eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
490 دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
112 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋شكرگزارى‏🦋 🌻از صفات بسيار خوب انسان اين است كه در برابر ولىّ نعمت خود، حق‏شناسى و تشكر كند. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آن هنگام كه از مكه به سوى مدينه هجرت كرد، رو به مكه كرد و فرمود: 🌻و اللهُ يَعلَمُ اَنِّى اُحبُّكَ وَ لَو لا اَنَّ اَهلَكَ اَخرَجُونى عَنكَ، لَما آثَرتُ عَلَيكَ بَلَداً وَ لا ابتَغَيتُ بِكَ بَدَلاً وَ انِّى لَمُغَتمَّ عَلى مُفارِقَتِكَ؛ 🌱خداوند مى‏داند كه من تو را دوست دارم، و اگر ساكنان تو مرا از تو خارج نمى‏كردند، غير از تو را بر نمى‏گزيدم، و به جاى تو شهرى را نمى‏طلبيدم، و قطعا از جدايى تو، غمگين هستم، و دلم پر از اندوه است. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با اين حال از مكه هجرت كرد، سرانجام پس از هشت سال، هنگامى كه با شكوه و عزت همراه مسلمانان بسيار وارد مكه شد، و اين شهر مقدس را فتح نمود، سوار بر شتر بود، وقتى كثرت مسلمين و عظمت اسلام را ديد، همانجا پيشانى را بر فراز جهاز شتر نهاد و سجده شكر به جا آورد؛ شكرى شيرين و بسيار پرمعنى، شكرى كه از قلب نورانى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر مى‏داد كه لبريز از محبت و الطاف بيكران خدا است، و مى‏آموزد كه بايد همواره به ياد خدا بود، او است كه آن همه عزت و شكوه را به مسلمين داده، و دشمنان را خوار كرده است. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋بازگرداندن امانت به صاحبان آن‏🦋 🌱پيامبر هنگام ورود به مسجد الحرام، عثمان بن طلحه را كه كليددار كعبه بود طلبيد تا در كعبه را باز كند، و درون كعبه را از وجود بتها پاك سازد. 🌿عباس عموى پيامبر پس از انجام اين مقصود از پيامبر تقاضا كرد كه كليد خانه خدا را به او تحويل دهد و مقام كليددارى بيت الله، كه در ميان عرب، يك مقام برجسته و شامخ بود به او سپرده شود. 🌱 (گويا عباس مايل بود از نفوذ سياسى و اجتماعى برادرزاده خود به نفع خويش استفاده كند) ولى پيامبر بر خلاف اين تقاضا، پس از تطهير خانه كعبه از لوث بت‏ها، در كعبه را بست و كليد را به عثمان بن طلحه تحويل داد. در حالى كه اين آيه را تلاوت مى‏نمود: اءنّ الله يأمُرُكُم َن تُودُّوا الاَماناتِ الى اَهلِها...؛ 🌿خداوند به شما فرمان مى‏دهد كه امانت‏ها را به صاحبان آن برسانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى‏كنيد از روى عدالت، داورى كنيد! خداوند اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد، او شنوا و بينا است. 🌱و مطابق بعضى از روايات: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم داخل كعبه خانه خدا دو ركعت نماز خواند و سپس از كعبه بيرون آمد؛ در حالى كه عباس تقاضاى كليددارى كعبه را براى خودش از پيامبر مى‏نمود، آيه 58 سوره نساء نازل شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه‏السلام دستور داد كه كليد كعبه را به عثمان بن طلحه بدهند و از او معذرت بخواهند. 🌿عثمان به على عليه‏السلام عرض كرد: در آغاز، كليد را با خشونت از من گرفتى ولى اينك با كمال مهر و محبت به من بر گرداندى؟! 🌱على عليه‏السلام جريان نزول آيه قرآن را براى او بيان كرد و گفت: به علت احترام فرمان خدا، چنين كردم. عثمان بن طلحه با شنيدن اين مطلب، قبول اسلام كرد و مسلمان گرديد. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋بيعت و پيمان وفادارى مردان‏🦋 🌻پس از فتح مكه و تثبيت حكومت اسلامى در مكه، خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر بالاى كوهى قرار گرفت و مردم گروه گروه به حضور آن حضرت مى‏آمدند و قبول اسلام مى‏كردند و در مورد استوارى در راه اسلام و جهاد و دفاع از حريم اسلامى با پيامبر بيعت مى‏نمودند. 🌱كثرت جمعيت به قدرى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تعجب كرد. 🌻جبرئيل امين نازل شد و به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: تعجب مكن، و دين تو تا روز قيامت ادامه يابد و سوره نصر (صد و دهمين سوره قرآن) را نازل كرد: 🌱بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ - إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ - وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا؛ 🌻به نام خداوند بخشنده مهربان - چون يارى خدا فرا رسد، و فتح و پيروزى او رو آورد، و در آن روز مردم را بنگرى كه گروه گروه وارد دين خدا شوند، پس پروردگارت را به پاكى ياد كن و شكرگزار باش و از او آمرزش بخواه كه او است بسيار توبه‏پذير. و به گفته مورخين در ده روز اول فتح مكه، دو هزار نفر از مشركان، مسلمان شدند. 🌱و در تفسير على بن ابراهيم قميا مده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد (كنار كعبه) نشسته بودند. مردها مى‏آمدند و تا هنگام نماز ظهر و عصر با آن حضرت بيعت مى‏كردند. سپس براى بيعت با زنان، همچنان در كنار مسجد نشستند، و با آنان بيعت نمودند. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋بيعت زنان‏🦋 🌻مسلم است كه بيعت با رهبر اسلامى از امور سياسى است، و بيعت مردم با پيامبر بيانگر آن است كه دين با سياست آميخته است، و هيچگونه جدايى بين آن‏ها نيست و لذا تمام امت چه مرد و چه زن در راه پايدارى اسلام بايد با پيامبر بيعت كنند، و اين مطلب حاكى از آن است كه زنان نيز بايد در امور سياسى اسلام دخالت كنند و به حمايت از آن برخيزند. 🌿در تاريخ صدر اسلام، در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، زنان دو بار با آن حضرت بيعت كردند، يك بار در بيعت عقبه كه هفتاد و چوند نفر از مردم مدينه (قبل از هجرت) در سرزمين عقبه (نزديك مكه) با پيامبر بيعت كردند كه سه نفر از آن‏ها زن بودند. و ديگرى بيعتى بود كه زنها در روز چهارم فتح مكه با پيامبر انجام دادند. چنان كه آيه 12 سوره ممتحنه بر اين مطلب دلالت دارد؛ اصل آيه اين است: 🌱يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَ لَا يَسْرِقْنَ وَ لَا يَزْنِينَ وَ لَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لَا يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ 1 - شريكى براى خدا قرار ندهند. 2 - دزدى نكنند. 3 - زنا نكنند. 4 - فرزندانشان را نكشند. 5 - تهمت به كسى نزنند. (فرزندانى كه مربوط به ديگران است به شوهران خود نسبت ندهند.) 6 - در كارهاى نيك با پيامبر مخالفت ننمايند. در اين صورت با آنان بيعت كن؛ (بيعتشان را بپذير) و از درگاه خدا برايشان طلب آمرزش كن؛ بى‏گمان خداوند، آمرزنده مهربان است. 🌻تشريفات بيعت مردان چنين بود كه با پيامبر مصافحه مى‏كردند و دست به دست آن حضرت مى دادند به گونه‏اى كه دست آن حضرت بالاى دست آن‏ها بود؛ ولى در مورد بيعت زنان، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور دادند كه ظرفى پر از آب بياورند و آن گاه مقدارى عطر در آن ريختند، سپس دست خود را در ميان آن گذارد و آيه فوق را (كه حاوى شش ماده و شرط بيعت) بود تلاوت كرد؛ سپس از جاى خود برخاست و به زنان چنين فرمود: كسانى كه حاضرند طبق اين شرايط (ششگانه) با من بيعت كنند، دست در ميان آب ظرف كرده و رسماً وفادارى خود را نسبت به اين موارد، اعلام بدارند. 🌿در تفسير على بن ابراهيم قمى آمده است: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در كنار كعبه، پس از بيعت مردان، بعد از ظهر نشستند، ظرف بزرگى را پر از آب كردند و دستشان را درميان آن گذاشتند و سپس به زنان فرمودند: هر كس مى‏خواهد بيعت كند، دستش را در ميان آب بگذار و بيرون آورد. 🌻ام حكيم دختر حارث بن عبدالمطلب برخاست و عرض كرد: منظور از واژه معروف (در آيه) كه خداوند به ما فرمان داده است چيست؟ كه در مورد آن از تو پيروى كنيم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يعنى: 1 - به صورتشان ضربه نزنند. 2 - به گونه خود آسيب نرسانند. 3 - موى خود را نَكَنند. 4 - يقه خود را پاره نكنند. 5 - لباس سياه نپوشند. 6 - ناله و فغان سر ندهند. 7 - كنار قبر ننشينند. ادامه داستان در پیام بعدی👇 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋عفو وحشى غلام جبير بن مطعم‏🦋 🌻وحشى غلام غول‏پيكر يكى از سران شرك، به نام مطعم بود، و عموى جبير به نام طعيمه در جنگ بدر به دست حمزه سيدالشهدا كشته شده بود. 🌿هند زن ننگين شرك و كفر، همسر ابوسفيان؛ كه پدر و برادر و فرزندش در جنگ بدر كشته شده بودند، تشنه خون افرادى همچون پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه‏السلام و حمزه عليه‏السلام بود. 🌻او نقشه قتل اين سه نفر را مى‏كشيد تا انتقام خود را گرفته باشد، در اين جستجو، وحشى را براى اين كار، مناسب دانست. او را نزد خود آورد و به او گفت: اگر يكى از اين سه نفر (محمد يا على يا حمزه) را بكشى، علاوه بر آن كه تو را از مولايت خريدارى كرده و آزاد مى‏سازم؛ آن چه كه به خواهى به تو خواهم داد و مولايت جبير بن مطعم نيز حتما با تو همكارى خواهد كرد، زيرا عمويش به دست حمزه كشته شده است. 🌿وحشى گول دنيا را خورد، و پيشنهاد هند را در مورد قتل حمزه عليه‏السلام پذيرفت و گفت: قتل محمد و على از عهده من ساخته نيست. 🌿هنگامى كه جنگ احد (در سال سوم هجرت) در دامنه كوه احد، نزديك مدينه، بين مشركان و مسلمين در گرفت، وحشى نيزه كوچكى به نام زوبين را كه در جنگ‏هاى قديم به طرف مقابل پرتاب مى‏كردند، تهيه كرده و در كمين حضرت حمزه عليه‏السلام نشسته بود تا اين كه حضرت حمزه در حالى كه سرگرم جنگ با دشمن بود، و از هر سو جلو دشمن را مى‏گرفت، از فرصت استفاده كرد و زوبين خود را به طرف حمزه پرتاب نمود. اين ضربه به قدرى سخت بود كه وقتى به قسمت ناف حضرت حمزه خورد از پشت حضرت حمزه بيرون آمد؛ حمزه عليه‏السلام با آن حال چون شيرى آشفته به سوى وحشى تاخت؛ اما وحشى چون روباه گريخت. و حضرت حمزه در حالى كه وحشى را تعقيب مى‏كرد، بر اثر خونريزى زياد، از پاى در آمد و به زمين افتاد و سپس به شهادت رسيد. 🌿لذا، بعد از فتح مكه وحشى جزء فراريانى بود كه حكم غيابى اعدام او از طرف حكومت اسلامى صادر شده بود. 🌻ولى وحيس از جنايت خود پشيمان گرديده و در عين حال اميدوار بود كه فرصتى به دست آورد و توبه كند تا مورد بخشش پيامبر قرار گيرد هنگامى كه مكه در سال هشتم هجرت فتح گرديد، وحشى به صورت فرارى در طائف به سر مى‏برد وقتى كه آيه 53 سوره زمر به گوشش رسيد اميدوار به عفو و بخشش خداوند شد، و خداوند در اين آيه مى‏فرمايد: 🌿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ 🌿بگو: اى بندگان من كه بر خود، اسراف و ستم كرده‏ايد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، و او آمرزنده مهربان است. 🌿وحشى پس از فتح مكه با اميد عفو همراه خاندان خود به مكه رفت و به حضور پيامبر رسيد، و خود را معرفى كرد و قبول اسلام نمود و گواهى به يكتايى خدا و رسالت محمد داد. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تو وحشى هستى؟ او عرض كرد: آرى. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: عمويم (حمزه) را چگونه كشتى؟ او جريان كشتن حمزه عليه‏السلام را از آغاز تا انجام شرح داد، پيامبر سخت گريه كرد و قطرات اشك از سيماى نورانيش سرازير شد، در عين حال وحشى مشمول عفو پيامبر قرار گرفت، و آزاد شد، اما پيامبر به او فرمود: غَيِّب وَجَهكَ عَنِّى؛ صورتت را از من پنهان كن. (برو به جاى ديگر، من طاقت ندارم قاتل عموى عزيزم را بنگرم.) 🌿به اين ترتيب وحشى با آن جنايت بزرگ، بخشيده شد، و از آن پس از حاميان اسلام گرديد و همراه ابودجانه انصارى، مسليمه كذاب را كه ادعاى پيامبرى مى‏كرد (در زمان ابوبكر در جنگ يمامه) كشتند. 🌻و پس از اين ماجرا، وحشى مى‏گفت: من بهترين انسان‏ها (حمزه) و بدترين انسان‏ها (مسيلمه) را كشتم. 🌿و در بعضى از احاديث آمده است: حمزه و قاتلش (وحشى) اهل بهشت هستند. 🌻به اين ترتيب، مى‏بينم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در فتح مكه، حتى اين گونه افراد را كه قبول اسلام كرده بودند بر اساس دستور قرآن، مورد عفو قرار داد. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋دورنمايى از جنگ حُنَين‏🦋 🌻پس از فتح مكه، مردم هوازن و ثَقيف كه دو قبيله بزرگ بودند، و در طائف (12 فرسخى جنوب شرقى مكه) و اطراف آن زندگى مى‏نمودند، با هم اجتماع و اتفاق كردند كه به جنگ مسلمانان بيايند. 🌿ماجرا از اين جا شروع مى‏شد كه عوف بن مالك رييس طايفه هوازن، دو طايفه مذكور را جمع كرد و به آن‏ها گفت: ممكن است محمد صلى الله عليه و آله و سلم پس از فتح مكه به جنگ با ما برخيزد و سپس در شور خود گفتند: تا مسلمين به سوى ما نيامده‏اند، صلاح در اين است كه ما پيشدستى كنيم. و پس از اين اتفاق، همه غرق در اسلحه، آماده جنگ و حركت به سوى مكه شدند. 🌻مالك بن عوف، از همه قبايل اطراف، نيرو جمع كرده بود، و جز چند نفرى از قبايل قيس، عيلان، كعب، و كلات، همه حاضر بودند. 🌿وقتى لشكريان آماده شدند، مالك فرمان داد تا زن و فرزندانشان و حتى حيوانات و گوسفندانشان را نيز با خود بردارند. اين دستور از آن جهت بود كه مى‏خواست، مردان - هر چند به خاطر حفظ ناموس و اموال خود باشد - فرار نكنند. 🌻معروف است كه اين جنگ به نام جنگ حُنين خوانده مى‏شود، زيرا اين جنگ در سرزمين حنين بين مكه و طائف واقع شد، و گاهى اين جنگ به نام جنگ اوطاس خوانده مى‏شود، زيرا بخشى از اين جنگ در سرزمين اوطاس به وقوع پيوست. 🌿و گاهى جنگ هوازن مى‏گويند، زيرا اكثر جمعيت دشمن در اين جنگ از قبيله هوازن بودند. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋اعتراض پيرمرد كور🦋 🌻 هنگامى كه سپاه سى هزار نفرى دشمن و هوازن به سرزمين اوطاس رسيدند همانجا را براى ميدان جنگ مناسب ديدند و انتخاب كردند. 🌿پيرمردى كور، از مشركان به نام دُريد بن صمه پرسيد: صداى شتران و عرعر الاغ‏ها و بع بع گوسفندان و گريه كودكان را مى‏شنوم؟ 🌻گفتند: آرى، مالك بن عوف صالح را در اين دانسته كه زنان و فرزندان و حيوانات را با خود بردارند، تا به حمايت از اموال و ناموسشان بهتر بجنگند. 🌿دريد گفت: مگر به گوسفندچرانى مى‏رويد؟ مگر مى‏توان شخص فرارى را با اين خيالات، برگردانيد! فتح و پيروزى در جنگ تنها در سايه مردان دلاور و نيزه و شمشير به دست مى‏آيد؛ و شما اگر شكست بخوريد، رسوا خواهيد شد؛ چرا كه ناموس و اموالتان به دست مسلمين مى‏افتد. 🌻سپس پير نابينا از دو قبيله كعب و كلاب سؤال كرد، و به او گفتند: هيچ يك از آن‏ها در سپاه ما شركت ننمودند. 🌿پير نابينا گفت: آرى، اگر روز پيروزى بود، آن‏ها هم شركت مى‏كردند؛ به هر حال من دوست دارم اموال و زنان و كودكانتان را در بلندترين نقطه اين سرزمين قرار دهيد و تنها با مردان به جنگ دشمن برويد. 🌻مالك بن عوف، اعتراض پيرمرد نابينا را گوش نكرد و به او گفت: تو پير شده‏اى و تجربه‏هاى جنگى را فراموش نموده‏اى. من از تصميمى كه گرفته‏ام بر نمى‏گردم و سپس اعلام كرد: وقتى با دشمن روبرو شديد، شمشيرها را از نيام بر كشيد و تمام شما پشت به پشت همديگر همانند يك نفر، حمله كنيد. 🌿مالك، جاسوسانى براى كسب اطلاعات از اوضاع مسلمين فرستاد، آن‏ها بعد از مدتى رنگ باخته و ناراحت برگشتند. 🌻مالك علت ناراحتى را از آن‏ها پرسيد. آن‏ها در پاسخ گفتند: ما مردانى سفيد كه بر اسب‏هاى ابلق سوار بودند ديديم؛ از اين رو وحشت زده شديم. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از تصميم قبيله هوازن، آگاه شد، عَتّاب بن اُسَيد را حاكم مكه قرار داد، و از صفوان بن اميه كه مشرك بود، مقدارى اسلحه خواست. صفوان گفت: آيا از روى غصب مى‏گيرى يا عاريه؟! 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: از روى عاريه آن هم با ضمانت. صفوان، صد لباس جنگى به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم عاريه داد. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با ده هزار نفر از مسلمينى كه از مدينه همراه آن حضرت به مكه آمده بودند، و دو هزار نفر تازه مسلمان از مردم مكه، جمعا با دوازده هزار نفر عازم سرزمين حنين گرديد،و پرچم بزرگ سپاه اسلام را، على عليه‏السلام به دست گرفته بود، (اين حركت و جنگ در آخر ماه رمضان يا در ماه شوال سال هشتم هجرت واقع شد. يعنى فاصله اين جنگ يا فتح مكه كمتر از يك ماه بود). مالك بن عوف فرمانده لشكر دشمن كه شخص شجاع، و بى باكى بود، در ميان لشكر خود فرياد زد: محمد هنوز با مردانى جنگى روبرو نشده است تا طعم شكست را بچشد. 🌿سپس گفت: شمشير و كمان و نيزه‏هاى خود را آماده سازيد، و در شكافهاى كوه و دره‏هاى اطراف و لابه لاى درخت‏ها، بر سر راه سپاه اسلام كمين كنيد؛ و وقتى مسلمانان رسيدند، آن‏ها را غافلگير كرده و يورش ناگهانى به آنان بنماييد. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با ياران خود، نماز صبح را خواند، و فرمان حركت را صادر نمود؛ مسلمين همراه پيامبر به سوى حنين سرازير شدند. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋سه عامل شكست‏🦋 در آغاز وقتى مسلمين با لشگر هوازن روبرو شدند - چنان كه خواهيم گفت - شكست خوردند و بسيارى از افراد پا به فرار گذاشتند. سه عاملى كه موجب اين شكست در آغاز گرديد عبارت بود از: 1 - غرور به جمعيت. (چنان كه اين مطلب از آيه 25 سوره توبه استفاده مى‏شود.) 2 - كمين دشمن در شكاف‏ها و پشت درخت‏ها و نا آگاهى اطلاعاتى مسلمين از اين نقشه. 3 - وجود دو هزار تازه مسلمان در سپاه اسلام كه فرار آن‏ها باعث تضعيف و روحيه سايرين گرديد. توضيح اين كه: در آيه 25، سوره توبه مى‏خوانيم: لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ؛ 🌱خداوند شما را در ميدانهاى زيادى، يارى (پيروز) كرد و در روز حنين (نيز يارى نمود) در آن زمان كه بسيارى جمعيّت اسلام، شما را مغرور و فريفته كرد؛ ولى (فزونى جمعيّت) هيچ مشكلى را براى شما حل نكرد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ گرديد، سپس پشت به دشمن كرده، فرار نموديد. در ذيل آيه، روايت شده است كه يكى از مسلمين، مغرورانه گفت: لَن نَغلِبَ اليَومَ؛ هرگز (با اين جمعيت بسيار) شكست نخواهيم خورد. همين غرور جمعيت (و سياهى لشكر) كه موجب بيرون رفتن از ايمان و توكل كامل به خدا مى‏گردد، يك عامل شكست گرديد. اينك به دنبال داستان توجه كنيد: 🌱همين كه سپاه اسلام به سرزمين حنين رسيدند، ناگهان لشكر هوازن از هر سو از كمينگاه‏هاى خود، مسلمانان را زير رگبار تيرهاى خود قرار دادند گروهى كه در جلو لشگر اسلام بودند (و در ميان آن‏ها تازه مسلمانان مكه وجود داشتند) پا به فرار گذاشتند و اين امر سبب شد كه باقيمانده لشكر به وحشت افتاده و پا به فرار گذارد، و بدين ترتيب، آثار شكست ظاهرى در ميان آنان آشكار گرديد. 🌱عجيب اين كه در اين بحران شديد، تنها 9 نفر، با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باقى ماندند؛ كه از جمله على عليه‏السلام و عباس (عموى پيامبر) و چند نفر از بنى هاشم بودند، كه با كمال دلاورى مى‏جنگيدند و مقاومت مى‏كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به عباس كه صداى بلند و رسايى داشت، فرمود: فوراً مسلمانان را صدا بزن تا برگردند. 🌱عباس بر بالاى تپه‏اى رفت و فرياد زد: اى گروه مهاجر و انصار، اى ياران سوره بقره، و اى كسانى كه در حديبيه، زير درخت بيعت كرديد، به كجا فرار مى‏كنيد؟ پيامبر اينجاست. 🌱هنگامى كه مسلمانان، اين صدا را شنيدند با فرياد لبيك لبيك، بازگشتند و به يارى خدا، حمله سختى به دشمن نمودند؛ و دشمن به طرز وحشتناكى به هر سو پراكنده گرديد؛ در حالى كه مسلمانان، بى وقفه آنان را تعقيب مى‏كردند، حدود صد نفر از سپاه دشمن كشته شدند، و اموالشان به غنيمت مسلمين در آمد، و جمعى از آن‏ها اسير گشتند. 🌱غرور عددى از سپاه اسلام و عدم اطلاع كافى از كمينگاه‏هاى دشمن، و وجود دو هزار نفر تازه مسلمان، كه فرارشان باعث تضعيف روحيه ديگران شد، موجب شكست ظاهرى سپاه اسلام گرديد؛ ولى ثبات و استوارى پيامبر اسلام و على و چند نفر ديگر (جمعاً 9نفر)، باعث پيروزى بزرگ مسلمين گرديد. در صحيح بخارى كه از معتبرترين كتب اهل تسنن است نقل شده: 🌱فَاِذا عُمَر بنِ الخطَّاب فِى النَّاسِ، وَ قُلتُ ما شأنُ النَّاسِ؟ قال: اَمرُ اللهِ ثُمَّ تَراجَعَ النَّاسُ اِلى رَسُولِ اللهِ؛ ناگهان ديدم عمر بن خطاب در ميان سپاه پا به فرار گذارده است. به او گفتم: راستى مردم چه كردند؟ گفت: قضاى الهى بود. سپس مردم به سوى رسول خدا بازگشتند. آرى، مهمترين عامل پيروزى، توكل و ايمان به خدا است كه موجب ارتقاء روحيه و تضعيف دشمن خواهد شد، در سوره توبه، آيه 25، خداوند مى‏فرمايد: لَقَد نَصَرَكُمُ اللهُ فِى مَواطِنَ كَثِيرَةٍ؛ خداوند شما را در ميدان‏هاى بسيارى يارى كرد. 🌱مطابق بعضى از روايات، خداوند مسلمانان عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در هشتاد جنگ يارى فرمود و اين همان امدادهاى غيبى و ارتش نامرئى الهى است كه موجب آرامش مسلمين و عذاب و مجازات سخت كافران گرديد. 📌ادامه داستان در پیام بعدی 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋جنگ ذات السلاسل و نزول سوره عاديات‏🦋 🌱يكى از جنگ هايى كه در سال هشتم هجرت رخ داد، و مجاهدات قهرمانانه حضرت على عليه‏السلام در آن جنگ موجب پيروزى عجيبى شد، و سوره عاديات صدمين سوره قرآن در شأن آن نازل شد، جنگ ذات السلاسل است. در پنج آيه آغاز اين سوره چنين مى‏خوانيم: 🌱وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا - فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا - فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا - فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا - فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا؛ 🌱سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى كه نفس‏زنان به پيش مى‏رفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهايشان با سنگهاى بيابان)، و سوگند به هجوم آوران سپيده‏دم، كه گرد و غبار به هر سو پراكندند، و ناگهان در ميان دشمن ظاهر شدند. به اين مناسبت نظر شما را به شرح جنگ ذات السلاسل جلب مى‏كنيم: 🌱سال هشتم هجرت بود، به مدينه خبر رسيد كه دوازده هزار سوار از مردم وادى يابس هم پيمان شده‏اند كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه‏السلام را بكشند. پيامبر، چهارهزار نفر را به فرماندهى ابوبكر، براى سركوبى آن متجاوزان سركش، فرستاد، ولى ابوبكر، صلاح را در جنگ ندانست و بازگشت. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، عمر بن خطاب، و سپس عمرو عاص را با سپاهى مجهز فرستاد، آنها نيز رفتند و بدون نتيجه بازگشتند (مطابق بعضى از روايات، درگيرى شد و سپاهيان اسلام با دادن شهداى بسيار، شكست خورده و بازگشتند.) 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين بار، حضرت على را طلبيد و به او فرمان حركت به سوى وادى يابس را داد، حضرت على عليه‏السلام اين فرمان را با جان و دل پذيرفت. 🌱حضرت على عليه‏السلام دستار (دستمال) مخصوصى داشت، آن را بر سر نمى‏بست مگر در نبردهاى شديد و سخت، از اين رو به خانه بازگشت، و آن دستار را از همسرش فاطمه گرفت، فاطمه عليهاالسلام پس از اطلاع از جريان، از روى مهر و محبتى كه به على عليه‏السلام داشت گريان شد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: چرا گريه مى‏كنى؟ به خواست خدا شوهرت كشته نخواهد شد. 🌱على عليه‏السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: اى رسول خدا! مرا از رفتن به بهشت باز ندار! 🌱آن گاه حضرت على عليه‏السلام پرچم پيامبر را به دست گرفت، و همراه سپاه با شيوه غافلگيرانه روانه وادى يابس شد، از بيراهه حركت مى‏كردند، شب‏ها راه مى‏رفتند و روزها در پشت تپه‏ها و سنگ‏ها و گودال‏ها، كمين مى‏نمودند، و به همين ترتيب به پيش مى‏رفتند تا آن كه هنگام سپيده سحر دشمن را غافلگير كرده و به آن‏ها حمله كردند. 🌱در اين وقت، دشمن خواب آلود نتوانست كارى بكند، و مفتضحانه پراكنده شد و شكست خورد 🌱عالم بزرگ، شيخ مفيد در ارشاد مى‏نويسد: حضرت على عليه‏السلام پس از حمله به دشمن، شش يا هفت نفر از آن‏ها را كشت، و بقيه گريختند، مسلمانان پيروز شده و با به دست آوردن غنايم جنگى، همراه على عليه‏السلام به مدينه بازگشتند. 🌱ام سلمه (يكى از همسران پيامبر) مى‏گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در خانه من خوابيده بود، ناگهان هراسان از خواب پريد، عرض كردم: خدايت پناه دهد، چه شد؟ فرمود: راست گفتى خدايم پناه دهد، اكنون جبرئيل به من اطلاع داد كه على عليه‏السلام به سوى مدينه مى‏آيد. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋هلاكت پيشتازان دشمن به دست على عليه‏السلام‏🦋 🌱مطابق روايات ديگر؛ در ماجراى جنگ ذات السلاسل، وقتى كه حضرت على عليه‏السلام و سپاهش به دشمن نزديك شد، على عليه‏السلام به پرچمدار سپاه خود فرمود: پرچم را برافراشته كن. او پرچم را برافراشت، مشركان آن را ديدند و شناختند و به همديگر گفتند: اين‏ها دشمن ما هستند كه در جستجوى ما آمده‏اند، اين محمد است كه با سپاه خود آمده است. در اين هنگام يكى از جوانان قهرمان دشمن به ميدان تاخت و مبارز طلبيد و گستاخانه فرياد زد: اى يارانِ ساحر دروغگو، كدام يك از شما محمد است، تا به ميدان من آيد؟! 🌱على عليه‏السلام به ميدان او رفت و فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، ساحر دروغگو تو هستى، و محمد صلى الله عليه و آله و سلم حق است و از جانب حق آمده است. او گفت: تو كيستى؟ 🌱 على عليه‏السلام فرمود: من على پسر ابوطالب، و برادر و پسرعمو و داماد رسول خدا هستم. او گفت: اكنون كه تو در نزد محمد داراى چنان مقامى هستى، كشتن تو با محمد يكسان است، آن گاه در حالى كه رَجَز مى‏خواند به على عليه‏السلام حمله كرد. حضرت على عليه‏السلام نيز رَجَز خواند، و به او حمله نمود، طولى نكشيد كه او به دست پر توان على عليه‏السلام كشته شد، آن گاه على عليه‏السلام مبارز طلبيد، برادر مقتول به ميدان آمد و به حضرت على حمله كرد، او نيز به دست آن حضرت به هلاكت رسيد. باز على عليه‏السلام مبارز طلبيد، در اين هنگام حارث بن مكيده كه او را با پانصد نفر مرد جنگى مى‏سنجيدند به ميدان تاخت، على عليه‏السلام او را نيز بر خاك هلاكت افكند و باز مبارز طلبيد، عمرو بن فتّاك پسرعموى حارث به ميدان آمد، او نيز به دست توانمند آن حضرت كشته شد. باز على عليه‏السلام مبارز طلبيد، ولى هيچ كس از دشمن جرئت آمدن به ميدان نكرد، در اين هنگام على عليه‏السلام به قلب دشمن زد و پيشتازان دشمن را كشت، دشمنان شكست خوردند، على عليه‏السلام اموال آن‏ها را به غنيمت گرفت، و اهل و عيال آن‏ها را اسير كرد و به مدينه بازگشت. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان به استقبال على عليه‏السلام شتافتند، وقتى كه به هم رسيدند، پيامبر با رداى خود گرد و غبار صورت على عليه‏السلام را پاك كرد، و بين دو چشمان على عليه‏السلام را بوسيد، و مطالب بسيار بلندى را در شأن على عليه‏السلام فرمود، از جمله در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود، فرمود: اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى شَدَّ بِكَ اَزرِى وَ قَوّى‏ بِكَ ظَهرِى...؛ 🌱اى على! حمد و شكر خداوندى را كه به سويله تو پشتم را محكم و نيرومند نمود... 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋سوزاندن و ويران كردن مسجد ضرار🦋 🌱 هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه هجرت كرد، مسلمانان اطراف او را گرفتند و اسلام به طور چشمگيرى گسترش يافت، پيروزى مسلمانان در جنگ بدر موجب بالا گرفتن كار اسلام و رونق تازه آن گرديد. 🍁يكى از مسيحيان سرشناس به نام ابوعامر كه خود روزى از بشارت‏دهندگان ظهور پيامبر اسلام بود، چون با پيشرفت سريع اسلام، اطراف خود را خالى ديد، به مبارزه با اسلام برخاست، از مدينه به سوى كفار مكه گريخت، و از آن‏ها براى جنگ با پيامبر استمداد نمود، و قبايل عرب را بر ضد اسلام تحريك كرد. كارشكنى ابوعامر به جايى رسيد كه نقشه‏هاى جنگ احد را بر ضد مسلمانان رهبرى مى‏نمود، به دستور او در ميان دو صف گودال هايى كندند، كه اتفاقاً پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان يكى از آن‏ها افتاد و پيشانيش مجروح شد و دندانش شكست. 🌱ابوعامر پس از جنگ احد به روم گريخت، و نزد هِرقَل پادشاه روم رفت و از او خواست تا با لشگرى مجهز براى سركوب مسلمانان حركت كند. گستاخى و كارشكنى او به جايى رسيد كه براى منافقان مدينه نامه نوشت، و تأكيد كرد كه مكانى زير نقاب مسجد، به عنوان كمك به درماندگان و ناتوانان و معذوران بسازند، تا بعدها آن جا را به صورت كانون ضد اسلام در آورد. منافقان كه در ظاهر اظهار طرفدارى از اسلام مى‏كردند، نزديك مسجد قبا، مسجدى ساختند و يكى از جوانان آشنا به قرآن به نام مجمع بن جاريه را به عنوان امام جماعت مسجد برگزيدند. 🍁سال نهم هجرت بود و مسلمانان به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در تدارك حركت به جبهه تبوك براى جلوگيرى از تجاوزات لشگر روم بودند، در اين بحران، سازندگان مسجد فوق نزد پيامبر آمدند، تا آن حضرت به آن مسجد برود و آن جا را افتتاح كند، پيامبر به خاطر حركت به سوى تبوك، افتتاح را به بعد موكول كرد. 🌱پس از پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك و بازگشت پيامبر به مدينه، همان منافقان به صورت حق به جانب، نزد رسول خدا آمدند و آن حضرت را براى افتتاح آن مسجد دعوت نمودند. ولى با نزول آيات 107 تا 110 سوره توبه، پرده از نيرنگ منافقان برداشته شد، و آن مسجد به عنوان مسجد ضرار معرفى گرديد، و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داده شد كه هرگز در آن مسجد عبادت نكند، بلكه در مسجدى كه اساسش بر شالوده تقوا بنيان شده، يعنى مسجد قبا نماز بخواند. در آيه 107 سوره توبه به شدت از مسجد منافقان انتقاد شده و سازندگان آن سرزنش شده‏اند و در آن چنين مى‏خوانيم: وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ 🍁گروهى از منافقان كسانى هستند كه مسجدى براى زيان (به مسلمانان)، و تقوّيت كفر، و تفرقه‏افكنى بين مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده (يعنى براى عامر) ساخته‏اند، آنها سوگند ياد مى‏كنند كه نظرى جز نيكى و خدمت، ندارند، امّا خداوند گواهى مى‏دهد كه آنها دروغگو هستند. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نه تنها در آن مسجد نماز نخواند، بلكه گروهى از مسلمانان را مأمور كرد تا آن را بسوزانند و ويران كنند، آن‏ها به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نخست با آتش، سقف مسجد را سوزاندند، سپس ديوارهايش را ويران كردند و سرانجام محل آن را مركز ريختن خاك و خاشاك و زباله قرار دادند. 🍁به اين ترتيب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با قاطعيت در برابر منافقان ايستادگى كرد، و كانون تفرقه‏افكنى آنان را ويران نمود، و منافقان را رسوا كرد، و نقشه موذيانه ابوعامر را از نطفه، نقش بر آب نمود، و به مسلمانان تا قيامت اين درس مهم را داد كه گول ترفندهاى عوام فريبانه منافقان را نخورند، و پايگاه آن‏ها را گرچه به نام مسجد باشد، ويران نموده و زباله‏دان سازند. ✍ادامه داستان در پیام بعدی…… 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تنبيه خلافكاران، با اعتصاب بر ضد آنها🦋 🌱 ماه رجب سال نهم هجرت بود، به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه امپراطور روم براى حمله به مدينه مركز اسلام آماده است. رو در رويى جنگى با سپاه روم، با مشكلات سختى مانند موارد زير مواجه بود: 🌹1 - هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اعلام خروج از مدينه را براى جنگ با روميان كرد، فصل جمع آورى زراعت و محصول كشاورزى و فصل رسيدن خرما بود. 🌹2 - هوا بسيار گرم بود كه با در نظر گرفتن راه طولانى بين مدينه و تبوك، مشكلات بسيارى را به دنبال داشت. 🌹3 - جنگ با ابرقدرت روم آن هم در سرزمين روم (تبوك)، دشوارى جنگ را بيشتر مى‏كرد، زيرا روميان در آن جا بر همه چيز مسلط بودند. 🌹4 - سفر دو ماهه طولانى با خالى گذاشتن مدينه نيز مشكل ديگرى بود. 🌱با اعلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ارتش منظمى كه از حدود سى هزار نفر تشكيل مى‏شدند، به فرماندهى و رهبريّت رسول اكرم از مدينه عازم تبوك شدند. 🌱در اين ميان همان گونه كه پيش‏بينى مى‏شد گروهى از منافقان، به علت نفاق و نداشتن ايمان، نه تنها از شركت در اين جنگ امتناع ورزيدند بلكه در بعضى از موارد حساس، نقشه‏هايى از قبيل رم دادن شتر پيامبر و... طرح كرده بودند كه هر كدام در جاى خود نقش بر آب شده و در نطفه خفه گرديد. 🌱وقتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با ارتش منظم اسلامى از مدينه به قصد تبوك به راه افتادند سه نفر به نام‏هاى: هلال، كعب و مروه با اين كه از مسلمانان واقعى بودند، با در نظر گرفتن فصل جمع آورى محصول و گرمى هوا و... آن قدر امروز و فردا كردند كه ناگهان دريافتند كه ديگر به سپاه اسلام نخواهند رسيد. 🌱ولى به خوبى فهميده بودند كه خلاف بزرگى را مرتكب شده‏اند، به مدينه خبر رسيد كه سپاه روم با ديدن عظمت سپاه اسلام، عقب نشينى كرده است، از اين رو جنگى رخ نداده و سپاه اسلام منطقه را ترك كرده و به سوى مدينه باز مى‏گردد. وقتى كه خبر بازگشت سپاه اسلام به مدينه رسيد، آن سه نفر خلافكار تصميم گرفتند كه براى جبران تخلف خود به استقبال پيامبر و مسلمين بروند، سلام و تبريك عرض كنند و پوزش طلبند. به دنبال اين تصميم از مدينه خارج شدند و به حضور پيامبر رسيدند، ولى پيامبر به آن‏ها اعتنا نكرد و جواب سلامشان را نداد، و پس از ورود به مدينه، دستور داد كه مسلمانان، همه گونه روابط خود را با آن‏ها قطع كند. اعتصاب عمومى شروع شد، حتى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بنابراين شد همسران آن‏ها در خانه‏هاى آن‏ها بمانند ولى با آنان همبستر نشوند، اين سياست خردمندانه اسلام نسبت به آن سه نفر خلافكار به قدرى عرصه بر آن‏ها تنگ كرد كه به تعبير قرآن وَ ضاقَت عَلَيهِمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت؛ زمين با آن همه وسعت، بر آن‏ها تنگ شد. 🌱اين سه نفر چون از تعاليم اسلامى بهره‏مند بودند ولى دنياپرستان آنها را به اين روز نشانده بود، در فكر چاره‏جويى افتادند در نتيجه دانستند كه پناهگاهى جز خدا نيست. (توبه، 118) 🌱مدت اعتصاب پنجاه روز طول كشيد ولى اين سه نفر پس از چهل روز كه در مدينه به سر مى‏بردند، از مدينه خارج شدند و در بيابان‏ها با كمال پريشانى به عبادت پرداختند و سه روز آخر را روزه گرفتند و با خداوند راز و نياز كردند و از كار خود اظهار پشيمانى و استغفار كردند و از خداوند درخواست عفو نمودند تا آن كه جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و آيه 118 سوره توبه را نازل كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كسى را فرستاد و مژده پذيرفتن توبه آن‏ها را به آن‏ها خبر داد. 🌱كعب مى‏گويد: به مدينه آمدم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد نشسته بود و گروهى از مسلمانان در اطرافش بودند، به پيامبر سلام كردم، صورتش را كه از خوشحالى مى‏درخشيد به طرف من كرد و جواب سلام مرا داد و فرمود: 🌱مژده مى‏دهم به تو به بهترين روزى كه از روز تولدت تا حال چنين روزى نداشتى. عرض كردم: پذيرفتن توبه من از ناحيه خداست يا از ناحيه شما؟ فرمود: از ناحيه خدا است. 🌱عرض كردم: به شكرانه اين موهبت مى‏خواهم همه اموالم را در راه خدا و رسولش انفاق كنم. فرمود: قسمتى از ثروتت را براى خود نگهدار و بقيه را انفاق كن... 🌱به راستى اين اعتصاب و بى‏اعتنايى كه يك نوع نهى از منكر است تا چه اندازه مؤثر واقع شد، تا آن جا كه همانهايى كه دنياپرستى آن‏ها موجب تخلف از شركت در جنگ شد، اينك آن چنان از دنياپرستى دور شده‏اند كه حاضرند تمام اموالشان را در راه خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انفاق كنند! 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى نابودى توطئه اختلاف‏🦋 🌱قبل از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه، بين طايفه خزرج و اوس در مدينه بيش از صد سال كشمكش و جنگ و اختلاف بود. با ورود پيامبر به مدينه، همه مسلمانان برادر همديگر شدند و اختلاف و نزاع برطرف شد، ولى رسوبات اختلاف در اذهان بعضى همچنان باقى مانده بود و لازم بود كه مراقبت كامل نمود تا آتش زير خاكستر، شعله ور نگردد، دشمنان اسلام كه از اتحاد و انسجام مسلمانان رنج مى‏بردند و آن را عامل نيرومندى براى پيشروى اسلام مى‏دانستند در صدد بودند از فرصت‏ها براى تجديد اختلاف اوس و خزرج استفاده كنند. 🌱روزى يكى از پيرمردهاى تيره دل و عنود يهودى، از كنار جمعى از مسلمانان عبور كرد، ديد عده‏اى از دو قبيله اوس و خزرج كه سالها بينشان جنگ‏هاى خونين بود، برادرانه كنار هم نشسته‏اند، و با كمال صفا و مهربانى، مجلس اُنسى دارند، از اين صحنه ناراحت شد و با خود گفت: اين‏ها تحت رهبرى مدبرانه محمد اين گونه همدل و همرنگ شده‏اند، اگر وضع به اين ترتيب ادامه يافت، موجوديت يهوديان به خطر مى‏افتد. در فكر توطئه افتاد، و توطئه خود را چنين اجرا كرد: به يكى از جوانان يهودى گفت: نزد آن‏ها (اوس و خزرج) برو، و حوادث خونين بغاث (كه محل وقوع جنگ اوس و خزرج) را به ياد آن‏ها بياور، و آن حوادث را براى آن‏ها تجديد كن. 🌱آن جوان همين نقش را با مهارت پياده كرد، به طورى كه بعضى از دو طايفه اوس و خزرج خاطره‏هاى آن جنگ‏ها را تجديد كردند و به رخ همديگر كشيدند، نزديك بود كشمكش و اختلاف شديدى رخ دهد و بار ديگر شعله‏هاى آتش جنگ زبانه كشد. 🌱اين خبر به پيامبر رسيد، آن حضرت بى‏درنگ نزد آن‏ها رفت، و با اندرزها و گفتار مستدل و تكان‏دهنده به آن‏ها هشدار داد، و آن‏ها را از خواب غفلت بيدار نموده و توطئه دشمنان را به آن‏ها گوشزد كرد. 🌱سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن چنان اثربخش بود كه اوس و خزرج، اسلحه‏ها را بر زمين نهاده و دست در گردن هم افكنده در حالى كه گريه شديد مى‏كردند آشتى كردند. آن‏ها دريافتند نقشه مرموز دشمن در كار بوده كه سخنان پيامبر، آن نقشه را در نطفه خفه كرد. آيات 98 تا 101 آل عمران اشاره به همين مطلب مى‏كند، در آيه 101 و 102 چنين مى‏خوانيم: 🌱اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از جمعى از اهل كتاب (يهوديان كه كارشان توطئه‏گرى براى ايجاد اختلاف است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر باز مى‏گردانند، چگونه ممكن است شما پس از تربيت در دامن وحى الهى و شنيدن آيات خدا، وبودن پيامبر در ميانتان كافر شويد؟ وَ مَن يَعتَصِم باللهِ فَقَد هُدِىَ الى صِراطٍ مُستَقيمٍ؛ كسى كه به خدا تمسك كند (و رابطه برادرانه خود با مسلمانان را محكم سازد) به راه مستقيم هدايت شده است. 🌱حادثه ديگر در اين رابطه اين كه: روزى ثعلبة بن غنم كه از طايفه اوس بود، با اسعد بن زراره كه از طايفه خزرج بود، از روى تعصب فاميلى چنين گفتگو و كشمكش كردند: 🌱ثعلبه گفت: خزيمة بن ثابت (ذوالشهادتين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، تنها گواهى او را به جاى دو گواهى مى‏پذيرفت) و حنظله (كه در جنگ احد شهيد شد و فرشتگان بدنش را غسل مى‏دادند) از ما است، و همچنين عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ (از بزرگان اسلام) از ما خاندان اوس است. ✍ادامه داستان در پیام بعدی…… 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋همنشينى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مستضعفان نه مستكبران🦋. 🌱پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پس از ابلاغ اسلام، در برابر كارشكنى شديد بت پرستان قرار گرفت، اما افرادى از مستضعفان مانند: سلمان، ابوذر، صهيب، بلال حبشى، خباب و... به اسلام گرويدند، و پيامبر با آن‏ها هم‏دم و همنشين بود. 🌱جمعى از مستكبران خودخواه بت‏پرست نزد رسول خدا آمده و گفتند: عده‏اى پا برهنه و پشمينه پوش، كه لباس‏هاى خشن به تن دارند و دستشان از مال دنيا خالى است، اطراف تو را گرفته‏اند، مجلس تو در خور اشراف و شخصيت‏ها نيست، بلكه عده‏اى اراذل و اوباش و پابرهنه در نزد تو هستند، اگر اين‏ها را از خود دور كنى، ما حاضريم نزد تو بياييم و از گفتارت بهره‏مند گرديم و در صف مسلمانان قرار گيريم. 🌱گويا مستضعفان مؤمن، سخنان بى محتواى مستكبران را شنيدند، از اين رو آن‏ها دور شدند، و به گوشه‏اى از مسجد رفته و مشغول نماز و عبادت شدند در اين هنگام آيات 28 تا 31 سوره كهف نازل شد. در اين آيات نظريه مستكبران محكوم گرديد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمان داده شد كه با همان مستضعفان، همدم و مونس باشد و آن‏ها را در اطراف خود نگه داشته و مورد حمايت قوى قرار دهد. در آيه 28 چنين مى‏خوانيم: 🌱وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ 🌱با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند، و تنها ذات او را مى‏طلبند، و هرگز چشم‏هاى خود را به خاطر زينت‏هاى دنيا، از آنها برمگير، و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت نكن، همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برخاست و به جستجوى گروه مستضعف پرداخت و نزد آن‏ها آمد و فرمود: حمد و سپاس خداوندى را كه نمردم تا اين كه خداوند چنين دستورى به من داد كه با شما باشم آرى، زندگى با شما و مرگ هم با شما خوش است. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋پاسخ به منكر معاد🦋 🍁 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از توحيد، همواره فكر مردم را به روز رستاخيز و معاد متوجه مى‏كرد، و مى‏فرمود: روزى مى‏آيد كه همه مردگان زنده مى‏شوند. منكران، اين سخن را به مسخره مى‏گرفتند و مى‏گفتند: ما جز اين زندگى دنيا را نداريم، وقتى كه مرديم همه چيز ما تمام مى‏شود. 🌱روزى چند نفر از سران شرك مانند: ابى بن خلف، وليد بن مغيره، عاص بو وائل و... قطعه استخوان پوسيده مرده‏اى را به دست خود گرفته بودند و آن را با دست فشار مى‏دادند، اجزاء آن را (مثل پودر) در برابر باد مى‏پاشيدند و باد آن‏ها را در فضا پراكنده مى‏نمود و مى‏گفتند: محمد را بنگريد كه گمان مى‏كند خداوند ما را بعد از مردن و پوسيده شدن استخوان‏هايمان را مثل اين استخوان، بار ديگر زنده مى‏كند، چنين چيزى محال است كه آيات 66 و 70 سوره مريم در جواب آن‏ها نازل شد. در آيه 66 و 67 مى‏خوانيم: وَ يَوَدُّ الاِْنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئًا؛ انسان (منكر) مى‏گويد: آيا پس از مردن، هنگام قيامت از قبر زنده خارج مى‏شوم؟ آيا انسان به خاطر نمى‏آورد كه ما او را قبل از اين آفريديم، در حالى كه چيزى نبود. 🍁خداوندى كه قدرت خود را نشان داده، و انسان‏ها را كه قبلاً جزء خاك بودند آفريده، هم او قادر است كه بار ديگر آن‏ها را از استخوان پوسيده بيافريند. 🌱نظير اين مطلب در آيه 78 تا 80 سوره يس آمده است، كه آن اشخاص منكر، آن استخوان پوسيده را به عنوان مثال نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و گفتند: وَ مَن يُحيىِ العِظامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ؛ چه كسى اين استخوان‏ها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟ 🍁پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فرمان خدا در پاسخ آن‏ها فرمود: يُحييهَا الَّذِى انشأَها اَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٍ...؛ 🌱همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريده است و او بر هر مخلوقى آگاه است، همان خدايى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد، و شما به وسيله آن آتش مى‏افروزيد. 🍁با اين كه آب و آتش دو چيز ضد هم هستند، خداوند مى‏تواند آتش را در دل آب قرار دهد. با توجه به اين كه تمام چوب‏هاى درختان اگر محكم به هم بخورند، جرقه مى‏زنند و به همين دليل گاهى در جنگل‏هاى سبز، آتش سوزى‏هاى وحشتناكى رخ مى‏دهد، اين همان الكتريسيته است كه در درون همه ذرات موجودات جهان، نهفته است. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از انسان‏هاى خير انديش‏🦋 🌱ابوطلحه انصارى ثروتمند پاك سرشتى بود، نخلستان و باغ با صفايى در نزديك مدينه داشت، چشمه آب زلال و گوارايى در كنار آن باغ بود، او اين باغ را بسيار دوست داشت، كه گهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن باغ مى‏رفت، و از آب آن مى‏نوشيد و وضو مى‏ساخت. 🌱آن باغ و نخلستان در آمد و محصول خوبى براى ابوطلحه داشت، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آيه‏اى را كه پيرامون ارزش انفاق نازل شده بود براى مسلمانان خواند، ابوطلحه مانند ساير مسلمانان، آيه قرآن را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، آن آيه چنين بود: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ هرگز به (حقيقت و ابعاد) نيكوكارى نمى‏رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مى‏كنيد، خداوند از آن باخبر است. 🌱ابوطلحه كه از مؤمنان راستين بود، آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: مى‏دانى كه دوست‏داشتنى‏ترين مال من همان باغ است، اينك به پيروى از قرآن مى‏خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم، تا اندوخته‏اى براى آخرت و روز رستاخيز من باشد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابوطلحه فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِكَ مالٌ رابِحٌ لَكَ؛ آفرين و مرحبا بر تو، اين باغ مالى است كه براى تو سودمند خواهد بود. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چگونگى مصرف ثروت هايى كه انفاق مى‏شود، اولويت‏ها را در نظر مى‏گرفت، به ابوطلحه فرمود: من صلاح مى‏دانم كه آن باغ (يا محصول آن باغ) را به خويشان نيازمند خود بدهى. (كه هم انفاق كرده‏اى و هم آداب صله رحم را رعايت نموده‏اى). ابوطلحه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمل كرد، و آن باغ (يا محصول هر ساله آن را) بين بستگان نيازمندش تقسيم نمود. 🌱ابوطلحه همان زيد بن سهل است، كه عابدى وارسته و مجاهدى دلير بود، در جنگ حُنين، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس كافرى را بكشد، اسلحه و لباسش مال او است. ابوطلحه با شجاعت كم نظيرى كه داشت بيست نفر از دشمن را از پاى در آورد، و لباس و اسلحه آن‏ها را براى خود برداشت. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋پاسخ به منكر معاد🦋 🍁 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از توحيد، همواره فكر مردم را به روز رستاخيز و معاد متوجه مى‏كرد، و مى‏فرمود: روزى مى‏آيد كه همه مردگان زنده مى‏شوند. 🌱منكران، اين سخن را به مسخره مى‏گرفتند و مى‏گفتند: ما جز اين زندگى دنيا را نداريم، وقتى كه مرديم همه چيز ما تمام مى‏شود. 🍁روزى چند نفر از سران شرك مانند: ابى بن خلف، وليد بن مغيره، عاص بو وائل و... قطعه استخوان پوسيده مرده‏اى را به دست خود گرفته بودند و آن را با دست فشار مى‏دادند، اجزاء آن را (مثل پودر) در برابر باد مى‏پاشيدند و باد آن‏ها را در فضا پراكنده مى‏نمود و مى‏گفتند: محمد را بنگريد كه گمان مى‏كند خداوند ما را بعد از مردن و پوسيده شدن استخوان‏هايمان را مثل اين استخوان، بار ديگر زنده مى‏كند، چنين چيزى محال است كه آيات 66 و 70 سوره مريم در جواب آن‏ها نازل شد. در آيه 66 و 67 مى‏خوانيم: وَ يَوَدُّ الاِْنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئًا؛ 🌱انسان (منكر) مى‏گويد: آيا پس از مردن، هنگام قيامت از قبر زنده خارج مى‏شوم؟ آيا انسان به خاطر نمى‏آورد كه ما او را قبل از اين آفريديم، در حالى كه چيزى نبود. 🍁خداوندى كه قدرت خود را نشان داده، و انسان‏ها را كه قبلاً جزء خاك بودند آفريده، هم او قادر است كه بار ديگر آن‏ها را از استخوان پوسيده بيافريند. 🌱نظير اين مطلب در آيه 78 تا 80 سوره يس آمده است، كه آن اشخاص منكر، آن استخوان پوسيده را به عنوان مثال نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و گفتند: وَ مَن يُحيىِ العِظامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ؛ 🍁چه كسى اين استخوان‏ها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟ 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فرمان خدا در پاسخ آن‏ها فرمود: يُحييهَا الَّذِى انشأَها اَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٍ...؛ 🍁همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين بار آن را آفريده است و او بر هر مخلوقى آگاه است، همان خدايى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد، و شما به وسيله آن آتش مى‏افروزيد. 🌱با اين كه آب و آتش دو چيز ضد هم هستند، خداوند مى‏تواند آتش را در دل آب قرار دهد. با توجه به اين كه تمام چوب‏هاى درختان اگر محكم به هم بخورند، جرقه مى‏زنند و به همين دليل گاهى در جنگل‏هاى سبز، آتش سوزى‏هاى وحشتناكى رخ مى‏دهد، اين همان الكتريسيته است كه در درون همه ذرات موجودات جهان، نهفته است. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از انسان‏هاى خير انديش‏🦋 🌱ابوطلحه انصارى ثروتمند پاك سرشتى بود، نخلستان و باغ با صفايى در نزديك مدينه داشت، چشمه آب زلال و گوارايى در كنار آن باغ بود، او اين باغ را بسيار دوست داشت، كه گهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن باغ مى‏رفت، و از آب آن مى‏نوشيد و وضو مى‏ساخت. 🌻آن باغ و نخلستان در آمد و محصول خوبى براى ابوطلحه داشت، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آيه‏اى را كه پيرامون ارزش انفاق نازل شده بود براى مسلمانان خواند، ابوطلحه مانند ساير مسلمانان، آيه قرآن را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، آن آيه چنين بود: 🌱لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ 🌻هرگز به (حقيقت و ابعاد) نيكوكارى نمى‏رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مى‏كنيد، خداوند از آن باخبر است. 🌱ابوطلحه كه از مؤمنان راستين بود، آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: مى‏دانى كه دوست‏داشتنى‏ترين مال من همان باغ است، اينك به پيروى از قرآن مى‏خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم، تا اندوخته‏اى براى آخرت و روز رستاخيز من باشد. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابوطلحه فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِكَ مالٌ رابِحٌ لَكَ؛ آفرين و مرحبا بر تو، اين باغ مالى است كه براى تو سودمند خواهد بود. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چگونگى مصرف ثروت هايى كه انفاق مى‏شود، اولويت‏ها را در نظر مى‏گرفت، به ابوطلحه فرمود: من صلاح مى‏دانم كه آن باغ (يا محصول آن باغ) را به خويشان نيازمند خود بدهى. (كه هم انفاق كرده‏اى و هم آداب صله رحم را رعايت نموده‏اى). 🌱ابوطلحه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمل كرد، و آن باغ (يا محصول هر ساله آن را) بين بستگان نيازمندش تقسيم نمود. ابوطلحه همان زيد بن سهل است، كه عابدى وارسته و مجاهدى دلير بود، در جنگ حُنين، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس كافرى را بكشد، اسلحه و لباسش مال او است. 🌻ابوطلحه با شجاعت كم نظيرى كه داشت بيست نفر از دشمن را از پاى در آورد، و لباس و اسلحه آن‏ها را براى خود برداشت. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋احترام به رزمندگان‏🦋 🍁سال دوم هجرت بود، كه جنگ بدر رخ داد، در اين جنگ كه در كنار چاه بدر اتفاق افتاد، مشركان ضربه سختى از ناحيه سپاه اسلام ديدند و مفتضحانه شكست خوردند. در اين جنگ تعداد سپاه اسلام 313 نفر بود، ولى جمعيت سپاه دشمن از هزار نفر تجاوز مى‏كرد. 🌱مسلمانان در اين جنگ نابرابر، با از دست دادن 22 نفر شهيد (14 نفر از مهاجران و 8 نفر از انصار) و با كشتن 70 نفر از دشمن و اسير گرفتن هفتاد نفر از آنان، جنگ را به پايان رساندند. در يكى از روزهاى جمعه، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با گروهى از مسلمين در صفه (سكوى بزرگ در كنار مسجدالنبى) نشسته بودند، به طورى كه جا تنگ بود. عادت پيامبر اين بود كه به رزمندگان مسلمانى كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، احترام فراوان مى‏كرد. در اين هنگام گروهى از رزمندگان بدر، وارد شدند. 🦋وقتى به نزديك رسيدند به پيامبر سلام كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پاسخ سلام آن‏ها را داد. سپس آن‏ها به حاضران سلام كردند، آن‏ها نيز پاسخ گفتند. رزمندگان همچنان سر پاى خود ايستاده بودند، تا حاضران به آن‏ها جا بدهند ولى هيچكس از جايش تكان نخورد. 🌱اين موضوع، پيامبر را ناراحت كرد. به بعضى از كسانى كه اطراف آن حضرت نشسته بودند، فرمود: فلانى و فلانى، برخيزيد، به اين ترتيب چند نفر را از جا بلند كرد تا واردين بنشينند (و اين در حقيقت نوعى احترام مخصوص به مجاهدان آگاه بود، تا هميشه مسلمانان از مجاهدان مخلص تقدير و تشكر كنند.) ولى اين موضوع بر آن چند نفر كه از جا بر خاستند، ناگوار آمد، به طورى كه آثارش در چهره آنان نمايان گشت. 🥀منافقان كه از هر فرصتى بر ضد اسلام استفاده مى‏كردند گفتند: پيامبر رسم عدالت را رعايت نكرد، كسانى را كه عاشقانه در كنار آن حضرت نشسته بودند، به خاطر افرادى كه بعداً وارد مجلس شدند، بلند كرد (آيا به راستى درست است كه عاشقان شيفته پيامبر به خاطر افرادى ديگر توهين گردند؟). 🌱اين سوء استفاده منافقان، ممكن بود در بعضى از افراد ناآگاه اثر سوء بگذارد. در رد آن‏ها آيه 11 سوره مجادله نازل شد كه در آن آيه خداوند مى‏فرمايد: 📖يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ 🍁اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هنگامى كه به شما گفته شود: مجلس را وسعت بخشيد، (و به تازه‏واردان جا بدهيد) وسعت بخشيد، خداوند بهشت را براى شما وسعت مى‏بخشد. و هنگامى كه گفته شود برخيزيد، برخيزيد، خداوند ايمان‏آورندگان و بهره‏مندان از علم و آگاهى را درجات عظيمى مى‏بخشد. و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. 🦋اشاره به اين كه: لازم است به پيشكسوتان در صحنه‏هاى ايمان و جهاد و علم، احترام كنيد و در كارها به آن‏ها اولويت بدهيد و هرگز آن‏ها و فداكارى آن‏ها را از ياد نبريد. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تجارت پرسود🦋 🌱 پس از آن كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه هجرت كرد، يكى از مسلمانان به نام صُهيب رومى كه پيرمرد بود، مقدارى مال اندوخته بود، دلش مى‏خواست پر در آورد و به مدينه هجرت كرده و خودش را به پيامبر برساند، ولى مشركان از او و امثال او جلوگيرى مى‏كردند و نمى‏گذاشتند هجرت كند. 🌱صُهيب به مشركان گفت: من يك نفر سالخورده هستم، اگر با شما باشم ماندن من براى شما سودى نخواهد بخشيد، و اگر با شما نباشم نمى‏توانم ضررى به شما برسانم، بنابراين بياييد يك معامله و تجارتى كنيم، و آن اين كه همه اموال مرا بگيريد و مرا آزاد بگذاريد تا به مدينه هجرت كنم. 🌱مشركان موافقت كردند، اموال او را گرفتند و او را آزاد نمودند، صهيب با دست خالى هشتاد فرسخ بين مكه و مدينه را پيمود و خود را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مهاجران رسانيد. بعضى از مسلمانان به او گفتند: اى صهيب! معامله پرسودى كردى. آيه 41 تا 44 سوره كهف در تمجيد اين گونه مهاجران دل از دنيا بريده و به دين بسته نازل شد، در آيه 41 كهف مى‏خوانيم: 🌱وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ لاََجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ؛ 🌱آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبى به آنها مى‏دهيم، و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى‏دانستند. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋تجارت پرسود🦋 🌱 پس از آن كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه هجرت كرد، يكى از مسلمانان به نام صُهيب رومى كه پيرمرد بود، مقدارى مال اندوخته بود، دلش مى‏خواست پر در آورد و به مدينه هجرت كرده و خودش را به پيامبر برساند، ولى مشركان از او و امثال او جلوگيرى مى‏كردند و نمى‏گذاشتند هجرت كند. 🌱صُهيب به مشركان گفت: من يك نفر سالخورده هستم، اگر با شما باشم ماندن من براى شما سودى نخواهد بخشيد، و اگر با شما نباشم نمى‏توانم ضررى به شما برسانم، بنابراين بياييد يك معامله و تجارتى كنيم، و آن اين كه همه اموال مرا بگيريد و مرا آزاد بگذاريد تا به مدينه هجرت كنم. 🌱مشركان موافقت كردند، اموال او را گرفتند و او را آزاد نمودند، صهيب با دست خالى هشتاد فرسخ بين مكه و مدينه را پيمود و خود را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مهاجران رسانيد. بعضى از مسلمانان به او گفتند: اى صهيب! معامله پرسودى كردى. آيه 41 تا 44 سوره كهف در تمجيد اين گونه مهاجران دل از دنيا بريده و به دين بسته نازل شد، در آيه 41 كهف مى‏خوانيم: 🌱وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ لاََجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ؛ 🌱آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبى به آنها مى‏دهيم، و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى‏دانستند. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋مأموريت على عليه‏السلام براى خواندن آيات برائت در مكه‏🦋 🌱يكى از رخدادهايى كه در اواخر سال نهم (ماه ذيحجه) رخ داد، مأموريت حضرت على عليه‏السلام از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى اعلام برائت از مشركان، در روز عيد قربان در منى بود، توضيح اين كه: 📖آيات آغاز سوره توبه (از آيه 1 تا 13) در اين هنگام نازل شد كه روح اين آيات در چهار ماده زير خلاصه مى‏شود: 1 - ممنوعيت ورود بت‏پرستان به مسجدالحرام، و خانه خدا. 2 - ممنوعيت طواف با بدن برهنه. 3 - ممنوعيت شركت مشركان در مراسم حج. 4 - پيمان وفاداران به پيمان محترم است، و به پيمان‏شكنان چهارماه مهلت داده مى‏شود تا به اسلام بپيوندند وگرنه اسلام با آن‏ها در حال نبرد است. 🍁پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نخست ابوبكر را طلبيد، و او را مأمور كرد تا اين آيات را به صورت قطعنامه در مراسم حج در عيد قربان در سرزمين مِنى براى مردم بخواند. 🌱ابوبكر، آيات را گرفت و همراه چهل (يا سيصد) نفر، به سوى مكه حركت كرد، ولى طولى نكشيد كه پيك وحى از طرف خدا، به حضور پيامبر رسيد و عرض كرد: خداوند فرمان داده است كه: اين آيات را بايد تو يا كسى كه از تو است، بخواند. 🍁پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ، حضرت على عليه‏السلام را به حضور طلبيد و ماجرا را به او گفت، و مركب مخصوصش را در اختيار على عليه‏السلام گذاشت و به او فرمود: حركت كن، و در راه، آيات و قطعنامه را از ابوبكر بگير، و خودت اين مأموريت را انجام بده. 🌱حضرت على عليه‏السلام حركت كرد و در سرزمين جُحفه به ابوبكر رسيد، و فرمان پيامبر را به او ابلاغ نمود، ابوبكر آيات را در اختيار على عليه‏السلام گذاشت، على عليه‏السلام به مكه رفت و قطعنامه بيزارى از مشركان را در منى خواند و به اطلاع مردم رسانيد. 🍁ابوبكر به مدينه مراجعه كرد، و به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد: نخست مرا براى اعلام برائت از مشركان، نصب كردى، ولى اكنون عزل نمودى، آيا آيه‏اى بر ضد من نازل شده است؟ 🦋پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا، الّا اِنِّى اُمرتُ اَن اُبَلِّغُهُ اَنا اَو رَجلٌ مِن اهلِ بَيتِى؛ نه، جز اين كه من از جانب خدا مأمور شده‏ام كه آن آيات را خودم يا يكى از مردان خاندانم ابلاغ كند. 🌱و در مسند احمد آمده، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ ابوبكر فرمود: لا وَ لكِن جِبرَئيلُ جائَنِى فقالَ لا يُؤدّى عَنكَ الا اَنتَ اَو رَجُلٌ مِنكَ؛ نه، ولى جبرئيل نزد من آمد و گفت: آن را جز تو و يا مردى از تو، ابلاغ نكند. 🍁اين ماجرا در احاديث شيعه و سنى از امور قطعى است، و به روشنى بيانگر آن است كه اميرمؤمنان على عليه‏السلام در مسايل مربوط به حكومت اسلامى، شايسته‏تر از ديگران است. هدف از اين عزل ونصب آن است كه عملا مردم بدانند كه على عليه‏السلام از نظر روحيه و جهات معنوى و سياسى، قرين و همسان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏باشد. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋ماجراى مُباهله‏🦋 📖در آيه 61 آل عمران مى‏خوانيم: 🌱فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءكُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءكُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ 🍁هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را دعوت كنيد، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما نيز از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم و لعن خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. معنى مباهله‏ 🌻واژه مباهله در اصل از بَهل گرفته شده و به معنى رها كردن و برداشتن قيد و بند از چيزى است، از اين رو هنگامى كه حيوانى را به حال خود واگذارند و پستان آن را در كيسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادى شير بنوشد، به آن باهَلَ مى‏گويند. 🌱و اگر آن را گاهى به معنى هلاكت و لعن و دورى از خدا گرفته‏اند نيز به خاطر اين است كه رها كردن و واگذارى كردن بنده به حال خود، اين نتايج را به دنبال مى‏آورد. 🍁و از نظر مفهوم متداول كه از آيه فوق گرفته شده به معنى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است، به اين ترتيب كه افرادى كه با هم درباره مسأله مهم مذهبى گفتگو دارند در يكجا جمع شوند و به درگاه خدا ابتهال و تضرع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا و مجازات كند. ادامه داستان در پیام بعدی…… 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋آخرين حج و آخرين پيام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم‏🦋 🌱سال دهم هجرت فرا رسيد، در حقيقت اين سال، سال وداع پيامبر و سال نتيجه‏گيرى، و تعيين رهبر و جانشين و سال كامل شدن دين و سال اتمام حجت بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با زحمات شبانه‏روزى و طاقت‏فرساى خود، بار مسؤوليت بزرگ رسالتش را به پايان رساند و به بهترين وجه موفق گرديد، زمينه پيروزى اسلام را در جهان ايجاد نمايد و سرتاسر جزيرة العرب تحت پرچم اسلام در آمد و مى‏رفت كه انقلاب اسلامى از مرزها صادر گردد و جهانگير شود. اينك به طور فشرده نظرى به ماجراى حجة الوداع و غدير مى‏افكنيم: 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سال دهم هجرت از طرف خدا مأمور شد كه شخصاً در مراسم حج شركت كند و آن چه از احكام حج و هدف از حج هست به مردم ابلاغ نمايد، و پيرايه‏ها را از اين عبادت سياسى - عبادى دور سازد، و اعلام شد كه آخرين حج (و آخرين سال عمر) پيامبر است، مردم از اطراف و اكناف در حج آن سال شركت كردند، على عليه‏السلام كه به يمن رفته بودند، با 34 قربانى و جزيه‏اى كه از مردم نجران گرفته بود، به پيامبر پيوست، در مدينه و طول راه، هفتادهزار مسلمان به پيامبر پيوستند، و در مكه بيش از صدهزار مسلمان، اجتماع كرده و حج را با پيامبر انجام دادند، نداى لبيك و شعار توحيد، سراسر مكه و عرفات و منى را فرا گرفت. 🌻 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در عرفات و در فرصت‏هاى مناسب ديگر براى مردم خطبه خواند و سخنرانى كرد و مطالب و دستورهاى مهم اسلام را براى آن‏ها بيان نمود، به خصوص پيروى از قرآن و سنت را تأكيد كرد و در آخر با انگشت شهادت به آسمان اشاره كرد و گفت: خدايا شاهد باش كه من پيام‏هاى تو را به مردم ابلاغ نمودم. 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋ماجراى غدير خم و تعيين جانشين‏🦋 🌱پس از مراسم حج، مسلمانان آماده حركت به بلاد و شهرهاى خود شدند و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عازم مدينه گرديد. وقتى كه كارمان پيامبر به سرزمين غدير خُم (پنج كيلومترى جُحفه) رسيد، جبرئيل از طرف خدا فرود آمد و آيه 67 سوره مائده را بر پيامبر نازل كرد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ 🌱اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به طور كامل به مردم برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى، خداوند تو را از (خطرات احتمالى مردم) حفظ مى‏كند. بيابان غدير در حقيقت چهارراهى بود كه مردم حجاز را از هم جدا مى‏كرد، راهى به سوى مدينه و راهى به عراق و راهى به مصر و راهى به يمن. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور توقف داد، اعلام كرد آن‏ها كه جلوتر رفته‏اند برگردند و آن‏ها كه نرسيده‏اند، برسند. جمعيتى بالغ بر 90 هزار و به قول بعضى 114 هزار و به قول بعضى ديگر 120 هزار يا 124 هزار نفر در آن بيابان سوزان، همه در انتظار بودند، تا ببينند پيامبر مى‏خواهد چه امر مهمى را ابلاغ كند. 🌱روز پنجشنبه 18 ذيحجه بود كه به دستور پيامبر منبرى از جهاز شتران ترتيب داده شد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر فراز آن رفت و پس از حمد و ثنا و مطالب ديگر...، ناگهان خم شد دست على عليه‏السلام را گرفت و بلند و فرمود: فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ؛ هر كس كه من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر او است. 🌱اين جمله را سه بار و به گفته بعضى چهار بار تكرار كرد، آن گاه در حق دوستان على عليه‏السلام دعا و در حق دشمنانش نفرين نمود، سپس اعلام كرد كه اين موضوع را حاضران به غايبان برسانند. 🌱پس از آن، مسلمانان به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با شور و هيجان به حضرت على عليه‏السلام رسيده و مقام امامت و رهبرى آن حضرت را پس از پيامبر به او تبريك و تهنيت مى‏گفتند. 🌱به اين ترتيب، آيين اسلام، توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از تعيين جانشين، به طور كامل به پايان رسيد، و آن چه بر عهده پيامبر اسلام گذاشته شده بود، انجام پذيرفت. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در خطبه غدير به خصوص درباره دو چيز وصيت كرد، فرمود: 🌱من از ميان شما مى‏روم و دو چيز گرانقدر را در ميان شما مى‏گذارم اگر به آن دو عمل كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: اولى كتاب خدا، قرآن كه به ريسمان وحى متصل است و دومى عترت من( ائمه اطهار عليهم السلام). اين وصيت با عنوان حديث ثقلين معروف است كه شيعه و سنى آن را نقل كرده‏اند و از مسلمات تاريخ اسلام مى‏باشد. آن گاه آيه 3 سوره مائده نازل گرديد: 📖الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز، آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و خشنود گشتم كه اسلام دين شما باشد. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تكبير گفت:، در اين هنگام مردم با شور و هيجان نزد على عليه‏السلام آمده و او را به اين مقام (رهبرى پس از پيامبر) تبريك گفتند، از جمله افراد سرشناس يعنى ابوبكر و عمر به محضر على عليه‏السلام آمدند و هر كدام جداگانه گفتند: بخٍّ بخٍّ لَك يابنَ ابى‏طالِبٍ اَصبَحتَ وَ امسَيتَ مَولاى وَ مَولا كُلُّ مُؤمِنٍ وَ مؤمنةٍ؛ 👏آفرين بر تو باد، آفرين بر تو باد اى فرزند ابوطالب كه صبح و شام كردى در حالى كه رهبر من و تمام مردان و زنان مسلمان شدى. 🦋ادامه داستان در پیام بعدی……… 🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼 @montazeranzohooremamasr