1_1841211490.mp3
4.29M
💢علت کسالت در عبادت⚠️
🎤حجت الاسلام #عالی
#قسمت_اول
( قسمت دوم هم به زودی در کانال بارگذاری خواهد شد.)
#سخنرانی
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_سی و یکم
#قسمت_اول
🦋داستان جنجالى اِفك🦋
🌻يكى از داستانهايى كه در قرآن در آيات 11 تا 16 سوره نور آمده، داستان پرماجراى افك (تهمت ناموسى به عايشه) است، كه قرآن به شدت اين تهمت را رد كرده، و عايشه را در اين جهت پاك و منزه شمرده است.
🌱اصل ماجرا از گفتار مفسران شيعه و سنى چنين است:
عايشه مىگويد: هر گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىخواست به سفرى برود، در ميان همسران خود، قرعه مىافكند، قرعه به نام هر كس مىآمد او را با خود مىبرد. در يكى از جنگها (جنگ بنى المصطلق كه در سال پنجم هجرت رخ داد) قرعه به نام من افتاد، من با پيامبر حركت كردم و چون آيه حجاب نازل شده بود، هودجى پوشيده بودم. جنگ به پايان رسيد و ما بازگشتيم. وقتى كه به نزديك مدينه رسيديم شب بود، من از لشگرگاه براى انجام حاجتى كمى دور شدم، هنگامى كه بازگشتم متوجه شدم گردنبندى كه از مهرههاى يمانى داشتم پاره شده است، به دنبال آن بازگشتم و معطل شدم و هنگام بازگشت ديدم لشگر حركت كرده و هودج مرا بر شتر گذاردهاند و رفتهاند، در حالى كه گمان مىكردند من در ميان آن هودج هستم، و بر اثر لاغر اندامى من، نفهميدند كه من در ميان هودج نيستم. (زيرا زنان در آن زمان بر اثر كمبود غذا لاغر اندام بودند) به علاوه سن و سال من كم بود، به هر حال در آن جا تك و تنها ماندم، فكر كردم هنگامى كه لشگر به منزلگاه برسد و مرا نبيند، به سراغ من باز مىگردد، در نتيجه شب را در آن بيابان ماندم.
🌻اتفاقا يكى از سپاهيان مسلمان به نام صفوان كه او هم از لشگر عقب مانده بود، آن شب در آن بيابان بود، هنگام صبح مرا از دور ديد و نزديك آمد وقتى كه مرا شناخت سخنى نگفت، جز اين كه گفت: انّا للهِ وَ انا اِلَيهِ راجِعُونَ او شتر خود را خوابانيد و من بر آن سوار شدم، او مهار شتر را به دست گرفت و حركت كرديم تا به لشگرگاه رسيديم، همين حادثه باعث شد كه گروهى (منافق) در مورد من، به شايعهسازى ناموسى پرداختند و خود را گرفتار عذاب سخت الهى نمودند، در رأس آنها عبدالله بن ابى سلول (منافق سرشناس) بود كه بيشتر از همه به اين ماجرا دامن مىزد.
🌱ما به مدينه رسيديم و اين شايعه، در شهر پيچيد، در حالى كه من هيچگونه اطلاعى از آن نداشتم. در اين هنگام بيمار شدم، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ديدن من آمد ولى لطف سابق او را نمىديدم، و نمىدانستم قضيه از چه قرار است؟ حالم بهتر شد، و بيرون آمدم و كم كم، توسط بعضى از زنان از شايعه منافقان با خبر شدم. بيماريم شدت يافت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ديدارم آمد از آن حضرت اجازه گرفتم به خانه پدرم بروم. اجازه داد، به خانه پدرم رفتم، در آن جا ماجرا را از مادرم پرسيدم، او مرا دلدارى داد و گفت: غصه نخور، زنانى كه داراى امتيازى مىگردند، مورد حسد ديگران مىشوند و در غياب آنها سخنان بسيارى گفته مىشود.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مورد اين ماجرا، با على عليهالسلام و اسامه بن زيد مشورت كرد، اسامه گفت: اى رسول خدا! او (عايشه) همسر تو است و ما جز خير از او نديديم. (به حرفهاى او اعتنا نكن).
🌱حضرت على عليهالسلام گفت: اى رسول خدا! خداوند كار را بر تو سخت نكرده، غير از او، همسر بسيار است، از كنيز او در اين باره تحقيق كن. پيامبر كنيز مرا فرا خواند، و به او فرمود: آيا چيزى كه شك و شبهه تو را در مورد عايشه بر انگيزد هرگز ديدهاى؟
🌻 او جواب داد: سوگند به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرد، من هيچ كار خلافى از عايشه نديدهام.
🌱در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تصميم گرفت، در اين باره با مردم سخن بگويد، به منبر رفت و فرمود: اى مسلمانان! هرگاه مردى (عبدالله بن سلول) مرا در مورد خانوادهام كه جز پاكى از او نديدهام ناراحت كند، او را مجازات كنم آيا معذورم؟! آيا اگر دامنه اين اتهام دامان مردى (صفوان) را بگيرد كه من هرگز بدى از او نديدهام تكليف چيست؟
🌻 سعد بن معاذ (بزرگ طايفه اوس) برخاست و گفت: تو حق دارى، اگر او (تهمت زننده) از طايفه اوس باشد، من گردنش را مىزنم، و اگر از طايفه خزرج باشد، دستور بده تا آن را اجرا سازيم.
🌱سعد بن عباده (بزرگ طايفه خزرج) تحت تأثير تعصب فاميلى قرار گرفت (با توجه به اين كه عبدالله بن ابى سلول از طايفه خزرج بود) به سعد بن معاذ گفت: تو دروغ مىگويى، سوگند به خدا توانايى كشتن چنين كسى را ندارى.
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_سی_چهار
📚داستانهایی از فتح مکه
#قسمت_اول
🦋خواب ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻سال ششم هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه خوابى ديد كه آن را براى ياران چنين بازگو فرمود:
🌱خواب ديدم به اتفاق يارانم براى انجام مناسك عمره، وارد مكه مىشويم.
و مطابق بعضى از روايات فرمود:
🌻خواب ديدم خداوند به من امر كرد كه براى مناسك عمره به مكه بروم.
يارانش همگى از اين رويا، شادمان شدند.
🌱و نظر به اين كه بعضى تصور مىكردند تعبير اين خواب در همان سال ششم هجرت واقع مىشود، ولى مشركان در آن سال، مانع رفتن پيامبر و ياران او به مكه شدند، شك و ترديد در دل افراد ضعيف الايمان به وجود آمد كه چرا خواب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تعبير درست نداشته است؟ و منافقين، آشكارا اعتراض كردند كه: چرا اين وعده عملى نشد؟!
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنها فرمود: مگر من به شما قول دادم كه همين امسال تعبير خواب، محقق مىشود؟!
🌱آيه 27 سوره فتح در صدق اين رؤيا نازل شد، كه صبر كنيد طولى نمىكشد تعبير آن، محقق مىيابد، آغاز اين آيه چنين است:
📖لَقَد صدَقَ اللهُ رسُولَهُ الرُّؤيا بِالحَقِّ لَتَدخُلَنَّ المَسجِدَ الحَرامَ اءنْ شاءَ اللهُ؛
🌻خداوند آن چه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود، به طور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد.
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_غیر_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_اول
🌹يكى از حكماى صالح و وارسته بزرگ تاريخ، حضرت لقمان عليهالسلام است كه نام مباركش در قرآن، دو بار آمده، و يك سوره قرآن (سوره سى و يكم) به نام او است. از اين رو خداوند در اين سوره از او ياد كرده كه فرزندش را به ده اندرز حكيمانه و بسيار مهم نصيحت كرده كه در قرآن در ضمن پنج آيهبيان شده است.
🌱شيوه بيان قرآن نشان مىدهد كه لقمان عليهالسلام پيغمبر بوده است، و در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده فرمود:
🧡حقَّاً اَقُولُ لَم يَكُن لُقمانُ نَبيّاً وَ لكِن كانَ عبداً كَثِيرَ التَّفكُّرِ، حُسنَ اليَقينِ، اَحبُّ اللهَ فَاحَبَّهُ، وَ منَّ عَلَيهِ بالحِكمَةِ؛
🌹به حق مىگويم كه لقمان عليهالسلام پيامبر نبود، ولى بندهاى بود كه بسيار فكر مىكرد، و يقينش عالى بود، خدا را دوست داشت، و خدا نيز او را دوست داشت و نعمت حكمت را به او عنايت فرمود.
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
#قسمت_اول ..
#دعای اُم داوود _ ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _
صَدَقَ اللّٰهُ الْعَظِيمُ الَّذِى لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ ذُوالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ، الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، الْبَصِيرُ الْخَبِيرُ، شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لَا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، وَبَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْكِرامُ وَأَنَا عَلَىٰ ذٰلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ
اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ، وَلَكَ الْمَجْدُ، وَلَكَ الْعِزُّ، وَلَكَ الْفَخْرُ ، وَلَكَ الْقَهْرُ، ولَكَ النِّعْمَةُ، وَلَكَ الْعَظَمَةُ، وَلَكَ الرَّحْمَةُ، وَلَكَ الْمَهابَةُ، وَلَكَ السُّلْطانُ، وَلَكَ الْبَهاءُ، وَلَكَ الامْتِنانُ، وَلَكَ التَّسْبِيحُ، وَلَكَ التَّقْدِيسُ، وَلَكَ التَّهْلِيلُ، وَلَكَ التَّكْبِيرُ، وَلَكَ مَا يُرىٰ * پناه میارم به تو از اون چیزهایی که از من دیدی و ازش چشم پوشاندی ..* وَلَكَ مَا لا يُرىٰ، وَلَكَ مَا فَوْقَ السَّماواتِ الْعُلىٰ، وَلَكَ مَا تَحْتَ الثَّرىٰ، وَلَكَ الْأَرَضُونَ السُّفْلىٰ* هر چه قدر دور و برم رو نگاه میکنم میبینم همه گرفتارن .. یادش بخیر سال های قبل معتکفین دور هم جمع میشدیم دعا میکردیم ..* وَلَكَ الْآخِرَةُ وَالْأُولىٰ، وَلَكَ مَا تَرْضىٰ بِهِ مِنَ الثَّناءِ وَالْحَمْدِ وَالشُّكْرِ وَالنَّعْماءِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ جَبْرَئِيلَ أَمِينِكَ عَلَىٰ وَحْيِكَ، وَالْقَوِيِّ عَلَىٰ أَمْرِكَ، وَالْمُطاعِ فِى سَمَاوَاتِكَ وَمَحالِّ كَراماتِكَ، الْمُتَحَمِّلِ لِكَلِماتِكَ، النَّاصِرِ لِأَنْبِيائِكَ، الْمُدَمِّرِ لِأَعْدائِكَ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مِيكائِيلَ مَلَكِ رَحْمَتِكَ * در روایات اومده میکائِيل مامور ارزاقِ منو و توِ .. رزقِ منو کربلا بنویس .. رزقِ منو عرفات بنویس .. رزق منو اربعین بنویس .. رزقِ منو دیدار آقاجانم بنویس ..آقاجان دیگه بیا ..* وَالْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِكَ، وَالْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِينِ لِأَهْلِ طاعَتِكَ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ إِسْرافِيلَ حامِلِ عَرْشِكَ، وَصاحِبِ الصُّوْرِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِكَ، الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِيفَتِكَ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِينَ، وَعَلَى السَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ الطَّيِّبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَتِكَ الْكِرامِ الْكاتِبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَةِ الْجِنانِ، وَخَزَنَةِ النِّيرانِ، وَمَلَكِ الْمَوْتِ وَالْأَعْوانِ، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ *یه عده ای روزه هستن دیگه کامتون باز نمیشه .. اگه کربلا بودید چی میگفتید .. دستاتونُ بالا بیارید : الهی العفو ...
خدا رحمت کنه همه گذشتگانُ .. خیلیا سالِ گذشته بودن الان زیرِ خاک خوابیدن شاید بعضیامون به نیمۀ شعبان نرسیم شاید بعضیامون به شبِ قدر نرسیم حسین .. الهی بالحسین الهی العفو .. هر بلایی سرم میاد به خاطر گناهانمِ .. کارام جور نمیشه به خاطرِ گناهانمِ .. از رفیقام جاموندم به خاطرِ گناهامِ الهی العفو ..*
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أَبِينا آدَمَ بَدِيعِ فِطْرَتِكَ الَّذِى كَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِكَتِكَ، وَأَبَحْتَهُ جَنَّتَكَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أُمِّنا حَوّاءَ، الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ، الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ، الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ، الْمُتَرَدِّدَةِ بَيْنَ مَحالِّ الْقُدْسِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ هابِيلَ وَشَيْثٍ وَ إِدْرِيسَ وَنُوحٍ وَهُودٍ وَصالِحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَيُوسُفَ وَالْأَسْباطِ وَلُوطٍ وَشُعَيْبٍ وَأَيُّوْبَ وَمُوسىٰ وَهارُونَ وَيُوشَعَ وَمِيشا وَالْخِضْرِ وَذِى الْقَرْنَيْنِ وَيُونُسَ وَ إِلْياسَ وَالْيَسَعَ وَذِى الْكِفْلِ وَطالُوتَ وَداوُدَ وَسُلَيْمانَ وَزَكَرِيَّا وَشَعْيا وَيَحْيىٰ وَتُورَخَ وَمَتّى وَ إِرْمِيا وَحَيْقُوقَ وَدانِيالَ وَعُزَيْرٍ وَعِيسىٰ وَشَمْعُونَ وَجِرْجِيسَ وَالْحَوارِيِّينَ وَالْأَتْباعِ وَخالِدٍ وَحَنْظَلَةَ وَلُقْمانَ؛
#رمان
#کتاب
✔️ کتاب سه دقیقه تا قیامت
🔹#قسمت_اول
💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
♻️سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا میکنم.
♦️ نمیدانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.
خسته بودم و سریع خوابم برد..
💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم.
✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.
♦️ اما با خودم گفتم:
اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او میترسند؟
🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود.
✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم..
🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت..
🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!
🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند.
☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.
🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ...
🔷از سمت چپ با من برخورد کرد!
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم.
🔴 راننده پیاده شد و می لرزید.
🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد!
🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...!
ادامه دارد...
🌸 ۱ - ۵
#قسمت_اول
چگونگی دلدادگی و ازدواج
بانو ملیکه خاتون سلاماللهعلیه
با امام حسن عسکری علیهالسلام
ابن بابويه و شيخ طوسى به سندهاى معتبر روايت كرده اند از بشر(بشیر) بن سليمان برده فروش كه از فرزندان ابوايوب انصارى بود و از شيعيان خاص امام على نقى عليه السلام و امام حسن عسكرى عليه السلام و همسايه ايشان بود در شهر سرّ من راءى ،
گفت كه روزى كافور خادم امام على نقى عليه السلام به نزد من آمد و مرا طلب نمود،
چون به خدمت آن حضرت رفتم و نشستم
❤️فرمود كه تو از فرزندان انصارى ، ولايت و محبت ما اهل بيت هميشه در ميان شما بوده است
از زمان حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم تا حال و پيوسته محل اعتماد ما بوده ايد
و من تو را اختيار مى كنم و مشرف مى گردانم به تفصيلى كه به سبب آن بر شيعيان سبقت گيرى در ولايت ما
و تو را به رازهاى ديگر مطلع مىگردانم و به خريدن كنيزى مى فرستم ،
پس نامه پاكيزه نوشتند به خط فرنگى و لغت فرنگى و مهر شريف خود بر آن زدند
و كيسه زرى بيرون آوردند كه در آن دويست و بيست اشرفى بود،
❤️فرمودند: بگير اين نامه و زر را و متوجه بغداد شو و در چاشت فلان روز بر سر جسر حاضر شو
چون كشتيهاى اسيران به ساحل رسد
جمعى از كنيزان در آن كشتى ها خواهى ديد و جمعى از مشتريان از وكيلان امراء بنى عباس و قليلى از جوانان عرب خواهى ديد كه بر سر ايشان جمع خواهند شد،
پس از دور نظر كن به برده فروشى كه عمرو بن يزيد نام دارد
در تمام روز تا هنگامى كه از براى مشتريان ظاهر سازد كنيزكى را كه فلان و فلان صفت دارد و تمام اوصاف او را بيان فرمود و جامه حرير آكنده پوشيده است و ابا و امتناع خواهد نمود آن كنيز از نظر كردن مشتريان و دست گذاشتن ايشان به او،
و خواهى شنيد كه از پس پرده صداى رومى از او ظاهر مى شود،
پس بدان كه به زبان رومى مى گويد واى كه پرده غفتم دريده شد.
پس يكى از مشتريان خواهد گفت كه من سيصد اشرفى مى دهم به قيمت اين كنيز، عفت او در خريدن ، مرا راغب تر گردانيد،
پس آن كنيز به لغت عربى خواهد گفت به آن شخص كه اگر به زىّ حضرت سليمان بن داود ظاهر شوى و پادشاهى او را بيابى من به تو رغبت نخواهم كرد
مال خود را ضايع مكن و به قيمت من مده .
پس آن برده فروش گويد كه من براى تو چه چاره كنم كه به هيچ مشترى راضى نمى شوى و آخر از فروختن تو چاره اى نيست ،
پس آن كنيزك گويد كه چه تعجيل مى كنى البته بايد مشترى به هم رسد كه دل من به او ميل كند و اعتماد بر وفا و ديانت او داشته باشم .
پس در اين وقت تو برو به نزد صاحب كنيز و بگو كه نامه اى با من هست كه يكى از اشراف و بزرگواران از روى ملاطفت نوشته است به لغت فرنگى و خط فرنگى و در آن نامه كرم و سخاوت و وفادارى و بزرگوارى خود را وصف كرده است ،
اين نامه را به آن كنيز بده كه بخواند اگر به صاحب اين نامه راضى شود من از جانب آن بزرگ وكيلم كه اين كنيز را از براى او خريدارى نمايم .....
📚منتهیالامال
👌ادامه دارد....
2024_04_24_22_26_28_1.mp3
12.1M
سوال :
حجاب یعنی چه آیا حجاب آزادی میاره؟
حجاب چطور به استحکام خانواده کمک میکنه؟
#قسمت_اول
👤استاد شب نگار
🎤پرسش و پاسخ
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
2024_05_08_22_21_33_1.mp3
14.92M
💠 سوال : 1
چرابعضی آقایون با وجود داشتن همسرموجه بازهم دنبال تنوع طلبی هستند؟
#قسمت_اول
👤استاد شب نگار
🎤پرسش و پاسخ
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
2024_05_10_22_56_03_1.mp3
14.13M
🔰سوال : ۲
فضائل و کرامات حضرت معصومه س را بصورت مختصر توضیح دهید
👤استاد شب نگار
🎤پرسش و پاسخ
#قسمت_اول
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
2024_05_22_22_31_08_1.mp3
14.12M
🏴 سوال : ۱
آدم؛ که میتونه خالص ومتواضع مثل شهید جمهور ما بشه چرا اینقدر بد طینت ومتوقع میشود ؟
👤استاد شب نگار
🎤پرسش و پاسخ
#قسمت_اول
🥀⃟🥀჻ᭂ࿐✰🥀🥀
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
|⇦•#قسمت_اول ..
#دعای اُم داوود _ ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _ حاج محمدرضا غلامرضازاده•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
صَدَقَ اللّٰهُ الْعَظِيمُ الَّذِى لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ ذُوالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ، الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، الْبَصِيرُ الْخَبِيرُ، شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لَا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، وَبَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْكِرامُ وَأَنَا عَلَىٰ ذٰلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ
اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ، وَلَكَ الْمَجْدُ، وَلَكَ الْعِزُّ، وَلَكَ الْفَخْرُ ، وَلَكَ الْقَهْرُ، ولَكَ النِّعْمَةُ، وَلَكَ الْعَظَمَةُ، وَلَكَ الرَّحْمَةُ، وَلَكَ الْمَهابَةُ، وَلَكَ السُّلْطانُ، وَلَكَ الْبَهاءُ، وَلَكَ الامْتِنانُ، وَلَكَ التَّسْبِيحُ، وَلَكَ التَّقْدِيسُ، وَلَكَ التَّهْلِيلُ، وَلَكَ التَّكْبِيرُ، وَلَكَ مَا يُرىٰ * پناه میارم به تو از اون چیزهایی که از من دیدی و ازش چشم پوشاندی ..* وَلَكَ مَا لا يُرىٰ، وَلَكَ مَا فَوْقَ السَّماواتِ الْعُلىٰ، وَلَكَ مَا تَحْتَ الثَّرىٰ، وَلَكَ الْأَرَضُونَ السُّفْلىٰ* هر چه قدر دور و برم رو نگاه میکنم میبینم همه گرفتارن .. یادش بخیر سال های قبل معتکفین دور هم جمع میشدیم دعا میکردیم ..* وَلَكَ الْآخِرَةُ وَالْأُولىٰ، وَلَكَ مَا تَرْضىٰ بِهِ مِنَ الثَّناءِ وَالْحَمْدِ وَالشُّكْرِ وَالنَّعْماءِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ جَبْرَئِيلَ أَمِينِكَ عَلَىٰ وَحْيِكَ، وَالْقَوِيِّ عَلَىٰ أَمْرِكَ، وَالْمُطاعِ فِى سَمَاوَاتِكَ وَمَحالِّ كَراماتِكَ، الْمُتَحَمِّلِ لِكَلِماتِكَ، النَّاصِرِ لِأَنْبِيائِكَ، الْمُدَمِّرِ لِأَعْدائِكَ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مِيكائِيلَ مَلَكِ رَحْمَتِكَ * در روایات اومده میکائِيل مامور ارزاقِ منو و توِ .. رزقِ منو کربلا بنویس .. رزقِ منو عرفات بنویس .. رزق منو اربعین بنویس .. رزقِ منو دیدار آقاجانم بنویس ..آقاجان دیگه بیا ..* وَالْمَخْلُوقِ لِرَأْفَتِكَ، وَالْمُسْتَغْفِرِ الْمُعِينِ لِأَهْلِ طاعَتِكَ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ إِسْرافِيلَ حامِلِ عَرْشِكَ، وَصاحِبِ الصُّوْرِ الْمُنْتَظِرِ لِأَمْرِكَ، الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خِيفَتِكَ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطَّاهِرِينَ، وَعَلَى السَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ الطَّيِّبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَتِكَ الْكِرامِ الْكاتِبِينَ، وَعَلَىٰ مَلائِكَةِ الْجِنانِ، وَخَزَنَةِ النِّيرانِ، وَمَلَكِ الْمَوْتِ وَالْأَعْوانِ، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ *یه عده ای روزه هستن دیگه کامتون باز نمیشه .. اگه کربلا بودید چی میگفتید .. دستاتونُ بالا بیارید : الهی العفو ...
خدا رحمت کنه همه گذشتگانُ .. خیلیا سالِ گذشته بودن الان زیرِ خاک خوابیدن شاید بعضیامون به نیمۀ شعبان نرسیم شاید بعضیامون به شبِ قدر نرسیم حسین .. الهی بالحسین الهی العفو .. هر بلایی سرم میاد به خاطر گناهانمِ .. کارام جور نمیشه به خاطرِ گناهانمِ .. از رفیقام جاموندم به خاطرِ گناهامِ الهی العفو ..*
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أَبِينا آدَمَ بَدِيعِ فِطْرَتِكَ الَّذِى كَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلائِكَتِكَ، وَأَبَحْتَهُ جَنَّتَكَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ أُمِّنا حَوّاءَ، الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ، الْمُصَفَّاةِ مِنَ الدَّنَسِ، الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الْإِنْسِ، الْمُتَرَدِّدَةِ بَيْنَ مَحالِّ الْقُدْسِ
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ هابِيلَ وَشَيْثٍ وَ إِدْرِيسَ وَنُوحٍ وَهُودٍ وَصالِحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَيُوسُفَ وَالْأَسْباطِ وَلُوطٍ وَشُعَيْبٍ وَأَيُّوْبَ وَمُوسىٰ وَهارُونَ وَيُوشَعَ وَمِيشا وَالْخِضْرِ وَذِى الْقَرْنَيْنِ وَيُونُسَ وَ إِلْياسَ وَالْيَسَعَ وَذِى الْكِفْلِ وَطالُوتَ وَداوُدَ وَسُلَيْمانَ وَزَكَرِيَّا وَشَعْيا وَيَحْيىٰ وَتُورَخَ وَمَتّى وَ إِرْمِيا وَحَيْقُوقَ وَدانِيالَ وَعُزَيْرٍ وَعِيسىٰ وَشَمْعُونَ وَجِرْجِيسَ وَالْحَوارِيِّينَ وَالْأَتْباعِ وَخالِدٍ وَحَنْظَلَةَ وَلُقْمانَ؛
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#دعای_ام_داوود