حکایت علامه جعفری(ره) از جشن غدیر
*مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد*:
یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت: تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲.
@varesoon
✅ماجرای معروف و عجیب خواب آیت الله العظمی مرعشی نجفی و شعر استاد شهریار (علی ای همای رحمت)
🔹از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل شده است:
🔻شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و مولا امیرالمؤمنین با جمعی حضور دارند.
🔹حضرت فرمودند:
🔻شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید؛ آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
🔹مولا فرمودند:
شهریار ما کجاست ؟
🔹شهریار آمد ، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:
شهریار شعرت را بخوان!
🔹و شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به مـا ســوا فـکـندی هـمـه سایـه هـمـا را
🔹ایشان فرمودند:
🔻وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟
🔹گفتند:
شاعری است که در تبریز زندگی میکند
🔹گفتم:
🔻از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد ساعت شش صبح شهریار به خانه آیت الله می رسد خادم از او نامش را می پرسد میگوید من سید محمد بهجت تبریزی مشهور به شهریار از تبریز آمده ام پس از کمی تعلل خدام او را می پذیرند؛ آیت الله پس از دیدن شهریار می گویند این همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر(ع) دیده ام.
🔹آیت الله می پرسند:
این شعر (( علی ای همای رحمت )) را کِی ساخته ای؟
🔹شهریار با حالت تعجب سؤال می کنند که شما از کجا خبر دارید! که من این شعر را ساخته ام؟
🔹چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام. ولی من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام!
آنگاه آیت الله مرعشی سری تکان می دهد ومی گوید می دانم ولی تو ای: "شهریار شعرت را بخوان!"
و او متحیر و حیران می خواند: وشهریار همان شعر بالا را می خواند.
🔹مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند:
🔻چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.
🔹شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید:
🔻من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم. تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام.
🔹آیت الله مرعشی نجفی فرمودند:
🔻وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام.
🔹 ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند:
🔻یقینا در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
@varesoon
✅آیتالله بهجت:
🔹زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب (علیهالسلام) را در خواب دید، حضرت به او فرمود:
🔻اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچکس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من بهطور جدی دعا نمیکند!
✍🏼در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٨
@varesoon
عَنِ النَّبِيِّ(صل الله علیه و آله و سلم) أَنَّهُ قَالَ : أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً(علیه السلام) لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ وَ يَأْكُلَ مِنْ طُوبَى وَ يَرَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ
از حضرت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) نقل شده که فرمودند:
آگاه باشید اگر کسی علی(علیه السلام) را دوست بدارد از دنیا بیرون نمیرود مگر اینکه از کوثر میآشامد و از طوبی میخورد و جایگاه خود را در بهشت میبیند.
بحار الأنوار، ج7، ص 222
@varesoon
recording-20240628-202917.mp3
4.21M
🎙#آیات_انتظار
توضیحاتی درباره آیات ابتدایی سوره مبارکه «بقره» و کلیت سوره مبارکه «حمد» درباره آقا امام زمان ارواحنافداه
مسجد انصار الزهرا علیه السلام
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
٢١ ذیالحجه ١۴۴۵
٨ تیر ١۴٠٣
https://eitaa.com/montazeranmula
هدایت شده از سربازان گمنام
🔴روایتی از حضور خبرنگار آمریکایی در حسینه امام خمینی
🔹 راحله امینیان مجری صداوسیما:خبرنگار نیویورک تایمز وقتی متوجه نوع شغل من شد کلی اظهار لطف و محبت کرد و گفت امیدوارم در نجف ببینمت. تعجب کردم از مترجمشون پرسیدم چرا این جمله را گفتند؟
🔹آقای مترجم گفتند ایشون به شدت حضرت علی رو دوست دارد و بارها به نجف سفر کرده در حالی که اصلاً مسلمان نیست.
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍ امام كاظم عليه السلام: از ما نيست كسى كه هر روز به حساب اعمال خود رسيدگى نكند تا اگر ديد كار نيك كرده ، از خداوند، بيشتر بخواهد و اگر كار بد كرده ، براى آن از خداوند، آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه كند
📚الکافي ج2 ص453
@hebeh1400momenin
🌸حدیث روز شنبه🌸
#اهمیت_غیرت
🌺عن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
《 كَانَ أَبِي إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اَللَّهُ أَنْفَ مَنْ لاَ يَغَارُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ 》
پدرم حضرت ابراهيم بسیار غيرتمند بود و من از او باغیرت تر هستم،
و خداوند بينى مسلمانی که به ناموسش غيرت ندارد, به خاک ذلت می مالد🌺
مَن لا یحضره الفقیه، ج ۳ ص ۴۴
🌼@yek_hadis🌼(1846)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️رهبر انقلاب: ۷ تریلیون دلار برای داعش هزینه کردند؛ هدف آنها تصرف ایران بود/ مدافعان حرم نقشه دشمنان را خنثی کردند
@AkhbareFori
recording-20240629-202339.mp3
5.32M
#حکمتهای_نهجالبلاغه
جلسهٔ چهارم از #حکمت_٣١
#ایمان بر ۴ ستون استوار است
ستون اول #صبر که آنهم بر ۴ ستون استوار است
توضیح #شوق ستون اول صبر
مسجد انصارالزهرا علیها السلام
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
٢٢ ذیالحجه ١۴۴۵
٩ تیر ١۴٠٣
https://eitaa.com/montazeranmula
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍حضرت عيسى عليه السلام: خانه تاريك را چه سود كه بر بامش چراغ افروزند و درونش وحشتناك و تاريك باشد؟! همچنين شما را چه حاصل كه نور دانش در دهان هايتان باشد، امّا درون هايتان از آن تهى و بى بهره! پس، بشتابيد و در اندرون خانه هاى تاريك خود چراغ افروزيد، به همين سان بشتابيد و دل هاى سخت خويش را با حكمت نرم سازيد پيش از آنكه گناهان بر آن ها چيره آيد و از سنگ سخت تر شوند
📚تحف العقول صفحه506
@hebeh1400momenin
▪️سید بن طاووس مینویسد:
در روایتی آمده:
🔹خدا در روز مباهله، علی علیه السلام را بر دشمنان عرضه کرد
و آنها با دیدن علی علیه السلام دست از دشمنی برداشتند.
✅و در روز غدیر علی علیه السلام را بر دوستان ظاهری عرضه کرد
و آنها با علی علیه السلام دشمن شدند!
پس ببین چقدر بین این دو فاصله است!
🔸 أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَرَضَ عَلِيّاً عَلَى الْأَعْدَاءِ يَوْمَ الِابْتِهَالِ فَرَجَعُوا عَنِ الْعَدَاوَةِ وَ عَرَضَهُ عَلَى الْأَوْلِيَاءِ يَوْمَ الْغَدِيرِ فَصَارُوا أَعْدَاءً فَشَتَّانَ مَا بَيْنَهُمَا.
📚 إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج۱، ص ۴۵۸.
👈 تاریخ دوباره تکرار خواهد شد
و روزی که فرزند علی علیهالسلام ظهور کند،
بسیاری از دشمنان، با دیدن صورت و سیرت او تسلیم خواهند شد
و برخی از آنها که ادّعای دوستی او را دارند در مقابلش خواهند ایستاد!!
🌹یک نفر عین علی میرسد از راه آخر....
پاسخ به پرسشهای معنوی و سیر و سلوک
#جهاد_با_نفس
سؤال شما:
حاج آقا لطفا جهاد با نفس رو بطور ساده توضیح دهید
پاسخ ما:
همین که به دستور و خواهش نفس عملت رو سعی کنی انجام ندی بلکه همون عمل رو به دستور خدا انجام بدی، جهاد با نفس حساب میشه و باعث رشد روحیت میشه.
فرض کنید دو نفر سر سفره نهار یا شام وایستادن بشما میگن این غذا رو بخور؛
یکیش خداست؛
یکیش نفسه؛
شما اگر به نیت اطاعت از خدا غذا رو بخوری نه بخاطر اینکه نفس میگه و نه بخاطر هر دو، این میشه جهاد با نفس (بخاطر هر دو، شریک کردن نفس با خداست و خلاف اخلاصه).
حالا چه اینکه عملی رو انجام میدی، چه اینکه عملی رو ترک میکنی، هر دوش باید نیتت فقط اطاعت از خدا باشه.
انشاءالله موفق باشید که این نیت رو در عمل برای اینکه امام زمانم داره میبینه و بهم نمره میده و برای خوشحال کردن حضرت انجام بدی، باشه تا انشاءالله سرباز خوبی و شاگرد شایستهای برای امام زمان ارواحنافداه باشی و این تمرین، خودش بخشی و گوشهای از میدان جنگ با شیطان و نفس جاهل هست و بقدر موفقیت یک سرباز در میدان جنگ میتونه در ظهور امام زمان ارواحنافداه مؤثر باشه.
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/porseshemontazern
هدایت شده از فرقه های بابیت و بهائیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 شبکه منوتو در کمتر از ۲ دقیقه تبیین میکند که عدم مشارکت در انتخابات چه نتیجهای دارد
#انتخابات
#بهائیت_من_و_تو
🚫@bahaiyat🚫
هدایت شده از دروس استاد فاطمی
#ذی_الحجه
#مباهله
در سال دهم هجری پیامبر اسلام نامهای به نصارای نجران فرستادند، به این مضمون که خداوند یکتا را عبادت کنند و مسلمان شوند، یا به مسلمین جزیه بدهند و به مذهب خود باشند، در غیر این صورت آماده جنگ گردند.
بنی نجران در کلیسای بزرگ خود به مشورت پرداختند، عدهای مانند سید که از بزرگان قوم بود و عاقب که اسقف نجران بود مخالفت خود را با تسلیم در برابر خواسته پیامبر اعلام کردند. در مقابل عدهای مانند ابوحارثه اسقف اعظم نجران که ۱۲۰ سال عمر داشت و در باطن مسلمان بود با امر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله موافق بودند. بعد از دو روز مشورت قرار شد کتاب جامعه را که صفات پیامبر بعد از حضرت عیسی علیهالسلام را ذکر کرده بود، و صحیفه حضرت شیث را بخوانند. در حضور جمع مسیحیان و فرستادگان پیامبر فصلهای جامعه قرائت شد و با اذعان به آنچه در جامعه آمده بود تصمیم گرفتند هفتاد نفر از جمله سید و عاقب و ابوحارثه را برای تحقیق به مدینه بفرستند.
نجرانیان در مدینه
آنان به مدینه آمدند و خدمت پیامبر شرفیاب شدند. هرچه آن حضرت دلیل و برهان آورد آنان قبول نکردند و امر به مباهله واگذار شد. آیه ۶۱ سوره آلعمران نازل شد:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْنائَنا وَ أبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ.
اگر کسی با تو مجادله کند بعد از علمی که نزد تو آمده، بگو بیاید تا فرا خوانیم پسران خود و زنهای خود و کسی که به منزله جان ماست. آنگاه نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
لذا قرار بر مباهله شد و سید و عاقب به محل اردوی خود در خارج مدینه رفتند. آنان با یکدیگر مشورت کردند و بعضی از علمای آنها گفتند: اگر فردا محمّد با اصحاب و جمعی کثیر برای مباهله حاضر شود این روش پادشاهان است و ترسی به خود راه ندهید. ولی اگر خواص اهل بیت خود را آورد این کار انبیاء است.
مراسم مباهله
روز دیگر هنگام بالا آمدن آفتاب، پیامبر دست علیبن ابیطالب را گرفت و از حجره بیرون آمد. امام حسن و امام حسین را پیش رو روانه فرمود و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها از پشت سر آمدند، تا بین دو درختی که قبلاً تعیین شده بود رسیدند. قبلاً به دستور حضرت زیر آن دو درخت را جارو زدند، و به عنوان سایه بان عبای سیاهی بالای درخت قرار دادند. مسلمانان مدینه هم آمدند، بنی نجران هم با فرزندان خود آمدند. پیامبر کسی را نزد سید و عاقب فرستاد که ما آمادهایم.
اسقف با همراهان آمد و گفت: به چه کسانی با ما مباهله میکنید؟ پیامبر فرمود: با بهترین اهل زمین و نیکوترین جهانیان نزد خداوند متعال زیرا که از طرف خداوند متعال امر شدهام که آنها را بیاورم، و اشاره به آل عبا علیهم السّلام فرمودند.
سید و عاقب و اسقف همین که چشمشان به پیامبر و آل عبا افتاد، وحشت کردند به حدّی که چهرههایشان زرد شد. ابوحارثه که میل به اسلام داشت فرصت را مغتنم شمرده، پا پیش گذاشت و دست سید و عاقب را گرفته پس کشید و آنها را نصیحت کرد و از عواقب این مباهله مطلع کرد و گفت: صفات او و اهل بیت او را در کتابها خواندهاید. این محمّد همان پیامبر است، مگر نمیبینید ابرهای سیاه را، و دگرگونی آفتاب را، و شاخههای درختان را که خم شده، و صدای مرغان، و دود سیاه اطراف و آثار زلزله را که در کوهها نمودار شده است. آن بزرگواران منتظرند که دست به دعا بردارند. به خدا قسم اگر سخنی گویند از ما نشانی نمیماند. برویم و با او صلح کنیم.
پرهیز نجرانیان از مباهله
بنی نجران ابوحارث را فرستادند و او مسلمان شد و عرض کرد: مردم نجران پشیمان شدهاند. حضرت فرمود: اسلام بیاورند. گفت: قبول نمیکنند. فرمود: آماده جنگ باشند. گفت: قدرت این کار را ندارند، ولی حاضرند جزیه را قبول کنند.
پیامبر به امیرالمؤمنین فرمودند: شرایط ذمّه و مقدار آن را به آنها بگویید. بعد از معیّن نمودن جزیه و شرایط آن، امیرالمؤمنین آنها را نزد پیامبر آوردند، و پیامبر فرمودند: اگر با من و این جماعت اهل بیت من مباهله میکردید، به صورت میمون و خوک میشدید و این وادی بر شما آتش میشد و یک سال نمیگذشت که تمامی نصاری نابود میشدند.
تفسیر برهان: جلد ۱، صفحه ۲۸۷ - ۲۸۸.
@ostadfatemi
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📌اینفوگرافیک | داستان مباهله
🔰باشکوهترین تجمع اهل بیت(ع)در طول تاریخ اسلام در مباهله است. داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم.
@Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهاد تبیین از اقتصاد ضروری تره !
@rozaneyeagahi