بدو ورود به مسجد، یک عهدی بسته بود: « اگه سعید شفا پیدا کنه، من پیرو شما میشم. »
آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان.
بعد از بررسی های پزشکان، به سیستان و بلوچستان بر می گردند. جریان شفا یافتن سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی در آن منطقه پدید بیاید. موجی از شیعه گری. خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند.
خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر میبینند، برای ادامه تحصیل او را به مشهد می فرستند.
سعید به خانواده گفته بود که من مدت کمی میهمان شما هستم و باید بروم… سعید چندانی به یکی از خادمین مسجد جمکران گفته بود که: « سیّد؛ من رفتنی هستم و آقا علی بن موسی الرّضا (ع) فرمودند که بیا که جایگاه تو پیش ماست😭
پس از مدتی، وهابیت ملعون، این شخص بزرگوار و عنایت شده را مسموم و مضروب کرد، و روح او در شب ۲۱ رمضان سال ۱۳۷۵ به ملکوت اعلا پیوست.
به راستی که سعید چندانی، خاری بود در چشمان منکران مهدویت و منکران زنده بودن حضرت مهدی أرواحنا فداه. علی الخصوص وهابیت ملعون.